- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۹۱ اتفاقات . . . آدم ها . . . حرفاشون . . . احساسشون . . . رفتاراشون . . . رو همیشه نباید خیلی جدی گرفت . . . 27 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 فروردین، ۱۳۹۲ آسمان را . . . بیشتر از همیشه . . . دوست دارم . . . . . . خیلی بیشتر از همیشه . . . 24 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۲ همیشه در اوج بودن سخته . . . هم شیرین هم تلخ . . . در اوج خوشحالی . . . در اوج ناراحتی . . . نوشتن هم سخت میشه این وقتا . . . هی می خوای توصیف کنی میبینی کلمات گم می شن . . . . . . خدای من شکرت . . . شکر . . . من بهت ایمان دارم . . . اذیتم نکن . . . می دونم دوستم داری می دونم کنارمی فقط یادت نره تنها امیدم تویی ، تو اوج خوشحالی هام رنگ خاکستری به زندگی نپاش . . . 24 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اردیبهشت، ۱۳۹۲ تو نخوای برگ از درخت نمی یفته . . . فقط کافیه تو بخوای . . . ازت خواهش می کنم نا امیدم نکن . . . من فقط از تو می خوام . . . . . . شاید کفر باشه . . . ولی باهات قهر می کنم . . . 23 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۲ کارهای حتی ساده رو همه نمی تونن انجام بدن . . . حتی همین لاک زدن . . . تجربه لازمه . . . زمان لازمه . . . . . . خوشحالم . . . خوشحال . . . بابت تموم زمان هایی که فقط به فکر خودکشی بودم متاسفم . . . خوشحالم از موندنم . . . از زنده بودنم . . . شکرت خدای مهربونم . . . 25 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 خرداد، ۱۳۹۲ ماهی نیاز به مراقبت داره . . . باید مواظبش باشم . . . حس خوبِ این روزهایم شبیه ماهی در حال حرکت در وجودم هست . . . تا همیشه باید مواظبش باشم . . . نباید به روزمرگی و عادت تبدیل شود . . . 21 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۹۲ بابت تموم کارات بهم مدیونی بابت تموم بدبختی هام بابت تموم اشکام اصلا روت میشه از آسمون بیای اینجا و زل بزنی تو چشام؟؟؟؟ بگو بگو چه گناهی کردم ؟ تو دیگه خدای من نیستی . . . 21 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۹۲ وقتی تا حدی با زندگی بجنگی و ببینی دیگه جنگیدن بی فایدس . . . با هزاران دلیل خودت رو توجیه می کنی که دیگه ادامه ندی . . . و این میون سخته بخوای توضیح بدی به دیگران . . . سخته بخوای توضیح بدی دلایل رو . . . سخته بخوای نشون بدی حالت خوبه خوبه . . . سخته ســــکوت . . . اما مجبوری . . . درک این اجبار سخته اما به این امید میشه گذروندش که خدا بهتر از من از آینده خبر داره . . . خوب می دونم گره های زندگی بزرگم می کنه ولی واقعا دیگه نمی کشم . . . سربالایی زندگی شیب زیادی داره . . . 23 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۲ نه نایی برای خودم مونده نه چشمام . . . پسرعمه امشب یه خونه جدید پیدا کردی . . . خیلی جیغ زدیم و التماست کردیم پاشی . . . چرا نشنیدی؟ . . . . . . با رفتنت همه رو سوزندی . . . خیلی زود رفتی . . . 13 تیر قرار بود 20 سالت بشه. کاش اینا همه خواب باشه . . . زندگی گاهی خیلی دردناکه . . . خیلی زیاد . . . 24 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 خرداد، ۱۳۹۲ خوب میدانم که گریههای بزرگی در انتظارم است. وقتی مادرم بمیرد من سخت گریه خواهم کرد. این را از همین حالا میدانم. یعنی سال هاست که میدانم. از یادآوریاش به وحشت میافتم اما هیچ روزی را بدون فکر کردن به آن نگذراندهام. اگر طوبی- خواهرم- بمیرد من باز هم گریه خواهم کرد. به شدت. شانههای من از گریه بر گور او خواهند لرزید و من فکر خواهم کرد که دنیا به آخرین نقطهاش رسیده است. نرسیده است اما. هیچ مرگی دنیا را به آخرین نقطهاش نخواهد رساند. ما را اما شاید برساند... مصطفی مستور این ازون حرفاس که از خوندنش سیر نمیشم . . . 21 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۲ اینجا رو بیشتر بخاطر آدم هاش دوس دارم . . . همونایی که وقتی چشمات خیسه باهات همدردی می کنن . . . اینجوری تحمل تاریکی ها راحت تر میشه . . . خیلی مهمه وقتی دشمنمون هم داغونه کنارش باشیم . . . . . . 30 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۲ یه زمانی تو صفحه حوادث روزنامه میخوندم جوانی بر اثر تصادف رفت و اعضای بدنش اهدا شد . . . حالا همون اتفاق برامون تکرار شد . . . خوندش راحته . . . ولی تحمل سخته . . . خیلی . . . تحملش سخته وقتی بخوای به عمه داغدارت دلداری بدی وقتی بخوای به دخترعمه ات بگی بی تابی نکن . . . اشکامم مجبورم جلوشون قورت بدم تا بتونم آرومشون کنم . . . . . . حبیب با رفتنت به چند نفر زندگی دادی ولی ما چی؟ . . . ما موندیم و یه عالمه دلتنگی . . . کلی خاطره های خوب ازت داریم . . . حالا دوستت گوشه زندان ، ما در غم و دلتنگی ، اما جای تو خیلی خوبه . . . خدا روی خوبه زندگی رو زودتر نشونمون بده . . . خسته ایم . . . خسته . . . 31 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۲ امشب تولد پسرعمه ام بود . . . براش کیک درست کردیم . . . شمع روشن کردیم . . . گل گرفتیم . . . فقط . . . تو بهشت زهرا براش تولد گرفتیم . . . بجای خنده صورتمون خیس بود . . . اتفاقات این مدت چقدر زندگیم رو زیر و رو کرده . . . . . . تولدت مبارک . . . 31 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۲ دلتنگم برای تک تک لحظه های خوب و آرومِ زندگی . . . دوباره همه چی درست میشه . . . بازم به آرامش می رسیم . . . خداجونم خودت می دونی که به جایی رسیدم که دیگه شکایتی بهت نمی کنم . . . ولی باور کن خودتم جای ما بودی خسته می شدی . . . بازم می گم شکرت . . . فقط حواست بهم باشه . . . 28 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 مرداد، ۱۳۹۲ زمانی که فکر نمیکردم بتونم کاری پیدا کنم این اتفاق افتاد . . . . . . میدونم معجزه برای خدا کاری نداره . . . فقط کافیه بخواد . . . 26 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۲ یه مدت فراموشش کردم . . . خو شاید مقصر خودش بود که اذیتم می کرد . . . حالا اما نمی دونم از کدوم راه برم . . . اصلا نمی دونم کدوم راهه کدوم بیراهه . . . یه جای تاریکم که نه مقصدم رو میدونم نه راهمو . . . باید دستمو بگیری . . . باید خودت راهم ببری . . . باید مواظبم باشی . . . دیگه نه روحم توان داره نه جسمم . . . . . . با خودتم . . . خــــــــــــدا . . . با توام . . . باش . . . همیشه . . . همینجا . . . پیشم . . . 20 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۹۲ همینجوری دارم میرم . . . بدون اینکه بدونم دارم کجا میرم . . . زیاد دستمو گرفتی . . . شک ندارم . . . اما بازم باش . . . دلم برای حبیب تنگه . . . خیلی زیاد . . . دیگه تو مهمونی های خونوادگی یکی نیست برامون ماجرا تعریف کنه و بخندیم . . . 18 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۲ یه غم و شادی باهامه . . . 27 سالگیم پر از فراز و نشیب بود . . . این چند ساعت آخر 27 سالگیم مدام به تک تک لحظه هایی که بابتشون اشک ریختم و خندیدم فکر می کنم . . . فردا یه شروع دوبارس . . . 17 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ خدا خوب گوش بده لطفا . . . بابت تک تک زمانایی که می شستم دعای توسل می خوندم . . . بابت زمانایی که مدام صلوات می فرستادم و باهات حرف میزدم . . . بابت قرآن باز کردنم که می گفتی توکل کن . . . من بهت توکل کردم . . . این حقم نیست . . . 14 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 دی، ۱۳۹۲ لحظهای میرسد كه آدم از همه چيز دست میكِشد، چون عاقلانهترين كار، همين است!" بكت" 15 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده