atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ برگ برگ دفترسرنوشتم با نام تو ورق می خورد کمین کرده ام _ تااولین طلوع نگاهت را به خانه ام آویزان کنم سرمامرا می پوشاند وقتی بهانه دست شمع هامی دهی می بارم وقتی ابرهارا باسرانگشتانت ازپشت پلک هایم می چینی و خنده را بر روی لب هایم می خندانی ... 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به دنيا كه آمدم،پيراهن سرنوشت را، آويزان تنم كردند بي آنكه ـ انتخابي در مسير زندگي ام كرده باشم.... راهي را نشانم دادند ،كه حس ميكنم هنوز عريانم... عريان لباس ها و نگاهي، و شرم دارم از پيراهني كه هنوز روي طناب ذهنم آفتاب مي خورد و مي رقصد و هيچ گاه خشك نمي شود.....!! مي شمارم ساعت ها را وقتي لگد مي كنم ثانيه هايي كه شب و روز مرا با مهرباني نفس مي كشند، بي آنكه بدانم روزي خواهد رسيد كه مرا بي نفس مي كُشند!! چه گرم است خاكي كه قرار است، همسايه ي تن سردم شود و چه سخت تر ـ كه ندانم قلبم ،لاي انگشتان چه حشره اي قلقلك ميخورد و نتوانم فرياد بزنم سهم او نيست و دست نگهدارد.... اما حشره چه مي فهمد ! سهم و قلب چيست، و روزي چه كسي را هفتاد و۷ بار تپيده است.... وقتی مرا از تو چيدند، خواب پروانه ها هنوز پيله بود و دنياي عجيبي پنجه برافكارم مي کشید!!! آيا تو ميداني چه روزي خواهم مرد؟ حدس مي زنم لاي گره روسري ات، آويزان آرزوهايت خواهم شد. آويزان آرزوهايي كه از سينه ات فوران ويا در بغضي خواهم شكست ، كه گلويت را قورت مي دهد....! روزي خواهم رفت- شبي كه نزديك است...... 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بــعـضـی ها باهات کاری میکنند که با یادآوری تمام لطف هایی که در حقشون کردی به شدت از خودت متنفر ميشي...! 4 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بنی آدم را اعصاب یكدیگرند...! 1 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ " او "...تنها یک...ضمیر سوم شخص مفرد نیست..." او "همه ی دنیای من است... 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ کاردَک در دستم ماسید! دیگر جایی نمانده که خط بکشم.... تمام نامه ات را پاره پاره کردم..... اما هنوز خنک نشده ام از داغی تو! 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ این نشانه یِ چیست؟ این نشانه یِ چیست؟ وقتی زنی چترش را از یاد میبرد...! 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم ... باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم ... باز باید مواظب اشک هایم باشم ... باز همان تظاهر همیشگی : " خوبم ... " 3 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۲ ايمان داشته باش كه كوچكترين محبت ها از ضعيف ترين حافظه ها پاک نمی شود...! 2 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۲ گاهی حرفم را برای نان ریزه های حیاطمان میزنم شاید گنجشکان هضمش کنند...! 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۲ گاهی اوقات دلت بهانه هایی میگیره که خودت هم توش می مونی گاهی اوقات دلت برای روزهایی تنگ میشه که میدونی تداعی اون روزها الان دیگه بی معنی هست گاهی اوقات دلت هوای کسی رو می کنه که میدونی داشتنش دیگه خیلی دیره گاهی اوقات وقتی به اوج زندگیت می رسی و گذشته هات و فراموش میکنی ،اما یهو یه چیزی میاد سراغت و گذشته هارو برات زنده میکنه! گاهی اوقات وقتی تو اوج شادیهستی و زندگیت آرومه یکی میاد و خنده هات و تلخ میکنه و زندگیت میشه پر هیاهو! گاهی اوقات دلت دست گل به آب میده و هر کاری میکنی که آروم بشه، نمیشه!! گاهی اوقات دلت از خودت هم میگیره ، نمیدونی چیکار کنی ؟ گاهی اوقات تو کار روزگارهم می مونی ،باز هم صبر میکنی تا ببینی چه بازی جدیدی دوباره باهات شروع کرده؟ گاهی اوقات زندگیت میشه چندنقطه چین با یه عالمه علامت سوال!!! گاهی اوقات پشت هر نگاهت یه علامت تعجب جا میذاری ؟ گاهی اوقات دلت می خواد دادبزنی وخدا رو با تموم وجودت صداکنی! اما یهو یه چیزی میاد جلوتو میگیره ؟؟ اما نمیدونیاون چیه ؟؟! گاهی اوقات هم، گاهی اوقاتها خاطره ساز میشه برات. و پایان هر گاهی اوقات هات مینویسی شاید سهم من از زندگی همین باشه ؟؟؟ گاهی اوقات هم از هر چی بهانه ی دلت خسته میشی دلت می خواد بذاری و برای همیشه بری اما این گاهی اوقات هانمیذارن!!!!!!! گاهی اوقات ، گاهی اوقات های دلت هم، تمومی ندارن .......... زنده ام با همین گاهی اوقات ها ،گاهی خدا ، گاهی عشق ،گاهی نفس ،گاهی زندگی ،گاهی امید ، گاهی اشک ،و شایدم گاهی.......... !!!!!؟؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 اردیبهشت، ۱۳۹۲ مهربانی تا کی ؟........ بگذار سخت باشم و سرد!..................... باران که بارید........................ چتر بگیرم وچکمه!!....................... خورشید که تابید................... پنجره ببندم و تاریک!!!....................... اشک که آمد .................. دستمالی بردارم وخشک!!!................... او که رفت .......... نیشخندی بزنم وسوت................ 3 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ می دونم می خونی و می دونم می بینی هنوز هم تپش قلبت رو حس می کنم ........ اما مسیر رو اشتباه انتخاب کردی با سردیت به من لطمه نمی زنی فقط به خودت حقه می زنی ... هر روز و هر روز دیگری رو انتخاب کردی ؟! پس چرا چشمت هنوز به این سمته ! چیزی رو جا گذاشتی ؟! می گفتی من با غرورم زنده ام اما همیشه این من بودم که اولین گام رو برداشتم اشتباه نکن ! غرورم نبود که زیر پا گذاشتم ... من فقط شجاعتش رو داشتم حالا من پیش وجدانم راحتم و وجودم هم کم کم آروم می گیره ولی این داغ همیشه برای تو می مونه که "دیر شد ........ اشتباه کردم " اما مطمئن باش که اون وقت دیگه من نیستم .... شاید من هم دیگری رو انتخاب کردم .... اما قطعا اون روز اسم تو برای همیشه از صفحه زندگیم پاک شده . 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ خــــدایـــــا مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟ ایــــن بــــــغـــض بــــــه تــــنـــهــایــی . . . از گـــلـویــم پـــایـــیــن نـــمــی رود 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا میرفتیم؟! حالا یک بار از شهر میرویم… یک بار از دیار… یک بار از یاد… یک بار از دل… و یک بار از دست… 1 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ دکتر !! پای نسخه ام بنویس "ممنوع الملاقات" . . . . بگذار تنهاییم دلیل پزشکی داشته باشد . . . .!!! 1 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ (▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے بــیــهــوده ســوخــتــَم ................! مــِثــل ِ ســیــگــار بــیــن ِ لــَب هــای ِ كــَســی كــه ســیــگــاری نــَبــود و نــیــســت....!! (▓▓▓(̅(_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅()ڪے لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ دلـــتنگـــــی ِ مــــن تمــــامـــــ نمــیشــــود.... همیــــــن کهـــــــ فکـــــر میکــــنم منـــ و تـــو "دو" نفریــــــم ؛ دلتــــنگـــ ــتر میــشومــــ ــبرای تــــو ... 2 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ مـن اگـه مـینویسم واسـه ی خـــودمه واسـه ی بـغض هـای تـکـراری واسـه ی کـلمه هایــی کـه روی کـاغـذ جـــون مـیگیرن نـه واسـه تــو کـه از حـرفام هـیچی نـمـیفـهمی..! 1 لینک به دیدگاه
atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 خرداد، ۱۳۹۲ هـنوز یک لـبخندم را بـسته بـندی کـرده ام بـرای روزی کـه تـو را اتـفاقی مـیـبینم آنــقـدر تـمیز بـخندم که بـه خـوشـبختـیم حــسادت کـنی(!) 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده