رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد

یعنی ترا تاریخ درکار نباشد ..

یعنی تو با صدای من سخن گویی ..

با چشمان من ببینی ..

و جهان را با انگشتان من کشف کنی ..

 

 

نزار قبانی

  • Like 4
  • پاسخ 69
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

[h=5]برایش دیوانه شو

چرا که عشقی عاقلانه

هیچ زنی را افسون نمی کند![/h] نزار قبانی

  • Like 2
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

ساده دلانه

گمــــان میــکردم ...

تو را در پشت سر رها خواهم کرد !

در چــــمدانی که بــاز کردم ،

تو بودی !

هـــر پیراهنی که پوشیدم ،

عطر تو را با خــــود داشت !

و تمــــام روزنامه های جهــــان

عکس تــــو را چاپ کـــرده بودند !

به تماشای هر نمایشی رفتم ، تو را در صندلی کنار خود دیدم !

هــــر عطری که خریدم ،

تو مالک آن شدی !

پــــس ...

کی ؟؟

بگــــو کی از حضــــور تو رها مــــیشوم ؛

مسافـــر همیشه همسفر من ؟!

 

 

  • Like 3
ارسال شده در

وقتی مردان به تحسین از تو سخن می گویند

و زنان به خشم

می فهمم چه قدر زیبایی!

  • Like 3
  • 6 ماه بعد...
ارسال شده در

بانو

عشق تو

نه بازیچه است

نه برگی که در دقایق دلتنگی

مرا به خود سرگرم کند

بانو عشق تو

خرقه یی نیست که آن را

در ایستگاه های میانه ی سفر

بر تن کنم

من ناچارم به عشق تو

تا دریابم که انسانم

نه یک سنگ ..

  • Like 3
ارسال شده در

به چه زباني با تو سخن بگويم

با شعر

با قصه هاي تاريخي

با تصنيفهاي کوچه و بازار

تويي که چون آهوان مي گريزي

من دامي ندارم

من خودم صيد گيسوان تو گشته ام

به هر زباني مي گويم تو نمي شنوي

به در

به ديوار

به سنگ

به آهن

سوگند مي خورم

نام تو را در آسمان ديده ام

به چشم

به ابرو

به لب

به گيسو

قسم ات مي دهم

پاسخي به گريه هاي من بده ..

  • Like 2
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

دوست داشتنت را از سالی به سال دیگری جابه‌جا می کنم

انگار دانش‌آموز مشق اش را در دفتری تازه پاکنویس می کند

جابه جا می کنم صدای تو، عطرتو، نامه‌های تو

و شماره‌ی تلفن تو و صندوق پستی تو

می آویزمشان به کمد سال جدید

اقامت دائمی در قلبم را به تو می دهم.

  • Like 1
ارسال شده در

دوستم داشته‌ باش… و نپرس چگونه

و در شرم درنگ نکن

و تن به ترس نده

بی‌شِکوه دوستم داشته‌باش

نیام گلایه‌ دارد که به پیشوازِ شمشیر می‌رود؟

دریا و بندرم باش

وطنم وَ تبعیدگاهم

آرامش و توفانم باش

نرمی و تُندی‌ام…‌

دوستم داشته‌باش… به هزاران هزار شیوه

و چون تابستان مکرر نشو

بیزارم از تابستان

دوستم داشته باش… و بگو

که نمی‌خواهم بی‌صدا دوستم داشته باشی

و آری به عشق را

در گوری از سکوت نمی‌خواهم

دوستم داشته‌باش… دور از سرزمین ظلم و سرکوب

دور از شهرِ سرشار از مرگ‌مان

دور از تعصب‌ها

دور از قیدوبندهاش باش

دوستم داشته‌ باش

که عشق به آن پا نمی‌گذارد

و خدا به آن نمی‌آید.

  • Like 2
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ ﺑﺒﺎﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ

ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺒﺎﺷﯽ !

.

.

.

نزار ﻗﺒﺎﻧﯽ

ارسال شده در

درباره ی مشروعیت عشق با من بگو مگو نکن!

عشقم به تو خودِ شریعت است

که می نویسمش

و اجرایش می کنم!

اما تو ...

تنها کار تو این است

که معشوقه ی ابدی ام باشی!


×
×
  • اضافه کردن...