SH E I KH 18713 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۰ شیکاگو، از جامعه شناسی تا معماری سهیل کارآگاه برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۰ در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شهرها به سرعت رشد می کردند و شرایط زندگی مردم فقیر در نواحی شهری سریعا رو به توسعه اغلب وحشتناک بود؛ میزان فقر شهری و اختلافات زیاد در میان محلات شهری از جمله عوامل اصلی بودند که انگیزه نخستین تحلیل های جامعه شناختی زندگی شهری را به وجود آوردند. شهر شیکاگو در کمتر از یک قرن از روستای چند ده خانواری (١٨٣٠ ) به یک شهر یک میلیونی (١٨٩٠ ) بدل شد و در سال ١٩٢٠ یعنی در اوج شکوفایی مکتب شیکاگو به یک کلان شهر سه میلیونی تبدیل شد. همین افزایش جمعیت و رشد سریع صنعت و اقتصاد در این شهر و هجوم مهاجران ، باعث شد تا این شهر آزمایشگاه خوبی برای مطالعه اجتماعی شود. به این ترتیب نخستین گروه جامعه شناسی در سال ١٨٩٢ در دانشگاه شیکاگو تأسیس شد. تشکیل این گروه و فعالیت های ویلیام تامس و چند تن دیگر از نو اندیشان اجتماعی در دانشگاه شیکاگو، سبب شکل گیری مکتب شیکاگو در سال های نخستین دهه اول قرن بیستم شد. علاوه براین تعدادی از نویسندگان مرتبط با دانشگاه شیکاگو، به ویژه رابرت پارک ، ارنست برگس و لوئیس ویرس نیز مفاهیم و اندیشه هایی را پدید آوردند که تا مدت ها بنیان اصلی نظریه و پژوهش در جامعه شناسی شهری بود. روش های این مکتب عمدتاً مبتنی بر مشاهده های دقیق واقعیت های اجتماعی ، تدوین توصیف ها وتک نگاری های شهری، تلاش برای ترسیم زندگی نامه ای از خانواده های مهاجر و تحلیل آن ها بود. موضوعات مورد علاقه این مکتب تمام مسائل مربوط به شهر به ویژه مشکلات آن و اهدافش، ایجاد اصلاح اجتماعی، کاهش تنش ها و بهبود ساز و کارهای حیات شهری بودند. فهرست برخی از پژوهش های دست پروردگان مکتب شیکاگو شامل گزارش هایی درباره خانه به دوشان ، روابط نژادی در شهرهای کوچک ، تالار رقص تاکسی ( سرپوشی برای روسپی گری) صنعت مستغلات در شیکاگو ، حرفه پزشکی، مدارس عمومی و … می باشد. انگیزه های اصلی اجتماعی که این مکتب را توجیه می کرد، رشد سرسام آور جمعیت های شهری، روند مهاجران و مشکلات آن ها و معضلات اجتماعی در شهرها بود. جامعه شناسی مکتب شیکاگو جامعه شناسان شیکاگو جامعه را به صورت یک نظام کلان که همه چیز را در اختیار دارد ، موضوع مطالعه قرار نمی دادند؛ بلکه گروه های کوچکتری را مد نظر داشتند و اینکه این گروه ها چگونه به جایگاه خود در جامعه معنا می بخشند.شیکاگو شهری بود که به سرعت رشد می کر د و مهاجر پذیر بود ، فرهنگ های مهاجر خرده گروه های خود را در محله های مخصوصی که اندیشه های متداول سفید پوستان آمریکایی در آن راهی نداشت برپا می کردند. در واقع، آنها به فرایند سازگاری مهاجران توجه داشت. طبق نظر اندیشمندان این مکتب، به دلیل تمرکز امکانات اصلی اشتغال در شهرها، مهاجران معمولاً در شهرها ساکن می شدند و ناچار بودند با محیط فرهنگی و اجتماعی جدیدشان و با گروه های گوناگونی که با آن ها روبه رو می شوند سازگار شوند. مهاجران در گذر از دنیای کهن خود به دنیای جدید اغلب جا بجایی های دردناکی را تجربه کرده اند: تازه واردانی که بین دو محیط فرهنگی زندگی می کردند، دیگر بخشی از فرهنگ قدیمی خود نبودند؛ اما بخشی از فرهنگ جدید نیز نبودند. این موضوع ممکن بود به تضعیف روحیه، درهمریختگی شهری و معضلات اجتماعی زیادی منجر شود. به این معنا که کنترل های اجتماعی و ارزش های فرهنگی در یکپارچگی فرد با جامعه مؤثر نبودند . نظریه پردازان این مکتب با آمریکایی شدن سریع تازه واردان مخالفت می کردند. طبق نظریه کنش متقابل، مشارکت فعال قومی- اجتماعی دارای این پیامد ناخواسته است که به یکپارچگی افراد و گروه ها در جامعه بزرگ تر میزبان کمک می کند. نظریه شهرنشینی مکتب شیکاگو از نظر مکتب شیکاگو ، شهر در آن واحد هم یک نظام پیچیده از افراد و نهادهای به هم وابسته بود و هم یک نظم اجتماعی که در آن پدید آمدن خرده فرهنگ ها و بیگانه گرایی زمینه ای مساعد می یافت . دو مفهوم که به وسیله مکتب شیکاگو به وجود آمده است در خور توجه ویژه است: ۱ . رویکرد بوم شناختی تحلیل شهری ۲ . شهرنشینی به عنوان یک شیوه زندگی 1. بوم شناسی شهری بوم شناسی اصطلاحی است که از یکی از علوم طبیعی گرفته شده است: مطالعه انطباق موجودات گیاهی و حیوانی با محیطشان. موجودات زنده به شیوه هایی منظم بر روی زمین توزیع شده اند؛ به گونه ای که موازنه ای میان انواع مختلف برقرار می شود. پیروان مکتب شیکاگو معتقد بود که استقرار سکونتگاه های بزرگ شهری و توزیع انواع مختلف محلات در داخل آن ها می تواند بر پایه اصول مشابهی درک شود: شهرها به طور اتفاقی رشد نمی کنند؛ بلکه در واکنش به ویژگی های مساعد محیط گسترش می یابند. به عنوان مثال نواحی بزرگ شهری در جوامع امروزی عمدتاً در امتداد سواحل ، تقاطع راه های تجاری و ... به وجود می آیند . بنا به نظر پارک همین که شهر ایجاد شود، مکانیسم بزرگ برگزیننده ای به گونه ای خطا ناپذیر افرادی را که برای زندگی در منطقه خاصی از همه مناسب ترند در میان جمعیت گزینش می کند. شهرها از طریق فرایند های رقابت ، تهاجم و جانشینی به صورت نواحی طبیعی سامان می یابند. به این معنا که محلات مختلف در جریان تلاش ساکنان آن ها در سازگار کردن خود با شرایط متغیر در امر تامین معاش به وجود می آید، یک شهر را می توان به صورت نقشه مناطقی با ویژگی های مشخص و متفاوت اجتماعی تصویر کرد. در مراحل اولیه رشد شهرهای امروزی، صنایع در محل های مناسب برای مواد خام مورد نیازشان نزدیک به خطوط تدارکاتی جمع می شوند. جمعیت پیرامون این محل های کار، گرد می آیند و به تدریج که تعداد ساکنان شهر افزایش می یابد بیش از پیش متنوع می گردد. همزمان و متناسب با این تغییرات، وسایل آسایش و تفریح به وجود آمده و جذاب تر می شوند و رقابت زیادتری برای به دست آوردن آن ها پدید می آید. ارزش زمین و مالیات املاک و مستغلات افزایش می یابد و ادامه زندگی در محلات مرکزی را برای خانواده ها دشوار می سازد؛ مگر در شرایط دشوار محلات شلوغ یا ساختمان های کهنه رو به زوال که اجاره آن ها پایین است. مرکز شهر به وسیله مؤسسات تجاری و تفریحی اشغال می شود و ساکنان مرفه تر به حومه های شهری تازه تشکیل در اطراف شهر نقل مکان می کنند. این فرایند دنباله رو مسیرهای حمل و نقل است؛ چرا که این مسیرها زمانی را که برای رفتن به سر کار صرف می شود به حداقل می رسانند . نواحی بین این مسیرها کندتر توسعه می یابند. شکل گیری شهرها را می توان به صورت حلقه های متحدالمرکزی در نظر گرفت که به قطعاتی تقسیم شده اند. در مرکز، نواحی درونشهری قرار دارند: آمیزه ای از رونق ساختمان ها بزرگ تجاری و خانه های شخصی قدیمی و در حال ویرانی. فراتر از این نواحی، محلات قدیمی تر قراردارند که محل سکونت کارگران طبقه پایین می باشد و سرانجام دورتر از آن، حومه هایی هستند که در آن معمولاً گروه های پر درآمدتر زندگی می کنند. فرایندهای تهاجم و جانشینی در درون قطعات حلقه های متحدالمرکز رخ می دهند. بدین سان در حالی که املاک در یک ناحیه مرکزی یا نزدیک به مرکز رو به فرسودگی می رود ، افرادی ممکن است هجوم به آن ناحیه را آغاز کنند. با شروع این تهاجم بیشتر جمعیتی که از قبل در آن جا زندگی می کردند شروع به ترک آ ن ناحیه می کنند و فرار جمعی به محلات دیگر یا به حومه شهر آغاز می شود. از نظر هاولی ، تخصصی شدن گروه ها و نقش های شغلی شیوه اصلی انطباق یافتن انسان ها با محیطشان است. گروهی که گروه های دیگر به آن وابسته اند نقشی مسلط خواهند داشت و این اغلب در موقعیت مرکزی جغرافیایی اش منعکس می شود. به عنوان مثال : گروه های تجاری مانند بانک های بزرگ یا شرکت های بیمه خدمات ضروری بسیاری در جامعه ارائه می کنند و در نتیجه معمولاً می باید در نواحی مرکزی سکونت گاه ها یافت شوند. اما به گفته هاولی مناطقی که در نواحی مرکزی به وجود می آیند نه تنها از روابط مکان ، بلکه از روابط زمان نیز ناشی می شوند . انتقاد های وارد بر رویکرد بوم شناختی به قرار زیر می باشند: - دیدگاه بوم شناختی معمولا به اهمیت طرح و برنامه ریزی آگاهانه در سازماندهی شهر کمتر توجه می کند و توسعه شهری را به عنوان یک فرایند طبیعی در نظر می گیرد . - این نظرات و مدل ها بر گرفته از تجربه آمریکایی بوده و جز در بعضی از شهرها در امریکا ، بر شهرهای دیگر آمریکا قابل تطبیق نیست تا چه رسد به شهرهای اروپا و شهرهای جهان سوم. 2. شهرنشینی به عنوان یک شیوه زندگی نظریه ویرس در مورد شهرنشینی به عنوان یک شیوه زندگی به این که شهرنشینی به عنوان شکلی از زندگی اجتماعی ، چه است، توجه نشان داده است. به عقیده وی نسبت کل جمعیتی که در شهرها زندگی می کند ، میزان شهری بودن دنیای معاصر را به طور دقیق و کامل نمی سنجد . تاثیراتی که شهرها بر زندگی اجتماعی انسان می گذارند زیادتر از آن است که نسبت جمعیت شهری نشان می دهد؛ زیرا شهر نه تنها به طور فزاینده سکونتگاه و کارگاه انسان امروزی است، بلکه مرکز نوآوری و نظارت بر زندگی اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی است که دورترین اجتماعات جهان را به دور خود کشیده است. ویرس یادآور می شود که در شهرها تعداد زیادی از مردم، بی آنکه اکثر افراد دیگر را شخصاً بشناسند، در مجاورت هم زندگی می کنند و این تفاوتی بنیادی با روستاهای کوچک سنتی است. بیشتر تماس ها بین ساکنان شهر زودگذر و جزئی بوده و بیشتر وسیله ای برای هدف های دیگر هستند تا اینکه به خودی خود رضایت بخش باشند. تراکم زندگی اجتماعی در شهرها به تشکیل محلاتی می انجامد که دارای ویژگی های مشخصی هستند و بعضی از آن ها ممکن است ویژگی های اجتماعات کوچک را حفظ کنند. نظریه ویرس از نظر شناخت این که شهر گرایی تنها جنبه ای از جامعه نبوده ، بلکه ماهیت نظام اجتماعی کلی تر را بیان کرده و تحت تاثیر قرار می دهد حایز اهمیت است . انتقاداتی که بر نظریه وی وارد شده است به قرار زیر است: - این نظریه اساسا مبتنی بر مشاهدات در شهرهای آمریکایی است که به تمامی شهرها تعمیم داده شده است . - شهرنشینی در همه مکان ها و زمان ها یکسان نیست . به عنوان مثال شهرهای باستانی از بسیاری جهات با شهرهای جوامع امروزی کاملا متفاوت بودند . وی همچنین درباره غیر شخصی بودن شهرهای امروزی نیز مبالغه می کند. روابط اجتماعی که متضمن پیوند های نزدیک دوستی یا خویشاوندی است در اجتماعات امروزی پایدارتر از آن است که او تصور می کرد: مانند محله های قومی که مهاجران در آن ها سکونت می کنند. کلود فیشر در مورد این که چرا شهرگرایی بزرگ مقیاس عملا به جای این که هر کنشی را در درون یک توده گمنام غرق کند به رواج خرده فرهنگ ها ی گوناگون گرایش دارد تبیینی ارائه کرده است: افراد ساکن در شهرها می توانند با افرادی که زمینه یا علایق همانندی دارند برای به وجود آوردن ارتباطات محلی همکاری کنند. یک شهر کوچک یا روستا اجازه پیدایش چنین تنوع خرده فرهنگی را نمی دهد. کسانی که در شهرها اجتماعات قومی را تشکیل می دهند ممکن بود در سرزمین اصلی خود کمتر از همدیگر خبر داشته باشند؛ اما هنگامی که وارد شهر می شوند به مناطقی گرایش می یابند که در آن افراد دیگری با زمینه زبانی و فرهنگی مشابه زندگی می کنند و بدین سان ساختارهای خرده اجتماعی جدید شکل می گیرد . یک هنرمند کمتر ممکن است در روستا یا شهری کوچک کسان دیگری را بیابد که با آنها معاشرت کند؛ اما از طرف دیگر در یک شهر بزرگ او ممکن است جزئی از یک خرده فرهنگ مهم هنری و روشنفکرانه شود: شهر بزرگ دنیای بیگانه هاست با وجود این روابط شخصی را حمایت کرده و ایجاد می کند . ما باید تجربه شهری را به حوزه عمومی برخورد با بیگانه های و دنیای خصوصی تر خانواده و دوستان تفکیک کنیم . ممکن است برخورد کردن با مردم هنگامی که نخستین بار به شهر بزرگی نقل مکان می کند دشوار باشد اما هرکس که به یک اجتماع روستایی کوچک سنتی نقل مکان می کند ممکن است دوستانه بودن ساکنان را عمدتا موضوعی در ارتباط با رعایت ادب عمومی بیابد اما شاید سال ها طول بکشد تا پذیرفته شود . در شهر چنین حالتی وجود ندارد. روش های طراحی ، اجرایی و اصول نظری مکتب شیکاگو علاوه بر جامعه شناسی و در نتیجه آن، شهرنشینی، مکتب شیکاگو در معماری نیز اصول خاصی را بر طراحی و نظریه پردازی دیکته می کرد. علت نام گذاری این مکتب نیز اجرای ساختمان های اداری و تجاری همزمان با فعالیت شدید اقتصادی در شیکاگو پس از آتش سوزی سال ۱۸۷۱ بود. برخی از این اصول عبارتند از: - استفاده از اسکلت فولادی برای ساختار کل بنا - نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان - عدم تقلید از سبک های گذشته - استفاده بسیار اندک از تزئینات - اختراع پی شناور - توجه جدی به مسئله مسکن - آفرینش فرم های خالص که وحدت فن ساختمان و معماری را دارد. - وحدت بین مهندس و معمار - حداکثر استفاده از نور طبیعی - تهویه آسان - مصونیت از آتش سوزی - استفاده از پنجره های عریض موسوم به پنجره های شیکاگو که کل دهانه بین ستون ها را می پوشاند. در بناهای نخستین که به شیوه مکتب شیکاگو ساخته شد - نظیر ساختمان تاگما اثر هالبرد ورک - پنجره ها کمانی و بیرون آمده بودند و با سایر قسمت های بنا ،پیوستگی چندانی نداشت؛ اما در ساختمان رلیانس پنجره ها فقط به اندازه ای از سطح نمای بنا برجسته اند که نور طبیعی را به داخل ساختمان راه دهند و با نما پیوستگی در جهت افقی داشته و در هماهنگی کامل با اسکلت بنا است . چگونگی پایان : طراحی نمایشگاه بین المللی کلمبیا به سبک نئو کلاسیک توسط دو تن از معماران مکتب شیکاگو به نام های سالیوان و برنهم ، پایان دوران این مکتب را رقم زد. 3 لینک به دیدگاه
SH E I KH 18713 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 شهریور، ۱۳۹۰ منابع و مآخذ - قبادیان، وحید. معماری معاصر غرب. دفتر پژوهش های فرهنگی. تهران.1382 - گیدیون، زیگفرید. فضا زمان و معماری. ترجمه منوچهر مزینی. انتشارات علمی و فرهنگی. تهران. 1381 - گیدنز، آنتونی. جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. نشر نی. تهران. 1376 - کیویستو، پیتر. اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. نشر نی. تهران. 1378 - آزبورن، ریچارد؛ وانلون، بورین. جامعه شناسی. ترجمه رامین کریم نیا - فکوهی، ناصر. انسان شناسی شهری. نشر نی. تهران. 1383 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده