Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۰ سلامببخشین که وارد بحثتون شدم خیلی حرفاتون برام جالبه شما دارین میگین که این حرف(همینکه هیچ چیز بی علت موجود نمیشه...) جالبه که یه نگاهی به منطق خودتون بندازین تا ببینین که کدوم منطق .....است. بگذریم من یه سوال دارم ازتون شما که دارین میگین این حرفا خیلی وقته که رد شده . گیریم که درست باشه میشه یکی دو تا از اونا رو بیارین تا ما هم استفاده کنیم. یه سوال دیگه به نظر شما کسی میتونه بگه که شمایی که این پست رو نوشتین وجود ندارین؟ و یا نه علم و سواد دارین و ... خدایی من که تو این حرفا برام قابل قبول نی شما رو نمیدونم برای من مسخره نیست شما رو نمیدونم منتظر جواب هستم اگه مایل بودین برا بحث منطق بنده غلط هست ؟ و برهان علیت رد نشده ؟ اگر اشتباه نکنم شما فرمودید فوق لیسانس فلسفه دارید و سرتون درد میکنه برای بحث... درسته ؟ امیدوارم اشتباه نکرده باشم... اگر اینطور باشه بهتره به جای اینکه بنده حرفی بزنم شما صحبت کنید و ما استفاده کنیم... بنده نگفتم ماده وجود نداره... عرض کردم که personal truth... کلا بحث بر سر مسائلی هست که هیچ جور قابل دسترسی و ارزشیابی نیستند... شما برای ما توضیح بدید حالا که اینجا تشریف آوردید... حرف های بنده براتون اصلا قابل قبول نیست ؟ مسئله ای نیست... چطوره شما شروع کنید و بنده و دوستان مسلما استفاده خواهیم کرد... 8 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ دوست عزیز شما هنوز هم چیزی رو اثبات نکردید و حالا بحث رو دارید به سمتی میکشید که هیچ نتیجه ای نخواهد داشت... خیر... چنین نیست... گزاره های فلسفه هم میتونند مادی و هم فراماده باشند... در فلسفه به میزان برابری از هر دو نوع تفکر داریم... کلا بنیان های اصلی فلسفه یکی ماده گرا و یکی فراماده هستند... غیر از این وجود نداره... دلیل این حرف شما این هست که شما فقط به سمت فراماده گرایی فلسفه رفتید که در حقیقت عرفان بخشی از اون هست... در نتیجه حرف های من برای شما عجیبه و حرف های بنده هم که به فراماده گرایی اصلا اعتقادی ندارم هم برای شما بی معناست... دلیل اختلافات ما و اینکه حرف هم رو متوجه نمیشیم این هست که بنیان های فکریمون کاملا با هم فرق داره... راستش بحث ما منطقی بود تا اینکه رسید به نظریه های فیزیک نوین خب منم گفتم معمولا اگه دقت بکنید!برابری نیست بستگی به نوع فلسفه و گرایش فیلسوف متغیره دوست عزیز ریاضیات رو اگر به عنوان پایه ی اصلی علوم تجربی بپذیرید باید خدمت شما عرض کنم که تمامی قوانین فلسفه رو با ریاضیات میشه توضیح داد... کلا اینکار رو در کتاب های فلسفی انجام میدند... اگر شما بفرمایید جمع نقیضین در اصل چه مبنایی از فلسفه هست بنده میتونم برم براتون چندین رفرنس برای توضیح این مسئله بیارم... البته فکر کنم منظورتون پایه فیزیک نظری باشه چون پایه همه علوم تجربی ریاضی نیست! در کتابهای فلسفی کلا چه کاری انجام میدند؟!!!منظورتون اگه در کتب منطقه بله چون گزاره ها در منطق به وفور اومده جمع نقیضین هم احتیاج به دونستن فلسفه برای فهم فکر نکنم داشته باشه!مثلا دنیا توی یک تخم مرغ جا نمیشه آیا شما میتونی اینو اثبات کنی؟؟؟مطمئنا نه اما فکر نکنم هیچ عقلی چنین چیزی رو رد کنه!تو ریاضیات مثال از این دست زیاده چون یک چیزی از بدیهیات عقلیه دیگه علم نباید بتونه اون رو اثبات کنه ؟ یا اگر چیزی رو علم اثبات کرد اون نمیتونه جزو بدیهیات عقلی باشه ؟ ما برای توضیح هر چیزی نیاز به دلیل و مدرک و اثبات های دقیق داریم... نمیدونم چرا شما سعی دارید تمام اصول منطق رو بر پایه طبیعیات بدونید در حالی که مثال بسیار ساده نقیضین رو هم براتون زدم! میشه لطفا برید در مورد فیزیک تئوری و معنای کلمه ی "تئوری" در علم فیزیک کمی تحقیق کنید و ببینید معناش چی هست ؟ برای اینکه به نظر میاد شما هنوز فکر میکنید تئوری یک داستان بی سر و ته هست و فیزیک دان ها هم یک سری داستان گو و خیال باف که میشینند داستان برای بچه ها تعریف میکنند... اتفاقا فکر نکنم همه فیزیک نظری به مذاق شما خوش بیاد چون تو نظریه دنیاهای موازی میگید بی نهایت جهان!!! حالا با توجه به اینکه شما همه چیز رو تجربی میدانید سوالی که پیش میاد اینه این بی نهایت دنیا رو کی دیده؟؟؟چطور شمرده اند!مگر بینهایت قابل شمارش است؟اصلا ماده مطمئنا دارای محدودیت حجمی و زمانیست پس چطور میشه بینهایت دنیای مادی متصور بود؟ پس همچین هم بی اطلاع نیستم اسمش روشه تئوری یه روز انیشتین یه چیزی میگه 50 سال بعد استیو هاوکینگ چیز دیگه ای! باز هم شما نگفتید چرا تسلسل محال هست ؟ بنده فکر کنم یک نمونه ی واضح مثال زدم... شما اون رو رد نکردید هنوز... ما بحثمون از همینجا منحرف شد. بنده تسلسل در علت و معلول رو منظور داشتم جنابعالی تئوریهای فیزیک نظری رو برام ردیف کردین البته بدون رفرنس!!! اینکه پلوتون سیاره هست یک روز نیست ربطی به ثبات علم نداره عزیز من... چیزی از علم کم نمیکنه... اینکه "اسم" یک تکه سنگ در آسمان یک روز سیاره باشه و یک روز نباشه تاثیری در علم نداره... کسی نگفت کل علم متغیره!!ضمن اینکه سیاره اسم صرف نیست و بعد از شرایطی اون تکه سنگ میشه سیاره علم هم برخلاف تصور شما متغییر نیست... همیشه رو به بهتر شدن میره و از پایه تغییری نمیکنه... قسمت دوم این حرف ناقض قسمت اوله چون بهتر شدن خود تغییره!!کلا اینم از انحرافات بحثمونه چون کسی منکر علم تجربی نیست که شما میخوای ثابت کنی حرف ما اینه شما میگی همه چیز با علم تجربی عقلانی میشه من با یه مثال ساده گفتم نه!! البته اگر قرار بود علم هم مثل دین باشه و با سر هم کردن یک سری داستان ها و بدون ارائه ی هیچ مدرک و شواهدی میخواست برای خودش حرفی بزنه تا الان همه چیز جهان رو توضیح داده بود... منتها علم مثل دین کار نمیکنه و همونطور که بنده عرض کردم برای هر چیزی دلیل و مدرک میاره... داستان سرایی نمیکنه... انحراف دیگر بحث چون کسی منکر علم نشده البته منظور تو بحثامون علم تجربی بوده که شما اشباها با نام کلی علم ازش یاد میکنید! خوب شما نمیدونید... ولی خیلی های دیگه میدونند... همونطور که بنده نمیدونم چطوری آدم میتونه عقایدش رو با حرف های یک کتاب 2000 ساله یا 1400 ساله تنظیم کنه... این از نظر من خیلی مسخره هست... ولی خوب چه میشه کرد... خیلی ها چنین میکنند... گرچه انحراف دیگر بحث همینه اما فیاغورث قبل از 1400 سال پیش میزیسته حرفای اونم مسخرست؟؟؟ نشان دهنده ی چه نظمی هست ؟ نظمی درش وجود نداره... کلا شما دوست عزیز عادت داری هر چیزی رو ببینی و دقیقا همون نتیجه ای رو بگیری که دوست داری ؟ مثل اینکه متوجه مسئله نشدید... به کلمه ی بی نهایت توجه کنید... چه نظمی در اینجا وجود داره ؟ خواهشا کلیاتی که در مستندهای علمی میبینید به عنوان دلیل استفاده نکنید چون موضوع بحث ما نیست یعنی شما در همین جهان خودمون نظمی نمیبینی؟؟؟ به کلمه بینهایت هم توجه کردم اما دو نکته معلوم نشد1-چه ربطی به تسلسل در علت و معلول داشت2-در دید مادیگرایان چطور میشود بینهایت دنیا رو تجربه کرد؟؟؟ خیر... شما چند نفر متریالیست واقعی دیدید و باهاشون بحث کردید و چقدر با فلسفه ی متریالیسم واقعا آشنایی دارید ؟ هیچ متریالیستی وجود نداره که به غیر ماده باور داشته باشه و این اصلا در فلسفه ی متریالیسم تعریف شده نیست... حیات چیست؟؟؟؟؟ بله مسل ما باید بشه براش توضیحی آورد و بشه اون رو بررسی کرد و وجودش رو اثبات کرد... در غیر این صورت "وجود" نداره... چون "وجودش" قابل اثبات نیست... و ما در این جهان به چیزهایی "موجود" میگیم که قابل اندازه گیری و بررسی و تحلیل باشند... زمان چیست؟؟؟ دوست عزیز مطمئن باشید بنده خیلی زودتر از شما شروع به مطالعه ی فلسفه (و نه اون عرفانی که شما اینقدر بهش پایبند هستید) کردم و اون کتاب هایی رو هم که شما خوندید نخوندم بلکه سراق کتاب های اصلی رفتم... همینطوری بنده در مورد خیلی مسائل دیگه هم رفتم و در مورد اونها هم تحقیق کردم... منظوری از بیان اینها ندارم... فقط میخوام به شما بگم که مطمئن باشید بنده خیلی خوب میدونم دارم چی میگم... سراغ دیگه؟؟؟:دی در ضمن کی به شما گفته فلسفه قابل تغییر نیست ؟ اصلا این حرف واقعا وحشتناک هست... یعنی واقعا به نظر شما تفکرات فلسفی که تماما فرآورده ی منطق هستند تغییر نکردند ؟ اصلا منطق رو شما چه میدونید چی هست ؟ چطوری میگید منطق مطلق هست ؟ کی گفته منطق شما با منطق بنده یکی هست ؟ حرف های شما با تمام این پیش فرض ها گفته شده... چطوری تمام اینها رو پیش فرض میگیرید بدون حتی کوچکترین فکری در مورد اونها ؟ من گفتم فلسفه ثابته؟؟؟ با واژه ها بازی نکنید منظور از منطق چیزیست که ذهن هر انسانی برداشت میکند مثلا اگر آ بدهد بی و بی بدهد سی آنگاه آ میدهد سی این خیلی سخته؟!!! واقعا کدوم کتابها رو خوندید شما؟!!! بفرمایید و بنیان های منطق ارسطویی رو بخونید و بررسی کنید و ببینید شما که خودتون این همه دم از منطق میزنید براساس معیار های ارسطویی (که اولین پایه گذار تفکر منطقی در فلسفه بود و کلا اون اولین بار منطق رو معنا کرد و اون رو قانون مند کرد) چقدر از حرفای خودتون منطقی هست... حداقل مثال آجر من در راستای همین قواعد منطق بود اما شما که فقط تئوریهای غیر مرتبط فیزیک رو ردیف کردین نمونه اش پاراگراف بعدی!!! بنده متوجه اون حرف شما در مورد خدا نشدم... اگر یک مقدار واضح تر بیان کنید ممنون میشم... ولی تا جایی که متوجه شدم اشاره به محصور بودن ماده در زمان و مکان دارید... ماده و زمان در هر یک از جهان ها محصور هست دوست عزیز نه در 11 بعد اصلی... در اونها هیچ چیزی محصور نیست... خواهشا این نظریه رو که فکر کنم یه ایرانی مطرح کرده و الان هم بعد 50 سال کرسی انیشتین تو پرینستون رو گرفته توضیح دهید چون فکر کنم میتونه کاملا با افکار ماتریالیستی در تضاد باشه به این دلیل که یه بچه 3 ساله هم میدونه ماده محصور در مکانه یعنی یه حجمی رو از مکان اشغال میکنه! بنده میگم همه چیز ماده هست و هیچ چیز غیر مادی هم وجود نداره... هیچ دلیلی هم برای باور اینکه غیر از این باشه ندیدم تا حالا... شما فکر می کنید اینطور نیست ؟ یک اثبات برای این مسئله بیارید... برای شروع حیات و زمان البته شما حیات رو قط بفرمایید کافیه چون در مورد زمان احتمالا وارد بحث سیاهچاله ها خواهیم شد!! بنده نیازی به رد خدا ندارم... خدایی که شما ازش حرف میزنید اصلا اثبات نشده که من یا هر کس دیگری بخواد اون رو رد کنه... شما اول باید یک اثبات بیارید و بعد بنده اون رو رد کنم... چیزی رو که اثبات نشده نمیشه رد کرد... فکر کنم تاحالا قصه لیلی و مجنون تعریف میکردم 4 لینک به دیدگاه
دیوید ترزگه 351 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ منطق بنده غلط هست ؟ و برهان علیت رد نشده ؟ اگر اشتباه نکنم شما فرمودید فوق لیسانس فلسفه دارید و سرتون درد میکنه برای بحث... درسته ؟ امیدوارم اشتباه نکرده باشم... اگر اینطور باشه بهتره به جای اینکه بنده حرفی بزنم شما صحبت کنید و ما استفاده کنیم... بنده نگفتم ماده وجود نداره... عرض کردم که personal truth... کلا بحث بر سر مسائلی هست که هیچ جور قابل دسترسی و ارزشیابی نیستند... شما برای ما توضیح بدید حالا که اینجا تشریف آوردید... حرف های بنده براتون اصلا قابل قبول نیست ؟ مسئله ای نیست... چطوره شما شروع کنید و بنده و دوستان مسلما استفاده خواهیم کرد... سلام و خوشحالم از اینکه به جمعتون اومدم قبل از شروع بحث باید چند مطلب رو بگم که مشخص بشه میخوایم چه کار کنیم روی چه روشی بحث کنیم و اینجور نشه که جواد مسی بیاد یه چی بگه بعد بگیم بابا این حرف عرفاست که قبلا پنبش زده شده یا شما دوست عزیز بیای و یه بحثی رو مطرح کنی و یکی بگه که اینا تو خود علم تجربی فرضیست چه برسه به اینکه شما بیای تو این بحث مطرحش کنی یا من اگه بخوام مطلبی بنویسم بگن آریوس تو هم که داری حرف فیلسوفارو میزنی که اونا خودشون نفهمیدن چی گفتن چه برسه به ما و.... پس باید چیکار کرد که دیگه وقتی وارد بحث شدیم از این حرفا در امان باشیم؟ من راهی رو پیشنهاد میدم اگگه ماییل بودین بر طبق همون بحث رو شروع میکنیم از اونجاییکه انسان هم نوعی از حیوان به حساب میاد اما با یه چیز از اونا جدا میشه که این عنصر مشترک در همه انسانها هست که با اون از حیوانات متمایز میشن که اونم عقله. عقل تنها زبان مشترک بین انسان ها است. یا بگیم یکی از اون زبانها. مثلا کوچککی یا بزرگی در همه جا یه اصل مسلمه که 10 از 2 بزرگتره حتی اگر هر جای دنیا هم که بری باز همینه به زبان خودشون میگن که 10 بزرگتره و عقل هیچ کس قبول نمیکنه که بگه 1 بزرگتره. یا اینکه در همه جای دنیا این مسلم گرفته شده که نمیشه یک چیز در یک زمان واحد در مکان واحد و... هم باشه هم نباشه چون عقل میگه اون یا هست یا نیست. نمیشه که هم باشه هم نباشه. و بر همین اساس هست که من سعی کردم در مسایل اعتقادی تقلید نکنم چون هر چند شخص آدم بزرگی باشه اما برای من این مهمه که حرفش چقدر با عقل من جور در میاد البته طبق مبانی ای که میگه. مثلا کانت که من خودم خیلی دوسش دارم اما قرار نیست که هر چی گفت من قبول کننم همه انسانها هم همینطورن باید عقل بشه محور اعتقادات تا بتونیم با هم بحث کنیم. در غیر این صورت مثلا ما با غربی ها که هم فرهنگمون هم دینمونو.. فرق میکنه چطور میتونیم حرفشونو بفهمیم؟ پس بهترین راه راه عقلیه دوستان ایراد نگیرن که قرآن و حرف پیامبر که شرمندشون میشیم چون اونا الان که ما هنوز خدا رو اثبات نکردیم برای ما دلیل نمیشه. اول باید خدا اثبات بشه بعد کتابش بعد پیامبرش و... حرفای عرفانی رو هم من نمیفهمم شما رو نمیدونم پس من از اون حرفای عرفانی نمیزنم. حالا اگه با این راه پیشنهادی من موافق بودین یا نظری داشتین بگین تا بحث رو شروع کنیم دوستون دارم 8 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ شاید از وقتی چشم باز کردم مدام حرف از اسلام و دین و .. بوده و اینکه دین رو از خانوادمون به ارث برده باشیم اما الان فک میکنم مدتیه اونقدر عقلمون کامل شده که اگه از چیزی مثل اسلام دلخور یا مخالف باشم براحتی تغییر عقیده بدم... اما اینکارو نکردم چون به یقین رسیدم که هیچ دینی کاملتر و بهتر از اسلام نمیتونه باشه برام دوست گلم، ببخشین روک میگم، شما و خیلی از دوستان فقط اسمتون مسلمونه. البته اکثر ایرانی ها همین طورین، اسلام رو تا جایی دوست دارن که دلشون بهش خوش باشه. 90 درصد همین بچه ها و مطمئنا خود شما، آهنگ های خانم های خواننده را گوش میدین و شاید لذت هم میبرین. اما همین ها از نظر اسلام حرامه، اینو میتونین از هر اسلام شناس و حدیث شناسی بپرسین. اینجاها با حقانیت اسلام کاری ندارین و میگین مهم نیست، اما جاهایی دیگه بهتون حقانیتش را اثبات میکنه. بد نیست اگه همیشه در قضاوت هامون همه جوانب را با هم بسنجیم. 5 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ اگه مدیریت محترم اجازه میدند تا بحث اثبات وجود خدا رو در تاپیکی جدا دنبال کنیم چون حیفه لای انبار پستهای این تاپیک بمونه؟ 3 لینک به دیدگاه
خانوم بهار 3412 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ دوست گلم، ببخشین روک میگم، شما و خیلی از دوستان فقط اسمتون مسلمونه.البته اکثر ایرانی ها همین طورین، اسلام رو تا جایی دوست دارن که دلشون بهش خوش باشه. 90 درصد همین بچه ها و مطمئنا خود شما، آهنگ های خانم های خواننده را گوش میدین و شاید لذت هم میبرین. اما همین ها از نظر اسلام حرامه، اینو میتونین از هر اسلام شناس و حدیث شناسی بپرسین. اینجاها با حقانیت اسلام کاری ندارین و میگین مهم نیست، اما جاهایی دیگه بهتون حقانیتش را اثبات میکنه. بد نیست اگه همیشه در قضاوت هامون همه جوانب را با هم بسنجیم. خواهش میکنم دوست گلم، ببخشین که منم رک میگم ولی شما و خیلی از دوستاتون هم فقط ادعاتون میشه ... و اینکه عادتونه پیش داوری کنید ..شما تو زندگی من هستید که ببینید آهنگای خانم های خواننده رو گوش میدم.. یه زمانی که مثل شما و امثال شما بودم آره زیاد هم گوش میدادم.... اینو گفتم که فک نکنید از وقتی به چشم باز کردم چشم و گوش بسته بودم نه .. اما از نظر خودم الان راه درست رو انتخاب کردم نه اون روزا.... در ضمن خوبه که خودتون در اون قسمت قرمز رنگ جواب خودتونو دادید 3 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ خواهش میکنم دوست گلم، ببخشین که منم رک میگم ولی شما و خیلی از دوستاتون هم فقط ادعاتون میشه ...و اینکه عادتونه پیش داوری کنید ..شما تو زندگی من هستید که ببینید آهنگای خانم های خواننده رو گوش میدم.. یه زمانی که مثل شما و امثال شما بودم آره زیاد هم گوش میدادم.... اینو گفتم که فک نکنید از وقتی به چشم باز کردم چشم و گوش بسته بودم نه .. اما از نظر خودم الان راه درست رو انتخاب کردم نه اون روزا.... در ضمن خوبه که خودتون در اون قسمت قرمز رنگ جواب خودتونو دادید پس الان دیگه هیچی آهنگ خانم ها رو گوش نمیدی؟ خوب پس ببخشین، این جهش بزرگ در رسیدن به ملکوت را بهتون تبریک میگم و اینکه مثل ما دیگه کافر و فاسد و گمراه نیستین. و از پیش داوری ام درباره شما معذرت میخوام. 3 لینک به دیدگاه
خانوم بهار 3412 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ پس الان دیگه هیچی آهنگ خانم ها رو گوش نمیدی؟خوب پس ببخشین، این جهش بزرگ در رسیدن به ملکوت را بهتون تبریک میگم و اینکه مثل ما دیگه کافر و فاسد و گمراه نیستین. و از پیش داوری ام درباره شما معذرت میخوام. خیلی خیلی ممنون از لطفتون..! خواهش میکنم ، تکرار نشه 1 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ خواهش میکنم دوست گلم، ببخشین که منم رک میگم ولی شما و خیلی از دوستاتون هم فقط ادعاتون میشه ...و اینکه عادتونه پیش داوری کنید ..شما تو زندگی من هستید که ببینید آهنگای خانم های خواننده رو گوش میدم.. یه زمانی که مثل شما و امثال شما بودم آره زیاد هم گوش میدادم.... اینو گفتم که فک نکنید از وقتی به چشم باز کردم چشم و گوش بسته بودم نه .. اما از نظر خودم الان راه درست رو انتخاب کردم نه اون روزا.... در ضمن خوبه که خودتون در اون قسمت قرمز رنگ جواب خودتونو دادید راستش اون مورد قرمز رنگ چوبی بوده که همیشه تو سر معتقدها اومده جالب هم اینه از طرف کسانی اومده که توی بحث تفکری جز مخالفت با عقیده مقابل ندارند 2 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ سلام و خوشحالم از اینکه به جمعتون اومدم قبل از شروع بحث باید چند مطلب رو بگم که مشخص بشه میخوایم چه کار کنیم روی چه روشی بحث کنیم و اینجور نشه که جواد مسی بیاد یه چی بگه بعد بگیم بابا این حرف عرفاست که قبلا پنبش زده شده یا شما دوست عزیز بیای و یه بحثی رو مطرح کنی و یکی بگه که اینا تو خود علم تجربی فرضیست چه برسه به اینکه شما بیای تو این بحث مطرحش کنی یا من اگه بخوام مطلبی بنویسم بگن آریوس تو هم که داری حرف فیلسوفارو میزنی که اونا خودشون نفهمیدن چی گفتن چه برسه به ما و.... پس باید چیکار کرد که دیگه وقتی وارد بحث شدیم از این حرفا در امان باشیم؟ من راهی رو پیشنهاد میدم اگگه ماییل بودین بر طبق همون بحث رو شروع میکنیم از اونجاییکه انسان هم نوعی از حیوان به حساب میاد اما با یه چیز از اونا جدا میشه که این عنصر مشترک در همه انسانها هست که با اون از حیوانات متمایز میشن که اونم عقله. عقل تنها زبان مشترک بین انسان ها است. یا بگیم یکی از اون زبانها. مثلا کوچککی یا بزرگی در همه جا یه اصل مسلمه که 10 از 2 بزرگتره حتی اگر هر جای دنیا هم که بری باز همینه به زبان خودشون میگن که 10 بزرگتره و عقل هیچ کس قبول نمیکنه که بگه 1 بزرگتره. یا اینکه در همه جای دنیا این مسلم گرفته شده که نمیشه یک چیز در یک زمان واحد در مکان واحد و... هم باشه هم نباشه چون عقل میگه اون یا هست یا نیست. نمیشه که هم باشه هم نباشه. و بر همین اساس هست که من سعی کردم در مسایل اعتقادی تقلید نکنم چون هر چند شخص آدم بزرگی باشه اما برای من این مهمه که حرفش چقدر با عقل من جور در میاد البته طبق مبانی ای که میگه. مثلا کانت که من خودم خیلی دوسش دارم اما قرار نیست که هر چی گفت من قبول کننم همه انسانها هم همینطورن باید عقل بشه محور اعتقادات تا بتونیم با هم بحث کنیم. در غیر این صورت مثلا ما با غربی ها که هم فرهنگمون هم دینمونو.. فرق میکنه چطور میتونیم حرفشونو بفهمیم؟ پس بهترین راه راه عقلیه دوستان ایراد نگیرن که قرآن و حرف پیامبر که شرمندشون میشیم چون اونا الان که ما هنوز خدا رو اثبات نکردیم برای ما دلیل نمیشه. اول باید خدا اثبات بشه بعد کتابش بعد پیامبرش و... حرفای عرفانی رو هم من نمیفهمم شما رو نمیدونم پس من از اون حرفای عرفانی نمیزنم. حالا اگه با این راه پیشنهادی من موافق بودین یا نظری داشتین بگین تا بحث رو شروع کنیم دوستون دارم درود پیشنهاد خوبیه/ من که نمی تونم پیشنهادی بهتر از این بدم 4 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ هیچگاه مسخره کردن عقیده خود مجوز تمسخر عقاید دیگران رو نمیده :icon_gol::icon_gol: 1 لینک به دیدگاه
viviyan 12431 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ هر "حقیقت بزرگ" در آغاز توهین به "مقدسات" تلقی میشود. جرج برنارد شاو 4 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ سلام و خوشحالم از اینکه به جمعتون اومدم قبل از شروع بحث باید چند مطلب رو بگم که مشخص بشه میخوایم چه کار کنیم روی چه روشی بحث کنیم و اینجور نشه که جواد مسی بیاد یه چی بگه بعد بگیم بابا این حرف عرفاست که قبلا پنبش زده شده یا شما دوست عزیز بیای و یه بحثی رو مطرح کنی و یکی بگه که اینا تو خود علم تجربی فرضیست چه برسه به اینکه شما بیای تو این بحث مطرحش کنی یا من اگه بخوام مطلبی بنویسم بگن آریوس تو هم که داری حرف فیلسوفارو میزنی که اونا خودشون نفهمیدن چی گفتن چه برسه به ما و.... پس باید چیکار کرد که دیگه وقتی وارد بحث شدیم از این حرفا در امان باشیم؟ من راهی رو پیشنهاد میدم اگگه ماییل بودین بر طبق همون بحث رو شروع میکنیم از اونجاییکه انسان هم نوعی از حیوان به حساب میاد اما با یه چیز از اونا جدا میشه که این عنصر مشترک در همه انسانها هست که با اون از حیوانات متمایز میشن که اونم عقله. عقل تنها زبان مشترک بین انسان ها است. یا بگیم یکی از اون زبانها. مثلا کوچککی یا بزرگی در همه جا یه اصل مسلمه که 10 از 2 بزرگتره حتی اگر هر جای دنیا هم که بری باز همینه به زبان خودشون میگن که 10 بزرگتره و عقل هیچ کس قبول نمیکنه که بگه 1 بزرگتره. یا اینکه در همه جای دنیا این مسلم گرفته شده که نمیشه یک چیز در یک زمان واحد در مکان واحد و... هم باشه هم نباشه چون عقل میگه اون یا هست یا نیست. نمیشه که هم باشه هم نباشه. و بر همین اساس هست که من سعی کردم در مسایل اعتقادی تقلید نکنم چون هر چند شخص آدم بزرگی باشه اما برای من این مهمه که حرفش چقدر با عقل من جور در میاد البته طبق مبانی ای که میگه. مثلا کانت که من خودم خیلی دوسش دارم اما قرار نیست که هر چی گفت من قبول کننم همه انسانها هم همینطورن باید عقل بشه محور اعتقادات تا بتونیم با هم بحث کنیم. در غیر این صورت مثلا ما با غربی ها که هم فرهنگمون هم دینمونو.. فرق میکنه چطور میتونیم حرفشونو بفهمیم؟ پس بهترین راه راه عقلیه دوستان ایراد نگیرن که قرآن و حرف پیامبر که شرمندشون میشیم چون اونا الان که ما هنوز خدا رو اثبات نکردیم برای ما دلیل نمیشه. اول باید خدا اثبات بشه بعد کتابش بعد پیامبرش و... حرفای عرفانی رو هم من نمیفهمم شما رو نمیدونم پس من از اون حرفای عرفانی نمیزنم. حالا اگه با این راه پیشنهادی من موافق بودین یا نظری داشتین بگین تا بحث رو شروع کنیم دوستون دارم سلام... خوشحالم که شما به جمع ما پیوستید... این اصول رو کاملا قبول دارم... بسیار خوب... میتونیم با همین پیش فرض ها شروع کنیم... البته من فرض رو بر این گرفتم که منظورتون از عقل همون هوشیاری ما بود... چون خوب تمام موجودات زنده به هر حال عقل دارند... بنده هم حرف های عرفانی رو نمیفهمم... 3 لینک به دیدگاه
Waffen 15118 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ راستش بحث ما منطقی بود تا اینکه رسید به نظریه های فیزیک نوینخب منم گفتم معمولا اگه دقت بکنید!برابری نیست بستگی به نوع فلسفه و گرایش فیلسوف متغیره البته فکر کنم منظورتون پایه فیزیک نظری باشه چون پایه همه علوم تجربی ریاضی نیست! در کتابهای فلسفی کلا چه کاری انجام میدند؟!!!منظورتون اگه در کتب منطقه بله چون گزاره ها در منطق به وفور اومده جمع نقیضین هم احتیاج به دونستن فلسفه برای فهم فکر نکنم داشته باشه!مثلا دنیا توی یک تخم مرغ جا نمیشه آیا شما میتونی اینو اثبات کنی؟؟؟مطمئنا نه اما فکر نکنم هیچ عقلی چنین چیزی رو رد کنه!تو ریاضیات مثال از این دست زیاده نمیدونم چرا شما سعی دارید تمام اصول منطق رو بر پایه طبیعیات بدونید در حالی که مثال بسیار ساده نقیضین رو هم براتون زدم! اتفاقا فکر نکنم همه فیزیک نظری به مذاق شما خوش بیاد چون تو نظریه دنیاهای موازی میگید بی نهایت جهان!!! حالا با توجه به اینکه شما همه چیز رو تجربی میدانید سوالی که پیش میاد اینه این بی نهایت دنیا رو کی دیده؟؟؟چطور شمرده اند!مگر بینهایت قابل شمارش است؟اصلا ماده مطمئنا دارای محدودیت حجمی و زمانیست پس چطور میشه بینهایت دنیای مادی متصور بود؟ پس همچین هم بی اطلاع نیستم اسمش روشه تئوری یه روز انیشتین یه چیزی میگه 50 سال بعد استیو هاوکینگ چیز دیگه ای! ما بحثمون از همینجا منحرف شد. بنده تسلسل در علت و معلول رو منظور داشتم جنابعالی تئوریهای فیزیک نظری رو برام ردیف کردین البته بدون رفرنس!!! کسی نگفت کل علم متغیره!!ضمن اینکه سیاره اسم صرف نیست و بعد از شرایطی اون تکه سنگ میشه سیاره قسمت دوم این حرف ناقض قسمت اوله چون بهتر شدن خود تغییره!!کلا اینم از انحرافات بحثمونه چون کسی منکر علم تجربی نیست که شما میخوای ثابت کنی حرف ما اینه شما میگی همه چیز با علم تجربی عقلانی میشه من با یه مثال ساده گفتم نه!! انحراف دیگر بحث چون کسی منکر علم نشده البته منظور تو بحثامون علم تجربی بوده که شما اشباها با نام کلی علم ازش یاد میکنید! گرچه انحراف دیگر بحث همینه اما فیاغورث قبل از 1400 سال پیش میزیسته حرفای اونم مسخرست؟؟؟ خواهشا کلیاتی که در مستندهای علمی میبینید به عنوان دلیل استفاده نکنید چون موضوع بحث ما نیست یعنی شما در همین جهان خودمون نظمی نمیبینی؟؟؟ به کلمه بینهایت هم توجه کردم اما دو نکته معلوم نشد1-چه ربطی به تسلسل در علت و معلول داشت2-در دید مادیگرایان چطور میشود بینهایت دنیا رو تجربه کرد؟؟؟ حیات چیست؟؟؟؟؟ بله مسل زمان چیست؟؟؟ سراغ دیگه؟؟؟:دی من گفتم فلسفه ثابته؟؟؟ با واژه ها بازی نکنید منظور از منطق چیزیست که ذهن هر انسانی برداشت میکند مثلا اگر آ بدهد بی و بی بدهد سی آنگاه آ میدهد سی این خیلی سخته؟!!! واقعا کدوم کتابها رو خوندید شما؟!!! حداقل مثال آجر من در راستای همین قواعد منطق بود اما شما که فقط تئوریهای غیر مرتبط فیزیک رو ردیف کردین نمونه اش پاراگراف بعدی!!! خواهشا این نظریه رو که فکر کنم یه ایرانی مطرح کرده و الان هم بعد 50 سال کرسی انیشتین تو پرینستون رو گرفته توضیح دهید چون فکر کنم میتونه کاملا با افکار ماتریالیستی در تضاد باشه به این دلیل که یه بچه 3 ساله هم میدونه ماده محصور در مکانه یعنی یه حجمی رو از مکان اشغال میکنه! برای شروع حیات و زمان البته شما حیات رو قط بفرمایید کافیه چون در مورد زمان احتمالا وارد بحث سیاهچاله ها خواهیم شد!! فکر کنم تاحالا قصه لیلی و مجنون تعریف میکردم گ عزیز چطوره به جای این حرف ها اجازه بدیم بحث از نو شروع بشه ؟ موافق هستید ؟ بنده میشینم یک گوشه و به حرف های این دوست عزیز گوش میدم... چیزی که مسلم هست اینه که اونطور بهتر به نتیجه میرسیم... 3 لینک به دیدگاه
دیوید ترزگه 351 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ سلام... خوشحالم که شما به جمع ما پیوستید... این اصول رو کاملا قبول دارم... بسیار خوب... میتونیم با همین پیش فرض ها شروع کنیم... البته من فرض رو بر این گرفتم که منظورتون از عقل همون هوشیاری ما بود... چون خوب تمام موجودات زنده به هر حال عقل دارند... بنده هم حرف های عرفانی رو نمیفهمم... سلام و خوشحالم که منو لایق دونستین برای بحث منظورم از عقل همون فهم و شعور است که خدا کنه داشته باشیم از همینجا هم از تمام دوستان میخوام که اگه هر جا از اون مبانی ای که مطرح کردم دور شدیم به هم گوشزد کنیم چون اون مبانی رو قبول کردیم. من بحثمو با یه مثال شروع میکنم: فرض کنیم تو یه دبیرستان ناظم مدرسه یه cd غیر مجاز از یکی از شاگردا میگیره و ازش میپرسه که اینو از کجا آوردی؟ اون میگه مثلا از سعید گرفتم ناظم میره پیش سعید و میگه اینو از کجا آوردی اونم میگه از پارسا گرفتم خلاصه این داستان همین طور ادامه داره و تو کلاس اصلا مشخص نمیشه که از کی گرفته و هی به هم پاس میدن. ناظم کفری میشه و میگه که این باید توسط یکی از شما وارد این کلاس شده باشه و بعد دست به دست شده باشه من میخوام بدونم اون کیه؟ و اگه همه اینو بگن نباید اصلا این سی دی وارد کلایس میشد در حالی که الان اون تو کلاس پیدا شده پس قطعا یکی اونو آورده حالا برم سر اصل بحث. من همیشه برام این سوال بوده که من از کجا اومدم؟ من که چند سال پیش نبودم پس از کجا اومدم به بقیه موجودات هم اصلا کاری ندارم. خیلی وقتا به خودم میگم که خب پدر و مادرت تو رو به دنیا آوردن. اما باز این سوال آزارم میده که اونارو کی به دنیا آورده؟ اگه باز به خودم بگم پدر و مادر اینجاست که عقلم باز ازم همون سوال تکراری رو میپرسه که اونا از کجا اومدن و هی باز این سوال و این جواب. تا اینکه نشستم و به عقلم مجال فکر کردن دادم که به این نتیجه رسیدم اگه این سوال همینطور ادامه داشته باشه نباید من بوجود میومدم(دقیقا مثل همون سی دی تو کلاس) چون که مشخص نشده که از کجا اومدم. اما حالا هستم و تو این بودنم شک ندارم پس عقلم بهم گفت که باید یه موجودی باشه که اون دیگه ساخته دست کسی نباشه و اون همیشگی باشه و نیاز به کسی نداشته باشه هر چی میخواد باشه یا ماده یا ... بالاخره برای اینکه اون سوال من قطع بشه و اینکه چون ما هستیم پس باید به جایی تکیه داشته باشیم که اون به کسی متکی نباشه این اون چیزیه که عقل من بهش رسید و باهاش آروم شد. این تا اینجا اگه من تو دریافت عقلیم دچار خطا شدم و از اون مبانی منحرف شدم دوستان بهم بگن ممنون میشم. دوستون دارم 2 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ گ عزیز چطوره به جای این حرف ها اجازه بدیم بحث از نو شروع بشه ؟ موافق هستید ؟ بنده میشینم یک گوشه و به حرف های این دوست عزیز گوش میدم... چیزی که مسلم هست اینه که اونطور بهتر به نتیجه میرسیم... ای کاش به این پست جواب میدادین! ولی باشه 1 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ تا اینکه نشستم و به عقلم مجال فکر کردن دادم که به این نتیجه رسیدم اگه این سوال همینطور ادامه داشته باشه نباید من بوجود میومدم(دقیقا مثل همون سی دی تو کلاس) چون که مشخص نشده که از کجا اومدم. شما از کجا متوجه شدین که سی دی حتما باید صاحب داشته باشه؟ چون خودتون تجربه اش را داشتین و یک چیز عینی است. اما درباره آغاز حیات، هیچ تجربه ای در نزد هیچکسی نیست. پس قضاوت بر چه اساسی صورت میگیره، ضمن اینکه قیاس این دو موضوع غیر منطقی است. چرا که در قضیه سی دی ما از کلیات موضوع اطلاع داریم و عقلمون بر اساس همون کلیات به یک نتیجه میرسه. اما در مورد نقطه آغاز حیات،کلیاتی در دسترس نیست که عقل بخواد درباره اش قضاوت کنه. در واقع عقل ما محصول تجربه های دیگران و خیالات خود ماست. پس دلیلی نداره بتونه همه پدیده های جهان رو نزد خودش هضم کنه. 6 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ من یک مثال ملموس تر براتون میزنم. بر میگردیم به زمانی که هنوز قانون جاذبه زمین کشف نشده. عقل میگه، هرچیزی رو هرجا بندازی بالا، باید بیاد پایین. غیر از اینه؟ به نظر شما چرا عقل اونزمان این رو بدیهی میدونه، اما الان میدونه که مثلا تو کره ماه اگه توپی را بندازی بالا، پایین نمیاد. نکته مهم اینجاست: عقل همه ما محدود به زمان و اجتماع و مکان و.... است، تفکرات ما به معنای حقیقت ها نیست. ما تحت تاثیر جامعه و گذشتگان فکر میکنیم،مگر اینکه نخبه باشیم و خودمون برای یکسری پدیده ها قانون بنویسیم. اون قانون هم تا ابد درست نیست، بلکه در برهه خاصی از زمان، جواب میده. 6 لینک به دیدگاه
JavadMessi 1620 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ من یک مثال ملموس تر براتون میزنم.بر میگردیم به زمانی که هنوز قانون جاذبه زمین کشف نشده. عقل میگه، هرچیزی رو هرجا بندازی بالا، باید بیاد پایین. غیر از اینه؟ به نظر شما چرا عقل اونزمان این رو بدیهی میدونه، اما الان میدونه که مثلا تو کره ماه اگه توپی را بندازی بالا، پایین نمیاد. نکته مهم اینجاست: عقل همه ما محدود به زمان و اجتماع و مکان و.... است، تفکرات ما به معنای حقیقت ها نیست. ما تحت تاثیر جامعه و گذشتگان فکر میکنیم،مگر اینکه نخبه باشیم و خودمون برای یکسری پدیده ها قانون بنویسیم. اون قانون هم تا ابد درست نیست، بلکه در برهه خاصی از زمان، جواب میده. این دقیقا روند تکامل علم تجربیه یعنی چون به ماه نرفته بوده حسی هم از نداشته در حالی که اون واقعیت وجود داشته در واقع علم تجربی میتونه چیزهایی رو که با حواس پنچگانه ما درک میشه اثبات کنه به همین خاطر تا به ماه نرفته بودیم اطلاعی هم از جاذبه کم اون نداشتیم 3 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۰ این دقیقا روند تکامل علم تجربیه یعنی چون به ماه نرفته بوده حسی هم از نداشته در حالی که اون واقعیت وجود داشته در واقع علم تجربی میتونه چیزهایی رو که با حواس پنچگانه ما درک میشه اثبات کنه به همین خاطر تا به ماه نرفته بودیم اطلاعی هم از جاذبه کم اون نداشتیم خوب پس هر زمانی عقل ما چیزی را میگه که محدود به همون زمان هست. مسلما همیشه حقایقی هست که از عهده شناخت ما خارجه. اینکه مثلا عقل ما در زمان حال میگه هر معلولی علتی داره، ممکنه زمانی دیگر چیزهایی کشف بشه که کلا این قانون زیر سوال بره و مشخص بشه که در اثر یکسری تصادفات بی علت، یکسری نظم هایی شگفت انگیز رخ میدن. 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده