sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ رد شد شبیه رهگذری باد، از درخت آرام سیبِ کوچکی افتاد از درخت افتاد پیشِ پای تو، با اشتیاق گفت: ای روستای شعر تو آباد از درخت، امسال عشق سهم مرا داد از بهار آیا بهار سهم ترا داد، از درخت؟ امشب دلم شبیه همان سیب تازه است سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت کی میشود که سیب غریبِ نگاه من با دستِ گرم تو شود آزاد از درخت چشمان مهربان تو پرباد از بهار همواره رهگذار تو پرباد از درخت امروز آمدی که خداحافظی کنی آرام سیب کوچکی افتاد از درخت! 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ عشق چون آيد برد هوش دل فرزانه را دزد دانا ميكشد اول چراغ خانه را 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ نواي عشق را ساز است آدم گشايد راز و خود راز است آدم 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ هر نفس آواز عشق ميرسد از چپ و راست ما به فلك مي رويم ، عزم تماشا كراست 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ این چه عشقیست که در دل دارم میگریزی ز من و در طلبت من ازین عشق چه حاصل دارم باز هم کوشش باطل دارم 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ بخت اگر از تو جدایم کرده میگشایم گره از بخت چه باک ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سر پرده ی خاک 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ اين عشق چو باران است ما برگ و گيا اي جان باشد كه دمي باران بر برگ و گيا كوبد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ اتش عشق به چشمت یک دم جلوه ای کرد و سرابی گردید تا مرا واله و بی سامان دید نقش افتاده بر ابی گردید 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ بي شك جهان را به عشق كسي آفريده اند چون من كه آفريده ام از عشق جهاني براي تو حسين پناهي 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ سینه ای تا که بر ان سر بنهم دامنی تا که بر ان ریزم اشک اه ای انکه غم عشقت نیست میبرم بر تو و بر قلبت رشک 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ بجز حضور تو هيچ چيز اين جهان بيكرانه را جدي نگرفته ام حتي عشق را 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ دیروز به یاد تو و ان عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در اینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم اهسته گشودم 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتراز ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را 4 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ در عشق تو از بس كه خروش آورديم درياي سپهر را به جوش آورديم چون با تو خروش و جوش ما در نگرفت رفتيم و زبانهاي خموش آورديم 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ مهربان سبد معذرتم را بپذیر ؛ کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ، پر سبزینه و ریحان و غزل ، پر تکرار گیاهان نمو ، پر ابیات ملون شده در خمره عشق ، پر انوار خدا. داخل خانه دل ؛ جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است من به دل راز رسیدن دارم ، من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ، خوب می فهمم اگر در باران ، چتر خود را به کسی بخشیدم؛ توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛ حکمتی در کارست 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ سرو در باغ نشانند و ترا بر سر و چشم گر اجازت دهي اي سرو روان بنشانم عشق من بر گل رخسار تو امروزي نيست ديرسالي ست كه من بلبل اين بستانم 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود! یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود! غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود از من گذشت دختر باران! ولی بدان این رسم عشق بازی پروانه ها نبود با آخرین قطار از این شعر دل برید مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود" 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ اندر سر ما خيال عشقت هر روز كه باد در فزون باد هر دل كه ز عشق توست خالي از حلقه وصل تو برون باد 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظ قرآن ز بر بخواني در چارده روايت 2 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۰ فاش ميگويم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده