Z@laL 6664 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 بهمن، ۱۳۹۱ زن هستی ساز و نظم ده و مهر گستر است سرچشمه محبت و الطاف داور است بهر صفا و لطف خدا عشق مظهر است بعد از خدا به سجده بوَد زآن که برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام است (دوستان لطفا پستهای تکراریه منو بهم بگید) 10 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۱ من زنم... سخت عاشق میشم... ولی وای به روزی که عاشق بشم... سکوت میکنم... اما هرگز دست نمیکشم... من زنم فرومانروای احساسات... 17 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۹۱ زنهای بیشماری شبهای بلند زمستان نامههای عاشقانهی بلند نوشتهاند آهی بلند کشیدهاند و با میلهای بلند به بافتن دستکش برای مردانشان ادامه دادهاند، من جز رویا بافتنی دیگری بلد نیستم در مِیلهای کوتاهم به تو مینویسم دستکشهای چرمیات را در اداره جا نگذاری و پیش از آنکه تو فرصت جواب دادن پیدا کنی آه! زمستان تمام شدهاست. مژگان عباسلو 13 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، ۱۳۹۱ به جهنم که پیر میشوی دیوانه !!!!! چروکِ زیر چشمانت همانقدر زیباست که چینِ رویِ دامنت.............. 16 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۱ حرف دلت را امروز بگو اگر امروز گفتی ، میشود حرفِ دل اگر نگفتی، فردا میشود دردِ دل 11 لینک به دیدگاه
Farhad.Jonobi 2552 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۱ آره وداع آخره ، چاره ی من یه باوره باور نمیکنم ولی، وقت نگاه آخره پشت سر و نگاه نکن، نه اسممو صدا نکن من میرم اما عشق من، با عاشقی وداع نکن نفرین نکن ای نازنین، وقتی میرم تنها نشین صرف نظر کن از دلم، اینه کلام اخرین گریه نکن ای نازنین، وقتی میرم تنها نشین صرف نظر کن از دلم، ای یار من ای بهترین خدا نخواست که عشقمو تا پای جون نشون بدم نخواست که با تو باشم و تو دستای تو جون بدم فکر نکن از سنگه دلم، دلم میگه باید برم اشک چشام در نمیاد این دردمو به کی بگم با حس سبز عاشقی تو آسمون قدم بزن میبینی که ستاره هام بدجوری عاشقت شدن غم از دلم در نمیاد هیشکی باهام راه نمیاد غرورمو شکستم و اشک چشام در نمیاد من به همینم قانعم تا زنده باشم عاشقم برای من که عاشقم فقط توئی شقایقم نیبن که بیصدا شدم نبین همیشه ساکتم من نگران حالتم همیشه بی قرارتم 4 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اسفند، ۱۳۹۱ دوست داشتنت کودکی ست که بغل گرفتنش آرامم می کند . . تورا که دوست دارم زیباترین زن این شهر منم قدم بلند می شود و مهربانی ام بی انتهاست . . . زینب صابر 7 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 اسفند، ۱۳۹۱ برای تو هیچ پیامی ندارم دلتنگیم نه در کلامی میگنجد، نه در پیامی! اینجا زنی در انتظارت نیست. هیاهوی نبودنت از من مرد ساخت...........!!!!!!!! 7 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۱ ﺯﻧــﺎﻧـﻪ ﺗـﺮﯾـﻦ / ﺯﻧـﺎﻧـﻪ / ﻫـﺎﯾــﻢ ﺭﺍ ﺑـﻪ / ﺗــﻮ / ﯾـﯽ ﻣـی سـپـاﺭﻡ ﮐـﻪ ﺑــﻮﯼ ﺧـﻮﺵ ِ ﻣــﺮﺍ ﺧــﻮﺏ ﻣـﯽ ﻓـﻬﻤـﯽ (!) ﺩﺭ ﺩﻧـﯿــﺎﯾـﯽ ﮐـﻪ ﻫﯿـﭻ ﭼﯿـﺰﺵ ﻣﻬـﻢ ﻧﯿـﺴـﺖ ... ﺟــﺰ ﻣﻬـﻢ ﻧﺒـﻮﺩﻥ ﻫﻤـﻪ ﭼﯿــﺰ ﺑــﻮﯼ ﺧـﻮﺵ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﻧـﺴﺘــﻦ...ﺑـﻮﯾـﯿــﺪﻥ ﻭ ﺑـﻠﻌـﯿــﺪﻥ ﻫﻨــﺮ ﺑـﺰﺭﮔﯽ ﺍﺳﺖ ... 6 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۹۱ شابلون نمیخواهد کشیدن دردهای یک زن کافیست سرسطر بنویسی: زنانگی! 10 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ زنانه بگویم؛ کمی عشق می خواهم، کمی عاشقانه، کمی آغوش.. آغوشی نه از جنسِ آغوشِ یک مرد، نه از جنسِ خواستن، نه از جنسِ شهوت؛ آغوشی از جنسِ گرمِ محبت.. آغوشی که همه ی دلتنگی ها و خستگی هایم را، توی آن جا بگذارم... 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ من یک زنم .. مثل خواهرم مثل همسایه ام... مثل تو گاه مثل یک عروسکم دست خودش گیسوانم را رها می کند چشما نم را سرمه می کشد لپم را گلی می کند گاه سوزن و نخم برای وصله جوراب دخترم گاه کف صابونم برای پیراهن پسرم من همان هزار دستانم که هزار دست کم دارم ! گاه بس که خسته ام تی تن مرا می کشد اجاق لطف می کند و دل مرا مارمالاد سرخ برای صبحانه فردا می سازد من شعرهایم را در خواب می گویم و با طلوع صبح بلند می گویم صبح بخیر عزیزم نگران نباش من شاعر نیستم ! بهترین جایگاه من کنار ظرفشویی است شعرهایم را بی اعتراض همه برای ظرفها دکلمه می کنم ظرفها کف می زنند فردای آن روز موج اف ام شعر مرا می خواند من شادیم را یک دور والس با جارو کف آشپزخانه می رقصم و به جای نماز چادر نماز مادرم را تند به تعداد رکعتها می بویم و می بوسم آه خدا کند مردی که به اندازه ظرفهای آشپزخانه مرا درک نکرد یک شب فقط یک شب شعرهایم را فالگوش می نشست ! ؟ 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ من زنم چکیده ی عشق .. مهر .. لطف آفریدگار گاه .. تن داده به تمام سختی روزگار من ضعیفه نیستم .. ای قویترین آفریده .. ای همدم تمام قدرتم در نگاهم نهفته .. ... همه در قلبم ... همیشه پا به پای تو .. در تمام دردسرهای دنیایی پر از سکوت شدم .. پر از قناعت شدم .. پر از همراهی بودنم اگر به چشم تو نمی آید .. برای چند لحظه حذف کن مرا از دنیایت ببین بدون من .. بدون این همخانه چگونه گرم میشود .. تمام زندگیت؟!؟! 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۲ مـسـئـول نـهـايـي آرامـش جـهـان ، آغـوش عـجـيـب حـضـرتـي بـه نـام زن اسـت . . . 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ گاهی دلت از زنانگی ات می گیرد می خواهی کودک باشی دختر بچه ای که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد و آسوده اشک می ریزد زن که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی... 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ زن مثل شیشست، هیچوقت مقاومتشو آزمایش نکن! چون اگه شکست خورده شیشه هاش بدجور زخم و زیلیت میکنه....!! 10 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین، ۱۳۹۲ من دخترم وقتی خسته ام وقتی کلافه ام وقتی دلتنگم بشقابها را نمیشکنم شیشه را نمیشکنم غرورم را نمیشکنم دلت را نمیشکنم در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد این بغض لعنتی است...... 11 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ ساکتم... هیچی نیستم... حتی آنقد زن نیستم که عاشقم باشد! اما کاش میفهمید من در برابر هرزه های بی احساس این شهر شلوغ فقط یک دختر ساده ام...!!!! 9 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 فروردین، ۱۳۹۲ کف پاهایت را قلقلک میدهم بخند دلم قنج می رود . . . . 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده