رفتن به مطلب

ســال ورود شما به دانشگاه +عکس و نظر سنجی(لحظه دیدن روزنامه)


سال ورود شما به دانشگاه  

133 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. سال ورود شما به دانشگاه

    • 28
    • 15
    • 27
    • 25
    • 22
    • 16


ارسال های توصیه شده

ورودی سال 1386 بودم

 

خب وقتی قبول شدم خیلی خوشحال شدم بعد جالبش این بود که در حین خدمتم رفتم سربازی جالبترم شد

 

واقعا یادش بخیر

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان معروف به(تاکسفورد) که تو رشته مکانیک رتبه 3 مناطق دانشگاه آزاد رو داره بعد کشوری هم بین دانشگاهای دولتی رتبه 5 یا 6 کشور ی رو داره

 

ای عجب دورانی بود...........یادش بخیر

 

بشدت از رشته تحصیلم راضیم سخت بوده ولی مثل چسب دوقلو چسبیده بهمون:ws3:

  • Like 15
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 215
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ورودی سال 1386 بودم

 

خب وقتی قبول شدم خیلی خوشحال شدم بعد جالبش این بود که در حین خدمتم رفتم سربازی جالبترم شد

در حين خدمتم رفتي سربازي؟!:ws52:

يعني چي؟

خدمت جداي سربازي هست؟!:ws52:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
در حين خدمتم رفتي سربازي؟!:ws52:

يعني چي؟

خدمت جداي سربازي هست؟!:ws52:

 

با استفاده از امریه سازمان آموزش و پرورش سرباز معلم شدم بعد آموزشی رفتم شدم سرباز معلم بعد مشمول تحصیل در حین خدمت شدم از طرف سازمان آموزش پرورش اوکی شد که برم باز تحصیلم رو ادامه بدم منم بعد یک ترم مرخصی باز رفتم دانشگاه......بعد تدریسم میکردم

 

:a030:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
با استفاده از امریه سازمان آموزش و پرورش سرباز معلم شدم بعد آموزشی رفتم شدم سرباز معلم بعد مشمول تحصیل در حین خدمت شدم از طرف سازمان آموزش پرورش اوکی شد که برم باز تحصیلم رو ادامه بدم منم بعد یک ترم مرخصی باز رفتم دانشگاه......بعد تدریسم میکردم

 

:a030:

 

پس شرایطش رو قبول کردی؟

نداشتن غيبت، عضويت در بسيج و عدم سوء سابقه از شرايطي است كه درخواست‌كنندگان براي سربازمعلمي بايد دارا باشند داشتی ؟:ws3:

بعد خدمتت جزو سپاه حساب شد؟چی درس میدادی کسری داشتی؟بعد شنیدم خدمتت مثلا برج 10 تموم شه باید تا پایان اون سال تحصیلی بری درس بدی بعد اون موقعخ کارتت رو میدن:w58::w02:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

من دقیقا 4 تیر 88 روز تولدم کنکور داشتم!

مهندسی کشاورزی قبولیدم ولی دوسش نداشتم و خونواده هم همینطور! و نرفتم و همون سال همینجوری هنر ازاد شرکت کردم و مرمت قبولیدم و یادمه پدرم خیلی ذوقُ شوق داشت ولی برای من اصلا مهم نبود و پدرم خودش رفت نگاه کرد و بهم گفت مرمت قبولیدم و من اصن نظری نداشتم

و تصمیم داشتم بزارم سال بعد! ولی کمی که گذشت و به خودم گفتم من بیکار باشم درس نمیخونم پس بهتره برم دانشگاه، (همون ازاد مرمت) ولی سال بعدش حتما بشرکتم!

و سال بعدش هم اصلا درس نخوندم و صبح روزِ کنکورم خواب موندم و وقتی بلند شدم اولین چیزی به بابام گفتم: من که میرم دانشگاه! بی خیال کنکور!:w58: پدرمم گفت: آره رشتت که خوبه! کجا میخوای بری؟!:w58::ws3:

ولی بعدش برادرم کلی دعوام کرد که چرا نشرکتیدم!:ws37:

 

و الان واقعا خوشحالم اومدم تو این رشته و این دانشگاه!hapydancsmil.gif

  • Like 16
لینک به دیدگاه
من دقیقا 4 تیر 88 روز تولدم کنکور داشتم!

مهندسی کشاورزی قبولیدم ولی دوسش نداشتم و خونواده هم همینطور! و نرفتم و همون سال همینجوری هنر ازاد شرکت کردم و مرمت قبولیدم و یادمه پدرم خیلی ذوقُ شوق داشت ولی برای من اصلا مهم نبود و پدرم خودش رفت نگاه کرد و بهم گفت مرمت قبولیدم و من اصن نظری نداشتم

و تصمیم داشتم بزارم سال بعد! ولی کمی که گذشت و به خودم گفتم من بیکار باشم درس نمیخونم پس بهتره برم دانشگاه، (همون ازاد مرمت) ولی سال بعدش حتما بشرکتم!

و سال بعدش هم اصلا درس نخوندم و صبح روزِ کنکورم خواب موندم و وقتی بلند شدم اولین چیزی به بابام گفتم: من که میرم دانشگاه! بی خیال کنکور!:w58: پدرمم گفت: آره رشتت که خوبه! کجا میخوای بری؟!:w58::ws3:

ولی بعدش برادرم کلی دعوام کرد که چرا نشرکتیدم!:ws37:

 

و الان واقعا خوشحالم اومدم تو این رشته و این دانشگاه!:hapydancsmil:

 

 

نظر منم با نظر داداشت نزدیکیه... شما ادبیات میشرکتیدی میترکاندیه...

به نظر من رشتت علاقه فوق العاده میخواد و کشوری غیر ایران شما اگر خراب کاری بناهای تاریخی میشرکتیدی الان 2-3 تا شرکت داشتی:banel_smiley_4:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

عجب روزگاري

 

 

خدايش خودمو تركوندم واس كنكور

 

بر اساس برخي مشكلات روز كنكور داغون بدوماااااااااا ، داغون

 

يك كنكور گند گند

 

رتبه گندتر

 

اصلا رتبم رو نميگم ...

 

معجره شد ، جادو شد ، خورشيد تركيد ،‌نميدونم چي شد ما دولتي اراك قبول شديم

 

خلاصه مامانم تا صبح بيدار بود

 

منم كه بي خيال دنيا

 

كلا بي خيال روزگار ، سر به هوا

 

آقا سايت سنجش نوشت ، شيمي / اراك

 

من از تعجب كه چجور با اون رتبه قبول شدم چسبيدم به سقف

 

خلاصه خر كيف از اينكه چه خر شانسي هستيم ماااا

 

از اونجا كه بسيار خنده رو ، شوخ و شنگ ميباشم

 

روز اول رفتيم دانشگاه ، جات خالي

 

در رفتيم تو حراست گير داد ، كجا ، كجااااااااااااااااا؟؟؟ كجا ؟؟؟؟؟؟؟ اوي ؟؟؟ بعد 10 دقه فهميديم با ما هست

 

ها چيه جونم ، كاري داري عمو حراست ؟؟ .... خلاصه رد شديم

 

در دانشگاه رفتيم داخل ...... اااااااااااا پر دختر

 

من و دوستم هم جوگير زديم شبكه استاني / شروع كرديم با هجه حرف زدن

 

هيچكس نميفهميد ما چي ميگم / ماهم دست بردار نبوديم ، با لهجه اصل صحبت ميكرديم

 

كمي رفتيم جلو و حراست رد شديم

 

گوشي آورديم بيرون / 25 باند گذاشتيم ، آهنگ ميخوند ما هم ميرفتيم ، همه 4 چشمي و نگا ميكردن

 

بعد ديدم خيل ضايع ست

 

آهنگ داريوش گذاشتيم ..... :دي

 

خلاصه مسخره بازي بود

 

 

تا 3 روز دانشگاه بودم واس ثبت نام (همينجور الكي ميرفتم)

 

هر كس همراه نداشت من ميشدم همراهش :دي

 

 

بسيـــــــــــــار لذت بخش بود

  • Like 13
لینک به دیدگاه
عجب روزگاري

 

 

در دانشگاه رفتيم داخل ...... اااااااااااا پر دختر

 

من و دوستم هم جوگير زديم شبكه استاني / شروع كرديم با هجه حرف زدن

 

هيچكس نميفهميد ما چي ميگم / ماهم دست بردار نبوديم ، با لهجه اصل صحبت ميكرديم

 

كمي رفتيم جلو و حراست رد شديم

 

 

 

تا 3 روز دانشگاه بودم واس ثبت نام (همينجور الكي ميرفتم)

 

هر كس همراه نداشت من ميشدم همراهش :دي

 

 

بسيـــــــــــــار لذت بخش بود

با لهجه اصل چی‌ میگفتین به هم؟؟:whistle:
  • Like 5
لینک به دیدگاه

سر ما اینترنتی بود 9 مرداد 88 بعد اینکه از عروسی اومم رفتم تو اینترنت رتبمو دیدم اولش رتبه کشوری رو دیدم فکر کردم رتبه منطقس و با یه صدای هولناکی گفتم واییییییییییییییییییییییییییییی بعد فهمیدم رتبه منطقه اون بالاییس رفتم دیدم خیلی خونسر نشستم گفتم همین انتظارو داشتم داداشم اومد سرسری یه نگاهی کرد و رفت

 

بعد رفتم واسه دختر داییمو دیدم که کاردانی مکانیک قبول شدن اما از اونجایی که درسخون نبود خوشحال شدمو جیغ جیغ که قبول شده 1 شب زنگ زدم خونشون(چه بی ملاحظه ام:دی) گفتم داییم میگفت 1 شب دروغ میگی؟منم هی قسم خوردم بابا جدا قبول شده

دخترداییم همون 1 شب اوم خونه ما

مامانم همین موقع اومد گفت چی شده گفتم من صنایع تهران اوردم سانازم کاردانی رشت

مامانم جای تبریک بمن پرید تو بغل دختر داییم که ای عمه قربونت بره فدات شم سریع 50 تومن داد بابامم کلی دختر داییمو تشویق که افرین(منم اونجا نقش هویجو داشتم)

 

 

هیچکی هم بهم تبریک نگفت:دی فقط دایی بزرگم 100 تومن داد بهم

 

 

 

 

پرده دوم:

 

 

سال 90 داداش کوچیکم قبول شد صبحس که نتیجشو رفتم دیدم از شدت خوشحالی گریه میکردمو جیغ میزدم رفتم به مامانم گفتم مامانمم گریه میکرد پشتش زنگ زدم به بابام ، بابام پشت تلفن میگفت واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم اطمینان دادم گفت جشن میگیرم براش ماشین میخرم واسش هر کاری بخواد واسش میکنم(هنوز ماشین رو نگرفته :دی)

 

 

در عرض 5 مین خودشو رسوند خونه

 

 

در همین حال داداشم خواب الود از اتاقش اومد بیرون که چی شده وقتی گفتیم گفت خب کادو چی میخواین بدین(مرده این همه احساسشم ،البته اولش باور نمیکرد وقتی نگاه کرد ذوق مرگ شد)

 

بابامم سریع 50 تومن داد بهش و مامانم که زنگ زد همه رو خبر دار کرد و کلی پیام تبریک از این ور اون ور:hanghead:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

وقتی من صنایع شیمیایی روزانه کرمانشاه آوردم. خودم که خیلی خوشحال شدم ولی بیشتر از خودم مامان و بخصوص بابام ذوق منگ شده بودند و در مدت زمان خیلی کوتاهی همه خبر دار شدن.

 

برای کارشناسیم با اینکه رتبه ام 214 شد ولی همه شاد نبودن.آخه داییم تازه فوت کرده بود و بیشتر داییم بود که وادارم میکرد درس بخونم.خودمم خیلی ناراحت بودم.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

آخه من کدومشو بگم؟؟؟

کاردانی ؟ کارشناسی؟

کارشناسی ارشد؟؟؟

کاردانی رو سال 83 وارد شدم

کارشناسی رو سال 85

کارشناسی ارشد رو سال 89

 

کاردانی رو میدونستم قبول میشم چون امتحان که دادم اومدم خونه گفتم قبولم...

 

کارشناسی رو هم یه حسی میگفتم تو امسال قبولی حالا یا با مسابقات یا با کنکور یا با شرط معدل...

و زد و تابستون بود منم شهرستان بودم زنگیدن و گفتن از تهران دانشکده زنگیدن که قبول شدی واسه ثبت نام باید بیای .......... درسته قبلا بهم الهام شده بود ولی واقعا خوشحال شدم...

اون روز هم خونمون بنایی داشتیم چه خبر بود خونمون ... به همه شیرینی دادم.

 

کارشناسی ارشد هم واقعا ناخواسته و بدون پیش بینی قبلی بود.

دقیقا پارسال که دیگه بیخیال درس خوندن شده بودم و نه آزاد شرکت کرده بودم و نه واسه دولتی درس خونده بودم یهو اس ام اس واسم اومد که شما 2 روز دیگه باید بیاید واسه ثبت نام ...

جالبش اینجاس که اس هم نصفه اومده بود! رفتم تو سایتش دیدم قبولی تکمیل ظرفیت ...

و اینگونه شد که ما باز بعد از 2 سال به جرگه دانشجویان پیوستیم ...

صلا هم تمایلی به ثبت نام نداشتم و تنها حرفای خواهرم و جاوید باعث شد که رفتم ثبت نام کردم...

 

 

این بود خاطرات من.............

  • Like 12
لینک به دیدگاه
سر ما اینترنتی بود 9 مرداد 88 بعد اینکه از عروسی اومم رفتم تو اینترنت رتبمو دیدم اولش رتبه کشوری رو دیدم فکر کردم رتبه منطقس و با یه صدای هولناکی گفتم واییییییییییییییییییییییییییییی بعد فهمیدم رتبه منطقه اون بالاییس رفتم دیدم خیلی خونسر نشستم گفتم همین انتظارو داشتم داداشم اومد سرسری یه نگاهی کرد و رفت

 

بعد رفتم واسه دختر داییمو دیدم که کاردانی مکانیک قبول شدن اما از اونجایی که درسخون نبود خوشحال شدمو جیغ جیغ که قبول شده 1 شب زنگ زدم خونشون(چه بی ملاحظه ام:دی) گفتم داییم میگفت 1 شب دروغ میگی؟منم هی قسم خوردم بابا جدا قبول شده

دخترداییم همون 1 شب اوم خونه ما

مامانم همین موقع اومد گفت چی شده گفتم من صنایع تهران اوردم سانازم کاردانی رشت

مامانم جای تبریک بمن پرید تو بغل دختر داییم که ای عمه قربونت بره فدات شم سریع 50 تومن داد بابامم کلی دختر داییمو تشویق که افرین(منم اونجا نقش هویجو داشتم)

 

 

هیچکی هم بهم تبریک نگفت:دی فقط دایی بزرگم 100 تومن داد بهم

 

 

 

 

پرده دوم:

 

 

سال 90 داداش کوچیکم قبول شد صبحس که نتیجشو رفتم دیدم از شدت خوشحالی گریه میکردمو جیغ میزدم رفتم به مامانم گفتم مامانمم گریه میکرد پشتش زنگ زدم به بابام ، بابام پشت تلفن میگفت واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم اطمینان دادم گفت جشن میگیرم براش ماشین میخرم واسش هر کاری بخواد واسش میکنم(هنوز ماشین رو نگرفته :دی)

 

 

در عرض 5 مین خودشو رسوند خونه

 

 

در همین حال داداشم خواب الود از اتاقش اومد بیرون که چی شده وقتی گفتیم گفت خب کادو چی میخواین بدین(مرده این همه احساسشم ،البته اولش باور نمیکرد وقتی نگاه کرد ذوق مرگ شد)

 

بابامم سریع 50 تومن داد بهش و مامانم که زنگ زد همه رو خبر دار کرد و کلی پیام تبریک از این ور اون ور:hanghead:

چه خوب که اصلا مادیات در خانوادتون مطرح نیست:banel_smiley_4:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

چه خوب که اصلا مادیات در خانوادتون مطرح نیست:banel_smiley_4:

 

منم این رو خوندم کف کردم

 

تراول 50 هستش که رد و بدل میشه :hanghead:

 

مایه داریه دیگه :sigh:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من سال 85 اولین کنکور رو دادم، مجاز شدم ولی انتخاب رشته نکردم، کنکور 86 که دادم خیلی ناراحت بودم، اولویت 99 بهداشت یاسوج قبول شدم. سال قبلش هم میتونستم اینو قبول شم. :sigh: هیشکی هم خوشحال نشد، هیشکی هم بهم کادو نداد. تنها نکته یه کم شادی آور این بود که یاسوج برف میاد ولی چشمتون روز بد نبینه، رفتم واسه ثبت نام از یاسوج متنفر شدم، به مامانم میگفتم من نمیخوام یاسوج بمونم. همون روز هم تصادف کردم و ولو شدم وسط خیابون، اگه شهر خودمون بود میمردم از خجالت ولی اونجا اونقد عصبانی و ناراحت بودم که زود پاشدم و در حالی که بد و بیراه میگفتم خودمو جمع و جور کردم.

چون همون سال دیگه نمیتونستم کنکور بدم، بعد فارغ التحصیلی دوباره کنکور تجربی 89 شرکت کردم و کاردرمانی همدان قبول شدم. واسه اینم هیشکی نه تبریک گفت و نه کادو داد بهم. دختر همسایه مون که زمین شناسی تهران قبول شده، همسایه ها با تحسین میگفتن فاطمه تهران قبول شده و با تاسف به من نگاه میکردن و من لجم میگرفت. :hanghead:

  • Like 17
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

من سال 87 سال اولم بود که کنکور دادم اینترنتی شده بود ....فیزیک اتمی بوعلی قبول شدم.....اه اه!متنفر بودم از این دانشگاه ( هیچ دلیلی هم نداشت:w58:) از همون لحظه اول هم قصد نرفتن کردم.

الان که فکرشومیکنم میبینم من با این ریاضیات درخشان (:whistle:)اگه میرفتم فیزیک حتما یه چیزی می شدم.

 

بعد یه سال عین...نسشتم خوندم.....که از شانس خوب من دقیقا 40 روز مونده به کنکور من مادربزرگم فوت کرد:sad0:.

خلاصه برای بار دوم رفتم کنکور دادم....اون روز کنکور لحظه ی اخر که گفتن برگه ها بالا رو هیچ وقت یادم نمیره... حس خیلی بدی داشتم :icon_razz:

موقع انتخاب رشته همه انتخابام شهرسازی ، صنایع و معماری بود + همه رشته های دانشگاه صنعت نفت(نمیدونم ربط اینا چی بود بهم):w58:

خلاصه سال دوم از دانشگاه قزوین(جایی که الان درس میخونم) متنف ربودم و برای رو کم کنی یکی از دوستام قزوینو زدم و همونجا قبول شدم.

خداروشکر...الان راضی ام :)

  • Like 15
لینک به دیدگاه

من نمی گم ورودیه چه سالی ام:ws3:

رتبه ها که اومد ساعت 9 اینا بود دوستم پیغام داد برو ببین جوابا اومده رتبه زبانم 1400 بود رتبه تجربی ام هم هر زیر گروهم یه چی بود همش حدود 5000 بود کلی ضد حال بود فقط زبان رو شاخ دراووردم چون زبانم خوب نبود

بعدشم انتخاب رشته ...

از دم همه رو زده بودم پرستاری حتی قزوینم که الان درس می خونم زده بودم ولی قبول نشده بودم انتخاب 80 رو قبول شدم مهندسی فضای سبز دانشگاه قزوین :icon_razz:

همین که رشته ام رو دیدم فقط گریه میکردم مامانم از ترسش مویرگ چشمش ترکید:icon_pf (34):

یکی یکی دوستام زنگ زدن فهمیدم خیلی بدتر از من قبول شدن یخورده امیدوار شدم ولی ذهنیتی که از رشتم داشتم خیلی فرق داشت با اینی که هست قبل از اینکه قبول شم مسخره می کردم ولی الان دوست دارم رشته ام رو

تکمیل ظرفیت هم دانشگاه تهران منابع طبیعی قبول شدم که هر چی همه اصرار کردن برو نرفتم

یه انگیزه برای قزوین موندن دارم اونم به خاطر بستنیاشه:ws37:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
من نمی گم ورودیه چه سالی ام:ws3:

رتبه ها که اومد ساعت 9 اینا بود دوستم پیغام داد برو ببین جوابا اومده رتبه زبانم 1400 بود رتبه تجربی ام هم هر زیر گروهم یه چی بود همش حدود 5000 بود کلی ضد حال بود فقط زبان رو شاخ دراووردم چون زبانم خوب نبود

بعدشم انتخاب رشته ...

از دم همه رو زده بودم پرستاری حتی قزوینم که الان درس می خونم زده بودم ولی قبول نشده بودم انتخاب 80 رو قبول شدم مهندسی فضای سبز دانشگاه قزوین :icon_razz:

همین که رشته ام رو دیدم فقط گریه میکردم مامانم از ترسش مویرگ چشمش ترکید:icon_pf (34):

یکی یکی دوستام زنگ زدن فهمیدم خیلی بدتر از من قبول شدن یخورده امیدوار شدم ولی ذهنیتی که از رشتم داشتم خیلی فرق داشت با اینی که هست قبل از اینکه قبول شم مسخره می کردم ولی الان دوست دارم رشته ام رو

تکمیل ظرفیت هم دانشگاه تهران منابع طبیعی قبول شدم که هر چی همه اصرار کردن برو نرفتم

یه انگیزه برای قزوین موندن دارم اونم به خاطر بستنیاشه:ws37:

 

 

 

من سال 87 سال اولم بود که کنکور دادم اینترنتی شده بود ....فیزیک اتمی بوعلی قبول شدم.....اه اه!متنفر بودم از این دانشگاه ( هیچ دلیلی هم نداشت:w58:) از همون لحظه اول هم قصد نرفتن کردم.

الان که فکرشومیکنم میبینم من با این ریاضیات درخشان (:whistle:)اگه میرفتم فیزیک حتما یه چیزی می شدم.

 

بعد یه سال عین...نسشتم خوندم.....که از شانس خوب من دقیقا 40 روز مونده به کنکور من مادربزرگم فوت کرد:sad0:.

خلاصه برای بار دوم رفتم کنکور دادم....اون روز کنکور لحظه ی اخر که گفتن برگه ها بالا رو هیچ وقت یادم نمیره... حس خیلی بدی داشتم :icon_razz:

موقع انتخاب رشته همه انتخابام شهرسازی ، صنایع و معماری بود + همه رشته های دانشگاه صنعت نفت(نمیدونم ربط اینا چی بود بهم):w58:

خلاصه سال دوم از دانشگاه قزوین(جایی که الان درس میخونم) متنف ربودم و برای رو کم کنی یکی از دوستام قزوینو زدم و همونجا قبول شدم.

خداروشکر...الان راضی ام :)

 

 

همه بچه های بینُل:w02:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...