رفتن به مطلب

ازلذتهای کوچک زندگیت بگو........


ارسال های توصیه شده

شنیدن جوابِ سلام با لبخند...:icon_redface:(امروز یکی نصیبم شد)

.

.

.

اصن تو این روزا نگیم نایاب شده باید بگیم کمیاب شده!:w16:

 

من همیشه سلام می کنم نیشم تا بناگوشم بازه!:ws3:

 

ولی کم پیدا می شه که با لبخند جواب بگیرم..:icon_redface:

 

کسانی که باهاشون در ارتباطم در زمان های زیر اینگونه عمل می کنن:

 

صبح ها:

 

اینقد لولِ خوابن که فقط یک صدای نامفهوم میون خمیازه کشیدن و مالیدن چشم هاشون از خودشون خارج می کنن که باید اون رو در نقش سلام بدونیم..:yawn:

 

 

ظهرها:

 

هر چی به ظهر نزدیک می شیم افرادی که می بینیم...اینقد عجله دارن برای وقت ناهار که یا دارن با دهن پُر جواب می دن یا اینکه دارن می دوَن...و در حال دو می گن سلام!th_running1.gif

 

 

عصرهای و غروب ها:

عصر ها هم که دوستان اینقد خسته ان..که غالبا نای اینکه سلام رو جواب بدن ندارن و با علامت سر جواب میدن...:putertired:

 

.

.

.

با این توضیحات منم چه آرزویی دارم والا!...:ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

دیروز موقع برگشتن به خونه برای چند دقیقه با یه زوج پیر همراه شدم واقعا کل خستگی روز از تنم در رفت نوع و لحن حرف زدنشون لذت بخش بود:ws3:

 

حاج خانوم زیبا رو که گوله نمک بود با یه لحن کاملا طنز یه پسر که تقریبا 30 سالش بود گفت مادر از مدرسه موشا میای با اون کوله ات؟ :ws3:

 

بیشتر از جوونا سر حال بودن واقعا لذت بخش بود:ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

یکی که هی حرصت و درمیاره حالا یا خواسته یا ناخواسته ازش ناراحت بشی و بهش یجورهایی بفهمونی تقریبا بطور مستقیم (تازه اونم نصفه و نیمه فهمیده وای به حال اینکه بخوای با گوشه و کنایه بگی بهش:hanghead:) بعد ببینی پیام داده و شاید در حد یه جمله ولی همین که ببینم خیلی هم بی تفاوت نبوده و بقول معروف آب در هاون کوبیدن نبوده لذت داره.

پ.ن : فعلا اگه بشه میخوام در جوابش چیزی نگم ببینم بازم چیزی میگه تا بحث کنم یکم باهاش بفهمه ناراحتم بلدم بشم و بلدم نباشم همونطوری که همیشه هستم.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتی دلم میخواس حرم امام رضا بودم....نشد...یه اسکیس از گنبد میزنم...حس خوب بعد تموم شدن اسکیس....دلتنگیم کمتر کرد...دلتنگ حرم...:hanghead:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

بری سر کلاس و وسط مبحث از استاد مربوطه حرفهای بشنوی که حرف دلت هست و از معضلهای جامعه ات و مردم و توی این چند سال اخیر فهمیدم طرز فکرهای شبیه بمنم کم نیستند البته در کنار باقی طرز فکرهای مخالف ناچیز حساب می شوند ولی هستند و در حد و مقامهای نسبتا بالایی هم هستند تو جای خاصی

  • Like 2
لینک به دیدگاه

این که هر روز یه فرصتی پیش بیاد که بتونم به یکی کمک کنم.

امروز یه آقای نابینا رو از خیابون رد کردم:)

 

تا ببینم فردا خدا چه فرصتی پیش روم میذاره...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

وقتی یکاری به صلاح کسی هست و بهش میگم به حرفم گوش میده و حال و هوای خودشم بهتر میشه:icon_redface:

چه بهتر و قشنگتر که اون شخص مامانم باشه وقتی حاضر نیست غذا بخوره و من با چند تا حرف راضیش میکنم بخوره و یجورهایی به حرفم ایمان داره حس جالبیه:whistle:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

پا بذارم رو ترسم و بعد برام عادی بشه... این عادی شدنه...(‌ :

غذا بذاریم و هی چک کنیم که خوردن ...یا نه...یاکریم های خونه...

گلدون م و آب دادنش...

روزهای غریب پاییز...:icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

عطسه ی موقع سرماخوردگی وقتی بینی خیلی میخاره ... ( :

دیدن ِ مامان وقتی کل ِ وجودش رو شوق ِ یک موضوعی دربر گرفته... ( :

کانالم marboob@

 

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...