spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۰ از دوستانی که میان ونظر میدن سپاسگزارم دیدگاههای دوستان واقعا جالب بود اما با اجازتون چندتا نکته رو هم اضافه کنم به فرمایشات دوستان انسان موجودی بالذات اجتماعی هست واین الگوریتم نه از باب تطبیق رفتاری بلکه برای برداشت نکاتی که میتونه باعث جهش وارتقای سطح اجتماعی اون بشه مورد توجه قرار میگیره شاید ریشه مسایلی چون سوسیالیسم که به کلونی ها توجه دارند ریشه دراین شبیه سازی ها داشته باشه همه ما عضو سازمانهایی هستیم که مدیریت میشن! حالا یا خودمون مدیر هستیم (به صورت انفرادی مطمئنا هستیم)یا عضو این سازمانهای کوچک وبزرگیم و شاخصه های مدیریتی رو درکنار خودمون میبینیم هرروزه رفتارسازمانی وایجاد بستری برای بهترشدن شرایط از الزامات هرسازمانی هست اینکه یک مدیر یا یک عضو دربرابر چالشهای سازمانی واتفاقات ریز ودرشتی که همه روزه با اونا برخورد داره چه عکس العملی نشون بده علاقه به بزرگی وعلاقه به اینکه ره صدساله رو یک شبه طی کنیم باعث میشه تا از توجه به نکات ریزی که مسبب شادی وتعالی شخص وسازمانه غافل بشیم ووجود چنین نمونه ها وفیدبکهایی میتونه به ما دربهتر کردن اوضاع کمک شایانی بکنه موضوع دیگه روانشناسی مدیریت هست که رفتار رودررو رو مورد توجه قرار میده واینکه دردایره تعاملات اجتماعی تساهل وتسامح میتونه یاری بخش ما درکم کردن تنش های روزمرمون باشه امیدوارم دوستان به مشکلات پیش رو دید لاینحل نداشته باشند چون نیروی بی نهایتی درون انسانهارو فراگرفته وکافیه تا فقط اراده کنیم تا ازاد بشه موفق باشیم 13 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۰ بچه ها با ترس چه میکنید؟ تا حالا شده بترسید؟از چیزی که هستین و چیزی که قراره بشین؟یا چیزی که قراره پیش بیاد ؟یا اینکه یهو صبرمون تموم شه و .......... با این ترسا چه میکنید؟:5c6ipag2mnshmsf5ju3 9 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۰ ترس؟:JC_thinking: منظور نگرانی ه ؟ خوب. ترس (هیمن چند روز پیش برا یکی تعریفش کردم) میشه ترس چیست : حس ناخوشایندی ک باعث ایجاد عدم آرامش می شه . عامل : جهل ، ممم. شاید هم طرز تفکر! حالا این نظر من بود مشخصه راه حلشه . بر طرف کردن علت ه . و اما نگرانی برا اینده ! من خودم خیلی این رو دارم و داشتم . ممم. سعی می کنم رو کاغذ بیارمشون، ترتیب دهی بکنم و بعد برنامه ریزی . قطعا برنامه ریزی من نیاز ب بهینه سازی داره (گمون کنم اسمش چرخه دمینگ با همچین چیزایی بود:JC_thinking:) دیگه ی چیزی هم هست . گذشته ک گذشته، آینده هم هنوز نیومده . من می سازمش!! (هر چند گاهی ادم فکر می کنه خودش رو گول می زنه، اما ناامید نمی شم. پایان شب سیه سپید است .) ولی، واقعا مشکل بدی هستش. 10 لینک به دیدگاه
سیندخت 18786 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۰ مورچه ها سمج ترین موجودات روی کره خاکین!! ما منزل قبلیمون دو سه ماه آخری که اون جا بودیم، دچار حمله وحشتناک مورچه ها شده بودیم!!! کافی بود کوچیک ترین تیکه غذایی روی زمین بیفته تا سیل انبوهی مورچه حمله کنن! این قدر تعدادشون زیاد می شد که کامل یه متری از زمین سیاه می شد !! خب علاوه بر این که ما تو این مدت وسواس گرفتیم که هیچ جای خونه به اندازه سر سوزن هم غذا نریزه!!! اکثر اوقات دیگه این سماجت و پشتکارشون چیزی فرای ستایش بود. بیشتر لج در آور بود مورچه ها علاقه شدیدی به آجیل و به خصوص گردو دارن اگه سر سوزنی گردو یه سر خونه می افتاد جمعیتی بالغ بر 3000 تا !!!! عین قطار روونه می شدن تا این تیکه رو بر دارن. کافی بود تا من برم چند قطره آب بریزم تو مسیرشون یا این که گردو رو بردارم!! همهمه وحشتناکی بینشون اتفاق می افتاد، درگوشی دو به دو که به هم می رسیدن یه چیزی به هم پچ پچ می کردن و می رفتن به نفر بعدی دوباره یه چیزی می گفتن! این جمعیت منظم دچار همهمه شدیدی می شد. چیزی شبیه تظاهرات با این مضمون که گردوی منو پس بده!! و بازهم متفرق نمی شدن. این اعتراضشون خیلی جالب بود! از سماجتشون بگم که هیچ سمی در این ها اثر گذار نبود.....اما من در اثر تحقیقات وسیع فهمیدم که فلفل دشمن درجه یکشونه!!! از هر سوراخی گوشه دیوار که بیرون میومدن می رفتم یه قاشق کوچیک فلفل می ریختم حلوی دیوار و توی مسیرشون. چن تا تلفات می دادن اما سریع همدیگه رو خبر می کردن تا بقیه از اون مسیر نیان. اما این موجودات با پشتکار باز هم از رو نمی رفتن. چن دقیقه بعد از یه سوراخ دیگه سر در می آوردن و مثل سیل رروونه می شدن. گاهی که می دیدم بین صفحه کتاب یکی داره راه می ره می گرفتم با دست لهش کنم اما هرچی فشار می دادم به محض این که فشارو بر می داشتم بازم راه می افتاد خلاصه ما نفهمیدم اینا چه موجوداتی هستن که به هیچ طریقی از رو نمی رن و هیچ جور از خواستشون کوتاه نمیان......تا پای مرگ برای اون چیزی که می خوان مبارزه می کنن (این بود قسمتی از خاطرات من با مورچه ها !!) 11 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۰ ه از رفتار مورچهها میتوانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک میکنند. 1. مورچهها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شدهاید که چطور مورچهها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود. هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمیدارد و عقب نمیکشد. همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راههای جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم. 2. مورچهها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچهها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند—درحالیکه گنجشک برای خود خوش میگذراند. مورچهها میدانند که تابستان—اوقات خوش—برای همیشه نمیماند. بالاخره زمستان میآید. این درس خیلی خوبی است. وقتی زندگی خوب میشود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با شکست روبهرو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای سخت پسانداز کنید و به فکر آینده باشید. و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند اما انسان های خوب همیشه هستند. 3. مورچهها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقتفرسای زمستان مواجه میشوند، همیشه به خودشان یادآور میشوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا میرسد. و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچهها بیرون میآیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند. وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور میکنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز میگذرد. اوقات خوش فرا میرسد و خیلی مهم است که همیشه رویکری مثبت به زندگی داشته باشید. 4. مورچهها هرچه از توانشان برمیآید را انجام میدهند. مورچهها چه مقدار غذا در تابستان جمع میکنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هرچه که از دستتان برمیآید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است. عقب نمیکشد و به این فکر نمیکند که چرا باید اینقدر سخت تلاش کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند. موقیت و خوشبختی معمولاً درنتیجه 100% به دست میآید—یعنی همه آنچه که در توان دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را میبینید که با هرچه در توانشان هست زحمت میکشند. پس: 1) عقب نکشید. 2) به فکر آینده باشید. 3) مثبتاندیش باشید. 4) تا منتهای توان خود تلاش کنید. و یک درس دیگر هم هست که میتوانید از مورچهها یاد بگیرید. آیا میدانستید که مورچهها میتوانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم. ما میتوانیم سختیها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم. دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتیتان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید، دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم میتوانید وزن بیشتری را به دوش بکشید! 4 منو تو فکر بود شاید خودمون وقتی عضو یه گروهی هستیم یکی کم کار میکنه غر میزنیم و... اما هیچ وقت نشده بگیم بیایم یکم از کارای اونو انجام بدیم نه بخاطر راحتی اون بلکه واسه تعالی گروه:JC_thinking:مرسی 4 اش خیلی خوب بود پ ن:سه همون یک و دو بودا بچه ها با ترس چه میکنید؟تا حالا شده بترسید؟از چیزی که هستین و چیزی که قراره بشین؟یا چیزی که قراره پیش بیاد ؟یا اینکه یهو صبرمون تموم شه و .......... با این ترسا چه میکنید؟:5c6ipag2mnshmsf5ju3 این ترسا که همیشه بوده و هست. ازمون ورودی مدارسا که همیشه این ترس بود اگه این مدرسه نتونم ثبت نام کنم نمیتونم از معلمای بهتر استفاده کنم پایم ضعیف میشه و .... دوران پیش دانشگاهی ترس از اینکه کنکورو چی میکنم و ایندم چی میشه یا خود کنکور که خط مشی فکری و ایندمونو تا حدی مشخص میکرد و ..... یا الان که من میتونم با این بیکاری شاغل بشم یا نه ؟؟؟؟ این ترسا همیشه بوده ،واسه یه سری نقش E رو داشته واسه یه سری نقش R حالا بستگی داره خودت در برابر ترست چه و اکنشی نشون میدی یا تلاشتو بیشتر میکنی یا ناامید میشی دست از تلاش برمیداری 10 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۰ خود را حقیر شماردن هیچ کمکی به جهان نمیکند . 8 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آبان، ۱۳۹۰ این چمله رو امروز دیدم .یاد این تاپیک افتادم ::5c6ipag2mnshmsf5ju3 "همه ما خود را برای کشتن اژدها آماده می کنیم .اما مورچه های جزییات مارا می بلعند " 6 لینک به دیدگاه
Hamid Ghobadi 12840 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ این چمله رو امروز دیدم .یاد این تاپیک افتادم ::5c6ipag2mnshmsf5ju3"همه ما خود را برای کشتن اژدها آماده می کنیم .اما مورچه های جزییات مارا می بلعند " بله کاملا درسته! البته توی قبر. :yes: 3 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ مهم ترین درسی که از الگوریتم مورچه ها میشه گرفت. team working هست 7 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۰ 1) عقب نکشید. 2) به فکر آینده باشید. 3) مثبتاندیش باشید. 4) تا منتهای توان خود تلاش کنید. همشون قشنگه....اما مورچه ها بدون هیچ استرسی...بدون هیچ ترس از آینده ایی ... بدون هیچ مشغولیت ذهنی....فقط و فقط بر حسب غریضه(!غریزه!) عمل میکنه... منم مورچه بشم قول میدم همین شکلی عمل کنم مو به مو.... یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است. اصلا فکرش به اونجاها قد نمیده ...چون فکر نداره... از حقوق کم خود هم شکایت نمیکند. آنها فقط سهمشان را از کار انجام میدهند. ای بابا...اینطوری که میشه نظام سرمایه داری.... هیچوقت یکجا نمیایستد و گیج نمیماند. چون شاخکاش مثل یه رادار فقط به مقصد هدایتش میکنه.... .. . جملات زیبایی بود...کاربردی کردنشون سخته....من میخوام مورچه بشم....:texc5lhcbtrocnmvtp8 5 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۰ آره موافقم که گاهی درس های بزرگ رو از موجودات ک.چیک میشه یاد گرفت. هر چه باشه ما از اونا قوی تریم ولی پشتکارمون نصف اونا م نیست 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده