* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ سلااااااام سلاااااااااام همینطور که از اسم تاپیک معلومه؛ قراره خاطره هایی که تو نواندیشان داشتیم ؛اون خاطره هایی که جالبن یا افرادی که اومدن تو این انجمن و برامون خاطره ای شدن؛ از اونا گفته شه وقتی میرم تو بعضی از تاپیکای قدیمی و مثلا پست 1 سال پیش یه کاربر رو میخونم؛ میبینم چقدر این انجمن شبیه یه دفتر خاطراته تمومه چیزایی که گفته میشه ثبت میشه ... حالا قراره تو این تاپیک یه آرشیو ازشون داشته باشیم :w70: لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ خب، اولین کسی که تو این انجمن برای من خاطره شد؛آرمینه (armin_eleman)؛ وقتی که مهندسان ***** شد؛ تو این انجمن راه ورود به مهندسان رو نوشته بود؛ وقتی اومدم اینجا آرمین هم بود و چون تو مهندسان هم دیده بودمش ؛دیگه اینجا احساس غریبی نمیکردم کلا آدم فعالی بود و تاپیکای خوبی زد و تو من و چند نفری که کاربر تازه بودیم انگیزه فعالیت تو این انجمن رو به وجود آورد, یکی از تاپیکای خیلی خوبش هم که باعث شد دوستای خیلی خوبی پیدا کنم تاپیک گیلانیا بیان پرچمو ببرن بالا ... هستش لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ خب، اولین کسی که تو این انجمن برای من خاطره شد؛آرمینه (armin_eleman)؛ وقتی که مهندسان ***** شد؛ تو این انجمن راه ورود به مهندسان رو نوشته بود؛ وقتی اومدم اینجا آرمین هم بود و چون تو مهندسان هم دیده بودمش ؛دیگه اینجا احساس غریبی نمیکردم کلا آدم فعالی بود و تاپیکای خوبی زد و تو من و چند نفری که کاربر تازه بودیم انگیزه فعالیت تو این انجمن رو به وجود آورد, یکی از تاپیکای خیلی خوبش هم که باعث شد دوستای خیلی خوبی پیدا کنم تاپیک گیلانیا بیان پرچمو ببرن بالا ... هستش این همه تاپیک خوبش تو معماری رو ول کردی تاپیک گیلانیاشو گفتی فقط منم چندتا از تاپیکای خیلی خوب آرمین رو میگم شرایط ادامه تحصیل رشته ی معماری در خارج از کشور با هم پروژه اجرايي كار كنيم باهم متره کنیم :دی بدو بیا تو عمرانی اولین نفری که میخوام تو این تاپیک بگم کامیار (Architect) هستش که همیشه جاش تو انجمن خالیه. هروقت صحبت از بچه های قدیمی میشه اولین نفری که به خاطرم میاد کامیار هستش. پسری که خیلی با دانش و اطلاعات بود. چه کل کل هایی تو تاپیک کل کل معمارا و شهرسازا باهاش کردیم و هرکی نمی دونست فکر میکرد دعواس تو تاپیک تو 20سوالی و شهرشناسی همیشه همه رو جواب میداد. ممنون بابت تاپیکی که زدی 38 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ همون روزای اول که اومدم انجمن نواندیشان ، تو اولین سری مسابقاته تالار گرافیک شرکت کردم ... وقتی دیدم طرحم زیاد رای نیاورد، گریه کردم ... :5c6ipag2mnshmsf5ju3 ولی الآن دیگه عادت کردم ... .... باید کسی رو معرفی کنیم؟ یا خاطره بگیم؟ 32 لینک به دیدگاه
sina.b1369 56 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ سلام دوست عزیز من تازه عضو این سایت شدم و ازش چیزی سردر نمیارم ولی یاد کردن خاطرات رو دوست دارم به خصوص اون شیریناشو . امیدوارم همهی خاطراتت شیرین باشن موفق باشی 18 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ چند تا از پستای تاپیک چهاردیواری معمارا و غیر معمارا پر از کل کله؛ فعلا چند تایی رو که تونستم پیدا کنم میزارم شهرسازیا هم می تونن بیان دیگه. خوب بالاخره دانشکده هامون معمولاً یکیه. انقدر تو همه جا خودمو معرفی کردم خسته شدم. اسمم محمده شهرسازی خوندم الانم سربازم. خیلی هم خوش اومدم به اینجا سلام بچه ها اینجا مثل اینکه خیلی خلوته کسی خونه نیست؟ سلام به بچه های باحال معماری............من ابراهیم دانشجوی سال دوم معماری هستم:ws2: امیدوارم بتونیم بهم کمک کنیم:ws14: كاردستي داري ستاره؟ بده يه بچه كوچولو كه مهد كودك ميره تا كاردستي هاتو درست كنه. خودت استراحت كن شهرسازا اومدن 4دیواری معمارا رو اشغال کردن. معمارا پاتوق خونه شهرسازا رو :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: :ws28: اینجام شد چار دیواری!!!!!!!؟؟؟ هرچی دست معمارا باشه همین میشه دیگه!!!!! بیاین پیش شهرسازا تا حوصلتون سر نره!!!! سلام به ابرام عزیز.شما هر کاری هم کنید جلوی شهرسازا کاری از پیش نمیبرین ممد جان جوجه رو آخر پاییز می شمارند(() اصلا شک نکن!!!همین الان اینجا 2 تا شهرساز هست یه معمار!!! حالا آخر پاییز هم مشخصه دیگه چی میشه!!!! حضور شهرسازهای فضول همه جا پر رنگ هست شما که فقط سه نفرین به نظرت شهرسازی از معماری فعالتر نیست؟هذ چند که ٢ تا خط بکشی بگی این پلانه . بعد بشینی نقاشی کنی بگی ابنم نماش فعالیتی نمیخواد می بینم که تالار خودتون اصلاً روبراه نیست دیگه نیای تو تالار ما فضولی کنیا. بیا اگه میتونی این گرد و خاکای تالار خودتونو پاک کن. محمد نظرت چیه ما بیایم اینجا رو گرمش کنیم؟؟!!! شاید بچه معمارا یه کمی راه بیوفتن!!! :ws2: سلام معمار! ممنون!! شما معمارا که همیشه سرخوش هستید!! باز یه چی گفتی که کسی متوجه نشه!! شما هم از مرحله دمپایی پرت کردن به اینجا رسیدینااااااااااااا:ws28:سلام نه مثل اینکه تویه مهندس نمیزاری باهات خوب تا کنیم.ممد حال میکنیا بهت میگم مهندس نه؟ جون من راستشو بگو به هر حال ما به یه جای درست حسابی رسیدیم!! شما هنوز تو حال و هوای آجر پرت کردن هستید!! اون سخن گفتن هم از دستتون در رفته!! خدایا شر شهرسازها را از سر ما کم بفرما... الهی امین لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ همون روزای اول که اومدم انجمن نواندیشان ، تو اولین سری مسابقاته تالار گرافیک شرکت کردم ... وقتی دیدم طرحم زیاد رای نیاورد، گریه کردم ... :5c6ipag2mnshmsf5ju3 ولی الآن دیگه عادت کردم ... .... باید کسی رو معرفی کنیم؟ یا خاطره بگیم؟ یا خاطره یا معرفی کسی.... هرچیزی که برات تو ابن انجمن خاطره هستش دیگه :hapydancsmil: مثل تخریبای پروفایلی که تابستون داشتیم؛ یادته که یادمه پروفایله من جزء اولین پروفایلا بود؛ کلی ذوق کردم دیدم 200 تا پیام بازدید دارم؛ همشونو خوندم یکی از پروفایلایی که خییلییی دوس داشتم تخریب کنیم پروف ادمین محمد بود؛ از شانس من اون شب سرعت نت من کم بود؛ تا بیام تو پروفش ؛پروفشو بست لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یا خاطره یا معرفی کسی.... هرچیزی که برات تو ابن انجمن خاطره هستش دیگه :hapydancsmil: مثل تخریبای پروفایلی که تابستون داشتیم؛ یادته که یادمه پروفایله من جزء اولین پروفایلا بود؛ کلی ذوق کردم دیدم 200 تا پیام بازدید دارم؛ همشونو خوندم یکی از پروفایلایی که خییلییی دوس داشتم تخریب کنیم پروف ادمین محمد بود؛ از شانس من اون شب سرعت نت من کم بود؛ تا بیام تو پروفش ؛پروفشو بست آخیییییییییییییییییی تخریب پروف خیلیییییییییییی باحال بود.... پروف منم برا خواستگاریم بدجور تخریب شد... 19 لینک به دیدگاه
partow 25305 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ مثل تخریبای پروفایلی که تابستون داشتیم؛ یادته که یادمه پروفایله من جزء اولین پروفایلا بود؛ کلی ذوق کردم دیدم 200 تا پیام بازدید دارم؛ همشونو خوندم ایهیم یادمه ... ولی یه دفعش یکی از بچه ها خیلی عصبانی شد ...:vahidrk: یه خاطره دیگه ... یه مدت میرفتم تو پروفایل بچه ها و واسشون تولد میگرفتم ... یه بار رفتم پروفایل نی نی یا beautiful-life واسش تولد گرفتم... بعد از چند دقیقه دیدم یکی از بچه ها رفته واسه تولدش، تاپیک زده ... بعدش اعلام کردم که شوخی بوده ... جالب اینجاست که تاپیک تا 3 صفحه اینا پیش رفت و بازم بچه ها میومدن تبریک می گفتن ... ------------------- مدت ها پیش ، Fatima مسابقه تشخیص هویت گذاشته بود ... به طور بی سابقه ای تاپیک از 50 صفحه گذشت ... یه هفته طول میکشید تا صاحب عکس معرفی شه ... ما هم خیلی مشتاق بودیم بدونیم عکس کیه، که یهو niaz خیلی طبیعی گفت منم ... :hapydancsmil: منه سادهههههه هم باور کردم و رفتم تمامه صفحه ها رو خوندم تا ببینم برنده شدم یا نه ... :icon_pf (34): بعدش فاطیما اعلام کرد که صاحب عکس ooraman هستش ... این سریش یکی از به یاد ماندنی ترین سری هاش بود که با بچه ها بیشتر آشنا شدم و اینا ...:hapydancsmil: ... یه بارم یکی از بچه ها رو مجبور کردیم عکس بزرگیاشو بزاره ... ... 26 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ انجمن از روز اول تا روز آخرش برای من خاطرست... یکی از خاطراتم: یکی از بچه های نه چندان معروف انجمن خبر نامزدیش رو بهم داده بود و گفته بود که به هیچکس نگم. منم 4ماه بود این رازو به سختی تو دلم نگه داشته بودم و دل تو دلم نبود که به یکی بگم. یه روز به محمد گفتم عروسی یکی از بچه ها نزدیکه...حالا هی از محمد اصرار از من انکار ....گفتم حدس بزن.....چندتا اسمو گفت بعد گفت میلاد تی .....این حدسش انقدر خنده دار بود( چون به نظر من میلاد اصن تو سن ازدواج نبود) منم گفتم اره!!! درسته! فک کردم محمد میفهمه شوخیه اما فرداش محمد تاپیک عروسی میلادو زد....طفلکی میلاد قیافش دیدنی بود! فک کنم از رودربایستی همون تاپیکه آستینارو بالا زد خلاصه خدارحم کرد که از دسن محمد زنده در رفتم. 32 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یکی از بهترین خاطراتم هم تاپیک حاضری با یه معمار ازدواج کنی بود. چقدر با میلاد تی و حامی و معمارا کل کل کردیم.......... 20 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یکی منو ببر بیرون از این تاپیک. یکی از بهترین بهترین بهترین بهترین بهترین بهترین دوستایی که تو انجمن پیدا کردم عسل صدرا ست. خیلی شیطون و شوخ و شیرین بود..........و واقعا دلم براش تنگ شده روزای خوبی باهم داشتیم. محمد نامردم ادمینش نکرد 25 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ :sigh::sigh::sigh::sigh: چی بگم از دست تو ای روزگاررررررررررررررررررررررررررررررررر 11 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ انجمن از روز اول تا روز آخرش برای من خاطرست... یکی از خاطراتم: یکی از بچه های نه چندان معروف انجمن خبر نامزدیش رو بهم داده بود و گفته بود که به هیچکس نگم. منم 4ماه بود این رازو به سختی تو دلم نگه داشته بودم و دل تو دلم نبود که به یکی بگم. یه روز به محمد گفتم عروسی یکی از بچه ها نزدیکه...حالا هی از محمد اصرار از من انکار ....گفتم حدس بزن.....چندتا اسمو گفت بعد گفت میلاد تی .....این حدسش انقدر خنده دار بود( چون به نظر من میلاد اصن تو سن ازدواج نبود) منم گفتم اره!!! درسته! فک کردم محمد میفهمه شوخیه اما فرداش محمد تاپیک عروسی میلادو زد....طفلکی میلاد قیافش دیدنی بود! فک کنم از رودربایستی همون تاپیکه آستینارو بالا زد خلاصه خدارحم کرد که از دسن محمد زنده در رفتم. حیف که فراموش کردم وگرنه زنده در نمیرفتی یه خاطره هم من از میلاد تی یادم اومد. (طفلک همش یه پای اذیت شدنا بود ایشالا که تو کنکورش موفق باشه) میلاد وقتی مدیر بود یه مدت بود زیاد نمی تونست بیاد. یکی از بچه های خبیث شهرسازی هم یه نقشه کشید و منم به شدت پایه :gnugghender: یه متن کاملاً خشک و رسمی اماده کردیم. بعدش یه خصوصی زدم و اون متن رو واسش فرستادم که گفته شده بود به خاطر عملکرد نه چندان خوب و نارضایتی کاربرای تالار مجبوریم بازنشستت کنیم. بعد کل امتیازاشم صفر کردم (ای کاش اون متن رو داشتم. اون فرد خبیث اگه هنوز متنی که تهیه کرده بود رو داره بفرسته که تو این پست اضافه کنم ) وقتی اومد دید بابت اینکه بچه ها از دستش ناراضی بودن خیلی ناراحت شد و منم اولش به روم نیاوردم و بازم خشک جواب دادم. وقتی دیدم پروژه ناراحت کردنش و شوک وارد کردن با موفقیت انجام شد گفتم که شوخی بودش همش 26 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یادمه اون اوایل که عضو شده بودم با سیما (sookut ) یه خورده دهن به دهن شدم ! بعدش که فهمید داییش میشم میخواست خودشو بکشه ! یه بارم رفته بودیم تو پروف امید برا اسپم ! این وسط سمیرا (Rapunzel ) دراومد میخواست ما رو کالبد شکافی کنه ! حالا اگه یادم اومد بازم میام ! 25 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ خاطره زیاد دارم خیلی :hapydancsmil: یادش بخیر تو تاپیک گفتگوی بچه های زیست با راپونزل می شستیم محمد رو کالبد شکافی می کردیم و ژنهاشو کشف می کردیم. توی حرفامون همش اصطلاحات بود از رشته های دیگه که بچه ها می دیدن می گفتن فارسی حرف بزنین ما هم بفهمیم. بعدش تصمیم گرفتیم هر کی اومد اونجا اسپم بازی کالبدشکافیش کنیم. :gnugghender: الان که سامان گفت کالبدشکافی یاد اون قضیه افتادم. بازم یادم اومد می یام. 24 لینک به دیدگاه
amir15523 289 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ من خیلی نیست عضو سایت شدم که بخوام خاطره داشته باشم، ولی خاطره هایی که تعریف میکنین خیلی قشنگن......:a030: 17 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ حیف که فراموش کردم وگرنه زنده در نمیرفتی یه خاطره هم من از میلاد تی یادم اومد. (طفلک همش یه پای اذیت شدنا بود ایشالا که تو کنکورش موفق باشه) میلاد وقتی مدیر بود یه مدت بود زیاد نمی تونست بیاد. یکی از بچه های خبیث شهرسازی هم یه نقشه کشید و منم به شدت پایه :gnugghender: یه متن کاملاً خشک و رسمی اماده کردیم. بعدش یه خصوصی زدم و اون متن رو واسش فرستادم که گفته شده بود به خاطر عملکرد نه چندان خوب و نارضایتی کاربرای تالار مجبوریم بازنشستت کنیم. بعد کل امتیازاشم صفر کردم (ای کاش اون متن رو داشتم. اون فرد خبیث اگه هنوز متنی که تهیه کرده بود رو داره بفرسته که تو این پست اضافه کنم ) وقتی اومد دید بابت اینکه بچه ها از دستش ناراضی بودن خیلی ناراحت شد و منم اولش به روم نیاوردم و بازم خشک جواب دادم. وقتی دیدم پروژه ناراحت کردنش و شوک وارد کردن با موفقیت انجام شد گفتم که شوخی بودش همش خبیث خودتـــــــــی نقششو من کشیدم ، اما عملی کردنش با تو بود خبیث تازشم ، دوس داشتم اون کودتا رو بر علیه خودت انجام بدم ، ولی چه کنم که رییس سایتی و سخت تر از بقیه میشه گولت زد . ولی خدایی خیلی مزه داشت اون حرکتمون ظفلی میلاد !!! وقتی بهش گفتم نقشه من بوده دوس داشت سرمو بذاره لبه ی باغچه با اره به دو نیم تقسیم کنه . متنشو ندارم نه ، مال 7 ، 8 ماه پیش بود خب ، اگه می دونستم بدرد میخوره نگهش می داشتم حالا فک می کنم شاید یادم اومد چی بوده دقیقا . حاصل اون حرکت واسه من چند روز خنده و خوشی مفید و نیز کاهش دمای دلم و خنک شدنش بود ، اما واسه محمد نتایج بیشتری داشت ، شرط کرده بودم اگه کودتا انجام بشه نقشه هایی که میخوادو بدم بهش ، اونم قبول کرده بود . . یادتون باشه همیشه یه چیزی از محمد پیش خودتون گرو داشته باشین ، انقد پسر خوبی میشه این جور موقع ها 24 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ یکی از خاطرات من موقعی بود که اکثر بچه ها رفته بودن کاشان.......ما هم تو تالار بیکار بودیم با همکاری شاهین و زهرا یه تاپیک در تالار مدیریت زدیم و تا شب کل سایت در اختیار ما بود شب گفتم دیگه اخراجم.ولی هر کاری کردم این محمد منو اخراج نمیکنه برم به زندگیم برسم وسطای تخریب پروفم بود که رسیدم و از بچه ها خواستم که در حضور خودم همچنان به تخریب ادامه بدیم که حسابی خاطره شد دو تا تاپیک هم کلا برای من خاطرست ..ارشد 90 و گفتگوی بشدت صمیمانه مکانیک...........هر وقت پستای قدیمیش رو میخونم یه سیکل زندگیم واسم مرور میشه 24 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده