رفتن به مطلب

رضا کاظمی


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تنهایی

خیابانی‌ست که هر روز قدم می‌زنم.

ته ندارد لاکردار!

  • Like 2
  • پاسخ 146
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

گل‌های باغچه

همه دیشب شکفته‌اند.

از کوچه‌ی ما گذشته بودی؟

  • Like 1
ارسال شده در

بی‌رحمانه رفته‌ای؛ عاشقانه مانده‌ام... کاش باران بگیرد!

  • Like 1
ارسال شده در

شب‌ها کمی بخوابْ تصدقت!

این‌طور که چشم‌هات کاسه‌ی خون است

آسمانم را هر صبح

غروب می‌کنی.

  • Like 2
ارسال شده در

در گرگ و میشِ چشم‌هات

راه گم کرده‌ام

مهتابْ شو!

  • Like 2
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

به رسیدن فکر نمی‌کنم

به تو فکر می‌کنم

و می‌رسم.

 

----------

رضا کاظمی

  • Like 2
ارسال شده در

دلم دیگر به زنده‌گی گرم نیست.

مادر می‌گوید:

باید کمی به خودت برسی!

اما چه‌گونه،

وقتی از هر طرف می‌روم، به تو می‌رسم؟!

  • Like 2
ارسال شده در

قطاری که تو را بُرد

و خودش را به کوه زد

خراب نبود؛

عاشق بود!

ارسال شده در

درها و پنجره‌ها، باز

پرده‌ها، در باد

 

خانه، درهم‌ریخته و خراب.

 

حتمن تو رفته‌ای

وگرنه

 

هیچ توفانی نمی‌توانست با خانه چنین کند!

ارسال شده در

چتر نمی خواهد این هوا

تو را می خواهد!

 

( رضا کاظمی )

ارسال شده در

نه باد می‌آید، نه نسیم

نه در باز است، نه پنجره‌ها،

اما پرده‌ها تکان می‌خورند

قابِ عکس‌ها برق افتاده‌اند

و عطرِ خوشی در هواست.

نه، خیالات نیست؛

تو حتماً جایی دور از این‌جا

داری صندوقچه‌ی خاطره‌هات را گردگیری می‌کنی !

  • Like 2
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

مادر گفت: معجزه شده است!

 

باور کردم،

 

چرا که تو مُرده بودی وُ

دنیا به آخر نرسیده بود!

  • Like 3
ارسال شده در

تنهایی

 

 

مثلِ بارانِ پاییزی

 

وسوسه‌ی قدم‌زدن است در خیابان؛

 

که می‌روی، و باز می‌‌گردی؛ و تازه می‌فهمی:

 

خیس شده‌ای، تا مغزِ استخوان‌هات!

  • Like 3
ارسال شده در

به‌وقتِ تنهایی:

 

مَرد، زیرِ باران سیگار می‌کشد

زن، پشتِ پنجره.

اما، نه بارانْ مهم است،

نه مرد، نه پنجره، نه زن.

مهمْ

تنهایی است، که دود می‌شود!

  • Like 3
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

نگران درهای بسته نیستم

باز می شوند همه شان.

نگران توام

که کدام طرف آستانه

می ایستی...

  • Like 4
ارسال شده در

تو اگر بگویی دوستت دارم

 

حتمن باور می‌کنم

 

چون

 

تو از سیاره‌ی دیگری آمده‌ای!

  • Like 4
  • 8 ماه بعد...
ارسال شده در

تهران، استانبول، پاریس؛ ...

چه فرق می‌کند کجا باشیم

وقتی در همه‌ی شهرها

 

پلی برای به‌هم رسیدن هست؟!

  • Like 2
ارسال شده در

ccc8a3b92a960ca61.jpg

  • Like 3
ارسال شده در

سال‌هاست هر غروب

از پنجره به خیابانی نگاه می‌کنم

که اگر بود

 

حتمن از آن می‌آمدی!:sigh:

  • Like 3
ارسال شده در

اولین‌ها و آخرین‌ها

هیچ‌وقت از یاد نمی‌روند

مثل اولین و آخرین بوسه‌های تو

که طعمِ گُلاب می‌دادند وُ

صابونِ ارزان‌قیمت وُ

کافورِ غسال‌خانه!:hanghead:

 

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...