رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

الان این فقر نسبیه؟

 

8u674zanmal3dnrpmk.jpg

 

 

این کلمه نسبی تلقین میکنه به آدم که این بچه فقیر نیست نسبت به ما فقیره:ws38: من یکمی اینو قبول ندارم، تا خط فقری که باید تعریف بشه واقعا فقیر هستند و بعد از اون فقر نسبی مطرح میشه که مثلا رفسنجانی نسبت به صادق محصولی فقیر میباشد

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 60
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دیدن این نوع تفاوت ها مثه دیدن فیلمه. بعنوان مثال : آيا تماشاي فيلم «درگذشتگان» مي تواند ما را در كنار آمدن با فاش شدن ناجوانمردانه رازهاي شخصي مان كمك كند؟

آيا فيلم «ملكه» مي تواند ما را به انديشيدن درباره جايگاه مان در طبقه اجتماعي مان وادار كند؟

و آيا فيلم هايي همچون «نامه هايي از ايووجيما»، «نجات سرباز رايان»، «خط سرخ باريك» و «طبل بزرگ زير پاي چپ» مي توانند در رابطه با ستيز و كينه توزي آدميان در برابر تعارض ها و تضادها، نكته هايي را به ما بياموزند؟

اگر اینها نتوانند , قطعا دیدن واقعی وقایع و تفاوت ها نیز نخواهند توانست که بهمون کمک کنند. برای من که اینچنین بوده. شما راه مفید تری سراغ دارید؟

لینک به دیدگاه
دیروز سوار یک لکسوسِ شاسی پائینِ 260 میلیونیِ دوستی که تازه باهاش آشناییت پیدا کردم، شدم. یه لحظه وضع خودم رو با اون دوستی که هم سن هم هستیم، مقایسه کردم.

 

:ws3:

 

تا حالا شما شده در موقعیتی قرار بگیرید که احساس کنید در برابر خیلی چیزها یا خیلی آدمها -نه فقط از نظر پول و ثروت- خیلی فقیرید؟

 

شده :hanghead:

سواد و پول شده :hanghead:

ولی اکثرا همه با پول براشون پیش اومده

لینک به دیدگاه
الان این فقر نسبیه؟

 

8u674zanmal3dnrpmk.jpg

 

 

این کلمه نسبی تلقین میکنه به آدم که این بچه فقیر نیست نسبت به ما فقیره:ws38: من یکمی اینو قبول ندارم، تا خط فقری که باید تعریف بشه واقعا فقیر هستند و بعد از اون فقر نسبی مطرح میشه که مثلا رفسنجانی نسبت به صادق محصولی فقیر میباشد

مرسی اما

اینو نخوندی:

فقر در مقایسه بدست می آید و یک چیز نسبی است. منتها باید دید این مرز نسبیت به کجا میرسد که جان، ایمنی و امنیت انسان ها به خطر می افتد.
لینک به دیدگاه
فقر در مقایسه بدست می آید و یک چیز نسبی است. منتها باید دید این مرز نسبیت به کجا میرسد که جان، ایمنی و امنیت انسان ها به خطر می افتد.

بله اگر بخوایم مفهوم کلمه فقر رو توضیح بدیم بله باید بگیم فقر حالتی است نسبی و هر انسانی در هر زمینه ای نسبت به هر کسی کمتر داشته باشد فقر دارد، ولی اگر بحثمون سر فقرا و مفهوم متداول فقر هست که مشخص هست این کلمه نسبی رو من قبول ندارم و شائبه برام ایجاد میکنه:hanghead:

که فکر کنم منظور شما اولی هست و طبیعی هست آدم ذاتا حسود هست و همیشه چشمش دنبال پول و مقام و علم دیگران هست؛ حتی ممکنه به همسر یکی دیگه حسودی بکنه و با همسر خودش مقایسه بکنه احساس فقر بهش دست بده:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
دیدن این نوع تفاوت ها مثه دیدن فیلمه. بعنوان مثال : آيا تماشاي فيلم «درگذشتگان» مي تواند ما را در كنار آمدن با فاش شدن ناجوانمردانه رازهاي شخصي مان كمك كند؟

آيا فيلم «ملكه» مي تواند ما را به انديشيدن درباره جايگاه مان در طبقه اجتماعي مان وادار كند؟

و آيا فيلم هايي همچون «نامه هايي از ايووجيما»، «نجات سرباز رايان»، «خط سرخ باريك» و «طبل بزرگ زير پاي چپ» مي توانند در رابطه با ستيز و كينه توزي آدميان در برابر تعارض ها و تضادها، نكته هايي را به ما بياموزند؟

اگر اینها نتوانند , قطعا دیدن واقعی وقایع و تفاوت ها نیز نخواهند توانست که بهمون کمک کنند. برای من که اینچنین بوده. شما راه مفید تری سراغ دارید؟

 

برای من تا حدودی اینطور بوده.

 

درک ماجرا از نزدیک تا چند روز آدم رو تو جوش نگه میداره.

اما دریغ از درس گرفتن . sigh.gif

لینک به دیدگاه
بله اگر بخوایم مفهوم کلمه فقر رو توضیح بدیم بله باید بگیم فقر حالتی است نسبی و هر انسانی در هر زمینه ای نسبت به هر کسی کمتر داشته باشد فقر دارد، ولی اگر بحثمون سر فقرا و مفهوم متداول فقر هست که مشخص هست این کلمه نسبی رو من قبول ندارم و شائبه برام ایجاد میکنه:hanghead:

که فکر کنم منظور شما اولی هست و طبیعی هست آدم ذاتا حسود هست و همیشه چشمش دنبال پول و مقام و علم دیگران هست؛ حتی ممکنه به همسر یکی دیگه حسودی بکنه و با همسر خودش مقایسه بکنه احساس فقر بهش دست بده:banel_smiley_4:

اوکی. جدا از اون بحث میدونی چرا بر نسبیت فقر اصرار دارم؟

چون پدیده های اجتماعی از اون جهت که باهاشون نخبه گرایانه برخورد بشه، مطلق میشن و این یعنی ظلم در حق خود انسانها. یه مقدار توضیحش پیچیده اس. اما اینو باید دونست که راه حل برای حل مشکل فقر وقتی خط فقر مطلق در نظر گرفته بشه، مشکل زا هست. همون ایرادی که به جهاد سازندگی در سالهای اول انقلاب وارد بود و چون در ذهنشون این تصور رو داشتند که روستائیها حتما باید تمام امکانات شهری را در اختیار داشته باشند، شروع به جاده کشی برای روستاها کرد که همین امر، باعث سرعت در مهاجرت روستائیان ب شهر شد و شد این بدبختی هایی که واسه خودشون و شهرنشین ها بوجود اومد. هم روستا نابود شد، هم شهر به فنا رفت . در صورتی که اگر به فقر نسبی نگاه می کردند میدیدند که اون روستائی در همون زندگی که برای خودش داشت ، فقیر نبود! در وقاع فقر یک امر ذهنیه. اگر جایی دیدید که مردم خودشون فکر کردند ک فقیر هستند، فقر رو باید اونجا جستجو کرد.

هر سازندگی ای سازندگی مثبت نیست. بعضی وقتها خراب شدن های بزرگ از سازندگیهای بدون فکر صورت خواهد گرفت.

لینک به دیدگاه

موضوع جالبیه...فکر می کنم برای اکثر ما پیش اومده باشه، منم بیشتر از نظر علمی و بیشتر از اون از نظر اعتماد به نفس احساس فقر شدید بهم دست داده...و ریشه اونم کاملا پیدا کردم...دلیل اصلیش اینه که هیچ وقت دنبال چیزایی که می خواستم نرفتم، شاید یه بخشیش به فرهنگ جامعه برگرده که مجبورمون می کنه به جای برآورده کردن افکار و عقاید خودمون به فکر جلب رضایت دیگران باشیم...

 

من در حال حاضر توی هیچ چیزی احساس فقر نمی کنم جز اینکه اونی که می خواستم تا حالا نشدم، از ترس جا موندم و از دست دادن یه فرصت، دارم جوری زندگی می کنم که دوست ندارم...به خاطر همین وقتی کسی رو می بینم که اونقدر قدرت ریسک پذیری بالایی داشته که الآن همونیه که همیشه دوست داشته حس می کنم ادم فقیر و ضعیفی هستم...

 

تنها امیدم اینه که الآن که ریشه شو پیدا کردم بتونم یه کمی اوضاع رو بهتر کنم...:hanghead:

لینک به دیدگاه
اوکی. جدا از اون بحث میدونی چرا بر نسبیت فقر اصرار دارم؟

چون پدیده های اجتماعی از اون جهت که باهاشون نخبه گرایانه برخورد بشه، مطلق میشن و این یعنی ظلم در حق خود انسانها. یه مقدار توضیحش پیچیده اس. اما اینو باید دونست که راه حل برای حل مشکل فقر وقتی خط فقر مطلق در نظر گرفته بشه، مشکل زا هست. همون ایرادی که به جهاد سازندگی در سالهای اول انقلاب وارد بود و چون در ذهنشون این تصور رو داشتند که روستائیها حتما باید تمام امکانات شهری را در اختیار داشته باشند، شروع به جاده کشی برای روستاها کرد که همین امر، باعث سرعت در مهاجرت روستائیان ب شهر شد و شد این بدبختی هایی که واسه خودشون و شهرنشین ها بوجود اومد. هم روستا نابود شد، هم شهر به فنا رفت . در صورتی که اگر به فقر نسبی نگاه می کردند میدیدند که اون روستائی در همون زندگی که برای خودش داشت ، فقیر نبود! در وقاع فقر یک امر ذهنیه. اگر جایی دیدید که مردم خودشون فکر کردند ک فقیر هستند، فقر رو باید اونجا جستجو کرد.

هر سازندگی ای سازندگی مثبت نیست. بعضی وقتها خراب شدن های بزرگ از سازندگیهای بدون فکر صورت خواهد گرفت.

میدونم چی میگی ولی رک نمیگی:ws3:

وجود فقیر برای جامعه لازم هست:a030: اما انسانی نیست:hanghead:

لینک به دیدگاه

این دوستت احیانا شغل شریفش بابا پولداری نبوده؟

من در برخورد با آدمایی که مثلا ماشین خفنشونو باباشون براشون خریده و خودشون هیچ تلاشی نکردن توی زندگی برای اینکه به موفقیتاشون برسن(که اتفاقا زیادم برام پیش میاد) واقعا حس خاصی ندارم!از اینکه من اون ماشینو ندارم یا نمیتونم بخرمم اصلا ناراحت نمیشم.نمیدونم چرا!شاید به خاطر اینکه خیلی از این آدما دیدم و در برخورد نزدیک با خیلیاشون اینو فهمیدم که ذاتا هیچی جز پول ندارن.

ولی درمورد آدمایی که با تواناییهای ویژه خودشون به جایی رسیدن آره خیلی احساس فقر و حسادت و تحسین و همه اینا رو دارم!ضمن اینکه در برخورد با یه سری آدما واقعا حس میکنم از لحاظ شخصیتی خیلی فقیرم.

لینک به دیدگاه

شده وضعیت مالی و امکانات رفاهی خودم رو با بعضی ها مقایسه کنم و احساس فقر کنم و تا چند روز حسرت بخورم و فکرم درگیرش باشه که مثلا چرا من ماشین 100 میلیونی ندارم...برعکسش هم پیش اومده که این وضعیت رو با یکی دیگه مقایسه کنم و خدا رو شکر کنم ! :ws37:

نمیگم همینه که هست و راضی ام تا با این حرفها خودمو گول بزنم !! ... تلاشمو میکنم تا به ایده آل هام برسم...ولی فکرشو که میکنم میبینم همه عمر هم کار کنم حقوق نسبتا خوبی هم داشته باشم بازم نمیتونم به اون وضعیت ایده آلم برسم مگر اینکه معجزه ای رخ بده ، گنجی چراغ جادویی چیزی پیدا کنم !!!!!! :5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

حس فقر علمی هم بهم دست داده اما فکر کنم رفع اون راحت تر باشه....:ws37:

لینک به دیدگاه
اوکی. جدا از اون بحث میدونی چرا بر نسبیت فقر اصرار دارم؟

چون پدیده های اجتماعی از اون جهت که باهاشون نخبه گرایانه برخورد بشه، مطلق میشن و این یعنی ظلم در حق خود انسانها. یه مقدار توضیحش پیچیده اس. اما اینو باید دونست که راه حل برای حل مشکل فقر وقتی خط فقر مطلق در نظر گرفته بشه، مشکل زا هست. همون ایرادی که به جهاد سازندگی در سالهای اول انقلاب وارد بود و چون در ذهنشون این تصور رو داشتند که روستائیها حتما باید تمام امکانات شهری را در اختیار داشته باشند، شروع به جاده کشی برای روستاها کرد که همین امر، باعث سرعت در مهاجرت روستائیان ب شهر شد و شد این بدبختی هایی که واسه خودشون و شهرنشین ها بوجود اومد. هم روستا نابود شد، هم شهر به فنا رفت . در صورتی که اگر به فقر نسبی نگاه می کردند میدیدند که اون روستائی در همون زندگی که برای خودش داشت ، فقیر نبود! در ,واقع فقر یک امر ذهنیه. اگر جایی دیدید که مردم خودشون فکر کردند ک فقیر هستند، فقر رو باید اونجا جستجو کرد.

هر سازندگی ای سازندگی مثبت نیست. بعضی وقتها خراب شدن های بزرگ از سازندگیهای بدون فکر صورت خواهد گرفت.

 

یکی از استادامون که هند رفته بود و زندگی مردم حلبی ابادهای هند رو از نزدیک دیده بود می گفتش که مردم اونجا با وجود فقر شدید خیلی شاد هستن...کلا هندی ها جزء شادترین کشورهای جهانند و با وجود فقر زیاد باز هم از زندگشیشون تا حدی که در توانشون هست لذت میبرن

هر هفته توی حلبی ابادهای هند مراسم رقص و شادی به پاست

برعکس اونجا ایرانه...مردم ایران جزء افسرده ترین مردمان جهان هستند که این افسردگی علت های زیادی داره و نمیخوام بحث سیاسی بشه

به نطر من پول و ثروت تنها ملاک هایی نیستن که ما با داشتن اونا به شادی و اسایش برسیم بلکه عوامل دیگه ای مثل احساس انسان بودن و دارا بودن جایگاه انسانی خیلی بالاتر از این چیزاست...من منکر این نیستم که تا نیازهای اولیمون برآورد نشهٰٰٰٰٰ.... فکر کردن و صحبت کردن از این چیزا زیاد ضروری نیست...

لینک به دیدگاه

منم زیاد پیش اومده که احساس فقر از ابعاد مختلف رو حس کنم.

مالی، علمی، ورزشی(:ws3:) و ....

مثلا وافن!!! وقتی پستاشو میخونم کاملا احساس فقر علمی میکنم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

لینک به دیدگاه
یکی از استادامون که هند رفته بود و زندگی مردم حلبی ابادهای هند رو از نزدیک دیده بود می گفتش که مردم اونجا با وجود فقر شدید خیلی شاد هستن...کلا هندی ها جزء شادترین کشورهای جهانند و با وجود فقر زیاد باز هم از زندگشیشون تا حدی که در توانشون هست لذت میبرن

هر هفته توی حلبی ابادهای هند مراسم رقص و شادی به پاست

برعکس اونجا ایرانه...مردم ایران جزء افسرده ترین مردمان جهان هستند که این افسردگی علت های زیادی داره و نمیخوام بحث سیاسی بشه

به نطر من پول و ثروت تنها ملاک هایی نیستن که ما با داشتن اونا به شادی و اسایش برسیم بلکه عوامل دیگه ای مثل احساس انسان بودن و دارا بودن جایگاه انسانی خیلی بالاتر از این چیزاست...من منکر این نیستم که تا نیازهای اولیمون برآورد نشهٰٰٰٰٰ.... فکر کردن و صحبت کردن از این چیزا زیاد ضروری نیست...

ما تو فرهنگ خودمون گریه و ضجه رو ثواب میدونیم . برا همینه که شادی ها رو فراموش کرده ایم.

ما این دنیا رو هیچ می انگاریم و همش به دنبال بهشت هستیم پس طبیعی است که اینجا احساس راحتی نکنیم.استاد چنین یادمان داده.

لینک به دیدگاه

اره خیلی شده...هم فقر علمی هم فقر مالی..بیشتر فقر علمی اذیت میکنه....یعنی عمیق تر تکونم میده و میدونم که بر طرف کردنش دست خودمه

 

اما مالی باعث میشه غر بزنم :ws3: فاصله طبقاتی خیلی زیاده تو این کشور و روز به روز داره بیشتر میشه

 

اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه فکر کنم همه بدونیم دلیلش چی باشه

 

 

امیدورام روزی برسه اینقدر اعتماد به نفس پیدا کنم که هیچ برتری مالی و زرق و برقی تو زندگی دیگران نتونه روم تاثیر بذاره

لینک به دیدگاه

فقر مالی خیلی وحشتناکه...هر کی ام بگه نه دروغ محضه...چون با پول شاید خیلی کارا بشه کرد تو این روزا که انگار همه چی ممکنه حتی جلوی مرگ رو میشه گرفت گاهی....

فقر علمی نمیدونم شاید خیلی فرمالیته باشه که بگم احساس کمبود علمی دارم...

اما از چند نظر فقیرم که کاملا ازارم میده...

فقر در صبر...فقر در کلمات زمانی که بهشون احتیاج دارم...فقر احساس...

لینک به دیدگاه
اینایی که میگن فقر علمی اذیت میکنه همونایین که از اون ماشینای صفحه اولی شایدم یه ذره ارزون تر دارنا:banel_smiley_4:

یادمون نبود شما تو پارکینگ تک تک خونه ها تشریف دارید :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...