رفتن به مطلب

لحظه های تکراری زندگی


ارسال های توصیه شده

یعنی میگی بعضیا ذاتشون خرابه بعضیا خوب؟اینجور که شما اختیار ادمی رو نفی میکنید.کسی که ذاتش بده هر کاری هم کنه نمیتونه خوب باشه و بد میمونه و برعکس

 

چرا نمیشه یه روح تکامل یافته در جسم یک نوزاد باشه؟دلیل رفتار بچه ها در سنین کم چی میتونه باشه؟تفاوت هایی که دارند.

خب اگه به اختيار اعتقاد داري كه حرف خودت زير سوال ميره!

روح تكامل يافته نميتونه زياد تغيير كنه...يعني هر كاري هم كني نميشه از صفر شروع كرد

يعني اختياري از خودت نداري...اون روحته كه مسير زندگيتو مشخص مي كنه!

 

تفاوتاشون بازم همون چيزيه كه تو پست قبلي گفتم

يه اتفاقاتي ميفته دورشون كه واسشون ناشناختس...رفتارشونم ميشه برخوردي كه با اين اتفاقات مي كنن!

يا تحت تاثير والدين و دوستان...يا خودآگاه!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 48
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خب اگه به اختيار اعتقاد داري كه حرف خودت زير سوال ميره!

روح تكامل يافته نميتونه زياد تغيير كنه...يعني هر كاري هم كني نميشه از صفر شروع كرد

يعني اختياري از خودت نداري...اون روحته كه مسير زندگيتو مشخص مي كنه!

 

تفاوتاشون بازم همون چيزيه كه تو پست قبلي گفتم

يه اتفاقاتي ميفته دورشون كه واسشون ناشناختس...رفتارشونم ميشه برخوردي كه با اين اتفاقات مي كنن!

يا تحت تاثير والدين و دوستان...يا خودآگاه!

 

چرا نمیتونه تغییر کنه؟میتونه تضعیف بشه یا بیشتر تکامل پیدا کنه.

مگه روج تکامل یافته باعث میشه عقل ادمی زیاد باشه که میگی نمیشه از صفر شروع کرد؟

روح مسیر زندگی رو مشخص نمیکنه.به هیچ وجه.این رفتار ادمی هست که باعث میشه مسیر زندگیش مشخص بشه

رفتار ادم در اثر روح نیست که عزیز من.عقل چیه پس؟

اورین.خوداگاه رو خوب اومدی.یه خورده داری نزدیک میشی.تحت تاثیر بقیه هم خوبه.اما تجربه نقش بسیار مهمی داره.اگاهی هایی که در زندگی کسب کرده هم خیلی مهمه

  • Like 2
لینک به دیدگاه

منم فک میکنم ما قبلاً زندگی کردیم و بعد از مردن باز هم در همین دنیا زندگی میکنیم، همیشه یه تصویر خیلی مبهم تو ذهنمه که باعث میشه به این نتیجه برسم، هیچ جوابی برای این تصویر گنگ نتونستم پیدا کنم جز زندگی دوباره

  • Like 5
لینک به دیدگاه
چرا نمیتونه تغییر کنه؟میتونه تضعیف بشه یا بیشتر تکامل پیدا کنه.

مگه روج تکامل یافته باعث میشه عقل ادمی زیاد باشه که میگی نمیشه از صفر شروع کرد؟

روح مسیر زندگی رو مشخص نمیکنه.به هیچ وجه.این رفتار ادمی هست که باعث میشه مسیر زندگیش مشخص بشه

رفتار ادم در اثر روح نیست که عزیز من.عقل چیه پس؟

اورین.خوداگاه رو خوب اومدی.یه خورده داری نزدیک میشی.تحت تاثیر بقیه هم خوبه.اما تجربه نقش بسیار مهمی داره.اگاهی هایی که در زندگی کسب کرده هم خیلی مهمه

عقل كي كار مي كنه؟

وقتي كه جسم زنده اي باشه كه روح داشته باشه

رفتار هم متاثر از روحه...آدمي واسه همه كاراش از عقلش استفاده نمي كنه...گاهي يه كاري ميكنه كه با روحياتش بيشتر جور درمياد!!

 

آخه اگه تجربه بود به اين راحتي عوض نميشه

رفتاراي بچه ها خلي شبيه پدر و مادرشونه...عكس العملاشون كپي كاراي والدينشونه!

از اونا ياد ميگيرن...كم كم خودشون به نتيجه ميرسن كه بعضياش خوبه و بعضياش بد...يه سريشو حذف مي كنن و يه سري هم اضافه مي كنن

كم كم روحياتشون شكل ميگيره!

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عقل كي كار مي كنه؟

وقتي كه جسم زنده اي باشه كه روح داشته باشه

رفتار هم متاثر از روحه...آدمي واسه همه كاراش از عقلش استفاده نمي كنه...گاهي يه كاري ميكنه كه با روحياتش بيشتر جور درمياد!!

 

آخه اگه تجربه بود به اين راحتي عوض نميشه

رفتاراي بچه ها خلي شبيه پدر و مادرشونه...عكس العملاشون كپي كاراي والدينشونه!

از اونا ياد ميگيرن...كم كم خودشون به نتيجه ميرسن كه بعضياش خوبه و بعضياش بد...يه سريشو حذف مي كنن و يه سري هم اضافه مي كنن

كم كم روحياتشون شكل ميگيره!

 

عقل همیشه کار میکند.

رفتار متاثر از روح نیست عزیز من.ببین شما وقتی ازت میپرسن 2+2 میشه چند میگی میشه 4.از عقلت استفاده میکنی.اما حالا فکر کن از عقلت استفاده نکنی و جواب بدی 3.ایا 3 جواب روح هست؟یا جواب استفاده نکردن از عقل(اینم بگم احساس با روح فرق میکنه ها)

استفاده نکردن از عقل دلیل استفاده از روح نیست که

رفتارای بچه ها شبیه پدر مادراشون هست چون از ژن های اونا به وجود اومدن.طبیعی هست.روح یک بچه متعلق به پدر و مادرش نیست.اصلا این حرف نشون میده که رفتار ربطی به روح نداره.چون روح که از پدر و مادر نیست.پس چرا رفتارش شبیه پدر و مادرشه؟

همین که کم کم یاد میگیرن توسط عقله دیگه.روح که نیست بابا جان.

کم کم روحیاتشون شکل میگیره.اورین.یعنی روحشون ممکنه تکامل پیدا کنه یا نه نقص پیدا کنه.

 

قبول نداری؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عقل همیشه کار میکند.

رفتار متاثر از روح نیست عزیز من.ببین شما وقتی ازت میپرسن 2+2 میشه چند میگی میشه 4.از عقلت استفاده میکنی.اما حالا فکر کن از عقلت استفاده نکنی و جواب بدی 3.ایا 3 جواب روح هست؟یا جواب استفاده نکردن از عقل(اینم بگم احساس با روح فرق میکنه ها)

استفاده نکردن از عقل دلیل استفاده از روح نیست که

رفتارای بچه ها شبیه پدر مادراشون هست چون از ژن های اونا به وجود اومدن.طبیعی هست.روح یک بچه متعلق به پدر و مادرش نیست.اصلا این حرف نشون میده که رفتار ربطی به روح نداره.چون روح که از پدر و مادر نیست.پس چرا رفتارش شبیه پدر و مادرشه؟

همین که کم کم یاد میگیرن توسط عقله دیگه.روح که نیست بابا جان.

کم کم روحیاتشون شکل میگیره.اورین.یعنی روحشون ممکنه تکامل پیدا کنه یا نه نقص پیدا کنه.

 

قبول نداری؟

ميشه بحثو بذاريم واسه يه وقت ديگه؟؟

بحث خيلي خوبيه...دوس دارم ادامه پيدا كنه

اما الان نه...چون خيلي خسته ام...هم روحم :ws3: هم جسمم!

  • Like 2
لینک به دیدگاه

این یکی از عجایب 10 گانه علم هست که علم هنوز هیچ تعریفی براش نداره ،

تنها تعریف علمی که من شنیدم و هنوز ثابت نشده اینه که اون اتفاق قبلا نیوفتاده ، همون موقع داره میوفته ، این ادراک آدم هاست که مثلا 0.1 ثانیه دیرتر داره موضوع رو درک میکنه ، یعنی شما صحنه رو دیدی یا صدا رو شنیدی ، اما هنوز ذهنت درکش نشده ، بعد از چند لحظه که ذهنت به خودش میاد و شروع به درک موضوع میکنه ، چون تو قبلش دیدی احساس میکنی خیلی زمان قبلتری دیدیش :ws52:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

danielo قبلا یه تاپیک در این مورد زده بود که مطالب خوبی در موردش بود ...:a030:

 

ولی در کل ، من اصلا معتقد نیستم که توی زندگی قبلیم اینجا بودم ( چون اصلا قبول ندارم زندگی قبلی ای بوده ) ...

ولی به نظر من ، همه ی این لحظات این طوری رو در خواب تجربه کردم ...

 

:icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
این یکی از عجایب 10 گانه علم هست که علم هنوز هیچ تعریفی براش نداره ،

تنها تعریف علمی که من شنیدم و هنوز ثابت نشده اینه که اون اتفاق قبلا نیوفتاده ، همون موقع داره میوفته ، این ادراک آدم هاست که مثلا 0.1 ثانیه دیرتر داره موضوع رو درک میکنه ، یعنی شما صحنه رو دیدی یا صدا رو شنیدی ، اما هنوز ذهنت درکش نشده ، بعد از چند لحظه که ذهنت به خودش میاد و شروع به درک موضوع میکنه ، چون تو قبلش دیدی احساس میکنی خیلی زمان قبلتری دیدیش :ws52:

اگه اینجوریه این تاخیر باید در همه رفتارا و صحنه های زندگیمون باشه ولی حداقل واسه من یکی اینجوری نیست، این که فک میکنم این صحنه قبلاً تو زندگیم وجود داشته خیلی عمیقتر از 0.1 ثانیه ست.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

واسه من خیلی اینجوری پیش میاد، بعضی وقتا واقعاً حس میکنم این دقیقاً دومین باری هستش که دارم این لحظه رو میبینم، یعنی میدونم چند ثانیه بعدش چی میشه، کی چی میگه یا چه اتفاقی می افته، خیلی حس بدیه :girl_in_dreams:

بعدش یه فکرایی میکنم که شاید به نظرتون خنده دار باشه، مثلاً فک میکنم این صحنه رو تو زندگی قبلیم داشتم، یعنی مردم و از خدا خواستم که یه شانس دیگه بهم بده و خدا هم داده و زندگیم دوباره تکرار شده. فقط من اینجوری هستم یا شما هم هستین؟ :ws3:

 

منم واسم پیش اومده زیاد :w16::w16:

واسه من اصلا هم حس بدی نداره بر عکس یه حس مرموزناکی داره که جالبه :girl_in_dreams:

معمولا هم تصویر واضحی ندارم از این که دقیقا قراره چه اتفاقی بیفته، مثه این که نوک زبون ذهنم باشه که قراره چی بشه و وقتی اون اتفاق میوفته میگم آره :ws50: دقیقا همین بود

بچه که بودم میگفتم مثلا مامان چرا دوبار میگن همه بعضی چیزارو :ws3: بهم میگفتن اینا رو قبلا تو دنیای زر دیدی، یه دنیایی که قبل از اینکه به دنیا بیای خدا همه زندگیتو و آخرت و عاقبتو نشونت داده بعد ازت پرسیده حالا با این اوصاف میخوای بری دنیا؟ تو هم قبول کردی:ws3: منم همیشه با خودم میگفتم پس چرا دزدا و قاتلا که می دونستن آخرت و عاقبتشون بده قبول می کنن :ws3:

 

پدیده ی
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

آره دقیقا همینه، بهش آشنا پنداری هم میگن ...

خیلی پیچیده تر از فقط یه خواب صادقانس، من قبلنا یه مقاله ازش خوندم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اگه خواستید بخونید

 

دژاوو سه نوع اصلی داره :

 

1- Deja Vecu یا (‘already experienced’ or ‘already lived through’)

قبلا تجربه اش کردیم

2- Deja Senti یا (‘already felt’)

قبلا حسش کردیم

 

3- Deja Visite یا (‘already visited’)

قبلا دیدیمش

 

به نظرم واسه من که هر سه تا با هم، قروقاطی تو یه اتفاق، اتفاق میوفته :ws3:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
منم واسم پیش اومده زیاد :w16::w16:

واسه من اصلا هم حس بدی نداره بر عکس یه حس مرموزناکی داره که جالبه :girl_in_dreams:

معمولا هم تصویر واضحی ندارم از این که دقیقا قراره چه اتفاقی بیفته، مثه این که نوک زبون ذهنم باشه که قراره چی بشه و وقتی اون اتفاق میوفته میگم آره :ws50: دقیقا همین بود

بچه که بودم میگفتم مثلا مامان چرا دوبار میگن همه بعضی چیزارو :ws3: بهم میگفتن اینا رو قبلا تو دنیای زر دیدی، یه دنیایی که قبل از اینکه به دنیا بیای خدا همه زندگیتو و آخرت و عاقبتو نشونت داده بعد ازت پرسیده حالا با این اوصاف میخوای بری دنیا؟ تو هم قبول کردی:ws3: منم همیشه با خودم میگفتم پس چرا دزدا و قاتلا که می دونستن آخرت و عاقبتشون بده قبول می کنن :ws3:

 

 

آره دقیقا همینه، بهش آشنا پنداری هم میگن ...

خیلی پیچیده تر از فقط یه خواب صادقانس، من قبلنا یه مقاله ازش خوندم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
اگه خواستید بخونید

 

دژاوو سه نوع اصلی داره :

 

1- Deja Vecu یا (‘already experienced’ or ‘already lived through’)

قبلا تجربه اش کردیم

2- Deja Senti یا (‘already felt’)

قبلا حسش کردیم

 

3- Deja Visite یا (‘already visited’)

قبلا دیدیمش

 

به نظرم واسه من که هر سه تا با هم، قروقاطی تو یه اتفاق، اتفاق میوفته :ws3:

مقاله ای که لینکشو گذاشتین خیلی مفید بود ، با اجازه تون اینجا هم copy میکنم :icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دژاوو یا آشنا پنداری

 

دژاوو (Déjà vu ) کلمه ای فرانسوی به معنای "پیش از این دیده شده" است که در فارسی با عبارت آشنا پنداری توصیف میشود. این همان حس غریب و وهمی است که در مواجهه با منظره، اتفاق یا تجربه ای کاملا جدید به آن دچار میشویم و تصور میکنیم این واقعه، در گذشته و کاملا به همین ترتیب برایمان رخ داده یا شاهد رخ دادن آن بوده ایم.

 

تجربه دژاوو غالبا با حسی از آشنایی و همچنین احساس غرابت همراه با وحشت و مرموز بودن همراه است. معمولا چنین حسی به یک رویا ربط داده میشود اما گاهی این حس به قدری قدرتمند است که شخص اطمینان دارد واقعا در گذشته شاهد این ماجرا بوده است. گاهی دژاوو با عبارت "به خاطر آوردن آینده" توصیف میشود.

 

به نظر میرسد که تجربه دژاوو بسیار معمول باشد، در تحقیقات رسمی، بیش از 70% جمعیت جهان لا اقل یک مرتبه چنین حالتی را تجربه کرده اند. در ادبیات گذشته نیز اشاراتی به دژاوو دیده میشود و این نشان میدهد که این پدیده تنها مختص زمان ما نیست.

 

انواع مختلف دژاوو

 

 

بنابر گفته آرتور فانکهاوزر (Arthur Funkhouser) محقق سوئیسی، سه نوع عمده آشناپنداری وجود دارد:

 

دژا وکو (déjà vécu)

 

 

که معمولا "پیش از این دیده شده" یا "قبل از این تجربه شده" ترجمه میشود، در این نقل قول از چارلز دیکنز (Charles Dickens - 1870-1812 نویسنده مشهور انگلیسی) شرح داده شده است:

 

" همه ما احساسی را تجربه کرده ایم که گاهی بر ما چیره میشود، گویی آنچه را میگوییم و انجام میدهیم، قبلا گفته و انجام داده ایم، در زمانی دور، آنگاه که در میان همین چهره ها، اشیاء و موقعیتها بوده ایم-و کاملا میدانیم چه خواهیم گفت، مانند اینکه ناگهان چیزی را به خاطر آورده باشیم. "

 

منظور اکثر افراد هنگام صحبت از دژاوو در واقع دژا وکو است، آمار نشان میدهد که بیش از 70% افراد جهان به خصوص در سنین 15 تا 25 چنین تجربه ای داشته اند. این حالت معمولا درباره اتفاقاتی بسیار پیش پا افتاده رخ میدهد اما احساس آن به قدری تکان دهنده است که حتی تا سالها بعد در ذهن شخص باقی میماند.

 

دژا وکو به تجربه ای دلالت میکند که حواسی بیش از حس بینایی را درگیر میکند و به همین دلیل عبارت دژاوو-به معنای از پیش دیده شده- نمیتواند چندان صحیح باشد. حواس انسان تا حد زیادی به جزئیات توجه کرده و شخص تصور میکند که "همه چیز" همانطور که قبلا اتفاق افتاده، به وقوع میپیوندد.

 

اخیرا اصطلاح دژا وکو برای توصیف احساس بسیار قوی و ماندگار دژاوو به کار میرود که در اثر نوعی ناهنجاری حافظه رخ میدهد.

 

دژا سنتی (déjà senti)

 

 

این پدیده حالتی است که شخص حس میکند چیزی را قبلا "احساس کرده است". این تجربه منحصرا یک واقعه ذهنی است و هیچ جنبه الهام در آن وجود ندارد و خاطره آن به ندرت پس از وقوع در ذهن شخص باقی میماند.

 

دکتر جان هالینز جکسون ( John Hughlings Jackson- 1911-1835 عصب شناس انگلیسی) در سال 1889 سخنان یکی از بیمارانش را که از نوعی صرع رنج میبرد، ثبت کرد:

 

" آنچه توجه را به خود جلب میکند همان چیزی است که قبلا آنرا مشغول ساخته بود، اما برای مدتی فراموش شده بود و اکنون همراه با اندکی حس رضایت از اینکه در جستجویش بوده اند، بازگشته است...در همان حال یا دقیق تر بگویم در همان لحظه به طور مبهمی از اینکه این یادآوری چیزی موهوم بوده و حالت من عادی نیست، آگاه هستم.

 

این یادآوری معمولا با شنیدن صدای کسی یا افکار شفاهی خودم آغاز میشود و تصور میکنم در چنین موقعیت غیر عادیی عباراتی چون "آه بله-متوجه شدم" و "البته، به یاد می آورم" در ذهنم شکل میگیرد، اما یکی دو دقیقه بعد هیچ یک از کلماتی که موجب این یادآوری شده را به خاطر نمی آورم. فقط به شدت احساس میکنم که این حس مشابه دفعات دیگری که در حالت غیر عادی به سر میبردم است."

 

دژا ویزیته (Déjà visité)

 

 

این پدیده کمتر شایع است و عبارت است از احساس آشنایی غیرواقعی نسبت به یک مکان جدید. ترجمه این عبارت "پیش از این بازدید شده " است و به این معناست که شخص در مکانی جدید احساس میکند محل را به خوبی میشناسد و حتی قبل از این مسیرهای مختلف را در شهر یا عمارت طی کرده است.

 

چنین پدیده ای توسط مرتبط ساختن آن با رویا، تناسخ و همچنین تجربیات خروج روح از بدن شرح داده شده است. علاوه بر اینها عده ای بر این باورند که مطالعه فراوان درباره جزئیات یک مکان خاص میتواند موجب بروز چنین حسی شود.

 

دو مثال مشهور از چنین موقعیتی توسط ناتانیل هاثورن (Nathaniel Hawthorne - نویسنده قرن نوزدهم آمریکا) درکتاب "خانه قدیمی ما" (Our Old Home) و همچنین سر والتر اسکات (Sir Walter Scott - نویسنده اسکاتلندی قرن 18 و 19) در کتاب گای مانرینگ (Guy Mannering) شرح داده شده است.

 

هاوثورن مینویسد که ویرانه های یک قصر قدیمی در انگلستان برایش بی نهایت آشنا بوده است و او بعدها توانسته رد این شناسایی غریب را در نوشته های الکساندر پوپ (Alexander Pope-شاعر و هزل نگار انگلیسی قرن 17 و 18) بیابد که دو قرن پیش از او، در مطالب خود شرح مفصلی از این قصر نوشته بوده است.

 

برای تشخیص دژاویزیته از دژاوکو، مهمترین نکته این است که منبع احساس را بیابیم. منبع بروز دژاوکو ، رخدادی زمانی است اما در حالت دژاویزیته، ذهن ما با یک مکان احساس آشنایی میکند.

 

پژوهشهای علمی

 

 

در سالهای اخیر، دژاوو موضوع تحقیقات مهم روانشناختی و نوروفیزیولوژی بوده است. محتمل ترین توضیح برای دژاوو این است که این حس، نوعی پیش آگاهی یا غیبگویی نیست، بلکه نوعی بی ترتیبی حافظه به شمار می آید و تصور "یاد آوری" یک تجربه است.

 

توضیح این امر چنین است که احساس "به خاطرآوردن" دراکثر موارد بسیار قدرتمند و واضح است اما موقعیت تجربه "قبلی" (زمان، مکان و چگونگی این تجربه قدیمیتر) برای شخص کاملا نامشخص و گنگ است.

 

همچنین، به مرور زمان اشخاص مورد مطالعه، داشتن حس دژاوو را به خوبی به خاطر دارند، اما اینکه این حس در کجا و چه موقعیتی رخ داده را به یاد نمی آورند. این حالت به خصوص میتواند ناشی از برخورد میان سیستمهای عصبی مربوط به حافظه کوتاه مدت (آنچه در زمان حال و نزدیک به آن رخ میدهد) و حافظه بلند مدت (آنچه در زمان گذشته و گذشته دور واقع شده) باشد.

 

ارتباط با ناهنجاریها

 

 

میان دژاوو و ناهنجاریهای روانی چون شیزوفرنی و اضطراب ارتباطاتی بالینی وجود دارد و احتمال رخ دادن تجربه آشناپنداری در مورد اشخاص مبتلا به چنین بیماریهایی بسیار افزایش میابد. البته قویترین رابطه پاتولوژیک دژاوو با صرع توام با اختلال حافظه است و این ارتباط، محققان را به این نظریه سوق داده است که شاید دژاوو نوعی ناهنجاری عصب شناختی است که با ترشحات الکتریکی نابجا در مغز رخ میدهد.

 

مواد مخدر

 

 

بنا به گزارشهای موجود، بعضی مواد مخدر یا محرک احتمال بروز دژاوو را در مصرف کننده افزایش میدهند. بعضی داروهای مخدر نیز با استفاده همزمان میتوانند حس دژاوو را ایجاد نمایند. بنا بر یک گزارش، مرد سالمی که به آنفلوانزا مبتلا شده بود با مصرف همزمان یک داروی ویروس کش و ضد حساسیت، دچار حالت توهم و آشناپنداری شده بود.

 

این تجربه برای او چنان جذاب بود که تمام داروهای تجویز شده خود را به همان ترتیب مصرف کرد و ماجرا را به عنوان یک مورد مطالعاتی برای روانشناسان حکایت کرد.

 

فرضیات عصب شناسی

 

 

در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20، اعتقاد بر این بود که دژاوو میتواند بر اثر زمان بندی نادرست پیامهای عصبی باشد. چنین تصور میشد که این اشتباه در تنظیم زمان، موجب میشود که مغز باور کند که برای بار دوم دچار تحریک عصبی شده در حالی که مغز یک پیام را با تاخیر دریافت نموده و در واقع یک رویداد واحد را دو بار تجربه میکند.

 

تعدادی از نظریات مشابه این نیز وجود دارند که عدم ارتباط صحیح دو نیمکره مغز و همچنین تحریکات بیش از حد سریع نورونی نیز از آن دسته اند. شاید یکی از تصدیق شده ترین تئوریها مربوط به تاخیر در رسیدن نور به یکی از چشمها باشد. درواقع یک چشم به جای هماهنگی کامل با چشم دیگر، با تاخیری اندک پیام آنچه دیده را به مغز میرساند این حالت به ایجاد حسی از آشنایی در برابر منظره ای منجر میشود که تنها یک بار دیده شده، اما پیام دیدن آن دوبار به مغز مخابره شده است.

 

این تئوری با وجود پذیرفتنی بودن، به خاطر سر و کار داشتن با لحظه بسیار کوتاهی از زمان، قابل آزمودن نبود و از طرفی گزارشات متعدد از بروز حس دژاوو در افراد نابینا، تناقضی پر اهمیت در این ایده ایجاد نمود. فراروانشناسی دژاوو با پیش آگاهی، غیب گویی یا قوه درک فوق حساس، رابطه نزدیکی دارد و نزد عامه مردم معمولا به عنوان شاهدی بر تواناییهای ذهنی ذکر میشود. توضیحات غیر علمی این حالت را به پیش گویی، شهود و خاطرات زندگی گذشته مرتبط میداند.

 

رویاها

 

 

عده ای اعتقاد دارند که دژاوو خاطره رویاهایی است که میبینیم. هرچند بخش بزرگی از رویاها معمولا به یاد نمی ماند، مغز شخص در حالت خواب دیدن در بخشهایی فعالیت نشان میدهد که کار پردازش حافظه دراز مدت در آن انجام میگیرد.

 

چنین تصور میشود که رویاها با نادیده گرفتن بخش حافظه کوتاه مدت، مستقیما وارد حافظه دراز مدت میشوند. در این مورد، دژاوو میتواند خاطره رویایی فراموش شده باشد که با واقعه در حال وقوع، عناصری مشترک داشته باشد. این حالت مشابه حالتی است که دژا ریوه ( déjà rêvé) یا "قبل از این در رویا دیده شده" نام دارد.

 

تناسخ

 

 

نظر کسانی که به تناسخ –تجدید تجسم- اعتقاد دارند، درباره دژاوو این است که این خاطرات، بخشهایی از خاطرات زندگی گذشته فرد هستند که هنگام قرار گرفتن در محیطی آشنا، به سطح ذهن فراخوانده میشوند. عده دیگری میگویند که این پدیده به خاطر تجربیات خروج روح از بدن ایجاد میشود، به این ترتیب بدن اثیری شخص میتواند هنگام خواب، از مکانها و موقعیتهایی دیدن کند که بدن خاکی او هرگز آنجا نبوده است.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دژاوو (deja vu) یـک واژه فـرانـسوی به معنی "از پیش دیده شـده" میباشد. دژاوو عبارت است از، احساسی که گویی شـمـا صحنه، فرد و یا شیئی را قبلا دیده و تجربه کرده اید، در حـالی کـه بـرای نخـستـین بـار اسـت کـه بـا آن مـواجــه میشوید. ایـن احســاس آشنایی عجیب و غریب معمولاً با بهـت و تـرس نیز همراه است. وجه تمایز آن با پیش آگاهی (precognition) آنست که دژاوو درحین واقعه تجربه میگردد و نـه پیـش از آن. 70 درصد افراد جهان حداقل یکبار در طول زنـدگی خـود چنین پدیده ای را تجربه کرده اند. بیش از 40 نظـریه در رابـطـه بـا عـلت پـیدایش این پدیده مطرح گردیده اســت. حـالت دژاوو معمولاً بـــین 10 تا 30 ثانیه بطول می انجامد. اصطلاح دژاوو برای نخستین بار توسط امیل بویراک در سال 1876 میلادی مطرح گردید.

 

دلایل غلط بروز دژاوو:

 

تناسخ روح-دخالت روح انسان-روشن بینی-حواس فراطبیعی-پیش آگاهی.

 

دژاوو مزمن: برخی افراد سالخورده بطور مداوم چنین پدیده ای را تجربه میکنند. حتی از مراجعه به پزشک سرباز میزنند، چراکه تصور میکنند قبلاً به پزشک مراجعه کرده اند، اما مشکلشان حل نگردیده است. به باور پژوهشگران این افرد دارای نارسایی در لوب گیجگاهی میباشند. مداراتی که وقتی شما چیزی را به خاطر می آورید فعال میگردند، در این عارضه همواره در حالت روشن باقی می مانند. بنابراین خاطراتی را خلق میکنند که عملاً وجود نداشته اند.

 

دژاوو به دو دسته تقسیم بندی میگردد:

 

1- دژاوو تداعی گر: در افراد سالم روی میدهد. این حالت هنگامی که شما چیزی را می بینید، می شنوید و یا می بویید، احساسی را در شما پدید می آورد، که در آن چیزهایی که پیشتر دیده اید، شنیده و یا بوییده اید را برایتان تداعی میکند. این نوع دژاوو یک تجربه مبتنی بر حافظه است و مراکز حافظه در مغز مسئول پیدایش آن میباشند.

 

2-دژاوو بیولوژیکی: در افراد مبتلا به صرع لوب گیجگاهی روی میدهد. این بیماران معمولاً درست پیش از تجربه تشنج، دژاوو را تجربه میکنند. این نوع دژاوو با نوع قبل بطور واضح و بارزی متفاوت است. فردی که دژاوو بیولوژیکی را تجربه میکند، به واقع باور دارد که این شرایط را عیناً در گذشته تجربه کرده است، و نه یک احساس لحظه ای که فوراً ناپدید میشود.

 

نکته: دژاوو در اختلالات روانی نظیر اضطراب، افسردگی، اختلالات گسستگی و اسکیزوفرنیا نیز مشاهده میگردد.

 

نکته: رده سنی بین 15 تا 25 سال بیش از سایر گروه های سنی دژاوو را تجربه میکنند. تجربه دژاوو با افزایش سن کاهش می یابد.

 

نکته: پدیده دژاوو بیشتر توسط افرادی که بیشتر سفر میکنند، متمول بوده، از تحصیلات بالاتری برخوردارند، قوه تخیل فعال تری دارند، قادر به یاد آوری رویاهای خود هستند و روشنفکرتر هستند تجربه میگردد.

 

نکته: برخی پژوهشگران اعتقاد دارند دژاوو بیشتر در زمانهایی که فرد مضطرب و دارای استرس است بیشتر تجربه میگردد. برخی نیز عکس این فرضیه را قبول دارند. یعنی هر چه فرد آرام تر و آسوده خاطر تر باشد، احتمال اینکه دژاوو را تجربه کند بیشتر است.

 

نظریه های پیشتاز:

 

1-توجه تقسیم شده (divided attention) : که به نظریه تلفن همراه نیز شهرت دارد، هنگامی که ما حواسمان به چیزی منحرف میگردد (صحبت با تلفن همراه)، باز بطور نیمه خودآگاه (زیر آستانه ای) وقایع پیرامون خود را به حافظه می سپاریم، اما ممکن است آنها را بطور آگاهانه در حافظه خود ثبت نکنیم. سپس وقتی که ما فرصت می یابیم به عملی که در حال انجامش میباشیم تمرکز یابیم (رانندگی)، پیرامون ما آشنا بنظر خواهند رسید. برای مثال وقتی که شما برای نخستین بار وارد منزلی میشوید، توجه شما بیشتر به صاحبخانه معطوف است، اما مغز شما در این حین خانه را از حیث دیداری، شنیداری و یا بویایی مورد پردازش قرار میدهد. و شما وقتی که به خانه نظر می افکنید، چنین میپندارید که قبلا آن جا بوده اید.

 

تجربه اولیه یا بطور کامل مورد توجه قرار نگرفته و یا بدرستی و با جزئیات در حافظه رمز گذاری نشده است. بنابراین شرایط فعلی آغازگر یادآوری اجزاء از گذشته می شود. فرد از آنجایی که دقت کافی نکرده، عمده تجربه اولیه را فراموش کرده است. تجربه اولیه ممکن است چند ثانیه تا چند دقیقه قبل از حالت دژاوو روی داده باشد.

 

نکته:ذهن ناخودآگاه اندکی سریعتر از ذهن خودآگاه ما شرایط پیرامون ما را پردازش و ادراک میکند.

 

2-نظریه هولوگرام(hologram theory) :خاطرات همچون هولوگرام میباشند،یعنی شما میتوانید کل تصویر 3 بعدی را توسط هر کدام از اجزاء کل بازآفرینی کنید. هر چه آن اجزاء کوچکتر باشند، تصویر نهایی مبهم تر خواهد بود. دژاوو هنگامی رخ میدهد که برخی از جزئیات موجود در محیطی که ما در آن حضور داریم (صحنه، بو، صدا) مشابه برخی بقایای خاطره ما از گذشته است، که مغز ما صحنه کامل را از روی اجزاء (موجود فعلی) بازآفرینی کرده است.

 

 

3-پردازش دوگانه(dual proccesing) : و یا تاخیر دیداری مبتنی است بر اینکه چگونه مغز اطلاعات جدید را پردازش کرده و خاطرات کوتاه مدت و بلند مدت را ذخیره میکند. به باور برخی دانشمندان پاسخ به تاخیر افتاده نورولوژیکی علت دژاوو است. از آنجایی که اطلاعات به مرکز پردازش مغز از طریق بیش از یک مسیر وارد میگردد، امکان دارد که گاه آن تلفیق و ترکیب اطلاعات با یکدیگر همزمانی نداشته باشند. لوب گیجگاهی چپ مغز مسئول طبقه بندی اطلاعات ورودی میباشد. لوب گیجگاهی اطلاعات را دو مرتبه، با یک تاخیر چند میلی ثانیه ای بین ارسال دو پیام دریافت میکند. یک بار مستقیما و یک بار دیگر از راه انحرافی از نیمکره راست مغز. چنانچه تاخیر ارسال پیام دوم اندکی بیشتر از معمول طول بکشد، مغز ممکن است اطلاعات را به غلط زمانبندی کرده و به عنوان یک حافظه پیشین ثبت کند، که در این صورت حس ناگهانی آشنایی به انسان دست میدهد.

 

- مسیر سیگنالهای دو چشم به سمت مغز از حیث طول اندکی متفاوت است. مغز اطلاعات را از یک چشم دریافت کرده و فوراً در حافظه ثبت میکند. لحظه ای بعد سیگنال از چشم دوم به مغز میرسد. سپس مغز فوراً در می یابد که اطلاعات دریافتی آشنا است، دقیقا مشابه آنچه در حافظه موجود است. هرگاه اختلاف ورود اطلاعات دو چشم بیش از 0.025 ثانیه بطول انجامد ،ممکن است مغز دو تصویر را یک تصویر واحد تفسیر نکرده و حالت دژاوو به انسان دست دهد.

 

- انسان در واقع دو روش پردازش اطلاعات دیداری مجزا در مغز خود دارد. یک مسیر ساقه مغز که در مراحل اولیه تکامل، مغز برای پردازش اطلاعات دیداری از آن استفاده میکرده است. و مسیر جدید تالاموس که انسان امروزی از آن استفاده میکند، چراکه کارامدی و سرعت عمل آن بیشتراست. سرعت پردازش اطلاعات دیداری در مرکز تالاموس 0.025 ثانیه سریعتر از مرکز ساقه مغز است. برخی افراد که کماکان مسیر قدیمی ساقه مغزشان فعال است، مغز دو تصویر مجزا از یک صحنه دریافت میکند که دژاوو را پدید می آورد.

 

 

4- منابع دیگر خاطرات: ما دارای خاطرات ذخیره شده فراوانی از جوانب گوناگون زندگی خود هستیم. نه تنها از تجارب شخصی خودمان بلکه از تجارب دیگران، فیلم های سینمایی، تصاویر و کتاب های که مطالعه شان کرده ایم. ما ممکن است خاطرات محکمی از چیزهایی که دیده و یا خوانده ایم در حافظه مان داشته باشیم، بدون اینکه آنها را شخصاً تجربه کرده باشیم. به مرور زمان این خاطرات ممکن است به ذهن ما رانده شوند. وقتی ما چیزی را می بینیم و تجربه می کنیم که بسیار شبیه یکی از همین خاطرات است به ما احساس دژاوو دست میدهد.

 

 

5-رویاها: عقیده بر آنست که رویاها مستقیماً بدون ورود به حافظه کوتاه مدت در حافظه بلند مدت ثبت میشوند. دژاوو ممکن است خاطره یک رویای فراموش شده با عناصر یکسان در تجربه فعلی در بیداری باشد.

 

 

6-عقیده زیگموند فروید:دژاوو هنگامی روی میدهد که فرد خودبخود یک خیالپردازی ناخوداگاه را به خاطر می آورد. از آنجایی که (آن خیالپردازی) ناخودآگاه است مضمون و محتوای خیالپردازی از سطح آگاهی بلوکه شده است. اما حس آشنایی (به خودآگاه) نشت میکند و تجربه دژاوو را پدید می آورد.

 

 

 

7-اختلال در فراِیند حافظه علت ایجاد دژاوو میباشد:

 

مراکز حافظه در مغز:

 

1- قشر پیش پیشانی+هیپوکامپ(hippocampus) : مسئول یادآوری آگاهانه میباشند.

 

2- اتصالات قشر مخ+قشر پاراهیپوکامپال(parahippocampal gyrus) :مسئول احساس آشنایی می باشند.

 

نکته:قشر پاراهیپوکامپال (parahippocampal gyrus) ما را قادر میسازد تا تعیین کنیم چه چیز برایمان آشنا و چه چیز آشنا نیست (بدون بازیایی خاطره خاص آن). مسئولیت حافظه بلند مدت را نیز برعهده دارد.

 

نکته:هیپوکامپ ما را قادر میسازد تا آگاهانه وقایع را بخاطر آوریم.

 

3- آمیگدال (بادامه)(amygdala) :مسئولیت هشیاری ما در زمان حال را بر عهده دارد.

 

4- هیپوتالاموس(hypothalamus) :مسئولیت حافظه کوتاه مدت انسان را بر عهده دارد.

 

 

ما اطلاعات را از محیط میگیریم و آنرا در حافظه کوتاه مدت خود نگه میداریم و سپس با حافظه بلند مدت خود مقایسه کرده و تصمیم گیری می کنیم. اما دژاوو وقتی پیش می آید که اطلاعات دریافت شده از محیط بجای پردازش شدن در بخشی از مغز که مسئول پردازش زمان حال است (بادامه) به دلایل خاصی در قسمتهای مربوط به حافظه کوتاه مدت یا بلند مدت (هیپوتالاموس یا پاراهیپوکامپال) پردازش میشوند. در این شرایط چیزهایی که از محیط توسط مغز دریافت میشوند، برای انسان احساس "خاطره بودن" میدهند و در اینجا است که حالت دژاوو به انسان دست میدهد.

 

نکته:دژاوو زمانی رخ میدهد که قسمت پاراهیپوکامپال بطور موقت بر اثر فعالیت طبیعی هیپوکامپ فعال میگردد.

 

نکته: همپوشانی میان سامانه های عصبی مسئول حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت، علت ایجاد دژاوو می باشد.

 

 

انواع دژاوو:

 

deja vecu =از پیش تجربه شده

deja senti=از پیش حس شده

deja visite=از پیش بازدید شده

deja voulu=از پیش آرزو شده

deja entendu=از پیش شنیده شده

deja eprouvre=از پیش تجربه شده

deja fait=از پیش انجام شده

deja pense=از پیش اندیشیده شده

deja su=از پیش دانسته شده

deja dit=از پیش بیان شده (مضمون)

deja lu=از پیش خوانده شده

deja reve=از پیش در رویا دیده شده

deja parle=از پیش بیان شده (عین واژه ها)

deja recontre=از پیش ملاقات شده

 

نکته: جامائس وو (جومس وو) jamais vu: به معنی"هرگز دیده نشده" حالت عکس دژاوو میباشد. هرگونه وضعیت و صحنه آشنا که برای ناظر ناآشنا بنظر رسد. فرد در یک لحظه یک شخص، واژه و یا مکان آشنا را نمیتواند تشخیص بدهد، و تصور میکند تا به حال با آن روبرو نشده است. مثلاً وقتی با دوست خود در حال صحبت کردن میباشید، ناگهان تصور میکنید با یک فرد غریبه در حال گفتگو هستید.

 

نکته: پرسک وو (presque vu) : به معنی"تقریبا دیده شده" میباشد. به حالتی اطلاق میگردد که اطلاعات آشنا بوده و اما دسترسی به آنها امکان پذیر نیست. اصطلاح "نوک زبان بودن" میباشد.

منبع: مردمان

  • Like 7
لینک به دیدگاه
ميشه بحثو بذاريم واسه يه وقت ديگه؟؟

بحث خيلي خوبيه...دوس دارم ادامه پيدا كنه

اما الان نه...چون خيلي خسته ام...هم روحم :ws3: هم جسمم!

 

ببخشید.من اون موقع اینترنت قطع شد.یعنی کل شهر ما قطع شد و هنوزم قطع هست.الانم با اسرانسل اومدم.واسه این نتونستم جوابتو بدم.خواستم بدونید که بی ادبی تلقی نکنید کارمو

 

ببینید من یه چیز رو مطمئنم که این اتفاقات رو ما در خواب ندیدیم.چون انسان در زمان محصور هست و نمیتونه به حلو سفر کنه.میتونه پیش بینی کنه اما اینکه خودش وجود داشته باشه نه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ببخشید.من اون موقع اینترنت قطع شد.یعنی کل شهر ما قطع شد و هنوزم قطع هست.الانم با اسرانسل اومدم.واسه این نتونستم جوابتو بدم.خواستم بدونید که بی ادبی تلقی نکنید کارمو

 

ببینید من یه چیز رو مطمئنم که این اتفاقات رو ما در خواب ندیدیم.چون انسان در زمان محصور هست و نمیتونه به حلو سفر کنه.میتونه پیش بینی کنه اما اینکه خودش وجود داشته باشه نه

خواهش ميكنم...اتفاقه ديگه!

نميدونم...از اون موقع كلي فكر كردم...هنوز به نتيجه اي نرسيدم

درمورد اينكه خواب باشه منم با شما موافقم...خيلي بعيده كه ما تو خواب آينده رو ديده باشيم

شايد اين فقط يه حسه...واقعي نيست!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
خواهش ميكنم...اتفاقه ديگه!

نميدونم...از اون موقع كلي فكر كردم...هنوز به نتيجه اي نرسيدم

درمورد اينكه خواب باشه منم با شما موافقم...خيلي بعيده كه ما تو خواب آينده رو ديده باشيم

شايد اين فقط يه حسه...واقعي نيست!

 

ببین خواب نمیتونه از اینده خبر بده.ممکنه اتفاقاتی رو از گذشته در خواب ببینیم اما گذشته نه.

در این من که مطمئنم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ببین خواب نمیتونه از اینده خبر بده.ممکنه اتفاقاتی رو از گذشته در خواب ببینیم اما گذشته نه.

در این من که مطمئنم

آره قبول دارم!

اما نميتونم توجيهي واسه اين حالت پيدا كنم!

  • Like 1
لینک به دیدگاه
آره قبول دارم!

اما نميتونم توجيهي واسه اين حالت پيدا كنم!

 

 

مگه حتما باید واسه همه چیز توجیهی وجود داشته باشه؟یا حتما باید در زمان ما علتش فهمیده بشه؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
مگه حتما باید واسه همه چیز توجیهی وجود داشته باشه؟یا حتما باید در زمان ما علتش فهمیده بشه؟

نه خب!

اما كاش زودتر پيدا شه تا از فوضولي نمردم من :ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...