shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 آذر، ۱۳۹۰ گزارشي صريح از وضعيت موسيقي كشورمان؛ چند نـُـــت درد ... [TABLE] [TR] [TD]موسيقي ايران با چندين سال پشتوانه غني علمي و حضور اساتيدي كه دلسوزانه براي حفظ و ارائه اين هنر شريف كوشيدهاند حرف بسياري براي گفتن دارد و يكي از اصيلترين هنرهاي ايراني محسوب ميشود اما با عناويني چون مهمترين، بهترين و صفتهايي اينچنيني آيا واقعاً فعاليتي در شأن موسيقي و اهالي آن كردهايم. آيا امروز هنرمند متعهد ما براي مهم ترين برنامهاش يعني برگزاري كنسرت ميتواند راهي منطقي و در عين حال كوتاه را انتخاب كند. قياس هنرها با هم اشتباه محض است اما ميتوان شرايط كاري برخي هنرها را با هم در ايران مورد قياس قرار داد، مثلاً ميتوان از قراردادهاي آنچناني يك بازيگر ستاره سينما كه مبلغي فراي فعاليتي كه دارد دريافت ميكند گفت و از اينكه وضعيت دريافت حقوق ماهانه و البته بسيار اندك يك نوازنده اركستر هيچگاه مشخص و معين نيست. تيتراژ يك فيلم سينمايي را با بروشور يك كنسرت مقايسه كنيد ميتوان گفت يك بازيگر در سال در چندين فيلم سينمايي ايفاي نقش ميكند و راه بسيار كوتاهي را طي ميكند اما يك نوازنده براي هر بار اجرا با هر گروهي بايد نامش از سوي وزارت ارشاد تأييد شود. ميتوان گفت در يك فيلم سينمايي عوامل بسياري از جمله تهيه كننده، كارگردان، فيلمبردار، صدابردار و... (براي اطلاعات بيشتر به تيتراژ فيلمها و سريالها دقت كنيد كه چندين نفر درگيرند) دست به دست هم ميدهند تا بازيگر نماي بيروني پيدا كند. حال در موسيقي نوازنده تنها تجربيات خودش را با يك ساز به نحو شگفتانگيزي ارائه ميدهد تعداد آدمهاي كمتري تلاش ميكنند تا او ديده شود (براي اطلاعات بيشتر به بروشور يك كنسرت دقت كنيد كه چندين نفر درگيرند) اگر روزي مخاطب يك كنسرت جدي موسيقي باشيد حتماً آن فضا را ترك نخواهيد كرد، البته موسيقي جدي و هنرمندانه! و در نهايت حتي اگر همه اين قياسها صورت نگيرد ميتوان گفت سينماي ايران به مدد معاونت سينمايي وزارت ارشاد امروز در چه مرحله و جايگاهي در سينماي جهان قرار دارد و موسيقي ايران تنها به مدد هنرمندان آن در چه جايگاه و عزتي در موسيقي جهان جاي گرفته است. انگار قرار نيست بليت كنسرتها ارزان شود! وقتي چيزي ارزان ميشود كه امكان ارائه آن در سطح گسترده فراهم شود؛ زماني كه هنرمندان ما تنها يك سالن استاندارد موسيقي به نام تالار وحدت دارند و در مقابل با چندين سالن ديگر كه براي همهچيز ساخته شده جز موسيقي مواجهند ديگر چه انتظاري ميتوان داشت، در شرايطي كه مديران سالن حاضر به دريافت مبلغ كمتر براي اجاره سالنهايشان نيستند بليت كنسرت ارزان شود، سالنهايي كه به همهچيز اختصاص مييابد مثلاً طراحان دكور يك كنسرت بايد منتظر باشند گروه تئاتري كه ساعتي قبل از آنها در آن سالن اجرا داشتند وسايلشان را جمع كنند تا آنها كار خود را آغاز كنند يا اينكه كنسرتي بايد سر موقع تمام شود چون قرار است بعد از آن همايشي مهم در سالن برگزار شود و اينها يعني استرس كه خود هنرمند با وجود مدير برنامه بايد خودش هم پيگير امور سالن باشد و جالب است بدانيد مجيد نظامپور پژوهشگر و نوازنده عود به ميگويد: شرايط برگزاري كنسرت در ايران آنقدر سخت پيش ميرود كه كارمندان يك سالن فرهنگي هنري كه همواره ورود و خروج مردم و هنرمندان را بررسي ميكنند من را بهعنوان نوازنده كه همراه با سازم قرار است وارد سالن شوم نميشناسند و براي ورودم نيمساعت قبل از اجرا بايد نامهنگاري و تماسهاي تلفني صورت بگيرد! (اين اتفاق در جشنواره بينالمللي موسيقي فجر براي او رخ داده است) از بحث گراني بليت دور نشويم؛ آري اين هنر جذاب و تأثيرگذار فقط منحصر به عدهاي خاص شده است و تنها طبقه رو به بالاي جامعه به لحاظ مالي ميتوانند در اين اجراها شركت كنند به طوري كه جوانان شهرستان و طبقات پائين كه شايد نياز بيشتري به هنري همچون موسيقي دارند از حضور در كنسرتها محرومند. اين ضرورت وجود داردكه معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شهرداري تهران كه متولي بسياري از سالنهاست فكري براي كم كردن هزينه سالنها كنند. توپ را به زمين موسيقي بيندازيد، نتيجه را ميبينيد! به گفته يك فعال حوزه خبري ورزش فوتـــبال، حداقل دستمزد يك بازيكن متوسط در فوتبال كشورمان 300 ميليون تومان براي يك فصل است و قرارداد فوتباليستي به يك ميليارد تومان هم رسيده است. آيا واقعاً فوتبال ايران با دستمزدهاي اينچنيني به لحاظ فني در دنيا حرفي براي گفتن دارد؟ هر روز هم خبري آنچناني از اهالي فوتبال منتشر ميشود كه به گوش هيچ ايراني خوش نميآيد. حال اگر تنها دستمزد يك بازيكن متوسط فوتبال هر فصل به موسيقي اصيل ايراني تعلق ميگرفت آيا ما شاهد پيشرفت چشمگير هنرمندان ايراني در سطح جهاني نبوديم و اين پيشرفت آيا به غناي هنر و فرهنگ ايراني نميافزود. اگر امروز موسيقي ايراني در دنيا حرفي براي گفتن دارد تنها به كمك هنرمندان متعهد آن بودهاست. ببينيد وقتي يك مربي يا بازيكن خارجي به ايران ميآيد تا در كنار تيم حضور داشته باشد، ميآيد تا به قوت گروه بيفزايد و داشتههايش را به بازيكنان ايراني منتقل كند يعني نوع نگاه از بالا به پائين وجود دارد اما يك موزيسين خارجي مايه مباهات و افتخار خود ميداند كه در كنار موزيسينهاي ايراني بنوازد و اتفاقاً از آنها تازههايي را فراميگيرد؛ اين خود قدرت موسيقي ايراني را در سطح جهاني نشان ميدهد. مسئولان مربوطه اگر آن مقدار كه براي فوتبال هزينه ميكردند فقط مبلغ اندكي را در راستاي رشد موسيقي ايراني هزينه ميكردند و توپ را در زمين موسيقي ميانداختند حتماً نتيجه بهتري ميگرفتند. خواستند به حاشيه بكشانند اما نشد موسيقي جزو هنرهايي است كه فعالان آن به لحاظ اخلاقي كمترين حاشيه را داشتهاند - البته اگر جوان تازهكار و بينام و نشاني در حوزه موسيقي عملي مرتكب شود اصلاً نميتوان آنها را به عموم اختصاص داد- در اين باره بابك رضايي مديرعامل انجمن موسيقي به ميگويد: «تا به حال پيش نيامده كه بلوتوثي غيراخلاقي از هنرمندان موسيقي بيرون بيايد اما در حوزههاي ديگر اين اتفاق افتاده اما همواره محدوديت براي موزيسينها بيشتر بوده است.» هنرمندان ما در اين سالها تنها به موسيقي غناي فرهنگ ايراني انديشيدهاند، اين را ميتوان در آرشيوهاي صوتي و در لابهلاي كتابهاي تخصصي و علمي موسيقي جستوجو كرد. هنرمنداني كه با كمترين توقع و شايد گاهي بيهيچ توقعي تنها به معرفي موسيقي ايراني و غني كردن خود در اين عرصه پرداختهاند. موسيقي ما با وجود سايتهاي بيريشه و بيهويت در ايران همواره مورد حمله قرار گرفته است. حملهها و توهينهايي كه تنها با نگاهي غرضورزانه و غيردلسوزانه صورت ميگيرد. عدهاي را وابسته به صهيونيسم ميخوانند و ديگري را بهايي ميخوانند، همه اينها بدين دليل است كه خوشبختانه چيزي براي علم كردن ندارند و مجبورند اين عناوين غيرواقعي را به آنها نسبت بدهند. هنرمند دلسوزي كه با كمترين حاشيه تنها به كارنامه كاري خود براي نسلهاي آينده ميانديشد ديگر فرصتي براي فكر كردن به امور بيارزش ندارد. به جرأت ميتوان گفت ايران پاكترين موسيقي دنيا را دارد و از اين نظر ميتوانيم به خودمان بباليم و به اين هنر شريف افتخار كنيم. نواي ساز با دستان پينهبسته پيرمرد شنيدني است موسيقي نواحي و مناطق به همت روستائيان عزيز كشورمان ماندگار شده و نغماتي دلانگيز از اين موسيقي با ريشه ثبت و ضبط شده است، غناي اين ملوديها به حدي است كه بخش عظيمي از موسيقي سنتي ايران ريشه در اين نغمات دارد. هنرمندان موسيقي نواحي كمتوقعترين و كم ادعاترين هنرمندان اين عرصه هستند به طوري كه همواره در ميادين شهر به اجراي برنامه پرداختهاند و موسيقي مناطق كشورمان را سينه به سينه به نسل جوان آموزش دادهاند. اين آموزش نه تنها به موسيقي بلكه به تربيت و پرورش نوجوانان وجوانان نيز مربوط بوده است. حال با اين تأثير و تلاش، روزهاي ميانسالي اين هنرمندان بدون بيمه، حقوق بازنشستگي و ساير حق و حقوق ميگذرد، همه اينها به كنار، آنها براي برگزاري كنسرت در ايران با همان مشكلات تازه واردها و جوانترها رو به رويند. اي كاش فرصتي فراهم شود تا هنرمندان اين هنر بتوانند در شرايط بهتري فعاليت كنند و يادمان نرود احترام به هنرمند موسپيد و پيشكسوت از وظايف مهم هر ايراني محسوب ميشود. بنابراين اميدواريم شرايط كار براي هنرمندان پيشكسوت موسيقي نواحي هر چه بيشتر فراهم شود. اگر به موسيقي پاپ بها بدهيم... انصافاً فضاي موسيقي پاپ كشورمان در مقايسه با موسيقي پاپ بسياري از كشورها قابل احترام است. اگر كمي به فضاي موسيقي پاپ كشورمان توجه بيشتري كنيم و هنرمندان جوان اين حوزه را دريابيم شاهد اتفاقات خوبي خواهيم بود چرا كه بايد پذيرفت موسيقي پاپ در كشورمان آمار بالاي مخاطبان را از آن خود كرده و اگر قرار است براي گوش جوانان اين مرز و بوم برنامهريزي كنيم بايد كار را از موسيقي پرطرفدار آغاز كرد. اين بدان معني نيست كه فضاي كار اين هنرمندان هرچه بيشتر فراهم شود چرا كه امروز آنها در فضاي بازي فعاليت ميكنند. اميد است موسيقي اين مرز و بوم با حمايتهاي دولتي و توجه مردم فهيم ايران روزهاي درخشاني را طي كند و هر روز شاهد رشد و موفقيت هنرمندان اين عرصه باشيم. [/TD] [/TR] [TR] [TD][TABLE] [/TABLE] [/TD] [/TR] [TR] [TD] منبع : روزنامه ايران [/TD] [/TR] [/TABLE] 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده