Eavin 81 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۳ ﻣﻦ مطمئنم ﮔﯿﻮﺗﯿﻦ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﻤﯿﺮﺩ ! ﻣﺪﺕ ﻫﺎﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﯿﻮﻩ ﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﻫﺪ 5 لینک به دیدگاه
Eavin 81 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۳ عاشقم، اهل همین کوچه ی بن بست کـناری که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟ من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟ تو به لبخند و نگاهی … منِ دلداده به آهی بنشستیم، تو در قلب و منِ خسته به چاهی گُنه از کیست ؟ از آن پنجره ی باز ؟ از آن لحظه ی آغاز ؟ از آن چشمِ گنه کار ؟ از آن لحظه ی دیدار ؟ کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت، همه بر دوش بگیرم جای آن یک شب مهتاب، تو را تنگ در آغوش بگیرم... 5 لینک به دیدگاه
Eavin 81 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۳ خیالت مثل چُرت صبحگاهی ست! هی با خودم می گویم فقط پنج دقیقه ی دیگر ... 7 لینک به دیدگاه
nazanin abedini 804 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۳ با تو هستم ای مسافر ای به جاده تن سپرده ای که دل تنگی غربت منو از یاد تو برده هنوزم هوای خونه عطر دیدار تو داره گل به گل گوشه به گوشه تورو یاد من میاره با تو من چه کرده بودم که چنین مرا شکستی بی وداع و بی تفاوت سردو بی صدا شکستی به گذشته بر میگردم به سراغ خاطراتم تازه می شود دوباره از تو یاد خاطراتم به تو می رسم همیشه در نهایت رسیدن هر کجا باشی و باشم به تو بر میگردم از من آن تویی همیشه ی من توی آیینه ی تقدیر با همه شکستن از تو نیستم از دست تو دلگیر 3 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۳ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﻲﮐﻨﻲ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﻲ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻭﺭﺩ … ﻣﻦ ﻣﻲﺩﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎﻱ ﻗﻠﺒﺖ ﺷﻠﻴﮏ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ … ﺗﻮ ﺩﻳﮕﺮ ﺧﻮﺏ ﻧﺨﻮﺍﻫﻲ ﺷﺪ … 4 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۳ این روزها همـه ، در حال قدم زدن هستند به همراه وجــدانشان، در كـوچه های امروز شما چطور ... ! 6 لینک به دیدگاه
آتیه معماری 7543 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۳ آن لحظه که فکرش را نمیکنی...... کسی در دور دست ها خاطره خوبیهایت را ورق میزند...... 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 شهریور، ۱۳۹۳ حق حضانت برای تو ، درد زایمان برای من! نام خانواده برای تو ، زحمت خانواده برای من ! چهار عقد ، برای تو ، حسرت عشق برای من ! هزار صیغه برای تو ، حکم سنگسار برای من ! هوس برای تو ! عفاف برای من ! هــــــــــــــزار ســـــــال گذشت این مرض درمان نشــــــــــــــد !! همه چیز برای تو ؛ و هیچ برای من .. براستی زن بودن کار مشکلی است : مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی ، همانند یک مرد کار کنی ، شبیه یک دختر جوان به نظر برسی و مثل یک خانم مسن فکر کنی 6 لینک به دیدگاه
Shining Star 2108 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ درست از روبروم رد شد نگاهش ... شبیه خاطراتم بود چشماش ... بوی دیروزمو میداد عطرش ... یه فصل از زندگیم جا مونده انگار ... مرور میشد برام اون سال هامون ... همه روزای خوبم روبروم بود ... تو این مدت به جای عطر موهات ... همه فضای خونه بود اود بود ... چقد دلتنگ خنده هات بودم ... چقد طولانیه روزای بی تو ... هنوز هم که اسمم رو یادت نرفته ... هنوز یادمه روزی که تموم شد .... اینو هر وقت گوش میدم بغض میکنم .. یه حس خیلی تلخ تو دلم بوجود میاد احسان تهرانچی ... آهنگ مهم نیست 7 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ دو نان چو گلیمِ خویش بیرون بردند گویند: چه غم گر همه عالم مردند 6 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این باران كه می بارد شما را تر كند 8 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﻮﯼ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ .... ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ .. ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺸﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻥ ؛ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯽ ... ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﮑﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﺪ ﺷﺶ ﺩﺍﻧﮓ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۳ كــاش یكــــی كفــــشی برایـــم مـــی خـــریـــــد جـــــاده ای بـــه مــن مـــی داد و مـــی گفـــت ، بـــــــــــرو تـــــا خــــودت را پیــــــدا نكـــردی بـــرنـــگـــرد . . . آنقـــــدر مـــی رفتـــــــــم تــا هیچـــوقـــت پیـــدا نشـــــــم ســــالــــها بعــــد مـــــی گفتـــــــــــند : دیــــــدم بــــا خـــــدا راه مــــی رفـــــــــت . . . 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 شهریور، ۱۳۹۳ گفتی اسیر عشقمی نگاه من مال خودت، قلبمو هدیه می کنم واسه شب تولدت. 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده