هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ چند شب پيش رفته بودم استخر با يكي دو تا از دوستان تو سناي خشك بي حال و آش و لاش نشسته بوديم كه يه اكيپ 15 نفره با سلام و صلوات يكي يكي وارد شدن سن ها مختلف از 25 بود فك كنم تا 50 ، 60 ...ساكت بودن اولشف ما مي خواستيم بريم بيرون نفسمون خشك شد بود حسابي اخه دماي ti بالاي 65 بود تو فكر رفتن نرفتن بوديم كه يكي از اقايون تازه وارد با اجازه همه حاظرين اونجا شروع كرد خووندنِ ترانه " پارسال دسته جمعي رفته بوديم زيارت ....." چقد هم قشنگ مي خوند همه شروع كردن دست زدن و جواب دادن " لا لا لاي - لا لاي لاي " مثل اينكه منتظر بودن يا از قبل هماهنگ بودن يا دوربين مخفي باشه الان فكرشوم ميكنم با اون ريخت و قيافه ... همينطور ريتميك همه جواب ميدادن ما هم از خدا خواسته و تشنه ، تازه تمامي بيست و خردي نفري كه اونجا بوديم بلانسبت همگي مهندس ادماي تحصيل كرده چون سانس ويژه بود، ميگم.يعني اون سناي گرم و خشك نعلتي شد ديسكو بيشتر از ربع ساعت ديگه نشستيم و نفهميديم كي تموم شد يك حالي داد... در ضمن لب كارون چه گل بارون هم خوانده شد ... نهايتن با ذكر صلوات ختم جلسه اعلام شد و زديم بيرون كه اين صلوات هم در نوع خود جاي بحث داره و چه جا ها كه به كار نميره . نتيجه گيري : جو شاد كه باشه سناي خشك بهشت ميشه . 15 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ یه بنده خدایی میگفت مهم نیست از مقصد A تا مقصد B با پراید بری یا زانتیا، مهم اینکه کی پیشت میشینه. 11 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 دی، ۱۳۹۰ یه بنده خدایی میگفت مهم نیست از مقصد A تا مقصد B با پراید بری یا زانتیا، مهم اینکه کی پیشت میشینه. به نظرم شادي انرژي مياره توان ادمها را بالا ميبره مطمعنا توي اون جمع هركي گرفتاري هاي مربوط به خودش را داره اصلا يك دغدغه و مشكل بالقوه همگي زندگي تو اب هوا الوده سرطان زا و محيط دور از اجتماع شهري عسلويه هست اين خودش كم مشكلي نيست و لي با اين وجود كافي ادم ها خودشون بخوان توي هر موقعيتي ميتونند شاد باشند و باعث شادي بشن... مثلا تو استخر همون دسته اومدن دنبالمون گفتن تمرين شناي سگي داريم بعد يكي از قواعدشون اين بود كه حين شنا صداي هاپ هاپ سگ از خودشون در بيارن . كاري كه به نظرم از خود شنا هم سخت تر بود و خودش يك ورزش سنگين بود ولي كلي باعث شور نشاط شد . شور نشاط شادي كه تو جامعه ما كم رنگ بوده و هست!! 8 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ دکترا میگن که روزی یک بار اگر قه قهه بزید دیگه هیچ وقت مریض نمیشید اگر مسئله جدی هم نباشه اگر همه دسته جمعی با هم بخندیم خواه نا خواه شاید زمان زیادی رو بتونید بخندین من امتحان کردم واقعا جایی میرسه که نمیتونی جلو خندتو بگیری میگن با ها ها ها ه ه ه هو هو هو شروع کنید 9 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ دقیقا.بک بار سوار اتوبوس بودیم که از این مطرب ها اومد.............همه هم باهاش هماهنگ بودن و میخوندن............مسیر 45 دقیقه ای اصلا خسته کننده نبود...........واقعا ما به شادی نیاز داریم 9 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ ماهم تو یونیمون یه گروه داشتیم همین جوری بودند میخواستیم بریم بازدید از خودشون شعر میساختند میخوندند روحت تازه میشد...... خدا این خیریون رو اجر اخروی بده 8 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ چند شب پيش رفته بودم استخر با يكي دو تا از دوستان تو سناي خشك بي حال و آش و لاش نشسته بوديم كه يه اكيپ 15 نفره با سلام و صلوات يكي يكي وارد شدن سن ها مختلف از 25 بود فك كنم تا 50 ، 60 ...ساكت بودن اولشف ما مي خواستيم بريم بيرون نفسمون خشك شد بود حسابي اخه دماي ti بالاي 65 بود تو فكر رفتن نرفتن بوديم كه يكي از اقايون تازه وارد با اجازه همه حاظرين اونجا شروع كرد خووندنِ ترانه " پارسال دسته جمعي رفته بوديم زيارت ....." چقد هم قشنگ مي خوند همه شروع كردن دست زدن و جواب دادن " لا لا لاي - لا لاي لاي " مثل اينكه منتظر بودن يا از قبل هماهنگ بودن يا دوربين مخفي باشه الان فكرشوم ميكنم با اون ريخت و قيافه ... همينطور ريتميك همه جواب ميدادن ما هم از خدا خواسته و تشنه ، تازه تمامي بيست و خردي نفري كه اونجا بوديم بلانسبت همگي مهندس ادماي تحصيل كرده چون سانس ويژه بود، ميگم.يعني اون سناي گرم و خشك نعلتي شد ديسكو بيشتر از ربع ساعت ديگه نشستيم و نفهميديم كي تموم شد يك حالي داد...در ضمن لب كارون چه گل بارون هم خوانده شد ... نهايتن با ذكر صلوات ختم جلسه اعلام شد و زديم بيرون كه اين صلوات هم در نوع خود جاي بحث داره و چه جا ها كه به كار نميره . نتيجه گيري : جو شاد كه باشه سناي خشك بهشت ميشه . استخر و سونا با وجود افراد با حال و سرزنده مثل اینایی که مثال زدی خیلی حال میده 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۰ یادش بخیر هنرستان، بهترین و شادترین دوران زندگیم بود، کوچکترین چیزها رو بهانه میکردیم و دلخوشی میکردیم، چقدر شلوغی چقدر شیطنت، یه اکیپ 25 نفره از بچه های کلاس بودیم همه با جنبه بدترین شوخی ها رو باهم میکردیم و میخندیدیم؛ لعنتی ها نمیزاشتن یک لحظه آراماش داشته باشه کسی، فکر کن نشستی رو چمنا داری ساندویچ میخوری یه لحظه یکی داد میزنه بررهههههههههه، تا برگردی پشت سرتو نگاه کنی 3 نفر رو هوا هستن دارن روت فرود میان 20 نفر هم خیز برداشتن برای پرش اگه کسی اهل اورمیه باشه و هنرستانا رو بشناسه میدونه به هنرستان عسگری میگفتن هتل عسگری، از ساعت 8 که هتل بودیم تا 2.5 یه راست میخندیدیم چه لذتی داشت داشت فرار کردن از دست آقای چگینی که دربان مدرسه بود و رفتن به کافی نت یا گیم نت یکی از بچه ها فقط گوشی داشت، سونی اریکسون k300 چه اداها با اون گوشی در نیاوردیم؛ چه آهنگای مسخره که همخوانی نکردیم 4تا موتور براوو کرایه میکردیم ساعتی 300 تومن؛ 10 نفره سوار هریکی میشدیم، دعوا میکردیم کتک میخوردیم بعدش مشستیم خودمون و طرف رو مسخره میکردیم و میخندیدیم یادش بخیر یکی از معلما در عوض دادن سئوالا بهمون گفت یا تریاک بیارین برام یا مشروب رفتیم اول دنبال تریاک بعد ترسیدیم براش مشروب خریدیم سئوالا رو داد بهمون اما یکی از سئوالا هم تو امتحان نیومد بعدش با صداش که با همون k300 ضبط کرده بودیم یک آبرویی از این معلمه بردیم که نگو چقدر روزگار خوبی بود یادش بخیر ... اگه ربطی به تاپیک نداشت معذرت 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده