رفتن به مطلب

چجوری میمیریم؟


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

فکر میکنین اون لحظه ای که دیر یا زود میرسه و قرار میشه این زندگی سختو ترک کنین ...

کجایین؟

کی پیشتونه؟

درحال انجام چه کاری هستین؟

چه کار نیمه تمامی ازتون بجا میمونه؟

دیگران چجوری ازتون یاد میکنن؟

.....

...

.

  • Like 28
  • پاسخ 55
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

خودم که فکر میکنم تو جاده درحال رانندگی هستم که یه راننده تریلی خواب آلود از روبرو بهم میزنه و همه چی تموم میشه...

  • Like 11
ارسال شده در

من سرطان میگیرم. تو بیمارستان تنها میمیرم. حسرت کارهای نکرده و زندگی هدر رفته رو میخورم. منو با بیخانمانها دفن میکنن چون خانواده ای ندارم. تو یاد کسی هم نمیمونم که ازم یادی بشه

  • Like 8
ارسال شده در
فکر میکنین اون لحظه ای که دیر یا زود میرسه و قرار میشه این زندگی سختو ترک کنین ...

کجایین؟

کی پیشتونه؟

درحال انجام چه کاری هستین؟

چه کار نیمه تمامی ازتون بجا میمونه؟

دیگران چجوری ازتون یاد میکنن؟

.....

...

.

بالاخره یه جورائی میمیریم. زیاد هم مهم نیست.

چه جوری زندگی کردن مهمترهّ .

زندگی رو باید زندگی کرد.

مهم اینه که سعی کنیم از خودمون راضی باشیم. :icon_gol:

  • Like 6
ارسال شده در
بالاخره یه جورائی میمیریم. زیاد هم مهم نیست.

چه جوری زندگی کردن مهمترهّ .

زندگی رو باید زندگی کرد.

مهم اینه که سعی کنیم از خودمون راضی باشیم. :icon_gol:

 

 

همون....

فکر میکنی وقتی میمیری از خودت و زندگی که کردی راضی هستی؟

  • Like 3
ارسال شده در

خیلی ساده در نهایت پیری وقتی تمام اهدافم محقق شده توی یه روز زیبای بهاری قبل از این که افتاب طلوع کنه ...وقتی همه از خواب بیدار میشن میبینن که من دیگه نیستم .... عده ای ازم به خوبی یاد میکنن و عده ای به بدی

  • Like 4
ارسال شده در
همون....

فکر میکنی وقتی میمیری از خودت و زندگی که کردی راضی هستی؟

اکثر بد بیاری هایی که برام اتفاق افتاده خودم توش مقصر نبودم. البته همشم یه جورائی مدیریت کردم تا تاریخ مصرفشون تموم بشه. تمومی هم نداره. اما خوب اگر خودم هوای خودم رو نداشته باشم باختم.

از هیچکس انتظار مرحمت ندارم . مثل یه گل خودرو .

البته با تمام این اوصاف از خودم و از زندگیم راضی ام. ( دیگران هر چه نظر بدهند برام مهم نیست. چه مثبت و چه منفی) من از آنچه بودم و میتونستم باشم رضایت دارم. امید به خود:icon_gol:

  • Like 3
ارسال شده در
خیلی ساده در نهایت پیری وقتی تمام اهدافم محقق شده توی یه روز زیبای بهاری قبل از این که افتاب طلوع کنه ...وقتی همه از خواب بیدار میشن میبینن که من دیگه نیستم .... عده ای ازم به خوبی یاد میکنن و عده ای به بدی

 

 

چه مرگ قشنگی :ws37:

  • Like 2
ارسال شده در

انقد بهش فکر کردم

اما هیچ جوابی پیدا نشد:hanghead:

  • Like 3
ارسال شده در

نیمدونم چجوری ولی اصلا دلم نمیخواد زمستون باشه

دوست دارم تو بهار برم

وقتی که به صندلی راحتیم تکیه دادم

و دارم موسیقی ترجیحا از ساخته های یانی رو گوش میدم

بچه گربه هام کنار صندلی بازی میکنن و هی پاهام رو چنگ میزنن(درست عین پدر خوانده )

  • Like 3
ارسال شده در
چه مرگ قشنگی :ws37:

قابلی نداره:ws37:

  • Like 1
ارسال شده در

نمیدونم... چه اهمیتی داره که چطور میمیریم ؟ چه اهمیتی داره که وقتی ما رفتیم کی چی میگه و کی دلش تنگ میشه و کی نمیشه ؟

 

تنها چیزی که هست اینه که ما دیگه نیستیم...

 

یک زندگی بوده و تموم شده... یا توش موفق بودیم یا نبودیم...

  • Like 11
ارسال شده در
فکر میکنین اون لحظه ای که دیر یا زود میرسه و قرار میشه این زندگی سختو ترک کنین ...

کجایین؟

کی پیشتونه؟

درحال انجام چه کاری هستین؟

چه کار نیمه تمامی ازتون بجا میمونه؟

دیگران چجوری ازتون یاد میکنن؟

.....

...

.

همش رو ول کن وقتی مردی دیگه مردی سختیش میمونه برا اطرا فیان که چجوری پول ختمت رو جور کنن

  • Like 5
ارسال شده در

من فکر می کنم تو یه تصادف ضربه مغزی می شم ...

خانوادم هم پیشم هستن!(البته تو بیمارستان)

بقیشم نمی دونم!!!

  • Like 4
ارسال شده در

من هم فکر میکنم یک حاجی چاق و گنده،به زور بهم نارنجک میبنده و پرتم میکنه زیر تانک دشمن !!! :w74:

 

تازه کلی هم قبلش منو شستشوی مغزی داده،اما باز هم برام سخته بپرم زیر تانک،ولی دیگه نمیتونم مقاومت کنم. :4564:

 

 

10 سال بعد..........

 

بر سر در انجمن نواندیشان نوشته:

 

به تالار نواندیشان زادگاه اسی نفهمیده خوش آمدید. :sigh:

  • Like 14
ارسال شده در

من دلم نمیخواد تو درگیری و تصادف بمیرم

دوست دارم شب بخوابم و دیگه پانشم.........

 

البته ممکنه تا فردا عصرش کسی متوجه نشه..........

  • Like 6
ارسال شده در
نمیدونم... چه اهمیتی داره که چطور میمیریم ؟ چه اهمیتی داره که وقتی ما رفتیم کی چی میگه و کی دلش تنگ میشه و کی نمیشه ؟

 

تنها چیزی که هست اینه که ما دیگه نیستیم...

 

یک زندگی بوده و تموم شده... یا توش موفق بودیم یا نبودیم...

 

همش رو ول کن وقتی مردی دیگه مردی سختیش میمونه برا اطرا فیان که چجوری پول ختمت رو جور کنن

 

 

اهمیتش یه چیزه چه مدلی و کجا مردنش یه چیز دیگه

 

یه وقتایی یه مردنایی به همه ی زندگی می ارزه...

  • Like 4
ارسال شده در
من هم فکر میکنم یک حاجی چاق و گنده،به زور بهم نارنجک میبنده و پرتم میکنه زیر تانک دشمن !!! :w74:

 

تازه کلی هم قبلش منو شستشوی مغزی داده،اما باز هم برام سخته بپرم زیر تانک،ولی دیگه نمیتونم مقاومت کنم. :4564:

 

 

10 سال بعد..........

 

بر سر در انجمن نواندیشان نوشته:

 

به تالار نواندیشان زادگاه اسی نفهمیده خوش آمدید. :sigh:

 

شایدم یه گوشه ای قایم میشی که تانکه نبینتو بره ولی از بد شانسیت همون موقع یه موشک آر پی جی تانک و تو و حاجی رو میفرسته رو هوا...

بعد برا اینکه آبرو روزی نشه یه چیزای دیگه ای تو کتابا مینویسن :a030:

  • Like 4
ارسال شده در

منم دلم میخواد وقتی بمیرم که دیگه بعد از اون مفید نباشم:ws3:

بعد از اینکه همه کارامو کرده باشم بچه هامم عروس داماد کرده باشم:ws3: قرض و قوله(املاش درسته دیگه) نداشته باشم، توی خونه خودم بمیرم اونم یه مرگ راحت دلم میخواد موقع مرگم عزیزام دوروبرم باشن ........البته الان که فک میکنم دیدن مرگ یکی خیلی سخته پس بهتره که توی باغ خودم باشم اونم تنها. با یه لباس سفید بلند و تر تمیز،:icon_redface: فصلش به خاطر طرافیان اواخر بهار باشه بهتره تا بعدش بازمونده ها بتونن برن مسافرت یه کم حالشون عوض شه:ws37:

حتما مجلس ترحمیم تشیف بیارین:ws44::ws44::ws44:

  • Like 5
ارسال شده در
شایدم یه گوشه ای قایم میشی که تانکه نبینتو بره ولی از بد شانسیت همون موقع یه موشک آر پی جی تانک و تو و حاجی رو میفرسته رو هوا...

بعد برا اینکه آبرو روزی نشه یه چیزای دیگه ای تو کتابا مینویسن :a030:

میگم چطوره حالا که دست به تحریف تاریخ ناب ما میزنی،شیوه رحلت جانگداز شما را از تریلی به غرق شدن در سونای بخار با بازجوی مهربون تغییر بدم؟ :girl_yes2:

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...