رفتن به مطلب

ســال ورود شما به دانشگاه +عکس و نظر سنجی(لحظه دیدن روزنامه)


سال ورود شما به دانشگاه  

133 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. سال ورود شما به دانشگاه

    • 28
    • 15
    • 27
    • 25
    • 22
    • 16


ارسال های توصیه شده

یه چیزی بگم به هیچکی نگینا......:hanghead:

 

روزی که اول یونی (کلاسای تئوری)دانشگاهه خودمون رفتیم.... وارد حیاط که میشیم دوتا دره....

 

یکی از ورودی های میرفت w.c یکی هم که میرفت ورودی کلاسای دانشگاه:5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

منم انقد دیرم شده بود که نگو.... سرمو که اوردم بالا .. دیدم در مکان w.c هستم:ws27:

 

با اعتماد به نفس فوق العاده خودم :Ghelyon:... به رو خودم نیوردم مقنعمو الکی درست کردم و اومدم بیرون:persiana__hahaha:

 

سر به زیر خودمی دیجه:whistle:

یه دسشوییم میرفتی که کسیم دیگه اگه شک داشت بر طرف میشد:ws28:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 215
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

زدی اکابر ؟ :w02:

بزن همون 84 بابا آبرومون و بردی! :ws3:

ایشششششششششششش

 

 

سال ورود همتون خیلی پایینه بابا :ws3:ادم احساس مادربزرگی بهش دست میده!

ورودی 87؟:w58:

من 88 فارق التحصیل شدم :icon_pf (34):

  • Like 3
لینک به دیدگاه

منم ورودی 88 تم.سراسری که متاسفانه نشد(البت شد اما رشته و محل مورد نظر یافت نشد).ازاد کرج قبول شدم.اونقدری ک خانواده و ... ذوق کرده بودن من اصلا ذوق ک نکرده بودم ناراحت هم بودم(کمی تا بسیاری گریه نیز کردیم ) گذشته ها گذشته ،در کل الان راضیم .

خاطره ای ک مربوط به روزای اول باشه یادم نیس (اخه کار خاصی اما اون موقع ها هر کسی رو میدیدم اول سال ورودش بعد رتبش رو میپرسیدم

  • Like 11
لینک به دیدگاه
زدی اکابر ؟ :w02:

بزن همون 84 بابا آبرومون و بردی! :ws3:

ایشششششششششششش

 

 

سال ورود همتون خیلی پایینه بابا :ws3:ادم احساس مادربزرگی بهش دست میده!

ورودی 87؟:w58:

من 88 فارق التحصیل شدم :icon_pf (34):

نه همون اکابر بهتره:w02:فخر فروشی نکن :w000:عین این سربازا شده که قدیمی ترن هی میزنن تو سر این جدیدا:vahidrk:کار میکشن ازشون:ws28:

ولی چون 84 یی عخشه:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
نه همون اکابر بهتره:w02:فخر فروشی نکن :w000:عین این سربازا شده که قدیمی ترن هی میزنن تو سر این جدیدا:vahidrk:کار میکشن ازشون:ws28:

ولی چون 84 یی عخشه:icon_gol:

دلت از سربازی پره ها :w02:

 

فخر فروشی میکنم :ws3: :(87):

 

بزن کف قشنگه رو به افتخار 84یاااااااااااااااا :hapydancsmil:(سوت بلبلی!)

  • Like 7
لینک به دیدگاه
من ورودی 86

 

اون موقع دیگه نتی شده بود نتایج روزنامه نبود :ws37:

اون لحظه که دیدی چی شد راضی بودی گریه بودی شادی بودی ؟؟

آره بابا اینترنت استرسش به نظر من بیشتره یه دفعهه یه صفحه جلوت میپره بالا سکته میزنی...روزنامه حالش بیشتر بود خیلی ملو ورق میزدی....

من روزناممو هنوز دارم اینقدر دوسش دارم:w02:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
دلت از سربازی پره ها :w02:

 

فخر فروشی میکنم :ws3: :(87):

 

بزن کف قشنگه رو به افتخار 84یاااااااااااااااا :hapydancsmil:(سوت بلبلی!)

 

هورا بزن بزن...

من دیگه تنها نیستم...:hapydancsmil:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
منم ورودی 88 تم.سراسری که متاسفانه نشد(البت شد اما رشته و محل مورد نظر یافت نشد).ازاد کرج قبول شدم.اونقدری ک خانواده و ... ذوق کرده بودن من اصلا ذوق ک نکرده بودم ناراحت هم بودم(کمی تا بسیاری گریه نیز کردیم ) گذشته ها گذشته ،در کل الان راضیم .

خاطره ای ک مربوط به روزای اول باشه یادم نیس (اخه کار خاصی اما اون موقع ها هر کسی رو میدیدم اول سال ورودش بعد رتبش رو میپرسیدم

 

منم همینطور.... هی میگفتم دیدید شانسه ما اینجوری شد:icon_pf (34):

 

من سراسری قبول میشدم اما قبولم نکردن:icon_pf (34):

 

همه میخواستیم جو بدیم درسمون خوبه:hapydancsmil::hapydancsmil:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اون لحظه که دیدی چی شد راضی بودی گریه بودی شادی بودی ؟؟

آره بابا اینترنت استرسش به نظر من بیشتره یه دفعهه یه صفحه جلوت میپره بالا سکته میزنی...روزنامه حالش بیشتر بود خیلی ملو ورق میزدی....

من روزناممو هنوز دارم اینقدر دوسش دارم:w02:

 

 

ناراحت بودم سراسری اونی که می خواستم نشد ولی آزاد معماری قبول شدم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
اون لحظه که دیدی چی شد راضی بودی گریه بودی شادی بودی ؟؟

آره بابا اینترنت استرسش به نظر من بیشتره یه دفعهه یه صفحه جلوت میپره بالا سکته میزنی...روزنامه حالش بیشتر بود خیلی ملو ورق میزدی....

من روزناممو هنوز دارم اینقدر دوسش دارم:w02:

 

 

ما هم اون موقعه اینترنتمون دیال اپ بود.... ملو صفحه رو باز میکرد:tt2:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

منم ورودی مهر 88 هستم..

اول که جواب سراسری اومد و قبول نشدم تا 10 ثانیه تو شک بودم :hanghead:اما بعدش برام عادی شد..:hapydancsmil:

بعدشم که جواب آزاد اومد کمی تا قسمتی ابری خوشحال شدم.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

:ws33:

سال 85 کنکور داشتم ..اونجوری که میخواستم نشد..صبح شبی که نتایج اومده بود دوستم باهام تماس گرفت گفت نتایج رو دیدی :گفتم نه....گفت خب الان برات نگاه میکنم...........دو شماره اول کد رو که گفت،گفتم نه..... بندره:w000:.طفلک کلی ذوق کرده بود..ولی من بی تفاوت باهاش خداحافظی کردم.تا سه روز چیزی نمیخوردم و بغض کرده بودم و میگفتم،رشتم رو دوس دارم ولی دانشگاه رو نه:w58:..............چند روز بعدش هم داداشم رفت روزنامه رو واسم خرید:ws3:هنوز هم دارمش.............دور اسم خودم یه خط کشیدم.........چون ما ورودی بهمن بودیم و فرصت زیاد بود.اسم 59 تا همکلاسی دیگم رو هم بیرون کشیدم:ws28:

اما دیدن نتایج ارشد وحشتناک تر بود:sad0:.............با بچه های همین جا از دو هفته پیش منتظر بودیم...........وقتی نتایج اومد هم در انجمن بودم........ساعت 1 بعداز ظهر بود.....یکی یکی بچه ها نتایج خودشون رو میگفتن.ولی من هر چی اطلاعات میزدم میگفت همچین داوطلبی وجود نداره.......حتی دیگه دوست ندارم اون لحظه رو تصور کنم.......10 بار اطلاعات رو زدم.........نمیشد:hanghead:قشنگ یادمه.......مثل یه فیلم ..........آقا هامین و 84....نوشتن دانشگاهه تهران..من هم تبریک گفتم.........پری نوشت:همونی که میخواستم بالینی غیرانتفاعی.بهش تبریک گفتم........آقا بهرام قزوین........جوزف دانشگاه تهران.........آقا اسماعیل فکر میکرد شوخی میکنم ..میگفت نتیجه تون رو بگید.........آقای سرمست داشت دلداری میداد.....میگفت برای سال دیگه...........از این طرف توی خونه هم با سر و صدایی که راه انداخته بودم رنگ مامانم مثل گچ سفید شده بود....میگفت آروم باش و دوباره سعی کن.........دیگه اطلاعاتم رو دادم به آقا حمید و نگاه کرد............یکدفعه نوشتن .شیرینی ما فراموش نشه................انگار یه آب سرد ریختن روی سرم ............مطمئن شدم یه جایی بلاخره قبول شدم.......:hapydancsmil:بعدش هم که دیگه همزمان با کل دوستان تصویر اعلام نتایج رو دیدم:hapydancsmil:اینقدر جیغ زدم که صدام در نمیومد.............فامیل که زنگ زده بودن تبریک بگن اصلا نمیتونستم صحبت کنم........چون اصلا صدام بالا نمیومد..........مینا یک حرف قشنگ بهم زد که همیشه یادمه.......:ws37:گفت:دیدی فاصله غم و شادی چقدر کمه............

خلاصه بعد از اینکه سر همه رو به درد آوردم..............دوره ما دیگه به دیدن روزنامه نرسید:ws3:

  • Like 26
لینک به دیدگاه

روزای نزدیک دادن نتیجه ها ما مشهد بودیم خونه مامان بزرگم اینا.. یادمه ماه رمضونم بود..

 

سر شام بودیم دیدم داییم یهو نیست شد..:ws38:

 

هی صداش میکردییم هی میگفت کار دارم میام بابااااااااااااا..:banel_smiley_4:

 

که یهو داد زد قبول شدییییی قبول شدییییییییییی..:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

 

همه رفتن تو اتاقش من نشسته بودم میخوردم.. فک کردم داره سر کار میذاره..:banel_smiley_4:

 

بعد دیدم نه انگار خبراییه...:ws38:

 

این بود خاطره ما از ی شب تابستانی..:ws3:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

خاطرمو یادم رفت بگم ....ازاد اراک قبول شده بودم که خیلی ناراحت شدم چون ترازم با تهران فقط 100 تا فرق داشت ...سراسریم جوابش بهمن میومد که باهنر کرمان قبول شدم وسوسه شدم که برم ولی دیگه یه ترم با دوستام جور شده بودیم و دیگه سراسری رو نرفتم ...بعد از یه سالم که منتقل شدم و اومدم تهران

 

واسه ارشد ولی مطمئن بودم که ازاد حتما قبولم چون اصلا واسه سراسری خوب نخونده بودم

خونه داییم اینا بودم که دختر خالم اس ام اس داد جوابا اومده

حالا هرچی سعی میکردیم وصل نمیشد

هی اطلاعات و میزدم صفه سفید میومد ! :4564:

گفتم دیگه بار اخره اگه نشد میذارم واسه یه کم بعد....این دفه صفحه رو باز کرد یه لحظه احساس کردم معنیه جمله هایی که نوشته رو نمیفهمم

انقد استرس داشتم :icon_pf (34):

یکی دوبار از روش خوندم تا باورم شد که قبول شدم

بعدم کلی جیغ و هورا و با دختر داییام داد و هوار :hapydancsmil:

:ws37:

  • Like 18
لینک به دیدگاه
یکی بیاد این وسط به قبول شدگان شیرینی بده :w330::w330:

 

کی از همه زودتر رفته بوگو همون بیاد.. :whistle:

 

:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
خب حالا خاطره بگین از روزه اول که رفتیم... :hapydancsmil:

 

من روزه اول رفتم ازمایشگاه داشتم که تشکیل نشد.. ترمهای بعد فهمیدیم تا دو هفته تشکیل نمیشه:hapydancsmil:

 

روزی که رفتم یونی محل تشکیل کلاسامون یه دانشگاهه دیگه بود طبقه چهارم:184:

 

رفتم بالا به مسولش میگم چرا اینجا اسانسور نداره:tt2:

 

مطمئنم پیشه خودش گفته ترم اولی و انقد شاکی:ws28:

گفتی آسانسور یاد آسانسور دانشکدمون افتادم......

بالاش نوشته مخصوص افراد معلول و اساتید:w58::w58:

ینی ماها که سالمیم و غیر استاد باید 4 طبقه رو عین بدبختا با هزار تا بارو بندیل بکوبیم بریم بالا:icon_pf (34)::icon_pf (34):

تازه فکر کن دیرتم شده باشه...نور علی نورِ:icon_pf (34):

  • Like 8
لینک به دیدگاه
همه اینجا بچه فنچ هستند.

 

من نیام توی این تاپیک سنگین ترم. icon_pf%20%2834%29.gif

 

بیا تورم میذارن قاطی اکابریای زمان جنگ :w02:

اتروس من و بذار تو 84 یا اونجا غریب افتادم :icon_pf (34):

  • Like 6
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...