رفتن به مطلب

گاهی احترام بد نیست!


ارسال های توصیه شده

خوب پس هر زمانی عقل ما چیزی را میگه که محدود به همون زمان هست.

مسلما همیشه حقایقی هست که از عهده شناخت ما خارجه.

اینکه مثلا عقل ما در زمان حال میگه هر معلولی علتی داره، ممکنه زمانی دیگر چیزهایی کشف بشه که کلا این قانون زیر سوال بره و مشخص بشه که در اثر یکسری تصادفات بی علت، یکسری نظم هایی شگفت انگیز رخ میدن.

نه ببینین در مورد چیزهای مادی ممکنه حق با شما باشه چون به واسطه احساسات پنجگانه ما حصول میشه اما مثلا اینکه اگر a بدهد b و b بدهد c آنگاه a میدهد c چیزیست که بدون دریافت از طبیعت برای ذهن ما وجود داره

تصادفات بی علت واژه مجهولیست یعنی فکر نکنم اصلا معنی بده چون اولا اگه بر اثر تصادف باشه پس تصادف میشه علت حالا خود این تصادف چیه؟؟؟مطمئنا وجود خارجی نداره

اینکه هر نظمی و به عبارتی هر معلولی تابع علتیست جزو بدیهیات یعنی اصلا حالتی وجود نداره که معلولی زمان عدم بوده باشه و بعد وجود پیدا کنه اما بدون علت در واقع شما میتونی اسم اون علت رو هر چی بذاری تصادف و... اما باید تعریفی هم از خود تصادف بدی!!!

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 420
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شما از کجا متوجه شدین که سی دی حتما باید صاحب داشته باشه؟

چون خودتون تجربه اش را داشتین و یک چیز عینی است.

 

اما درباره آغاز حیات، هیچ تجربه ای در نزد هیچکسی نیست.

پس قضاوت بر چه اساسی صورت میگیره، ضمن اینکه قیاس این دو موضوع غیر منطقی است.

چرا که در قضیه سی دی ما از کلیات موضوع اطلاع داریم و عقلمون بر اساس همون کلیات به یک نتیجه میرسه.

 

اما در مورد نقطه آغاز حیات،کلیاتی در دسترس نیست که عقل بخواد درباره اش قضاوت کنه.

در واقع عقل ما محصول تجربه های دیگران و خیالات خود ماست.

پس دلیلی نداره بتونه همه پدیده های جهان رو نزد خودش هضم کنه.

سلام

دوست عزیز قرار نیست همه چی رو تجربه کنیم

اصلا این بحث من مربوط به تجربه نبود یه حکم عقلی بود.

من که گفتم فقط خودمو دیدم نه همه پدیده هارو که شما میگین عقل نمیتونه همه پدیده هارو هضم کنه.

بعدشم قوانین عقلی کلی هستن و مربوط به زمان و مکان نیستند مثلا اینکه شماییکه این اشکال رو به من کردین عقل من میگه که شما هم علم و آگاهی دارین و هم قدرت بر نوشتن چون این مطلب رو نوشتین و نمیشه که این مطلب خود به خود نوشته بشه. حالا هر زمان و هر مکانی میخواد باشه این ور دنیا یا اون رو دنیا اصلا زمان و مکان مطرح نیست.

اما اینکه فرمودین که عقل ما محصول تجربه دیگرانه قبول ندارم این عقل ما نیست بلکه مثالی در پست بعدی زدین که من متوجه نشدم که چه ربطی به عقل داره؟

این یه بحث تجربیه و عقل اصلا نظر نمیده مثل اینکه شما بگین آب در 100 درجه به جوش میاد یا اینکه در 1000 درجه. عقل هیچ موضعی نمیگیره چون اصلا حیطه کاری اون نیست و یک کار تجربی است و عقل در اینجا ساکته. اما اگه به همین عقل بگی که میشه یه چیزی در یه زمان و مکان هم باشه هم نباشه سریع سینه سپر میکنه و میاد جلو و میگه نمیشه چون اون یا باید باشه یا نباشه.

یا اینکه شما بیاین اب دریا رو بخواین همشو تو یه لیوان جا بدین عقل سریع موضع میگیره و این بستگی به تجربه و ... نداره. حتی اگه به یه بچه هم بگی میفهمه

  • Like 4
لینک به دیدگاه
خوب پس هر زمانی عقل ما چیزی را میگه که محدود به همون زمان هست.

مسلما همیشه حقایقی هست که از عهده شناخت ما خارجه.

اینکه مثلا عقل ما در زمان حال میگه هر معلولی علتی داره، ممکنه زمانی دیگر چیزهایی کشف بشه که کلا این قانون زیر سوال بره و مشخص بشه که در اثر یکسری تصادفات بی علت، یکسری نظم هایی شگفت انگیز رخ میدن.

عذر میخوام ولی شما دارین بین حکم عقل با علم تجربی قاطی میکنین. اینکه میگین درسته اما در علم تجربی که ما همیشه چشم میکشیم که کی خلاف این ثابت بشه اما عقل که اینطور نیست.

درسته که حقایقی از ما مخفی است اما این نمیشه ما منکر همین شناختمون هم بشیم.

اما در مورد قانون علیت من از شما میپرسم که یه سری به وجدانتون بزنین و با عقلتون خلوت کنین و به این حرف من فکر کنین:

عقل شما قبول میکنه که من که خودم هزار تومن ندارم بتونم هزار تومن به دیگری بدم؟

یا یه موجودی مثل انسان یا ... بدون علت موجود بشه؟

این اصلا ربطی به تجربه نداره و یا اینکه بگیم یه زمانی میرسه که میفهمیم این خطا بوده. به نظر شما اگه روز یکی بیاد بهتون بگه که الان شبه شما باور میکنین؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه
نه ببینین در مورد چیزهای مادی ممکنه حق با شما باشه چون به واسطه احساسات پنجگانه ما حصول میشه اما مثلا اینکه اگر a بدهد b و b بدهد c آنگاه a میدهد c چیزیست که بدون دریافت از طبیعت برای ذهن ما وجود داره

 

عذر میخوام ولی شما دارین بین حکم عقل با علم تجربی قاطی میکنین. اینکه میگین درسته اما در علم تجربی که ما همیشه چشم میکشیم که کی خلاف این ثابت بشه اما عقل که اینطور نیست.

 

 

شما اول یک تعریفی از عقل ارائه بدین.

بفرمایید عقل از کجا میاد.

آیا شما عقل رو یک چیز مادی میدونین که در واقع همون واکنش های مغز است، یا نه عقل رو از موجودی مثل روح میدونین.

چون ما باید اول به این نتیجه برسیم که عقل یعنی چی؟

به احساسات میگین عقل، به درک ریاضیات و علوم تجربی میگین عقل، به مجموعه اینها میگین عقل.

عقل چه طوری رشد پیدا میکنه و منشاش کجاست؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه
شما اول یک تعریفی از عقل ارائه بدین.

بفرمایید عقل از کجا میاد.

آیا شما عقل رو یک چیز مادی میدونین که در واقع همون واکنش های مغز است، یا نه عقل رو از موجودی مثل روح میدونین.

چون ما باید اول به این نتیجه برسیم که عقل یعنی چی؟

به احساسات میگین عقل، به درک ریاضیات و علوم تجربی میگین عقل، به مجموعه اینها میگین عقل.

عقل چه طوری رشد پیدا میکنه و منشاش کجاست؟

نظرتون چیه یه تاپیک جدا بزنیم؟

البته قصدش رو داشتم فقط میترسیدم حذف بشه:sad0:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
شما اول یک تعریفی از عقل ارائه بدین.

بفرمایید عقل از کجا میاد.

آیا شما عقل رو یک چیز مادی میدونین که در واقع همون واکنش های مغز است، یا نه عقل رو از موجودی مثل روح میدونین.

چون ما باید اول به این نتیجه برسیم که عقل یعنی چی؟

به احساسات میگین عقل، به درک ریاضیات و علوم تجربی میگین عقل، به مجموعه اینها میگین عقل.

عقل چه طوری رشد پیدا میکنه و منشاش کجاست؟

حرف جالبی زدین خیلی عالیه

عقل قطعا از ماده نیست و یا واکنشهای مغز بلکه اون چیزی هست که بوسیله اون از دیگر حیوانات جدا میشه منظورم اون تیکه که شبیه گردو که تو سر هست نیست بلکه میشه گفت از جنس روح و فرا مادست که ما وقتی به درونمون نگاه کنیم میفهمیم و برای همه قابل فهمه و نمیشه تعریفی ازش ارائه داد

  • Like 3
لینک به دیدگاه
نظرتون چیه یه تاپیک جدا بزنیم؟

البته قصدش رو داشتم فقط میترسیدم حذف بشه:sad0:

من موافقم که به صورته جدا درباره عقل و نقش اون در اثبات حقایق تاپیکی زده بشه.

چون بحث مذهبی خاصی هم نیست فکر نکنم کسی گیر بده و جنجال پیش بیاد.

شما توی تالار آزاد با یک مقدمه شروعش کنین.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
من موافقم که به صورته جدا درباره عقل و نقش اون در اثبات حقایق تاپیکی زده بشه.

چون بحث مذهبی خاصی هم نیست فکر نکنم کسی گیر بده و جنجال پیش بیاد.

شما توی تالار آزاد با یک مقدمه شروعش کنین.

فکر کنم اینطور بهتر باشه چون دیگه هی از این شاخه به اون شاخه نمیپریم:w16:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

سلام و خوشحالم که منو لایق دونستین برای بحث

 

 

منظورم از عقل همون فهم و شعور است که خدا کنه داشته باشیم

 

 

از همینجا هم از تمام دوستان میخوام که اگه هر جا از اون مبانی ای که مطرح کردم دور شدیم به هم گوشزد کنیم چون اون مبانی رو قبول کردیم.

 

 

من بحثمو با یه مثال شروع میکنم:

 

 

فرض کنیم تو یه دبیرستان ناظم مدرسه یه cd غیر مجاز از یکی از شاگردا میگیره و ازش میپرسه که اینو از کجا آوردی؟ اون میگه مثلا از سعید گرفتم ناظم میره پیش سعید و میگه اینو از کجا آوردی اونم میگه از پارسا گرفتم خلاصه این داستان همین طور ادامه داره و تو کلاس اصلا مشخص نمیشه که از کی گرفته و هی به هم پاس میدن. ناظم کفری میشه و میگه که این باید توسط یکی از شما وارد این کلاس شده باشه و بعد دست به دست شده باشه من میخوام بدونم اون کیه؟ و اگه همه اینو بگن نباید اصلا این سی دی وارد کلایس میشد در حالی که الان اون تو کلاس پیدا شده پس قطعا یکی اونو آورده

 

 

حالا برم سر اصل بحث. من همیشه برام این سوال بوده که من از کجا اومدم؟ من که چند سال پیش نبودم پس از کجا اومدم به بقیه موجودات هم اصلا کاری ندارم. خیلی وقتا به خودم میگم که خب پدر و مادرت تو رو به دنیا آوردن. اما باز این سوال آزارم میده که اونارو کی به دنیا آورده؟ اگه باز به خودم بگم پدر و مادر اینجاست که عقلم باز ازم همون سوال تکراری رو میپرسه که اونا از کجا اومدن و هی باز این سوال و این جواب.

 

 

تا اینکه نشستم و به عقلم مجال فکر کردن دادم که به این نتیجه رسیدم اگه این سوال همینطور ادامه داشته باشه نباید من بوجود میومدم(دقیقا مثل همون سی دی تو کلاس) چون که مشخص نشده که از کجا اومدم.

 

 

اما حالا هستم و تو این بودنم شک ندارم پس عقلم بهم گفت که باید یه موجودی باشه که اون دیگه ساخته دست کسی نباشه و اون همیشگی باشه و نیاز به کسی نداشته باشه هر چی میخواد باشه یا ماده یا ... بالاخره برای اینکه اون سوال من قطع بشه و اینکه چون ما هستیم پس باید به جایی تکیه داشته باشیم که اون به کسی متکی نباشه این اون چیزیه که عقل من بهش رسید و باهاش آروم شد.

 

 

این تا اینجا اگه من تو دریافت عقلیم دچار خطا شدم و از اون مبانی منحرف شدم دوستان بهم بگن ممنون میشم.

 

 

دوستون دارم

 

 

 

 

این کاملا قابل قبول هست که هر چیزی باید از جایی شروع شده باشه و به قول شما از جایی اومده باشه... من با این premiss مشکل ندارم... مسئله اینجا نتیجه ای هست که شما از این تفکر میگیرید...

مسئله این هست که شما میگید من باید از جایی اومده باشم و بعد از این به اینجا میرسید که پس باید موجودی وجود داشته باشه که ساخته ی دست کسی نباشه... این نتیجه گیری ما رو به خدا نمیتونه برسونه... ما اینجا بحثمون برسر اثبات خدای ابراهیمی هست و من نمی بینم که شما با این تفکر بتونید خدای ابراهیمی رو اثبات کنید... اگر منظور یک نیروی ناشناخته یا یک فوتان یا الکترون هست بنده این رو میپذیرم و اگر منظور از خدا این هست خوب من این خدا رو میپذیرم... و فکر میکنم همینجا بحث به پایان خواهد رسید...

 

 

در ضمن اشاره ی شما به عقل برای من عجیب هست... اگر حرف شما با عقل من سازگار نباشه و منطق من برای مثال بگه که حرف های شما درست نیست اون زمان باید چه کار کرد ؟ تنها دلیل شما برای درستی حرفهاتون این هست که بگید اگر به منطق و عقل خودتون رجوع کنید میبینید که حرف های من حقیقت داره ؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه
عذر میخوام ولی شما دارین بین حکم عقل با علم تجربی قاطی میکنین. اینکه میگین درسته اما در علم تجربی که ما همیشه چشم میکشیم که کی خلاف این ثابت بشه اما عقل که اینطور نیست.

درسته که حقایقی از ما مخفی است اما این نمیشه ما منکر همین شناختمون هم بشیم.

اما در مورد قانون علیت من از شما میپرسم که یه سری به وجدانتون بزنین و با عقلتون خلوت کنین و به این حرف من فکر کنین:

عقل شما قبول میکنه که من که خودم هزار تومن ندارم بتونم هزار تومن به دیگری بدم؟

یا یه موجودی مثل انسان یا ... بدون علت موجود بشه؟

این اصلا ربطی به تجربه نداره و یا اینکه بگیم یه زمانی میرسه که میفهمیم این خطا بوده. به نظر شما اگه روز یکی بیاد بهتون بگه که الان شبه شما باور میکنین؟

منظورتون از اون جمله که قرمزش کردم چیه؟

لینک به دیدگاه
حرف جالبی زدین خیلی عالیه

عقل قطعا از ماده نیست و یا واکنشهای مغز بلکه اون چیزی هست که بوسیله اون از دیگر حیوانات جدا میشه منظورم اون تیکه که شبیه گردو که تو سر هست نیست بلکه میشه گفت از جنس روح و فرا مادست که ما وقتی به درونمون نگاه کنیم میفهمیم و برای همه قابل فهمه و نمیشه تعریفی ازش ارائه داد

این که نوشتین معنیش چی میشه.؟ گردو تو سر چیکار میکنه؟

لینک به دیدگاه
این کاملا قابل قبول هست که هر چیزی باید از جایی شروع شده باشه و به قول شما از جایی اومده باشه... من با این premiss مشکل ندارم... مسئله اینجا نتیجه ای هست که شما از این تفکر میگیرید...

مسئله این هست که شما میگید من باید از جایی اومده باشم و بعد از این به اینجا میرسید که پس باید موجودی وجود داشته باشه که ساخته ی دست کسی نباشه... این نتیجه گیری ما رو به خدا نمیتونه برسونه... ما اینجا بحثمون برسر اثبات خدای ابراهیمی هست و من نمی بینم که شما با این تفکر بتونید خدای ابراهیمی رو اثبات کنید... اگر منظور یک نیروی ناشناخته یا یک فوتان یا الکترون هست بنده این رو میپذیرم و اگر منظور از خدا این هست خوب من این خدا رو میپذیرم... و فکر میکنم همینجا بحث به پایان خواهد رسید...

 

 

در ضمن اشاره ی شما به عقل برای من عجیب هست... اگر حرف شما با عقل من سازگار نباشه و منطق من برای مثال بگه که حرف های شما درست نیست اون زمان باید چه کار کرد ؟ تنها دلیل شما برای درستی حرفهاتون این هست که بگید اگر به منطق و عقل خودتون رجوع کنید میبینید که حرف های من حقیقت داره ؟

دوست عزیز اگه اشکا ل نداره ادامه بحثو به تاپیکی که من ایجاد کردم منتقل کنیم و شما هم زحمت کپی این مطلبتونو بکشین تا من اونجا جواب بدم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
حرف جالبی زدین خیلی عالیه

عقل قطعا از ماده نیست و یا واکنشهای مغز بلکه اون چیزی هست که بوسیله اون از دیگر حیوانات جدا میشه منظورم اون تیکه که شبیه گردو که تو سر هست نیست بلکه میشه گفت از جنس روح و فرا مادست که ما وقتی به درونمون نگاه کنیم میفهمیم و برای همه قابل فهمه و نمیشه تعریفی ازش ارائه داد

 

ولی من چنین تعریفی از عقل برام قابل درک نیست متاسفانه...

ما هم منظورمون از عقل اون چیز گرد توی سر نیست... منظورمون واکنش ها و فعالیت های اون چیز گرد هست که توی سر ماست...

 

فکر نمیکنم لازم باشه هوشیاری (همون چیزی که ما رو از حیوانات دیگر جدا میکنه) رو به فراماده ربط داد... مکانیزمی که در مغز ما باعث میشه ما "هوشیار" باشیم هنوز شناخته نشده... ولی مثل تمام مسائل دیگه اون هم یک روز مشخص خواهد شد... من متوجه نمیشم که چرا باید هوشیاری رو که مسلما چیزی فرای فعالیت های مغزی نیست به فراماده ربط بدیم...

  • Like 5
لینک به دیدگاه
منظورتون از اون جمله که قرمزش کردم چیه؟

میدونید که اکثر کشفیات علم تجربی قابل تغییره و حتی دانشمندان این علم هم به اینن کشف خودشون یقین قطعی ندارن و دوباره تحقیقشونو ادامه میدن تا به یه چیز جدید برسن

مثالشم این همه کشفیات جدیده که یافته های قبلو نفی میکنه

  • Like 1
لینک به دیدگاه
میدونید که اکثر کشفیات علم تجربی قابل تغییره و حتی دانشمندان این علم هم به اینن کشف خودشون یقین قطعی ندارن و دوباره تحقیقشونو ادامه میدن تا به یه چیز جدید برسن

مثالشم این همه کشفیات جدیده که یافته های قبلو نفی میکنه

شما نوشتید چشم میکشیم. منم خواستم ببینم چشم رو چه جوری می کشند و ربطش به موضوع چیه؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ولی من چنین تعریفی از عقل برام قابل درک نیست متاسفانه...

ما هم منظورمون از عقل اون چیز گرد توی سر نیست... منظورمون واکنش ها و فعالیت های اون چیز گرد هست که توی سر ماست...

 

فکر نمیکنم لازم باشه هوشیاری (همون چیزی که ما رو از حیوانات دیگر جدا میکنه) رو به فراماده ربط داد... مکانیزمی که در مغز ما باعث میشه ما "هوشیار" باشیم هنوز شناخته نشده... ولی مثل تمام مسائل دیگه اون هم یک روز مشخص خواهد شد... من متوجه نمیشم که چرا باید هوشیاری رو که مسلما چیزی فرای فعالیت های مغزی نیست به فراماده ربط بدیم...

سلام بر دادش گلم. و دیگر هیچ. :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...