RAPUNZEL 10430 ارسال شده در 11 آبان، 2011 فکر کردم بخوابم حالم بهتر میشه ولی .............به نظرتون من باید اون لحظه کمک می کردم؟ شما جای من بودید چیکار می کردید ؟ داستان غم انگیزی بود ...ولی کسایی هستن که اوضاع بدتری دارن نسبت به اون مرد دقیقا فکرتون درست بود این مملکت پر از آدمای بد بخته آدمایی که حتی غذا برای خوردن ندارن شاگرد یه معلم میاد سر کلاس میشینه از گشنگی درس رو نمیفهمه وقتی معلم بهش میگه چرا ؟میگه داییمو مواد ازش گرفتن به مامانم خرجی نداره نون نداشتیم(این ماجرا واقعیه چون اون معلم خواهر خود من بوده) بچه در چنین جایی بزرگ شده اوضاعش اونجوری بوده منم عین توام سارا خانومی غصه نخور ... تا جایی که از دستت بر میاد کمک کن خدا باعث و بانیشو لعنت کنه ولی کار دیگه ای از دستمون بر نمیاد البته نه از دست یه نفرمون اگه کلی غصه هم بخوری فایده ای نداره کمکم که بکنی شاید یه بخش کوچیکی رو بتونی درست کنی بقیه چی! منم جای تو بودم شک میکردم واقعا نمیدونم بهت چه جوابی بدم 8
Fo.Roo.GH 24356 ارسال شده در 11 آبان، 2011 منم اینجور مواقع خیلی ناراحت میشم...حتی اگه کمکی کرده باشم..همش فکر میکنم کاش میشد به اینجور ادما ماهیگیری یاد داد به جای اینکه بهش ماهی بدی.....حتی اگه معتاد و لاابالی باشن.... 4
Neutron 60966 ارسال شده در 11 آبان، 2011 شرایط سختیه. اما من اگر طرف چهره و ظاهر موجهی می داشت، بهش پول میدادم. ولی اگه قیافش میخورد که لاابالی باشه نمیدادم. مثلا ماه قبل یه پیرزنی جلوی ایستگاه تاکسی وایساده بود، گفت پسرم من کیف پولم رو توی خونه جا گذاشتم حالا تا اینجا اومدم، پول ندارم که برگردم خونمون یا برگردم مقصد. یه نگاهی بهش کردم دیدم نمیخوره که گدا باشه. پولو بهش دادم. چون میدونم تو این شرایط عذاب وجدان بعدش بد عذابم میده. 9
ooraman 22216 ارسال شده در 11 آبان، 2011 منم اگه جات بود شاید خیلی تردید میکردم این تردیدا هم مقصرش من و شما نیستیم انقدر دوز و کلک و دروغ تو مملکت ما زیاد شده که آدم تردید میکنه که چیکار کنه ! ولی آخره آخرش منم اگه ببینم ظاهرش موجهه به نظر میاد کمک میکنم 8
Saman_88 8062 ارسال شده در 11 آبان، 2011 راستش من نمیدونم چیکار میکردم ! چون تو موقعیتش قرار نگرفتم ! 3
mohammad 87 سبز 2382 ارسال شده در 11 آبان، 2011 انسانیت که جنسیت نمیشناسه سارا خانوم گل کمکش میکردی بهتر بود ... 5
mehdi.f 269 ارسال شده در 12 آبان، 2011 بنظرم تو این شرایط فقط باید کمک کرد و تفکرات منفی رو کنار گذاشت 5
هادی ناصح 18854 ارسال شده در 12 آبان، 2011 یه بار یکی جلومو گرفت گفت که من پول ندارم از شهرستان اومدم به اندازه بلیط اتوبوس کمکم کن من هم پولو بهش دادم سر و وضع خوبی هم داشت ولی وقتی یه مدت گذشت دوباره دیدمش دوباره هم اومد اون حرف و زد بهم:jawdrop:بعدشم فهمیدم خونش همون وراست و کلا کارشه کاشان هم که شهر کوچیکیه به هر کس هم گفتم میشناختنش و گفتن آره به همه همینو میگه 4
Gizmo 5887 ارسال شده در 13 آبان، 2011 دیروز یه اتفاقی افتاد که شاید تا مدتها نتونم اثرش رو از صفحه ذهن و روحم پاک کنمدیروز تو اتوبوس وقتی داشتم برمی گشتم شهرمون یه ماجرایی افتاد که .... چون تقریبا جلوی اتوبوس نشسته بودم تاحدودی می تونستم حرفای شاگرد راننده و راننده رو بشنوم شنیدم که می گفت هنوز پولشو نداده و راننده به شاگردش می گفت که برو ازش بگیر و.... دیگه زیاد توجه نکردم اما موقعی که تو ورودی شهر اتوبوس نگه داشت تا مسافرایی که میخوان پیاده بشن یهویی شاگردراننده و خود راننده سمت یه مرد جوون خیلی لاغری پریدن و کشیدنش توووو اوهوی کجااااااااااا...........کرایه نداده میزاری میری مرد لاغر اندام و ضعیف رو کشیدن توووووو و پرتش کردن رو صندلی مرد مدام می گفت ندارم بخدا ندارم راننده گفت من نمیدونم باید کرایه تو بدی والا نمیزارم بری اگه ندی تحویل پاسگاه میدمت و .......... مرد لاغر اندام حتی گوشی موبایلشو خواست بجای کرایه اش بده ولی راننده گوشی رو سمتش انداخت و گفت این اشغال دوزارم نمی ارزه یالا من کرایه مو میخوام مرد ساکت نشست و اتوبوس حرکت کرد و زن و بچه مرد لاغر تو همون ورودی شهر موندن مثل اینکه مرد فقط پول کرایه زنشو داده بود ... مدتی تو سکوت همین جوری گذاشت مردلاغر سرشو انداخته بود پایین و هیچی نمی گفت دوبار دستمو بردم سمت کیفم تا کرایه مرد رو بدم راستش بدجور این قضیه و این رفتار (تحقیر کردن یه انسان به خاطر پول حقیر ) تو ذوقم خورده بود اما از طرف دیگه فکرای دیگه به ذهنم می اومدو باعث میشد از این کار منصرف بشم فکر اینکه نکنه داره فیلم بازی می کنه فکر اینکه اینکارم بیشتر باعث خرد شدن شخصیتش بشه (بخصوص که من خانوم بودم و اون اقا و اینجا مملکت اسلامی ! ) فکر اینکه .................. بازم دستمو بردم سمت کیفم درشو وا کردم دست بردم توش و باز..... تو افکار خودم غوطه ور بودم که یهویی دیدم یه مرد عینکی از پشت یه تروال 50 تومنی دست مرد گذاشت مرد لاغر همین که این پول رو تو دستش دید زد زیر گریه فوری پاشد کرایه رو به مرد راننده داد و بقیه پول رو به مرد عینکی برگردوند اما مرد عینکی پول رو نگرفت مرد لاغر رفت کنار مرد عینکی و کلی ازش تشکر کرد مرد عینکی از مشکلش پرسید و اونم در حین گریه توضیح داد که چطور کارفرما بیرونش کرده و هیچی حتی برا خوردن هم ندارن می گفت که به امید کار اومده شهر ما و قرار بود پیش یه اشنایی بره مرد اروم اروم می گفت و من ................ نمیدونم چرا بدجور بغضم گرفته بود اولش از فکر اینکه چرا کمکش نکردم اما بعدش فکر اینکه از این ادما چن تای دیگه تو وطنم هستن وقتی خونه رسیدم و ماجرا رو تعریف کردم بابا بهم گفت سارا اشتباه کردی باید همون لحظه کمکش می کردی اما مامانم گفت شاید معتاد بوده همون بهتر که کمکش نکردی ادم معتاد به زن و بچه اش هم رحم نمی کنه راستش اون لحظه اصلا به معتاد بودن مرد فکر نکردم ولی از دیشب تا حالا یه چیز خیلی سنگینی رو دلم حس می کنم کلی تو رختخوابم واسه این قضیه بغضم ترکید فکر کردم بخوابم حالم بهتر میشه ولی ............. به نظرتون من باید اون لحظه کمک می کردم؟ شما جای من بودید چیکار می کردید ؟ عزیزم بخاطر تردیدی که دچارش شدی خودتو سرزنش نکن...هممون اونقدر عجزولابه های دروغین شنیدیم که گاهی نمیشه نیاز واقعیو از کلاشی و سواستفاده تشخیص بدیم کما اینکه قضیه جریحه دار شدن عزت نفس این آدمهام مطرحه و همه تردیدهای تو بجا بود...اون آقای عینکی شاید مثل تو به بن ماجرا فکر نکرده بوده یا زودتر با تردیدش کنار اومده که پیش دستی کرده ولی این چیزی از حسن نیت تو که در نهایت مطمئنا مجابت میکرد به اون آقا کمک کنی کم نمی کنه همین که الان این احساسو داری گواه این مطلبه که تو بالاخره کمکش میکردی درضمن بقول خودت امثال اون اقا تو این مملکت زیادن پس بازم فرصت کمک کردن به دیگران پیش میاد...پیش نیاد هم خودت میتونی بری سراغشون من چنتا دوست دارم که یه گروه خیریه دارن...آرزوهای بچه های کوچولو و بی سرپرستو لیست کرده بودن برامون ایمیل میکردن..تا به انتخاب خودمون هرکدومو که ازمون برمیاد برای براورده کردنش انتخاب کنیم یادمه حالم عجیب گرفته شد از خوندن اون آرزوها 3
Farnoosh Khademi 20024 ارسال شده در 13 آبان، 2011 وای خدای من آخه یه کرایه اتوبوس ارزش اینو داره که یه مرد رو جلوی خانواده اش سنگ رو یخ کنی چقدر بعضی آدما پستن............. 3
EOS 14528 ارسال شده در 13 آبان، 2011 زنش که بدبخت پیشش نموند زنشو همون جا تو وردی شهر جا گذاشتن بچه بغل پستیه راننده اتوبوس غیر قابل باوره !!!!!! :icon_pf (34): با این حساب پول رو مستقیما پرت می کردم توی صورت راننده اتوبوس و تا جایی هم که می شد زبونی از خجالتش در می اومدم واقعا راست می گن که انسانیت مرده 2
ارسال های توصیه شده