رفتن به مطلب

مشاوره : چی کار کنم ؟....بهش فرصت بدم ؟


ارسال های توصیه شده

به دختره بگو میلاد گفت : (:ws3:)

"به احترام اون لحظه های خوبی که با هم بودین و دوست داشتن هاتون باید بهش فرصت بدی بیاد حرفاشو بزنه"

 

 

باید با هم باشند تا این احساساشونو و دیوونه بازی ها یکم بخوابه..بعد یکم منطقی تر میشند و یه چیزایی تو هم میبینند

و اونجا اون اختلاف عقیده ها خودشو نشون میده و به قول عوری سرشون به سنگ میخوره و ..

لینک به دیدگاه
به دختره بگو میلاد گفت : (:ws3:)

"به احترام اون لحظه های خوبی که با هم بودین و دوست داشتن هاتون باید بهش فرصت بدی بیاد حرفاشو بزنه"

 

 

باید با هم باشند تا این احساساشونو و دیوونه بازی ها یکم بخوابه..بعد یکم منطقی تر میشند و یه چیزایی تو هم میبینند

و اونجا اون اختلاف عقیده ها خودشو نشون میده و به قول عوری سرشون به سنگ میخوره و ..

اوری با "الفه" :vahidrk:

لینک به دیدگاه
اخلاقیش اینه که برای پسره ارزش قائل باشه (به خاطر اون همه دوست داشتن و پیگیری و ...) و بزاره حرفاشو بزنه

 

بعد که حرفاشو زد تازه بیاد سبک سنگین کنه و با عقلش تصمیم بگیره :-|

 

خیلی دوست داشتم نظر آقایون رو هم بدونم

راستش من به شخصه فکر نمی کنم به جز توجیه کاراش چیز دیگه ای هم برای گفتن داشته باشه و البته یه سری وعده و وعید

 

 

:icon_pf (34):

خیلی بده اینطوری

 

راهش اینه که یه مدت با هم باشند...نه خیلی نزدیک و به قصد ازدواج...بعد کم کم خودشون بفهمند که تو یه سری چیزا با هم کنار نمیان و جدی بگیرند این مسائلو و بعد کم کم یه کاری بکنند با عقلشون

 

به اوری هم گفتم کلا پسره از اون شخصیت هاست که وقتی یه بار باهاش حرف می زنی جوری برخورد می کنه که دیگه نمی تونی ازش دل بکنی

حتی اگه خودش هم پیشت نباشه حرفا و کاراش همش جلوی نظرته

با این شرایط فکر نمی کنم بعد از صحبت عقلی دیگه براش بمونه که بخواد تصمیم بگیره

باورت می شه حتی کاری کرده بود که این اواخر داشت دختره رو راضی می کرد که حجابش بشه چادر

یعنی اگه یه کم باهاش مراوده داشته باشی ناخودآگاه جوری توجیهت می کنه که قبول می کنی به ساز اون برقصی حتی اگه مخالف 100% باشی

لینک به دیدگاه
خیلی دوست داشتم نظر آقایون رو هم بدونم

راستش من به شخصه فکر نمی کنم به جز توجیه کاراش چیز دیگه ای هم برای گفتن داشته باشه و البته یه سری وعده و وعید

 

 

 

 

به اوری هم گفتم کلا پسره از اون شخصیت هاست که وقتی یه بار باهاش حرف می زنی جوری برخورد می کنه که دیگه نمی تونی ازش دل بکنی

حتی اگه خودش هم پیشت نباشه حرفا و کاراش همش جلوی نظرته

با این شرایط فکر نمی کنم بعد از صحبت عقلی دیگه براش بمونه که بخواد تصمیم بگیره

باورت می شه حتی کاری کرده بود که این اواخر داشت دختره رو راضی می کرد که حجابش بشه چادر

یعنی اگه یه کم باهاش مراوده داشته باشی ناخودآگاه جوری توجیهت می کنه که قبول می کنی به ساز اون برقصی حتی اگه مخالف 100% باشی

 

 

ببین ...چرا ما از بعضی چیزا وحشت داریم ؟

 

من نمیخوام بگم ادم با هر چیزی فرم بگیره و از لحاظ فکری بی هویت باشه و با هر بادی اونوری بشه ولی بعضی وقتا تو یه چیزی و میدی و جاش یه چیز دیگه به دست میاری

شاید برای من و تو چادر سر کردن خیلی وحشتناک باشه

 

یا فک کنیم "ئه؟...یه پسر بیاد من و مجبور کنه چادر بپوشم فردائم همه بگن دیدی اون که تا دیروز اون جوری بودی و اینجوری بود حالا شده چادری!!!"

 

به نظر من این دختر باید بشینه سنگاشو با خودش وا بکنه

ببینه چه چیزایی از دست میده و در قبالش چه چیزایی به دست میاره

اگه چیزایی که به دست میاره راضیش میکنه ،براش ارزشمندتر از چیزایی که از دست میده

راحت میتونه تصمیم گیری کنه

 

ادم بهتره با خودش سنگاش و اول وا بکنه و تکلیفش و اول با خودش روشن کنه ....اونوقت دیگه توپم نمیتونه تکونش بده ....بعدشم دیگه منت و غرغر و این حرفا نیست

لینک به دیدگاه
خیلی دوست داشتم نظر آقایون رو هم بدونم

راستش من به شخصه فکر نمی کنم به جز توجیه کاراش چیز دیگه ای هم برای گفتن داشته باشه و البته یه سری وعده و وعید

 

 

 

 

به اوری هم گفتم کلا پسره از اون شخصیت هاست که وقتی یه بار باهاش حرف می زنی جوری برخورد می کنه که دیگه نمی تونی ازش دل بکنی

حتی اگه خودش هم پیشت نباشه حرفا و کاراش همش جلوی نظرته

با این شرایط فکر نمی کنم بعد از صحبت عقلی دیگه براش بمونه که بخواد تصمیم بگیره

باورت می شه حتی کاری کرده بود که این اواخر داشت دختره رو راضی می کرد که حجابش بشه چادر

یعنی اگه یه کم باهاش مراوده داشته باشی ناخودآگاه جوری توجیهت می کنه که قبول می کنی به ساز اون برقصی حتی اگه مخالف 100% باشی

 

 

شما فقط به فکر دختره این

اون پسره خوب آدمه و احساس داره و ...:ws6:

 

یه جور میگین انگار پسره فقط میخواد بیاید اینو گول بزنه و دم خوبی نیست .

خوب حتما چیزی واسه دوست داشتن داره که این دختره دوسش داره و حاضره اون کارا رو بکنه

لینک به دیدگاه
پس اگه اینجوریه فک نکنم بشه براش کاری کرد ....این و مطمئن باش که اگه این تاپیک به صفحه 100 برسه و عین کاربرایی که اومدن نظر دادن بگن نه !کسی که احساسش درگیره کار خودش و میکنه !

بعضی وقتا لازمه ادم یه تجربه هایی رو بدست بیاره و سرش محکم به سنگ بخوره

تا وقتی خودش به این نتیجه نرسه که اشتباه میکنه زمین و اسمونم جمع بشن نمیتونن متقاعدش کنن :ws37:

 

فقط امیدوارم تو این راستا چیز زیاد و گرانبهایی از دست نده !

 

آخه بعضی تجربه ها جوریه که شاید بعده ها بتونی جبرانش کنی

اما گاهی خاطراتی که از اون تجربه ها می مونه آدم رو نابود می کنه :sigh:

 

به دختره بگو میلاد گفت : (:ws3:)

"به احترام اون لحظه های خوبی که با هم بودین و دوست داشتن هاتون باید بهش فرصت بدی بیاد حرفاشو بزنه"

 

 

باید با هم باشند تا این احساساشونو و دیوونه بازی ها یکم بخوابه..بعد یکم منطقی تر میشند و یه چیزایی تو هم میبینند

و اونجا اون اختلاف عقیده ها خودشو نشون میده و به قول عوری سرشون به سنگ میخوره و ..

 

با اجازه تون دختره خودش میاد اینا رو می خونه نیازی نیست من بهش بگم کی چی گفت :ws37:

اما اینا یه سال قبلا با هم بودن

پسره لحظه به لحظه گوشی دستش بود و با بهانه و بی بهانه زنگ می زد (فکر کن 5 صبح زنگ می زد که بگه من دارم می رم ورزش ؛ آخه بهش گفته بود از هیکلت خوشم نمیاد :banel_smiley_4:)

به نظرت یه سال زمان کافی نیست برای کسب این تجربه ها !

 

حالا فردا گیر می ده به من که تو داری رای همه رو می زنی :icon_pf (34):(منظورم دختره بود)

لینک به دیدگاه

پسره لحظه به لحظه گوشی دستش بود و با بهانه و بی بهانه زنگ می زد (فکر کن 5 صبح زنگ می زد که بگه من دارم می رم ورزش ؛ آخه بهش گفته بود از هیکلت خوشم نمیاد :banel_smiley_4:)

 

 

 

چه عاشقانه :ws37:

این کجاش بده؟

لینک به دیدگاه
ببین ...چرا ما از بعضی چیزا وحشت داریم ؟

 

من نمیخوام بگم ادم با هر چیزی فرم بگیره و از لحاظ فکری بی هویت باشه و با هر بادی اونوری بشه ولی بعضی وقتا تو یه چیزی و میدی و جاش یه چیز دیگه به دست میاری

شاید برای من و تو چادر سر کردن خیلی وحشتناک باشه

 

یا فک کنیم "ئه؟...یه پسر بیاد من و مجبور کنه چادر بپوشم فردائم همه بگن دیدی اون که تا دیروز اون جوری بودی و اینجوری بود حالا شده چادری!!!"

 

به نظر من این دختر باید بشینه سنگاشو با خودش وا بکنه

ببینه چه چیزایی از دست میده و در قبالش چه چیزایی به دست میاره

اگه چیزایی که به دست میاره راضیش میکنه ،براش ارزشمندتر از چیزایی که از دست میده

راحت میتونه تصمیم گیری کنه

 

ادم بهتره با خودش سنگاش و اول وا بکنه و تکلیفش و اول با خودش روشن کنه ....اونوقت دیگه توپم نمیتونه تکونش بده ....بعدشم دیگه منت و غرغر و این حرفا نیست

 

حرف حق جواب نداره :ws37:

من که جای اون نیستم خودش باید تصمیم بگیره اما من همین جا می گم که پیش خودت حساب کن که فقط جریان چادر نبود این وسط اختلاف فرهنگی و عقاید خودت و خانواده ات و خیلی چیزای دیگه درگیره

پس در مورد همه اینا فکر کن

 

شما فقط به فکر دختره این

اون پسره خوب آدمه و احساس داره و ...:ws6:

 

یه جور میگین انگار پسره فقط میخواد بیاید اینو گول بزنه و دم خوبی نیست .

خوب حتما چیزی واسه دوست داشتن داره که این دختره دوسش داره و حاضره اون کارا رو بکنه

 

آخه من از نزدیک با پسره برخورد داشتم

می دونم خیلی دوستش داره اما من حس می کنم این دوست داشتن پسره فقط به خاطر داشته های دختره است

وقتی جلوی دوستاش می رسه فقط می خواد بگه که خانوم من (البته لفظی بود که زمانی که با هم بودن به کار می برد ) چی کار می تونه بکنه یا چی داره یا چه جوریه :banel_smiley_4:

 

با این حساب نظر شما دو نفر اینه که به پسره اون فرصتی رو که می خواسته بده

لینک به دیدگاه
آخه بعضی تجربه ها جوریه که شاید بعده ها بتونی جبرانش کنی

اما گاهی خاطراتی که از اون تجربه ها می مونه آدم رو نابود می کنه

)

 

متاسفانه اینم قسمتی از زندگیه که نمیشه حذفش کرد ....

 

خاطرات !

 

مشکل ماها اینه که میترسیم !از همه چی میترسیم ...از خاطرات،از حرف دیگران،از نگاه پدر،از حرف مادر ،از پوزخند دختر خاله،ازینکه نکنه یکی دیگه خوشبخت تر از من باشه ....و از خیلی چیزای دیگه ....

 

این دختر چه فرصت بده چه نده باز پشیمونه !

رو هوا این و نمیگم !.....

:sigh:

لینک به دیدگاه
چه عاشقانه :ws37:

این کجاش بده؟

 

نمی دونم شاید بد نیست به شرطی که پایدار باشه

من میگم با اون تب تند پس چه طور می تونست چند سال از دختره بی خبر باشه اگه عمیقا دوستش داشت

_____________________________________

 

راستی یه نکته مهمی که یادم رفت بگم

پسره چند سال پیش که با هم بودن ، دختره یه بار بهش گفت که همه چیز باید تموم بشه

اما متاسفانه بعد از کلی جار و جنجال پسره سر به نیست رفت :icon_pf (34):

بعدشم خبر رسید که خودکشی کرده :banel_smiley_4:

خب دوستم واقعا سر اون جریان ضربه بدی خورد

الان هم دقیقا اومده دست گذاشته روی نقطه ضعفش که اگر به من اجازه صحبت ندی کاری می کنم تا آخر عمر عذاب وجدان رهات نکنه

راستش من هم یه کمی می ترسم ازش

چون این قدر ...... هست که کاری رو که می گه بکنه !

لینک به دیدگاه
حرف حق جواب نداره :ws37:

من که جای اون نیستم خودش باید تصمیم بگیره اما من همین جا می گم که پیش خودت حساب کن که فقط جریان چادر نبود این وسط اختلاف فرهنگی و عقاید خودت و خانواده ات و خیلی چیزای دیگه درگیره

پس در مورد همه اینا فکر کن

 

 

 

آخه من از نزدیک با پسره برخورد داشتم

می دونم خیلی دوستش داره اما من حس می کنم این دوست داشتن پسره فقط به خاطر داشته های دختره است

وقتی جلوی دوستاش می رسه فقط می خواد بگه که خانوم من (البته لفظی بود که زمانی که با هم بودن به کار می برد ) چی کار می تونه بکنه یا چی داره یا چه جوریه :banel_smiley_4:

 

با این حساب نظر شما دو نفر اینه که به پسره اون فرصتی رو که می خواسته بده

 

بلی

باید فرصت رو بده و با هم حرف بزنن و حرفای اونو بشنفه

به بعدش کاری نداریم فعلا

من فقط میگم باید بزاره حرف بزنه...لزوما بعدش نباید با هم دوست شند دوباره که

میتونه حرفاشو قبول نکنه

اینجا دیکگه باید یکم احساسشو کنترل کنه و با منطق باشه:banel_smiley_4:

و تو لحظه فکر نکنه و به فکر آینده هم باشه

چون تصمیمش برای اینکه ادامه بده یا نه خیلی مهمه تو زندگی آیندش

 

 

درباره رفتار پسره و اخلاقیاتش خود دختره باید تصمیم بگیره و خوشش بیاد یا نه...شاید این رفتارش از نظر من و شما خیلی بد باشه...ولی از نظر خود دختره بد نباشه:ws50:

که احتمالا هم بدش نمیموده

لینک به دیدگاه
متاسفانه اینم قسمتی از زندگیه که نمیشه حذفش کرد ....

 

خاطرات !

 

مشکل ماها اینه که میترسیم !از همه چی میترسیم ...از خاطرات،از حرف دیگران،از نگاه پدر،از حرف مادر ،از پوزخند دختر خاله،ازینکه نکنه یکی دیگه خوشبخت تر از من باشه ....و از خیلی چیزای دیگه ....

 

این دختر چه فرصت بده چه نده باز پشیمونه !

رو هوا این و نمیگم !.....

:sigh:

 

با بحث هایی که اینجا شد من هم در این مورد (جمله قرمز) مطمئن شدم

اما باز هم به قول تو این خودشه که باید تصمیم بگیره ضرر دادن فرصت به پسره بیشتره یا ضرر فرصت ندادنش :hanghead:

لینک به دیدگاه
نمی دونم شاید بد نیست به شرطی که پایدار باشه

من میگم با اون تب تند پس چه طور می تونست چند سال از دختره بی خبر باشه اگه عمیقا دوستش داشت

_____________________________________

 

راستی یه نکته مهمی که یادم رفت بگم

پسره چند سال پیش که با هم بودن ، دختره یه بار بهش گفت که همه چیز باید تموم بشه

اما متاسفانه بعد از کلی جار و جنجال پسره سر به نیست رفت :icon_pf (34):

بعدشم خبر رسید که خودکشی کرده :banel_smiley_4:

خب دوستم واقعا سر اون جریان ضربه بدی خورد

الان هم دقیقا اومده دست گذاشته روی نقطه ضعفش که اگر به من اجازه صحبت ندی کاری می کنم تا آخر عمر عذاب وجدان رهات نکنه

راستش من هم یه کمی می ترسم ازش

چون این قدر ...... هست که کاری رو که می گه بکنه !

 

چه پسر سستی !

کاش پسرا میفهمیدن برای اینکه دختر مورد علاقشون و به دست بیارن بهتره مردونه تر و قوی تر باشن تا نقش یه قربانیه بدبخت و بازی کنن!

 

ولی منم با میلاد موافقم ....باید اجازه بده بیاد و حرفشو بزنه ولی دیگه بعدش باید عاقلانه تصمیم بگیره

چون پسری که حتی برای ترسوندنه طرفش دست به خودکشی میزنه فکر نمیکنم تکیه گاه مناسبی برای ادم تو زندگی باشه !

لینک به دیدگاه

والا اینجوری که من خوندم هیچ چی با هم جور نیست. این قضیه اگه پیدا کنه علاقه نیست تحمل کردن همدیگست یه جایی هم می زنید به تیپ و توپ هم...بعدشم بد می شه :ws37:

لینک به دیدگاه

توی نت باهاش آشنا شدم

می دونست که اهل رابطه و دوستی نیستم و به همین خاطر به عنوان خواستگار پا به زندگی حقیقیم گذاشت

فقط 22 سالش بود و خانواده ام کاملا مخالف ؛ تنها چیزی که باعث شد بهش فرصت بدن تا به رابطه امون ادامه بدیم تا زمانی که شرایط فراهم بشه ، علاقه بیش از اندازه ای بود که نشون می داد

و از طرفی خانواده ام می دیدن که من نسبت بهش بی میل نیستم (البته این تمایل من همش از روی لجبازی سر یه مسئله فامیلی بود نه این که واقعا بهش علاقه داشتم باشم )

بعد از یه مدت متوجه اختلاف فرهنگی و خانوادگی و اعتقادی و ...... شدم

اختلافمون مثل شب و روز بود البته هر چیزی که مربوط به خودش بود رو وقتی ازش می خواستم تغییر می داد ولی نمی تونستم بگم از خانواده ات هم باید چشم پوشی کنی !

یکی از بزرگترین معضلاتمون رابطه من با جنس مخالف بود ؛ از دوستای خودش گرفته تا دوستای نتیم و هم دانشگاهیم و حتی فامیل و خانوادم به همه و همه شک داشت که منظور بدی نسبت بهت دارن !

و این دقیقا همون چیزی بود که من اصلا نمی تونستم تحمل کنم "محدودیت "

سر همین اختلافات بلاخره با هم شدید بحثمون شد و رابطه کاملا از طرف من قطع شد

البته می دونستم دورادور ازم خبر داره

از آخرین رابطه مستقیمی که داشتیم چند سال می گذره

چند وقت خیلی اتفاقی دیدمش اما از اون روز دیگه رهام نکرده تنها حرفش هم اینه که یه فرصت دیگه بهم بده

توی بد مخمصه ای افتادم چون از لحاظ عاطفی بدون این که خودم متوجه باشم توی همون سال ها درگیر شدم اما از طرفی هم می دونم که اصلا به هم نمی خوریم و مطمئنا می شیم سدی برای پیشرفت همدیگه

_____________________________

_با این شرایط به نظرتون راه درست چیه ؟

_اصلا درسته با شناختی که از خودش . پدر و مادرش . خصوصیات اخلاقیش و .... داره بهش فرصت بده ؟

_آیا راهی برای برگشت یا تصحیح این رابطه هست ؟

 

 

 

 

سلام

 

به چند نكته ي مهم و كليدي اشاره مي كنم نتيجه و نهايتا تصميم رو بر عهده ي خودت مي گذارم .

 

ببين در مورد يك پسر 20 , 22 ساله ممكنه بتونيم بگيم " هنوز به ثبات شخصيتي " نرسيده و شخصيت ثابت و واقعيش شكل نگرفته و احتمال اينكه تا به طور مثال 25 سالگي دچار تغييرات رفتاري و شخصيتي بشه و از اين منظر بتونيم به ايشون حق داشتن فرصت مجدد رو بديم . اما نكته ي مهم و قابل تاملي كه وجود داره اينه كه ، نه تنها 3 سال بلكه با گذشت 30 سال هم سنت ها ، اداب ، رسوم ، فرهنگ ، طرز تفكر ، رفتار و كردار خانواده ي فرد تغييري نخواهد كرد .

 

و همونطور كه خودت مي دوني خانواده ي هر دو طرف نقش بسيار مهمي مي تونن در زندگيتون داشته باشند . علاوه بر اين همونطور كه خودت گفتي احتمال زيادي وجود داره در صورت رسيدن و ازدواج مانع رشد هم بشيد و اين عامل مي تونه در دراز مدت مشكلات پيش بيني نشده ي بسياري رو به دنبال داشته باشه .

 

بنابراين تصميمي بگير كه موجب راحتي و آرامش پايدار هردوتون باشه نه صرفا احساسي گذرا و كوتاه مدت .

 

موفق و پيروز باشي :icon_gol:

لینک به دیدگاه

توی نت باهاش آشنا شدم

 

 

می دونست که اهل رابطه و دوستی نیستم و به همین خاطر به عنوان خواستگار پا به زندگی حقیقیم گذاشت

 

 

فقط 22 سالش بود و خانواده ام کاملا مخالف ؛ تنها چیزی که باعث شد بهش فرصت بدن تا به رابطه امون ادامه بدیم تا زمانی که شرایط فراهم بشه ، علاقه بیش از اندازه ای بود که نشون می داد

 

 

و از طرفی خانواده ام می دیدن که من نسبت بهش بی میل نیستم (البته این تمایل من همش از روی لجبازی سر یه مسئله فامیلی بود نه این که واقعا بهش علاقه داشتم باشم )

 

 

 

 

بعد از یه مدت متوجه اختلاف فرهنگی و خانوادگی و اعتقادی و ...... شدم

 

 

اختلافمون مثل شب و روز بود البته هر چیزی که مربوط به خودش بود رو وقتی ازش می خواستم تغییر می داد ولی نمی تونستم بگم از خانواده ات هم باید چشم پوشی کنی !

 

 

 

 

یکی از بزرگترین معضلاتمون رابطه من با جنس مخالف بود ؛ از دوستای خودش گرفته تا دوستای نتیم و هم دانشگاهیم و حتی فامیل و خانوادم به همه و همه شک داشت که منظور بدی نسبت بهت دارن !

 

و این دقیقا همون چیزی بود که من اصلا نمی تونستم تحمل کنم "محدودیت "

 

سر همین اختلافات بلاخره با هم شدید بحثمون شد و رابطه کاملا از طرف من قطع شد

 

 

 

 

 

 

 

سه تیپ مرد زندگی رو به جهنم تبدیل می کنن و باید ازشون در حذر بود !

1. بداخلاق و بد دهن

2. شکاک و بدبین

3. خسیس

 

حالا دیگه خودت می دونی.

اگرهم درصدی می خوای بهش فرصت بدی فقط ببین تا به حال برای شکاک بودنش کاری کرده یا نه. اگر نکرده به امید این که بعدا درست می شه زندگت رو تباه نکن.

لینک به دیدگاه
بلی

باید فرصت رو بده و با هم حرف بزنن و حرفای اونو بشنفه

به بعدش کاری نداریم فعلا

من فقط میگم باید بزاره حرف بزنه...لزوما بعدش نباید با هم دوست شند دوباره که

میتونه حرفاشو قبول نکنه

اینجا دیکگه باید یکم احساسشو کنترل کنه و با منطق باشه:banel_smiley_4:

و تو لحظه فکر نکنه و به فکر آینده هم باشه

چون تصمیمش برای اینکه ادامه بده یا نه خیلی مهمه تو زندگی آیندش

 

 

درباره رفتار پسره و اخلاقیاتش خود دختره باید تصمیم بگیره و خوشش بیاد یا نه...شاید این رفتارش از نظر من و شما خیلی بد باشه...ولی از نظر خود دختره بد نباشه:ws50:

که احتمالا هم بدش نمیموده

 

منم با تو موافقم...

صحبت كردن خيلي چيزارو مشخص ميكنه از رو تجربه شخصيه خودم ميگم اگه الان يه فرصته ساده صحبت كردنو ازش بگيري ممكنه بعدها حسرت بخوري

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...