spow 44197 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟ میگم نــه زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد 69 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! نه بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم 51 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ يارو عکسمو ديده ميگه:اااا دماغ خودته اين؟ نــه دماغ اجدادمه که بيني به بيني، نسل به نسل منتقل شده الان رسيده به من!!!! 49 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ ، نــه دوتا زنبوريم اومديم استخدام شيم 61 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ نــه دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه 48 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای بیایی تو ؟ نــه میخوام ببینم اف ف سالمه یا نه 46 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ نه اومدم اینجا برم دسشویی 46 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بغل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ نــه می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم 43 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟نه ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!! 49 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟نــه داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته 50 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟ میگه خط تلفن؟ نــه خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم 31 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟ نــه اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم 28 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟ نــه گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه! 37 لینک به دیدگاه
CodePlus 15426 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ روز تعطیلی داشتیم تو طبیعت آتیش روشن میکردیم .. یارو ماموره اومده میگه داری آتیش روشن میکنی ؟ .. پَ نه پَ .. داریم واسه آیندگان کربن تولید میکنیم 38 لینک به دیدگاه
CodePlus 15426 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ دارم آفتاب میگیرم .. یارو میگه داری آفتاب میگیری .. پ َ نه پَ خوابیدم اینجا سرطان پوست بگیرم واسه کلکسیون مریضیام ! 28 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ سلام spow جون یعنی همه اینها واسه خودت اتفاق افتاده؟ 11 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ از دانشگاه برگشتم خونه مامانم میگه اااااااا اومدی؟؟ میگم نه هنوز تو راهم نیم ساعت دیگه میرسم!! 33 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ دارم آفتاب میگیرم .. یارو میگه داری آفتاب میگیری .. پ َ نه پَ خوابیدم اینجا سرطان پوست بگیرم واسه کلکسیون مریضیام ! برای من اتفاق افتاده؟نه عزیزم برای اونا که اومده بودن صفا اتفاق افتاده اینا ایینه عبرت هستن 17 لینک به دیدگاه
CodePlus 15426 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ برای من اتفاق افتاده؟نه عزیزم برای اونا که اومده بودن صفا اتفاق افتادهاینا ایینه عبرت هستن جات خالی .. این دوتا واقعیه .. یارو ماموره مونده بود چی بگه 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۰ جات خالی .. این دوتا واقعیه .. یارو ماموره مونده بود چی بگه عجب! باحال بودن 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده