Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ اِن لم يكن لکم دين و كنتم لا تخافون المعادَ كونوا احراراً في دنياكم اگر دین ندارید و از روز رستاخیز نمیترسید لا اقل در دنیایتان ازاده باشد [FLASH=width=200 heigh=300] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] با توجه به نزدیک شدن ماه محرم و ایام عاشورا این تاپیک اغاز شد . از دوستان عاشق امام حسین دعوت میشود که هر انچه در مورد محرم و عاشورا و فداکاری امام حسین (ع ) و یارانش میدانند اعم از شعر و نثر و روایت های معتبر و در این تاپیک قرار دهند دوستان لطفا به ممنوعیت بحث مذهبی در تالار توجه فرمایند _______________________________________________________________ _______________________________________________________________ :icon_gol: امام حسین (ع ) من برای اصلاح امت جدم پیامبر (ص) قیام کردم .میخواهم امربه معروف و نهی از منکر کنم انها میخواهند من اسیر و ذلیل تابع حکم انان گردم و من تصمیم گرفته ام یا زندگی کنم سرافراز و ازاده یا بمیرم شهید . . . برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 32 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ کربلا می مرد اگر زینب نبود .... 22 لینک به دیدگاه
Parishz71 604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ دیدم جهان را سر به سر , چیدم ثمر ازهر شجر , گشتم گدای در به در , تا عاقبت سلطان شدم در جاده های مشتبه , هر سالکی را رهبری ,در شاهراه معرفـــــــــــت , من پیر قرآن شدم تن در بلا بگداختم , تا که جـــان را ساختم , از آب و گل پرداختم , از پای تا سر جــــــان شدم مأوای دلـــــــدارست دل ,کی جای اغیار است دل , دادم بدو این خانه را , بر درگهش دربان شدم رفتم به ملک آگهی , دیدم بدیها را بهــــــی ,خود را ز خود کردم تهــی, جسم جهان را جان شدم خود را ز خود انداختم , از خود به حــق پرداختم , سر در ره او باختم , سردار سرداران شدم یاران در هستی زدند,من قبله کردم نیستی ,هر کس زعقل آباد شد,من ازجنون عمران شدم زاهــــــــــد به زهــــــــد آورد رو , عابــــــــد عبــــــادت کرد خو شد آنچـــه شاید غیـــــــر من , من آنچــــــــــه باید آن شدم بودم ز مهـــــرش ذره ای ,بودم ز بهرش قطره ای خورشیــــــــــد بس تـــــابــــــــان شدم دریای بــــــی پایان شدم 19 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی (ع) به اولین روزهای بعد از عاشورا، درمحرم سال ۶۱ هجری میرسد. اولین مراسم سوگواری را حضرت زینب (س) در مسجد کوفه بر امام حسین (ع) برگزار کرد. 17 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 آذر، ۱۳۹۰ سر بریدند آسمان را در زمین چیست حس مردم این سرزمین خواب دریا غرق خون تعبیر شد تشنه ای با دشنه ای درگیر شد این گذشت اما غزل یک بیت نیست حسن مطلع را نمی باید گریست جنس تاریخ و حکایت نیست عشق کینه و زخم و شکایت نیست عشق عشق یعنی جمع جبر و اختیار عشق یعنی مردنی با اقتدار عشق جمع کفر با ایمان محض عشق یعنی خلقت انسان محض خواب ماندیم و غزل مسکوت ماند قلب ها در گوشه ی تابوت ماند جهل در افکار مومن عود کرد کفر در ایمان مومن عود کرد عشق با مدحی سبک تحریف شد کی چنین مدحی به ما تکلیف شد؟ ما کجا این خانه را در می زنیم؟ ما فقط بیهوده بر سر می زنیم ما به سختی مال مردم می خوریم ما که آسان نان مردم می بریم نفس تا در وسع خود مسوول نیست نذر ما پیش خدا مقبول نیست سیرها خوردند و فربه تر شدند خوب بودند از قضا بهتر شدند ما به فرع عاشقی پرداختیم باطن حق را به ظاهر باختیم ما خدا و خویش را نشناختیم عشق را هم پیش پا انداختیم کشته ایم او را و زاری می کنیم زندگی را سوگواری می کنیم او نه بین ایل خود مظلوم بود بلکه در تاویل خود مظلوم ماند ما برای خویش می گرییم و بس منتش بر گردن فریادرس این کجا و اشک امرزش کجا حق مردم را نمی بخشد خدا شرم در چشم بیابان سیل شد در عبور از خود، زمان بی میل شد ماه را از گوشه ی شب، باد برد باد، خودرا هم شبی از یاد برد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 14 لینک به دیدگاه
Bahareh.S 3068 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۰ بچه ها با شروع محرم واسه همه مريض ها و تمام حاجتمندها دعا كنيد:ws21: التماس دعا!!! 16 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۰ دیدن عشق در خون دیدن آزادی در خون دیدن وظیفه در خون دیدن شرف در خون دیدن عزت در خون ... چشم ها را باید بست ... با دل باید دید ... چرتکه نندازیم برای محرم ... دل بدیم تا بینا شویم ... بینا که شدیم عامل گردیم. حق نگهدارتان 14 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۰ عشق زینب با حسینش ماورای عشق بود در فضای قلب زینب هم هوای عشق بود کوفه و شام و مدینه ، کربلا و خاک غم این همه صبر دل او از صفای عشق بود 13 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۰ نشانه زيبايي عباس براتيپور هر چند كه گل نشانه زيبايي است بيعشق حسين هيچ گل، زيبا نيست زيباست حسين و عشق شورانگيزش هر كس كه بدان ز پرده دل نگريست در معبد عشق چون حسين است، دل و جان جان كرده فداي حضرت جانان، كيست؟ 13 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ [FLASH=width=200 heigh=300] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/FLASH] تو از قبيله خوني و ما از تبار جنون خون تو در شن فرو شد و از سنگ جوشيد اي باغ بينش ستم ، دشمني زيباتر از تو ندارد و مظلوم ، ياوري آشناتر از تو تو كلاس فشرده تاريخي كربلاي تو مصاف نيست منظومه بزرگ هستي است طواف است 7 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ ______________>>>>> انا که رفتند کاری حسینی کردند ______________________>>>>> و انا که ماندند باید کاریزینبیبکنند ____________________________________________________________ >>>> و گرنه یزیدی اند شریعتی 9 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ بر دشت سینه های عطشناک ملتهب امید بارش و لطف بهاره بود گفتیم اگر شب یلدا سحر شود از چله های سرد زمستان گذر شود در برگ ریز خزان و غروب باغ دست تبر ز پیکر ما منصرف شود فصل بهار ، روح عطش آب می خورد باغ از نسیم و نور خدا تاب می خورد ... آمد بهار بارید بارش باران به جسم باغ باران عشق ، باران مهر اما به رسم مانده ز بد عهدی زمان فصل بهار آمده ، اما ، چه زود رفت در باغ سبزه مرد آیین رستن یاس و بنفشه مرد گویا ز هر چه حافظه ، نقش امید رفت دیو سیاه منزل دل شد ، فرشته رفت گل های باغ چیده ، تنفر نشا زدند رنگی ز جنس فاجعه بر آسمان زدند در باغ خنده مرد ، سرود پرنده مرد صد گل به سوگ غنچه ، غریبانه جان سپرد رنگ از میان باغ ، ز وحشت پریده شد نیرنگ ، رنگ باغ ، طراوت غریبه شد رنگ سیاه ، قامت هر برگ و هر گیاه کاج سیاه ، غنچه سیاه ، یاس هم سیاه پیچک به جسم باغ ، به هر سو سرک کشید نجوا ز گل نشانده ، ز بلبل زبان کشید وآنگه سکوت مرگ ، بر اندام خشک باغ بر قلب باغ ، مُهر عداوت به رسم داغ هر نرم شاخه ای که به هر سو توان که رفت بر باغ ماند و تناور درخت ، رفت اندام آن درخت تنومند ، کنده ای هر ریشه هیزمی و به هر سو زبانه ای آتش به دست ، قامت صد شاخه سوختند پیراهنی زخون به پیکر هر لاله دوختند بستند راه نفس ، ریشه را زدند بر راست قامتان زمین ، تیشه را زدند بلبل به جای شاخه ، کنج قفس لانه میکند جغد است آنکه در رسای تبر ، ناله میکند آتش به برگ خون به دل لاله میکنند طوفان نکرد ، آنچه که این ناله میکند استادگی چو جرم ، قامت خمیده شد ماندیم پیله به سر ، غم تنیده شد از بهر عبرت هر سرو کاج و تاک با قلب پر ز کینه و عاری ز هر چه پاک نجار کهنه کار ، برید و شکست و ساخت اما نه نردبان ، که سرش رو به آسمان او ساخت ، یک صد چهار پایه حقیر و سیاه و زشت با دست و پا فتاده زمین ، سر به سوی خاک سر خوش ز مستی کبر و غرور خویش می خورده از سبوی شقاوت ، ز خورده بیش غافل ز رستن صد غنچه در زمین نا دیده تیغ منتقم سرخ و آتشین گفتا : سکوت باغ بود آرزوی من فرمان خاموشی ست ، بدین های و هوی من سرو شکسته دل و راست قامتی نالید و کرد قبل فتادن شکایتی گفتا که سرو شاخه می شکند، خم نمی شود یک قطره از شرافت گل ، کم نمی شود آنان که بذر کینه و نفرت به دل کنند فردا هزار خرمن آتش درو کنند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام (حتما به اینجا سر بزنید) 8 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ ______________>>>إن كان دين محمّد لم يستقم الاّ بقتلي فياسيوف خذيني __________________>>>>> اگر دین محمد (ص) جز با کشته شدن من بر پای نمیگردد پس ای ________________________________>>>>شمشیر ها مرا در بر گیرید امام حسین (ع) 8 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ اي بنـي هاشميان ميرود گل ميدان همه گيريد به كف آينـه بـا قـرآن اين جگر پارهي من هست و به نخلم ثمرست حَجَـر الأسـود مـن خـال لـب اين پسرست پسرم آهسته اي همه حاصل من روشنـاي دل من رفتـي امّـا غـم تو ميشود قاتل من حاصـل عمـر مني و همهي دلخوشيام اي مسيحا نفسم از چه سبب ميكُشيام پسرم آهسته روي تو چون ماهست چون رسول اللهست همچنـان مــادر مـن عمـر تـو كوتاهست ماه رخسار تو گر يوسف كنعان بيند تـا اَبَـد سفـرهي زيبائيِ خود برچيند پسرم آهسته برو اي ماه، برو گـر كشم آه، برو تـا ببينـم قد تو پيش من راه برو بستهي موي تو اي سلسله گيسو آيم گـر روي بـر سـر تو با سر زانو آيم پسرم آهسته 8 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ این یه بیت بد جوری جذب میکنه. در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است 7 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ __________________________>>>>فَإنی لا أَرَی المَوتَ إلَّا السَّعادَةَ وَ الحَیاة مَعَ الظّالِمینَ إلّا بَرماً _________________________>>>>>>>>به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ____________________________________>>>>>>>>ستمکاران را جز محنت نمی دانم امام حسین (ع) 5 لینک به دیدگاه
محمدa 1104 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ بسم رب الحسین ع دلم را به عکس حرم ات خوش کردم حسین ع جان وقتی اسم بین الحرمین رو می شنوم میگم: مگه اینکه تو خواب ...... ببینم حسین ع.....جانم قربانت شوم حسین ع ...... جانم فدای تو و علی اصغرت شوم دلم پر می کشد برای ...... برای تو تو حرفم را باور کن مولا جان تو حرفم را باور کن بخدا که.................................. حسین ع جان فدایت شوم مرا.............ببر پیش خودت بخدا طاقتم تمام شد کربلا.............. ما را نیز در خیل زائرانت بپذیر بی تابم........... بی تابه بی تابم........... قرارم از دست رفت بی قرارم دلم می لرزد با شنیدن نامت محرم نزدیک است و من.... و من امسال جور دیگر عزاداری می کنم محرم امسال فرق دارد امسال مرگ زینب را هم به عزا می نشینم یا حسین.......... این چه شوریست در جان زینب؟ این چه آزمایشی هست که از من می گیرید چرا دارم می سوزم؟ چرا .... چرا دارم می سوزم؟ کربلا....حسین ع......علی اصغر......... یا کاشف الکرب عن وجه الحسین علیه السلام اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام 5 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۰ آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه یِ آبی برساند به حرم تا علی اصغرِ بی شیرِ رباب نَفَسَش تازه شَوَد و بخوابد آرام آب را گِل نکُنید که عزیزانِ حسین همگی خیره به راهند که ساقی آید و به انگشتِ کَرَم گره کورِ عطش بگشاید آب را گِل نکُنید که در این نزدیکی عابدی تشنه لب و بیمارست در تب و گریه اسیر عمه اش این دو ، سه شب تاسحر بیدارست آب را گِل نکُنید که بُوَد مهریه ی مادرشان نه همین آب که هر جایِ دگر رودی و نهری جاریست مهر زهرای بتولست. از اینست که من می گویم: آب را گل نکنید آب را گل نکنید آب را گل نکنید . . . 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده