- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام بچه که بودم تو حیاط خونه پیدا کردن قاصدک راحت بود . . . قاصدک ها رو جمع می کردم تو یه ظرف شیشه ای . . . اون شیشه برام خیلی باارزش بود . . . . . . الان قاصدک ها کم شدن یا من نمی بینم ؟! . . . قاصدک ها نایاب شدن یا چشمای من خسته شده از دیدن ؟! . . . باز هم باید گشت حتی با چشمای خسته . . . شاید . . . قاصدکی یافت شد . . . . . . 36 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر، ۱۳۹۱ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یه وقتا خودم از کارا و رفتارای خودم تعجب می کنم . . . عین دختر کوچولوها که می خوان بزرگ باشن ولی رفتارای بچگانه دارن . . . 34 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۱ عقربه ها لجبازی می کنند . . . نمی گذرند . . . حالا که باید بروند . . . باید آرام بود . . . آرام . . . 30 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 31 مرداد، ۱۳۹۱ باید گاهی به اتفاقات زندگی فرصت داد . . . فرصت داد تا بهتر دیده بشن . . . فرصت داد تا بهتر لمس بشن . . . این روزها باید به خودم و زندگی فرصت بدم . . . 30 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۱ سوم راهنمایی که بودم عروسی مهناز بهترین عروسی بود که تو عمرم رفته بودم.یه عروس با چشمای سبز که تو کل فامیل خاص بود.یکی از فامیلای خیلی دورمون بود.چهره دلنشینی داشت که باعث شده بود هر مراسمی همه در جستجوی مهناز باشن.دیشب فهمیدیم یک ماهی هست سرطان خون گرفته.32 سالش بود.و امشب فهمیدیم دیشب فوت کرده.چقدر این هفته بد بود و چقدر نیاز داشتم آروم باشم و یک دوست کنارم باشه . . . حکایت عجیبیه اینکه اتفاقات بد پشت سر هم می یفتن . . . 29 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۱ تولد یک بهونس . . . یک بهونه تا بابا رو بوس کنم و بگم تولدت مبارک . . . یک بهونه برای اینکه یادم نره چقدر برام مهمه . . . یک بهونه برای اینکه عین کودکی بتونم با بوس کردنش آرامش بگیرم . . . یک بهونه تا یادم نره وقتی اونایی که دوسشون دارم هستن چقدر خوبه . . . . . . و کاش انقدر فاصله نبود که دنبال بهونه باشم . . . 27 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ شـــاید نتونی تموم حرفاتو بهش بگی . . . شــاید دلت بخواد بشینی و کلی باهاش حرف بزنی . . . شـــاید یه وقتا دلت بگیره که چرا نمی تونی باهاش دردودل کنی . . . شــاید شــاید اونقدر حرفای دلت زیاد باشه که بترسی بگی و اون بهم بریزه . . . شــاید دلت بخواد شبا برات قصه بگه و تو آروم بتونی بخوابی . . . شــاید دلت بخواد بگی من دیگه بزرگ شدم نگرانم نباش . . . اگر همه شاید ها رو بزاری کنار همین بودن ،همین حضور خیلی دلنشینه . . . همین که باشه و بتونی باهاش بخندی به زندگی خیلی بزرگه . . . + برای مامان 25 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۱ اتفاقات زندگی ت ر س دارد . . . پرت شدن در اتفاقات ت ر س دارد . . . بزرگ شدن ت رس دارد . . . معشوق شدن ت ر س دارد . . . عاشق شدن هم ت ر س دارد . . . و من از همه ی این ها می ترسم . . . 31 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آبان، ۱۳۹۱ زندگی دوستت دارم . . . خیلی زیاد . . . اینو بفهم . . . پس با من لجبازی نکن . . . بهم اخم نکن . . . دیگه کم کم دارم می شناسمت . . . وقتی اخم می کنی . . . منم اخم کنم . . . اوضاع بدتر میشه . . . بهت لبخند می زنم . . . تو هم با من راه بیا . . . می دونم باهام راه می یای . . . 27 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آبان، ۱۳۹۱ وقتی مامان بزرگ پیشمه . . . وقتی باهام کلی حرف می زنه از گذشته . . . وقتی از سرنوشت آدما می گه . . . وقتی آخر تموم حرفاش و نصیحتاش می گه : هر چی قسمت بشه همونه و هیچ کی از قسمت و سرنوشت خبر نداره . . . عجب آرامشــــــی می گیرم . . . دلم برای خودم برای تک تک زمانایی که ازش دور بودم می سوزه . . . 27 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ یک مزیت بزرگ مدیر بودن اینکه یک پاک کن دارم که می تونم خودم نوشته هامو پاک کنم . . . اما این ذهنمو چیکار کنم . . . هر چی خودمو مشغول می کنم باز موقع بیکاری می یاد سواغم . . . این حس لعنتی معلق بودن . . . گاهی دلم می خواد خط بکشم رو همه چی . . . ولی چه جوری ؟! . . . . . . با تموم این ها همین که بیام اینجا و بتونم بخندم عالیه . . . 31 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۱ بگذر . . . فقط بگذر . . . زود بگذر . . . این نقاب لعنتی خنده نمی زاره راحت باشم . . . دلم می خواد هواری بزنم . . . . . . . . 34 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر، ۱۳۹۱ یک روانشناس دو ماه پیش می گفت همه دوست دارن مهم باشن . . . دیده بشن . . . اگر با خوبی هاشون دیده نشن . . . با بدی ها خودشون رو نشون می دن . . . تو این مدت که به رفتار دور و بری ها دقت کردم واقعا فهمیدم چقدر این قضیه مهمه . . . دیروز با غزل که 5 سالش هست بازی می کردم . . . خیلی سخت بود بازی کردن با یه بچه . . . اما تحمل کردم . . . بعد بهم گفت مرسی که اومدی خونمون باهام بازی کردی خیلی تنها بودم . . . تو دلم عجب لذتی بردم . . . هیچ ایرادی نداره با رفتارا به آدم ها نشون بدیم مهمن . . . نشون بدیم داریم خوبی هاشون رو می بینیم . . . + اینا رو برای خودم نوشتم تا یادم نره . . . 30 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۱ شکایتی به روزگار ندارم . . . فقط فقط . . . یه وقتا حالت تهوع می گیرم . . . از زندگی . . . از روزگار . . . از همه چی . . . حالت تهوع می گیرم . . . . . . خودمونیما روزگار واقعا بس نیست ؟ . . . بهترین روزامو خراب می کنی . . . منم با سکوت و بی شکایت به خودم می گم اره حتما حکمتی بوده . . . شاید دارم خودمو گول می زنم . . . از تموم این اتفاقات حالت تهوع می گیرم . . . 27 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 دی، ۱۳۹۱ وقتی اون قدر فکر میکنم که ذهنم از شدت فکر به مچالگی می رسه . . . دلم می خواد حباب ساز رو دستم بگیرم و باهاش بازی کنم . . . بعد یه لبخند بزنم به آسمون و تو دلم بگم : می دونم که حواست هست . . . هوامو داشته باش . . . 30 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 بهمن، ۱۳۹۱ بازیه روزگار قشنگه . . . دوست داشتنی . . . شیرین . . . . . . و گاهی ت ل خ . . . تلخ و کلافه کننده . . . . . . می دونم که می دونی . . . می دونم که حواست هست . . . اما اینم بدون . . . خودت باید صبورم کنی . . . کمک کن صبور باشم و آروم . . . 25 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ یه حرفایی عجیب آرومم می کنه . . . یه دوستایی وجودشون و بودنشون آرامش بخشه . . . محدثه برام دوستی هست که براساس یه اتفاق با هم آشنا شدیم . . . اسم خواهر محدثه سارا بود و چند سال پیش بر اثر تصادف از دنیا رفت. به قول محدثه شاید عامل اصلی دوستی ما اسمم بود که منو یاد خواهرش می نداخت. اگرچه محدثه روانشناسی خونده ولی برام بیشتر حکم دوست داره . اما گاهی حرفایی میزنه که عجیب منو آروم میکنه. امشب بهم میگفت همه ی اتفاقات حکمت داره.تنها خدا می تونه حکمت اتفاقات رو برات توضیح بده.خودش به موقع برات توضیح می ده. خدای من تنهام نزار . . . مرسی که دوستای خوب و مهربونی کنارمن . . . 24 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، ۱۳۹۱ زمان هایی در زندگی باید مدام به خودت بگی بی خیـــــال ، بی خیــــال ! باید مدام تکرار کنی که یادت نره . . . و یادت نره که تنها خودت رو عشقه . . . 21 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اسفند، ۱۳۹۱ خداجونم چقدرررررررررررررررررر فوق العاده ای . . . چقدر زیاد . . . یه روزی با حکمت کارات گریه کردم . . . اما حالا که دارم به طرز عجیبی توضیح کارات رو می فهمم فقط می تونم بگم فوق العاده ای . . . چقدر قشنگ با اتفاقات کوچیکی که من درکشون نمی کردم پازل زندگیم رو می چینی . . . + اینا رو نه میشه نوشت نه میشه گفت ، فقط و فقط باید درک کرد . . . کلمات و جملات نمی تونن توصیف کنن . . . 23 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ آدم ها رو میشه دوست داشت . . . حتی بی دلیل . . . حتی بی رسیدن . . . حتی بی هدف . . . حتی گذرا . . . حتی بی توجیهی . . . حتی بی منطق . . . وقتی آدم ها رو دوست داشته باشیم از این نوع ، می تونیم از زندگی لذت ببریم . . . 20 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده