ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۰ هنوز بوی عـــاشقی میدهم.. بوی کـــاج.. عـــطر یاس. ابرها هنوز از رویاهایم میگذرند.. پرنده ، تو ،بادبادک من میشوند بعد تکه تکه پراکنده میروند.. هنوز بوی عاشـــقی میدهم اما دیگر هیچ کجا کســـی منتظرم نیست.. 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۰ مراجاگذاشته اي؛رفته اي. روبه رويم درياست پشت سرم مرداب وآسمان هم آن قدردوراست كه دستم به بال مرغابي هانمي رسد. حالامي گويي چه كنم منتظرت بمانم يابرگردم به آينه؟! 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۰ امروز آمدیم بمانیم... امروز آمدیم ماندیم... امروز آمدیم باشیم... / امروز آمدیم. ماندیم. هستیم. حالا خودمان هم اگر بخواهیم، نمیتوانیم برویم! نه؟!... 3 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۹۰ مادر گفته بود رقص حرام است؛ نیاموختم اما حالا هرشب با وُدکا و خیالِ تو میرقصم. ببین چه حرام در حرامی ساختهای از من! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ باران میبارد و من دارم به تو فکر میکنم. فعلن نیا ! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اسفند، ۱۳۹۰ رقص نمیدانم اما هرشب به سازِ خیالِ تو میرقصم! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ گـل سـرخ تـمـام ِ مـن بـود مـیـان ِ دسـت هـا تـــ . نـفـهـمـیـدی ! [TABLE=class: ncode_imageresizer_warning] [TR] [TD=class: td1, width: 20][/TD] [TD=class: td2][/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۰ حوّا هم که باشی من آدم نمیشوم پس بیخودی جای بوسه سیب تعارفَم نکن! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ خواندی: « زیرِ باران باید رفت » و رفتی. از باران، بدم میآید دیگر! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ آمدی بشنوی بمانی آمدی شنیدی، رفتی! حالا سالهاست دیگر کسی از لبهام نشنیدَهست: "دوستت دارم" 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اسفند، ۱۳۹۰ نخی سیگار، پُکی عمیق، و لبخندِ تو رووی دیوار. دوود میشویم همه با هم امشب! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ در باغ که میروی بهناز حسودیِشان میشود به نسیم درختانِ لیمو ! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۰ پرستوها گیج می خورند در آسمانِ شهر و درخت ها پاییز را از یاد نمی برند. کجا مانده ای با بهاری که نیاورده ای هنووز؟! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ بهار آمده اما من هنوز دلم بهار میخواهد. بیا ! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ سبزه، سفرهی هفتسین گُل، ماهیِ قرمز ؛... اینها به تنِ بهار وصلههای ناجورند؛ تو که نباشی! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۱ دریاستْ تنَت موّاج و طوفانی بگذار غریقِ تو باشم 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۱ می روی بی آن که بدانی میانِ سینه اَت دلِ من است که می تپد! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۱ تنهــــــایی ، شاخه ی درختیست پشتِ پنجره اَم گاهی لباسِ برگ میپوشد گاهی لباسِ برف اما، همیشه هست ! 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ هرکجا بروی دوباره به من برمیگردی. زندهگی ما شده است بازیِ "یویو" ! 1 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ چهقدر ریاضی را نمیفهمم! هرچه حساب میکنم روویِ تخته سیاهِ چشمهات باز کم میآورم. 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده