memmar 6829 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 قرار باشه یه کار رو تا شب تحویل بدی در اوج خواب و خستگی بزنگن بگن 5 روز دیگه وقت داری:hapydancsmil: 13
*atefeh* 13017 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 رمان آیا؟؟؟؟ رمان نه. یه قالب مشخص دارن که توی اکثر رمانا تکرار شده.یعنی اونایی که من خوندم اینطور بوده کتابای تاریخی قشنگترن 8
maryam39 8211 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 فلافل کوچه رستم بخوری بعدم بری آب هویج مغازههای اطراف میدونو بخوری در حالی که کلاست کنسل شده و احساس میکنی یکی از شادترین آدمهای دنیایی:hapydancsmil: 10
آتیه معماری 7545 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 آخر شب وقتی همه جا تاریکی و سکوته با خدام حرف میزنم. اینقد خوبه خدا هست که نه منت سرت بزاره واسه کوش دادن... نه راز دلتو فاش کنه... نه تو ذوقت بزنه... نه مسخرت کنه... فقط گوش میده... . . . و آخرم به بهترین نحو کمکت میکنه خدایا شکرت ... خوردن یه چای گرم تو زمستون وقت بارش برف... خوندن رمان پیاده روی تو غروب(اگه زمستان پاییز باشه بهتر) دورهم جمع شدنای فامیل دوستان زیر باران راه رفتن مقصد مهم نیست فقط پیاده رفتن... 12
pari.v 10304 ارسال شده در 19 مرداد، 2014 دیدن دوستم پری :aghosh: دیدن دوستـــــــــم فـــافــــــــا :aghosh: یکی از بهترین روزایی بود که این مدت داشتم 8
pari.v 10304 ارسال شده در 19 مرداد، 2014 یه قطره اشک.. یه نفس عمیق.. یه لبخند.. احساس اینکه هنوز صبر دارم :) 11
آرتاش 33340 ارسال شده در 19 مرداد، 2014 خبرای جدید و داغ بشنوم که از شنیدنشون تعجب کنم اونم چه خبرایییایشالله هر دو شون خوشبخت بشن 11
Tamana73 28835 ارسال شده در 20 مرداد، 2014 از صدای بارون... از شادبودن خانوادم... از پیاده روی بین مردم که تو دنیای خودم غرق میشم... از شکر کردن... 7
sama-sh 6913 ارسال شده در 20 مرداد، 2014 یه قطره اشک.. یه نفس عمیق.. یه لبخند.. احساس اینکه هنوز صبر دارم :) وای چه احساس قشنگی...منم این حسو داشتم...یکی از لذت های کوچیک زندگیمه...که خیلی تکرار میشه.. 6
masi eng 47044 ارسال شده در 20 مرداد، 2014 لزتهای کوچیک زندگی افکارای پراکنده و بی سروته که خودتم نمیدونی این چه فکرایی که تو رو محاصره کرده و داره مثل خوره مختو روحتو میخوره بعد بری پنجره رو باز کنی به به هوا ابری و یه قطره بارون بیفته رو صورتت و بی هوا اسمونو ببینی و بگی خدایا دوستت دارم یه انرژی خاصی تو وجودت از نوک انگشتای پات شروع به رشد کنه تا به سمت قلب و مغز سرت بیاد و روشن شی و انگار افکاری نداری و در یک لحظه خالی از هرگونه افکار و حس بیخودی بشی.. خیلی لذت کوچیکیه که برات کم پیش میاد و من این لذتو دوست دارم 6
ارسال های توصیه شده