mani24 29665 ارسال شده در 28 بهمن، 2012 شبها کمی بخوابْ تصدقت! اینطور که چشمهات کاسهی خون است آسمانم را هر صبح غروب میکنی. 2
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2013 به رسیدن فکر نمیکنم به تو فکر میکنم و میرسم. ---------- رضا کاظمی 2
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 13 فروردین، 2013 دلم دیگر به زندهگی گرم نیست. مادر میگوید: باید کمی به خودت برسی! اما چهگونه، وقتی از هر طرف میروم، به تو میرسم؟! 2
mani24 29665 ارسال شده در 14 فروردین، 2013 قطاری که تو را بُرد و خودش را به کوه زد خراب نبود؛ عاشق بود!
mani24 29665 ارسال شده در 14 فروردین، 2013 درها و پنجرهها، باز پردهها، در باد خانه، درهمریخته و خراب. حتمن تو رفتهای وگرنه هیچ توفانی نمیتوانست با خانه چنین کند!
mani24 29665 ارسال شده در 14 فروردین، 2013 نه باد میآید، نه نسیم نه در باز است، نه پنجرهها، اما پردهها تکان میخورند قابِ عکسها برق افتادهاند و عطرِ خوشی در هواست. نه، خیالات نیست؛ تو حتماً جایی دور از اینجا داری صندوقچهی خاطرههات را گردگیری میکنی ! 2
- Nahal - 47858 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2013 مادر گفت: معجزه شده است! باور کردم، چرا که تو مُرده بودی وُ دنیا به آخر نرسیده بود! 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2013 تنهایی مثلِ بارانِ پاییزی وسوسهی قدمزدن است در خیابان؛ که میروی، و باز میگردی؛ و تازه میفهمی: خیس شدهای، تا مغزِ استخوانهات! 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 25 اردیبهشت، 2013 بهوقتِ تنهایی: مَرد، زیرِ باران سیگار میکشد زن، پشتِ پنجره. اما، نه بارانْ مهم است، نه مرد، نه پنجره، نه زن. مهمْ تنهایی است، که دود میشود! 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 18 تیر، 2013 نگران درهای بسته نیستم باز می شوند همه شان. نگران توام که کدام طرف آستانه می ایستی... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 19 تیر، 2013 تو اگر بگویی دوستت دارم حتمن باور میکنم چون تو از سیارهی دیگری آمدهای! 4
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 11 فروردین، 2014 تهران، استانبول، پاریس؛ ... چه فرق میکند کجا باشیم وقتی در همهی شهرها پلی برای بههم رسیدن هست؟! 2
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 11 فروردین، 2014 سالهاست هر غروب از پنجره به خیابانی نگاه میکنم که اگر بود حتمن از آن میآمدی! 3
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 11 فروردین، 2014 اولینها و آخرینها هیچوقت از یاد نمیروند مثل اولین و آخرین بوسههای تو که طعمِ گُلاب میدادند وُ صابونِ ارزانقیمت وُ کافورِ غسالخانه! 3
ارسال های توصیه شده