am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۸۸ دوستان اینجا ترانه های وطن پرستانه رو بزارید ممنونتون میشم!!!!!!! 8 لینک به دیدگاه
am in 25041 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 بهمن، ۱۳۸۸ با هر نگاه بر آسمان این خاک هزار بوسه میزنم. نفسم را از رود سپید و آسمان خزر، و خلیج همیشگی پارس میگیرم. من نگاهم از تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی نور میگیرد. من عشقم را در کوه گواتر، در سرخس و خرمشهر به زبان پدری(مادری) فریاد خواهم زد! تفنگم در دست و سرودم بر لب،همه ی ایران را میبوسم. من خورشید هزار پاره ی عشق را بر خاک وطن می آویزم... ای وارثان پاکی من آخرین نگاهم بر آسمان آبی این خاک و*خلیج همیشگی پارس* پارس پارس خواهد بود... 9 لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۸۸ به نام ايزد اي وطن اي مادر تاريخ ساز اي مرا بر خاک تو روي نياز اي کوير تو بهشت جان من عشق جاويدان من ايران من اي ز تو هستي گرفته ريشه ام نيست جز انديشه ات انديشه ام آرشي داري به تير انداختن دست بهرامي به شير انداختن کاوه آهنگري ضحاک کش پتک دشمن افکني ناپاک کش رخشي و رستم بر او پا در رکاب تا نبيند دشمنت هرگز به خواب مرزداران دليرت جان به کف سرفرازن سپاهت صف به صف وطن يعني چه آباد و چه ويران وطن يعني همين جا يعني ايران 7 لینک به دیدگاه
fanous 11130 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۸۸ ایران من ای سرزمین کوروش هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست حتی دل دماوند، آتشفشان ندارد دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش، ای مهر آریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد شاعر : محمد باقری 5 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ ایول . تاپیک خوبیه . کاش تبلیغ میکردی تا افراد بیایند و فعالش کنند . با اجازه به تالار شعر و ادبیات انتقال داده شد 4 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ به نام ايزد اي وطن اي مادر تاريخ ساز اي مرا بر خاک تو روي نياز اي کوير تو بهشت جان من عشق جاويدان من ايران من اي ز تو هستي گرفته ريشه ام نيست جز انديشه ات انديشه ام آرشي داري به تير انداختن دست بهرامي به شير انداختن کاوه آهنگري ضحاک کش پتک دشمن افکني ناپاک کش رخشي و رستم بر او پا در رکاب تا نبيند دشمنت هرگز به خواب مرزداران دليرت جان به کف سرفرازن سپاهت صف به صف وطن يعني چه آباد و چه ويران وطن يعني همين جا يعني ايران 6 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اسفند، ۱۳۸۸ وطن خاکی سراسر افتخار است که از جمشید و از کی یادگار است وطن یعنی نژاد آریایی نجابت مهرورزی با صفایی وطن خاک اشوزرتشت جاوید که دل را می برد تا اوج خورشید وطن تیر و کمان آرش ماست سیاوشهای غرق آتش ماست وطن منشور آزادی کورش شکوه جوشش خون سیاوش وطن نقش و نگار تخت جمشید شکوه روزگار تخت جمشید وطن فردوسی و شهنامه اوست که ایران زنده از هنگامه اوست وطن آوای رخش و بانگ شبدیز خروش رستم و گلبانگ پرویز وطن شیرین خسرو پرور ماست صدای تیشه افسونگر ماست وطن چنگ است بر چنگ نکیسا سرود باربدها خسرو آسا وطن یعنی سرودرقص آتش به استقبال نوروزی فره وش وطن یعنی درختی ریشه در خاک اصیل و سالم و پر بهره و پاک وطن یعنی سرود پاک بودن نگهبان تمام خاک بودن وطن را لاله های سرنگون است که ازخون شهیدان لاله گون است وطن شوش و چغارنبیل و کارون ارس زاینده رود و موج جیحون وطن خرم ز دین بابک پاك که رنگین شد ز خونش چهره ی خاک وطن یعقوب لیث آرد پدیدار و یا نادر شه پیروز افشار به یک روزش طلوع مازیار است دگر روزش ابومسلم به کار است وطن یعنی صفای روستایی زلال چشمه های بی ریایی وطن یعنی دو دست پینه بسته به پای دار قالی ها نشسته وطن یعنی هنر یعنی ظرافت نقوش فرش در اوج لطافت وطن در هی هی چوپان کرد است که دل را تا بهشت عشق برده است وطن یعنی تفنگ بختیاری غرور ملی و دشمن شکاری وطن یعنی بلوچ با صلابت دلی عاشق نگاهی با مهابت ز عطر خاک میهن گر شوی مست کویر لوت ایران هم عزیز است وطن یعنی بلندای دماوند ز قهر ملتش ضحاک در بند وطن یعنی سهند سرفرازی چنان ستارخانش پاکبازی مرا نقش وطن در جان جان است همان نقشی که در نقش جهان است وطن یعنی سخن یعنی خراسان سرای جاودان عشق و عرفان وطن گلواژه های شعر خیام پیام پر فروغ پیر بسطام وطن یعنی کمال الملک و عطار یکی نقاش و آن یک محو دیدار در این میهن دو سیمرغ است در سیر یکی شهنامه دیگر منطق الطیر یکی من را زدشمن می رها ند یکی دل را به دلبر می رساند خراسان است و نسل سر بداران زجان بگذشتگان در راه ایران وطن خون دل عین القضاتست نیایش نامه پیر هراتست وطن یعنی شفا، قانون، اشارات خرد بنشسته در قلب عبارات نظامی خوش سرود آن پیر کامل (( زمین باشد تن و ایران ما دل)) وطن آوای جان شاعر ماست صدای تار بابا طاهر ماست اگر چه قلب طاهر را شکستند و دستش را به مکر و حیله بستند ولی ماییم و شعر سبز دلدار دو بیت طاهر و هیهات بسیار وطن یعنی تو و گنجینه راز تفأل از لسان الغیب شیراز وطن آوای جان می پرستان سخن از بوستان و از گلستان وطن دارد سرود مثنوی را زلال عشق پاک معنوی را وطن یعنی سرود مهربانی وطن یعنی شکوه همزبانی وطن یعنی درفش کاویانی سپید و سرخ و سبزی جاودانی وطن شور و نشاط هستی ما وطن میخانه ما مستی ما وطن دار الفنون ،میرزا تقی خان شهید سرفراز فین کاشان کنون ای هموطن ، ای جان جانان بیا با ما بگو پاینده ایران 8 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۸۹ سلام بچه ها... این تاپیک در مورد شعرا و نوشته های زیبا در مورد ایران سرافراز و آریایی هست.. خوشحال میشم همکاری کنین...:icon_gol: 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۸۹ به کوروش به آرش به جمشيد قسم به نقش و نگار تخت جمشيد قسم که ايران همی قلب و خون من است گرفته ز جان از وجود من است 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۸۹ ای کویر تو بهشت جان من عشق جاویدان من ایران من کاوه آهنگری ذهاک کش خود که دشمن افکنی ناپاک کش رخشی و رستم بر او پا در رکاب تا نبیند دشمنت هرگز به خاب مرزدارانه دلیرت جان به کف سرفرازان سپاهت صف به صف خون به دل کردند دشت و نهر را بازگرداندند خرمشهر را ای وطن ای مادر ای ایران من مادر اجداد و فرزندان من خانه من بانه من توس من هر وجب از خاک تو ناموس من ای دریغا که ویران بینمت بیشه را خالی ز شیران بینمت خاک تو گر نیست جان من میباد زنده در این بوم و بر یک تن مباد وطن یعنی پدر مادر نیاکان به خون و خاک بستن عهد و پیمان ز تیغ و سخره و دریا و هامون ارس زاینده رود اروند کارون وطن یعنی سرای تورک و پارس وطن یعنی خلیج تا ابد پارس وطن یعنی دو دست از جان کشیدن به تنگستان و دشتستان رسیدن زمین شستن ز استبداد و از کین ز خون گرم در گرمابه فین وطن یعنی هدف یعنی شهامت وطن یعنی شرف یعنی شهادت 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد، ۱۳۸۹ هم وطن بيدار شو ، بيدار شو در تن ايران فروشان خار شو مشت باش و بكوبش بر دهان بر دهان خائنان اين زمان روزگاري را ز ديرين ياد كن بر فراز قله ها فرياد كن : من تو را آباد ميسازم وطن من برايت ميدهم اين جان و تن 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ ای مزدا ،کدام است آیین تو ؟و چیست خواست تو و ستایش تو و نیایش بایسته ی تو ؟ آفتابت - كه فروغ رخ «زرتشت» در آن گل كردهست آسمانت - كه ز خمخانه «حافظ» قدحي آوردهست كوهسارت - كه بر آن همت «فردوسي» پر گستردهست بوستانت - كز نسيم نفس «سعدي» جان پروردهست همزبانان مناند. مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان پيش شمشير بلا قد برافراختگان،سينه سپرساختگان مهربانان مناند. نفسم را پر پرواز از توست به دماوند تو سوگند كه گر بگشايند بندم از بند ببينندكه: آواز از توست! همه اجزايم با مهر تو آميخته است همه ذراتم با جان تو آميخته باد خون پاكم كه در آن عشق تو ميجوشد وبس تا تو آزاد بماني به زمين ريخته باد! 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۸۹ فرزندان ايران بايد که فرياد کشيد ما که هستيم؟فرزندان کاوه آهنگر بايد که برداشت درفش کاوياني را ما فرزندان بابکيم - فرزندان کوروش ما که هستيم؟فرزندان رستم و سياوش بايد گذر کرد از ين دهشتناک هفت خوان بايد گذر کرد ازآتش خشم اين ديو سيه روي بايد علم کرد درفش کاوياني را دگر بار بر تارک اين سرزمين گهر بار ما که هستيم ؟فرزندان سهند و سبلان و کوه سرفراز دماوندما که هستيم؟ فرزندان ايران 3 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ هرگز نخواب کوروش دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست حتا دل دماوند آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو گرز گران ندارد روز وداع خورشید زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد دریای مازنی ها بر کام دیگران شد نادر! ز خاک برخیز میهن جوان ندارد دارا ! کجای کاری دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود ، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی بی نام تو ، وطن نیز نام و نشان ندارد 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ ای عقاب در افتاده برخاک شهپرت گرچه بسته است،باز است ای همای پر افشانده بر سنگ بال های تو در اهتزاز است گرچه دشمن به زیرت فکنده ست جای تو همچنان بر فراز است مهر تو در دل ما فزون باد تخت جمشید! تاج تاریخ! ای فروغ به ظلمت نشسته ای شکوه به هم درشکسته گرچه روی تو را می خراشند گرچه نام تو را می تراشند تا جهان باقی است و مهر باقی است آسمانی تر از نام خورشید نام پاک تو خواهد درخشید فریدون مشیری 4 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ سرزمین من سرزمین گل و بلبل گل های پژمرده بلبل های خاموش 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ من آریایی ام ،دخت مشرق زمین خدای من ایران است.پیامبر من کوروش بزرگ است امامان من داریوش بزرگ،خشایارشا،مازیار،انوشیروان عادل و یزدگرد میباشد امام زمان من کاوه آهنگر است روحانیون من فردوسی،مولوی،حافظ و سعدی ست .کتاب مقدس من شاهنامه است محراب من دل است.دین من عشق و وجدان من است ایمان من خرد است.اصول و فروع دین من لوح حقوق بشر کوروش بزرگ است عاشورای من قادسیه است.شهدای من رستم فرخزاد و بابک خرمدین است پرچم من درفش کاویانی است.عید من مهرگان و نوروز است.و بهشت من آزادی است 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۸۹ ای ایران ای مرز پر گهر ای خاكت سرچشمه هنر دور از تو اندیشه بدان پاینده مانی و جاودان ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم جان من فدای خاك پاك میهنم مهر تو چون شد پیشه ام دور از تو نیست اندیشه ام در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما پاینده باد خاك ایران ما 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۸۹ من هم یک زنم یک زن از کوچه ها از خیا بان ها از سر سرای ایران دل آرایم که تخم برابری که تخم برادری که تخم آزادگی که تخم رهائی که تخم دل داد گی می کارد بنگرید ای تازی زادگان من یک زنم زنی به بلندای سرزمین زیبایم ایران که درفش کاویانی بردرست دارد بنگرید ای تازی زادگان ای اهرمن چهره گان من هم یک زنم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده