spow 44197 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ کاریکاتورچیست؟ کاریکاتور نوعی نقاشی است که سوژه دلخواه را به صورت مضحک و خنده آوری ترسیم میکند. واژه کاریکاتور از فعل کاریکاره ایتالیایی، به معنی بار کردن گرفته شدهاست. کاریکاره جریمه کردن و توبیخ کردن نیز معنی میدهد و به نظر میرسد که نخستین بار توسط شخصی به نام موسینی در سال ۱۶۴۶ میلادی به کار رفته باشد و او نیز به نوبه خود این واژه را کاراچی ، یعنی نقاشیهای خیابانی بلونیایی هم عصر خویش گرفته باشد. چرا که این نقاشیها همواره دارای عناصری اغراق آمیز بودند که سوژهها را مضحکه میکردند. همچنین ممکن است که کاریکاتو از واژهٔ کاراتره (caracter) و یا کارا اسپانیایی به معنای صورت اخذ شده باشد. عمدهترین بخش هر کاریکاتور صورت آن است. فی المثل در صورتهای کاریکاتوری که آلبرشت دورر و لئوناردو داوینچی هر دو مستقلا حدود سال ۱۵۰۰ ترسیم کردهاند، صورتهایی با دماغ دراز و چانهٔ دراز مشاهده میکردند. 7 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ این فهرستی است از کسانی که به عنوان کاریکاتوریست مشهورند، اگر چه ممکن است برخی از آنان صرفاً کارتونیست باشند: اردشیر رستمی اردشیر محصص بهار موحد بشیری بهرام عظیمی بهمن عبدی توکا نیستانی جواد علیزاده جووانی گوارسکی حسین صافی حنظله داریوش رمضانی داود یاراحمدی داوود شهیدی دیوید لوین رسول شکرینیا روب گلدبرگ رولان توپور ریوس سهیل دانشاشراقی شل سیلور استاین شیرین قلی پور علی درخشی غلامعلی لطیفی کامبیز درمبخش کیانوش آسا کیانوش رمضانی گیلرمو موردیلو مازیار بیژنی مانا نیستانی محمدرفیع ضیایی محمدعلی بنیاسدی مسعود شجاعی طباطبایی عباس سلیمی هنومرور(رها) مسعود ضیایی زردخشویی منوچهر محجوبی میخائیل زلاتکوفسکی نادار نیک آهنگ کوثر 5 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ ممنون سجاد جان بابت تاپیکت. متاسفانه معولا کاریکاتور رو با کارتون و با کمیک استریپ یکی میگیرند. در حالیکه هر کدو از این ها ماهیت خاص خودشون رو دارند. کاریکاتور معمولا به نقاشی های طنازگونه ی پرتره ها برمی گردد. کارتون تصویری است که یک موضوع اجتماعی یا سیاسی را به صورت طنز بیان میکند. کمیک استریپ نیز مجموعه ی سریال های کمیک است مثل داستان های تن تن. متاسفانه همه ی این ها رو میگیرن کاریکاتور. ببخشید پیام بازرگانی شدم. 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ خیلی ممنون عزیز سعی میکنم به مرور مطالب مرتبط ، تاریخچه ،نقدها وکارهای مهم رو تو این تاپیک بزارم خوشحال میشم ازاطلاعات دوستان علاقه مند استفاده کنم 3 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۰ این فهرستی است از کسانی که به عنوان کاریکاتوریست مشهورند، اگر چه ممکن است برخی از آنان صرفاً کارتونیست باشند: اردشیر رستمی اردشیر محصص بهار موحد بشیری بهرام عظیمی بهمن عبدی توکا نیستانی جواد علیزاده جووانی گوارسکی حسین صافی حنظله داریوش رمضانی داود یاراحمدی داوود شهیدی دیوید لوین رسول شکرینیا روب گلدبرگ رولان توپور ریوس سهیل دانشاشراقی شل سیلور استاین شیرین قلی پور علی درخشی غلامعلی لطیفی کامبیز درمبخش کیانوش آسا کیانوش رمضانی گیلرمو موردیلو مازیار بیژنی مانا نیستانی محمدرفیع ضیایی محمدعلی بنیاسدی مسعود شجاعی طباطبایی عباس سلیمی هنومرور(رها) مسعود ضیایی زردخشویی منوچهر محجوبی میخائیل زلاتکوفسکی نادار نیک آهنگ کوثر پ وحید نیگو کوش؟؟؟؟؟؟:smiley (18): همون 7 معروف:w127: 2 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۰ مصاحبه با بیژن اسدی پور درمورد فکاهی نامه توفیق آقای بیژن اسدی پور، نوروز شما پیروز. شماره بیست دفترهای هنر هم درآمد، ویژه فکاهینامه توفیق. مدتها پیش وعدهاش را داده بودید. حالا که این کار به سرانجام رسیده، همزمان با نوروز، چه احساسی دارید؟ بیژن اسدی پور: احساسم این است که میتوانم سال نو را به این وسیله به همه هممیهنان عزیزم تبریک بگویم. از نتیجه کار راضی هستید؟ والله من اگر راضی باشم مثل بقالی است که از ماست خودش تعریف کند. شما باید راضی باشید! این هم نشانه آن طنز توفیقی شما که خود به خود هم در کارهای طرح جای خودش را ثبت کرده و هم حتی در مکالمه. آقای اسدی پور، در کشتی نوح که آنجا آمده جزء چیزهایی که چاپ شده، نامهای ابوالقاسم حالت، کیومرث صابری فومنی، اسماعیل نواب صفا، هادی خرسندی، از طراحان به جز خود شما احمد سخاورز، ناصر پاکشیر و از دیگران که با شما محشور بودند خیلی، پرویز شاپور، کاریکلماتورنویس و عمران صلاحی و بسیاری دیگر. آن چه که توفیق را توفیق میکرد، به نظر شما چیست؟ توفیق یک پایگاهی بود، چتری بود که برای اول بار در مطبوعات ایران، شما میبینید، که یک عده طنزنویس و فکاهینویس ایرانی را زیر چتر خودش جمع میکند و برخی را پرورش میدهد و برخی را گسترش میدهد کارشان را و به هر حال اهمیت خیلی خاصی دارد. اهمیت دیگر توفیق شیوه کار خودشان بود. برادران توفیق که من اطلاع دارم سعی میکردند مستقل باشند و از طریق تکفروشی مجلهشان یعنی اتکا به مردم کارشان را ادامه دهند که، شما میبینید، مردم هم همین احساس را نسبت به توفیق دارند و آن را دوست دارند و بعد از چهل سال که به ناحق نگذاشتهاند این نشریهای که مردمدوست هست منتشر شود، حالا ما داریم صحبتش را میکنیم. این است که اینها از اهمیتهای توفیق است که همیشه استقلال خودش را داشته و سعی کرده نیروهای جوان را جذب کند و نشریه را تازه نگاه دارد. طراحانی هم که آنجا بودند یک وجهه خاصی به توفیق دادند، به این صورت که قبلش انواع و اقسام فکاهی و طنز وجود داشت. آیا به نظر شما بخشی از موفقیت توفیق به خاطر همین طراحیهای رنگین و در قطعات مختلف که روی جلد چاپ میشد نبود؟ چرا. به خاطر این که برادران توفیق که از سالهای ۳۷ کار را به عهده گرفتند، خودشان در زمینههای خاصی تبحر داشتند. یعنی حسنآقا توفیق یکی از درخشانترین کاریکاتوریستهای ماست. یعنی جدا از کار توفیق. حسینآقا توفیق یکی از سردبیران درخشان نشریات ایرانی است. همین طور عباس توفیق که اصلاً تحصیلاتش روی ژورنالیزم است. در نتیجه خودشان قسمتهایی را اداره میکردند و کاریکاتور و بخش کاریکاتور زیر نظر حسنآقا توفیق بود. ایشان بسیاری را پرورش دادند. خیلی از نامهایی که شما میبینید از شاگردان خود ایشان محسوب میشوند. آنجا کلاس کاریکاتور برای بچههای جوان دایر کرده بودند و کلاس طنزنویسی که هر دو را آموزش میدادند. شما در هیچ کدام از نشریات این گونه فعالیتها را نمیبینید. جلسات توفیق که برگزار میشد، خود من هم شرکت داشتم، چیزی که هنوز هم در ذهنم مانده این است که خود برادران توفیق در جلسه حضور داشتند، ولی رئیس جلسه مرتضی فرجیان بود. یعنی اگر یک سوژهای به خود حسنآقا یا حسینآقا توفیق فکر میکردند، ایشان میتوانست رایگیری کند و بگوید سوژه ایشان خوب نیست و چاپ نمیشود. در نتیجه همه اینها دست به دست هم میدهد و این نشریهای که مردمدوست است، یعنی در ذاتش عشق به مردم را شما میبینید، بعد از سالها هنوز نامش برای همه کشش دارد. به همکارانتان اشاره کردید. به آنها خواهیم پرداخت. ولی در مورد خانواده توفیق، حسین بزرگ، موسس و بعد محمدعلی و دوباره حسین و عباس و حسن که نام او را هم بردید و مازیار... خانواده جالبی باید بوده باشند. بله. شادروان حسین توفیق بنیانگذار هستند. در ۱۳۱۸ بعد از یک زندان و درگیری و مکافاتی که میکشند وقتی بیرون میآیند فوت میکنند در یک فاصله کم. پشت سرش تنها پسرشان ممدعلی خان توفیق کار را به عهده میگیرد که تا سالهای ۳۲ ادامه میدهد. بعداً خود او به خاطر جلدها و مطالبی که چاپ میکرد به فلکالافلاک و خارک تبعید میشود و اجازه انتشار توفیق برای چهار سال ممنوع میشود و نمیشود اصلاً نامش را به زبان آورد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام عباس، راست، و محمدعلی توفیق ۱۳۳۷ خواهرزادههای شادروان توفیق که برادران توفیق باشند: حسن، حسین و عباس توفیق مجدداً نشریه را دایر میکنند. چون نمیتوانستند نام توفیق را بگذارند، عنوان نشریه را میگذارند «فکاهی». بعد کوچک زیرش مینوشتند برادران توفیق. بعد کمکم «فکاهی»، «نشریه» و «برادران» کوچک و کوچکتر میشود و مجدداً مردم میبینند که همان نشریه توفیق است. در نتیجه ما با سه دوره در توفیق روبهرو هستیم. یک دوره شادروان حسین توفیق است و بعد دوره ممدعلی خان توفیق پسرشان و دورهای که سه برادر که خواهرزاده شادروان توفیق میشوند... دینامیسم روابط خودشان تا آنجا که شما مشاهده کردید، بگوبخند و اینها بود؟ بله. اصولاً فضای توفیق همیشه شاد بود و کوچکترین صحبتی که میکردید چند نفر برایتان تکمضرابی میزدند. خود من یک مطلبی نوشته بودم و بعد صابری به من گفت بیژن برو این را یککم کوتاه کن. بلند است. من کوتاهش کردم و آوردم دادم یک روز دیگر، گفت کوتاه کردی، ولی لطف قضیه را هم از بین بردی. عباس آقا توفیق گفت: «لطفش» را کوتاه کرد! این است که توی آنجا هر گونه صحبتی که میشد، یک جوری سرزنده و شاد و شنگول و منگول بود فضای توفیق. شما و عمران صلاحی هم جوانترینها بودید؟ بله. ما خیلی کوچک بودیم. آن زمان غروبها که میشد، میخواستند یک چیزی سفارش بدهند تا ما میخواستیم یک چیزی بگوییم، حسین آقا میگفتند برای بیژن و عمران هم دو تا شیر پاستوریزه بگیر با پستونک! این است که بله، ما جزء بچههای جوان توفیق بودیم. شما و عمران صلاحی و پرویز شاپور اسمتان شد سه تفنگدار. این وجه تسمیه چه ارتباطی داشت با دوستی خودتان و توفیق؟ چون همیشه با هم این ور و آن ور میدیدند، یک بار کیخسرو بهروزی که از دوستان عزیزم هستند و آن موقع در رادیو ۲ کار میکردند، در یک مصاحبهای که میکرد، گفت شماها مثل سه تفنگدار هستید و بعد این نام ماند. من هم اصلاح کردم، گفتم مال شاپور و عمران تفنگشان درست است، ولی مال من پلاستیکی است! در سیدی دفتر هنر، شماره بیست ویژه توفیق همچنین ماجرایی هست با صدای پرویز شاپور که قبل از این که به بازار بیاید از طریق پیک فرهنگ پخش خواهد شد، ماجرایش را بگویید که پخش کنیم. بخشهایی بود که آقای کیخسرو بهروزی میآمد و ضبط میکرد در سالهای چهل و بخشی از نوشتههای کوتاه ما را ضبط میکردند و خاطره و غیره. این یکی از آنهایی است که در آن شاپور یکی از لطیفههایی را برای کیخسرو بهروزی تعریف کردند که بعد ایشان محبت کردند به من دادند. در سیدی پیوست ویژه دفتر توفیق از جمله تصنیفی هست بحر طویل با صدای حسین همدانیان. ماجرای این چیست؟ خب، میدانید آقای همدانیان این طور اصلاً میگفت و میخواند و کارهایی بود که به این صورت انجام میداد. حالا البته من نمیدانم آن شعری که در آنجا میخواند از کار کدام یک از بچههای توفیق است. معمولاً اینها کارهای غلامرضا روحانی (اجنه توفیق) است. همین ماشین مشدیممدلی یا چیزهای عامیانهای که بین مردم رواج پیدا کرده و یکیاش هم در همین شماره توفیق آوردهام: «جمع شدن دور او عمه و خاله و پدر/ تا به دم اتول موبیل بدرقه رفت کل سفر/ گفت به شوهرش که چون بود سفر پر از خطر/ من بمیرم نری بیخبر/ من بمیرم نزنی به در/ من بمیرم نکنی سفر... همین شیوه کلامی اجنه است که خیلیهایش ضربالمثل شده. مردم مرتب استفاده میکنند. فکر میکنم همدانیان هم آن چیزی که میخواند یا کار خودش است یا کار اجنه. در سیدی پیوست توفیق همچنین تصنیف «سمنو سمنو، یا سمنو» هست که من از طریق همین شماره متوجه شدم که شاعرش ابوالقاسم حالت است. این اول در توفیق منتشر شده بود؟ بله. اینها کارهای اسماعیل مهرتاش است که آنجا جمعی بودند که در لالهزار با ایشان کار میکردند و موسیقی درست میکردند. خوانندههایی مثل شجریان و غیره هم با ایشان همکاری میکردند. آقای منتشری هم یکی از خوانندههایی بود که با ایشان همکاری میکرد و برای شیرینیفروش و چیزهای مختلف دارند. این یکی چون مناسبت با نوروز داشت ما اینجا آوردیم. یک مقدار در مورد کشتی نوح صحبت کنیم. یک طرحی هست که لابهلای آن به صورت جدا جدا عکسهای کسانی که توی توفیق بودند، چاپ شده. ۴۷ نفر را من شمردم. جاهای دیگر عکسهای دیگر هست. همکاری آن عده چه طور بود؟ مثلاً وقتی شما وارد دفتر توفیق میشدید، چه صحنههایی را ممکن بود که مشاهده کنید از اول که وارد میشدید؟ چه چیزهایی از این همکاری به یادتان میآید؟ دفتر توفیق در دو مکان بود. سالهایی که من همکاری داشتم، یعنی دهه چهل. یکی در خیابان استانبول بود که طبقه دوم واقع شده بود بغل پاساژ مصطفی پایان. یکی دیگر هم چاپخانه رنگین بود در شاهآباد بغل کفاشیها و اینها. هیئت تحریریه توفیق در چاپخانه رنگین مینشست. دفتر توفیق و کاریکاتوریستها در خیابان استانبول. جلسات توفیق در خیابان استانبول برگزار میشد و سهشنبهها آن طور که خاطرم هست مینشستیم سوژه فکر میکردیم برای روی جلد توفیق و داخل. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از کاریکاتورهای توفیق کار توفیق که خیلی اهمیت دارد این است که یک کار دستهجمعی را باب کرد. یعنی کاریکاتوری که شما میبینید ممکن است سوژهاش مال کس دیگری باشد و کارتونیستها کشیدهاند. من خودم چاپخانه رنگین مینشستم. وقتی وارد میشدیم یک اتاق هیئت تحریریه در آن گوشه بالا دم پنجره یک میز بزرگی بود که مال سردبیر یعنی حسین آقا توفیق بود و روبهروی آن میز دیگری بود یکخرده کوچکتر مال کیومرث صابری که تقریباً معاون حسین آقا میشد و ماها پنج شش میز کوچک داشتیم یکخرده بزرگتر از قطع دفتر هنر که نزدیکترینش به حسینآقا توفیق مال مرتضی فرجیان بود که مرتضی فرجیان و صابری بعدها نشریه گل آقا را درآوردند که صاحب امتیازش صابری بود به سردبیری مرتضی فرجیان. که متاسفانه خیلی زود هر دو فوت کردند. در دفتری که ما مینشستیم، بعد از فرجیان پهلویش عمران مینشست که یک میز کوچک داشت و بعد مرشد محمد خرمشاهی و ناصر اشتهاردی و محمد حاجیحسینی که نازکنارنجی توفیق بود و برای صفحهبندی و غلطگیری هم کمک میکرد. اینها بود در سمت روبهرو. بعد یک میز مثل میز نهارخوری هم بود بزرگ که چندین کشو داشت و ما آنجا مینشستیم که کسانی بودیم که هنوز به ما میزی تعلق نمیگرفت. یا کسانی بودند مثل شاپور که به صورت گاهگاه که میخواست میآمد در نتیجه همین جا پهلوی خود من مینشست. آنجا من مرتب میرفتم ولی هنوز به من میزی نداده بودند که از خودم داشته باشم. یک چند تا کشو بود و یک کشو هم مال من بود. دوستان دیگر هم سید ناب پهلوی من مینشست که خیار چنبر امضا میکرد. هوشنگ معمارزاده که «موشمرده» امضا میکرد، مسعود کیمیاگر پهلوی من مینشست روی همین میز بزرگ و او امضا میکرد «دوقلو». بسیاری از بچهها در همان جا رفتوآمد میکردند و میآمدند و مینشستند و کارهایشان را تحویل میدادند. این فضای عمومی کار بود که باید خیلی ساکت برگزار میشد. نمیتوانستید بلند صحبت کنید چون دیگران را اذیت میکردید. فضا فضای کار بود و کارتان را انجام میدادید یا مطالب وارده را به شما میدادند که اصلاح کنید. خود من یک مدتی صندوق شکایات توفیق را انجام میدادم. هر مطلبی در این ارتباط میآمد من نگاه میکردم و اصلاح میکردم و به نام فرستندهاش چاپ میکردیم. همین طور بچههای دیگر. گاهی وقتها گفته شده که توفیق در خاورمیانه حتی میشود گفت که منحصربهفرد بود در چارچوب یک مجله فکاهی. همین طور با همان تصاویر و طراحیهایش. یکی از این طراحان آلمانی است به نام ولفگانگ ویلنات. علاقهمندی او به توفیق چه زمانی آغاز شد و طرحهایش به چه نامی چاپ میشد؟ به نام خودش چاپ میشد. فضای کلی و سیاست کلی توفیق این بود که هر کسی که شوق و ذوقی داشت، اجازه مییافت که شرکت کند. مثلاً حسین آقا توفیق کاغذ میفرستاد به عمران صلاحی که یک بچه دبیرستانی هست که بیا اینجا. ما مطلبت را چاپ کردهایم. کسانی را که میدیدند ممکن است استعداد داشته باشند، خودشان پیشقدم میشدند و دعوت میکردند. این آقای کارتونیست که شما نام میبرید یک آلمانی بود که به هر مناسبتی در ایران بوده که کار فرستاده بود و اینها چاپ کرده بودند. یعنی فضای توفیق یک فضای باز بود برای هر گونه استعداد که ممکن بود جای خاصی برای خودش داشته باشد. در مورد سیاست صحبت کردید. خط قرمزهایی که موجب شده بود در دورانی جلو انتشار توفیق چه به طور قانونی یا شبهقانونی گرفته شود، از طرف دیگر توفیق به عنوان جریده طبقه سوم (که این نوشته شده اینجا) عموم مردم، یا واژه زحمتکش... این رابطه توفیق با سیاست که با افتخار میگوید با هیئت حاکمه و حاکمان با زبان انتقاد صحبت میکنیم، چگونه بود و چه طور توانست در یک مقاطعی خودش را حفظ کند. این که جلو انتشار چیزی گرفته شود زیاد است. ولی این که علیرغم این، مدتهای مدیدی منتشر شود برای خودش داستان دیگری است. زمانی که اینها فعالیت میکنند آن طور که من استنباط میکنم سعی میکنند روی پای خودشان باشند و تکیهشان بر مردم باشد و تکفروشیشان باشد. در همین شماره میبینید که یک جایی آقای سعیدی سیرجانی نقل میکند که من یک جایی بودم که یکی از برادران توفیق آمد و وزیر اطلاعات وقت یک پاکتی داد و گفت این کمک نشریات است و ایشان نپذیرفت. پس فرستاد. گفت ما از تکفروشی اموراتمان میگذرد. در نتیجه وقتی استقلال رای داشته باشید دیگر به حرف کسی و به ساز کسی نمیرقصید. این است که این را خود مردم هم احساس میکردند. مردم نسبت به توفیق لطف دیگری داشتند برای این که این نشریه را نزدیک به خواستهای خودشان میدیدند. رژیمی که رو در رو با این گونه نشریات میخواهد آنها را جزء ابواب جمعی خودش کند، با مشکل مواجه میشود. برای این که اینها نمیخواهند جزء ابواب جمعی باشند. در نتیجه کشمکش پیش میآید. داستان توفیق هم همین بود و آمدند پیش از این که توفیق را ببندند، نشریه دیگری را علم کردند به اسم کاریکاتور. که محسن دولو را گذاشتند همهکاره آن نشریه که خیلی پر زرق و برق هم چاپ میشد در آن دوره. بسیاری از بچههای توفیق را هم بردند آنجا. ولی کارشان نگرفت. یعنی همه قدمها را برداشتند و دیدند موفق نمیشود نهایتاً به صورت غیرقانونی نشریه را تعطیل کردند. جدا از انتقاد سیاسی، بخشی از مطالب توفیق به خصوص طرحها جنبه تابوشکنی دارد. یعنی از لحاظ فرهنگی. مثل این طرحی که شما در این دفتر هنر ویژه توفیق چاپ کردهاید که یک خانمی را نشان میدهد تقریباً نیمه عریان- که فکر میکنم باعث تعجب جوانهایی شود که الان این را ببینند که این چاپ میشده- و دم گرفته تصنیف معروف «حمومی، آی حمومی، لنگ و قدیفهام رو بردن»... تاثیر این نوع کارهای توفیق روی قشر سنتی جامعه چگونه بود؟ توفیق یک محدودیتهایی برایش وجود داشت. یعنی خطکشیهایی برایش بود که از آنها نمیتوانست عبور کند. یکی از آنها این بود که شما حق نداشتید مثلاً کلمه «شاه» را بیاورید. یک کسی برای توفیق مطلب میفرستاد و اسم مستعار گذاشته بود «شاهدونه». ولی ما چون نمیتوانستیم بگذاریم «شاه» چاپ میشد «شادونه». ولی نخست وزیر امیرعباس هویدا و عصا و گلایل و اینها... آنها حدهایی بود که اجازه میدادند. یک حدهایی را هم اجازه نمیدادند. من خیلی آنها را نمیدانم ولی در یک صحبتی که عباس آقا توقیق در استنفورد میکردند گفتند که ما این چیزهایی را که مطرح میکردیم یکباره به دست نیاوردیم. اول یک موضوعی را مطرح میکردیم و بعد سعی میکردیم یک موضوع دیگری یکخرده بالاتر و بعد رساندیم به جاهایی که شما در توفیق میدیدید. یعنی در ابتدا بهشان این اجازه را نمیدادند که مثلاً از نخست وزیر انتقاد کنند. از چیزهای دیگر انتقاد میکردند و کمکم چیزهایی را میبینید که در توفیق میآید. یک خطکشیهای عمومی بود. یکی از چیزهایی که مثلاً نمیتوانستید درباره آن صحبت کنید خود شخص شاه بود. این موردی که در مورد طرح خانم نیمهعریان گفتید در محدوده خط قرمز نبود. سوژههای سکسی زیادی در توفیق میبینید. این هم یکیاش است. اگر برگردیم به عقب در تاریخ ادبیات ایران سعدی، مولوی و البته عبید زاکانی، طنز نمایان است. در دوران مشروطه ملانصرالدین را داشتیم و طنزهای دهخدا (دخو) و بعد در کنار توفیق چلنگر را در دوره بعدی داریم و باباشمل... در این امتداد نشریه مصور فکاهی به اضافه طنز سیاسی توفیق در کجا قرار میگیرد و امتدادش تا حالا؟ توفیق چند تا ویژگی دارد. یکیاش این است که دوامی که در تمام این افت و خیزها میآورد... مثلاً شما چلنگر را نام بردید یا باباشمل، دورههایی که چاپ میشوند خیلی کوتاه است. دو سال و نیم یا سه سال. ولی توفیق ۵۰ سال منتشر میشود. با یک توقف سه چهار ساله. در یک فاصلهای هم کاملاً جدی میشود شعر شعرا و ادیبها و اصلاً فکاهی نیست. از خود شادروان حسین توفیق هم به همین نام یاد میکنند که بسیار آدم انعطافپذیری بوده و آدم ملایمی بوده و تمام اینها دست به دست هم میدهد که این نشریه بتواند ۵۰ سال دوام بیاورد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از کاریکاتورهای توفیق کار دیگری که نشریات دیگر میکردند و توفیق نمیکرد این بود که... شما از چلنگر نام میبرید، چلنگر خودش را میبرد وابسته میکند به حزب توده. نمیخواهم بگویم بد است یا خوب. ولی توفیق وابسته به مردم ایران بود. یعنی وابسته به جایی... البته ممکن است وقتی در کارهایش نگاه کنید خیلی شوق و ذوق داشته به مصدق و ملیگراها... ولی اصولاً به عنوان نشریه جبهه ملی خودش را معرفی نمیکند. استقلالش را نگاه میدارد. آن نشریات دیگر هر کدام به گونهای این ویژگی توفیق را ندارند. در شماره ویژه توفیق دفتر هنر مطلبی هست که با طنز در مورد توقیف توفیق و همچنین انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نیشی زده شده... بله. نوشته مال خود دکتر توفیق است. بله. مطلبی هست که من این مطلب را نمیدانم که عباس توفیق پیشتر از این چاپ کرد یا نه. ولی خودشان کتابی در دست انتشار دارند در ارتباط با ۵۰ سال فعالیت توفیق و این یک نوشته کوچک مال کتاب خودشان است. این را برای دفتر هنر فرستاده بودند که اینجا آوردیم. تلویحاً در این نوشته گفته شده که کسانی که انقلاب کردند کجا بودند. صحبت سر این است که توفیق همه اینها را میگفت و دیده نمیشد. توفیق میگفت که ما این نواقص و اشکالات را میگوییم که به اینجا نکشد. خوب وقتی که شما وقتی به روزنامههایی که مال خودتان هست و نویسندههایی که مال خودتان هست و برای شما کار میکنند حرفهای آنها گوش میکنید این هم آخر و عاقبتتان است. چند عکس در این شماره ویژه دفتر هنر آمده از عروسی پرویز شاپور و فروغ فرخزاد. آیا این عکسها اولین بار است که چاپ میشود؟ بله. اینها عکسهایی است که تاحالا دیده نشده بود. علتش هم این است که منوچهر شاپور برادر بزرگ پرویز و حالا در کاناداست، بعد از مدتی مرا پیدا کردند و با هم گپ زدیم گفت بیژن من یک چند تا عکس دارم که برایت میفرستم که عین دستخط خودشان را هم گذاشتم که توضیحی بر این عکسها هست. یکی از فامیلها در آن جلسه عروسی با دوربین شخصی خودش چند تا عکس میگیرد. این دو تا را به منوچهر شاپور میدهد که بعد ایشان به من داد و من فکر کردم که مناسب است بغل کارهای خود پرویز بیاید. اینها برای اولین بار چاپ میشود. به جز این دیگر چه چیزهایی هست که برای اولین بار در این شماره چاپ میشود؟ در این شماره خیلی از چیزهایی را که میبینید برای اول بار است. ما یک تصویر از هیئت تحریریه توفیق در ۱۳۱۸ داریم. هفت سال قبل از این که بنده به دنیا بیایم. از آرشیو نورالله خان خرازی است که به من دادهاند. بسیاری از تصاویر در اینجا یا برای دفتر هنر تهیه شده... بسیاری از عکسهایی را که مازیار توفیق فرستاده از همسر شادروان حسین توفیق و خانواده ممدعلی خان توفیق و همسرانشان و خواهرانشان، عکسهایی است که شما برای اول بار میبینید. حتی عکسی هست از ممدعلی خان توفیق که مثلاً پنج یا شش سالش است و صفحه اول چاپ کردیم. شادروان حسین توفیق نشسته و او هم بچه کوچکی است پایین نشسته. با شماره ویژه توفیق، دفتر هنر به شماره بیستم رسیده. مثل خود توفیق در این مدت مدید که در خارج از کشور چاپ شده، توانسته پابرجا بماند. رمز هر دوی اینها چه بوده؟ رمزش این است که ما سعی کردیم نشریه را به صورتی در بیاوریم که کاملاً آزاد باشد از هر قید و بندی و هیچ چیزی به غیر از مصلحت مردم ایران را مطرح نکند. این شیوه کلی کار ماست. ما هیچ چیزی در این جا به نادرستی عنوان نمیکنیم. اگر یک موقع هم چیز نادرستی عنوان کنیم هر کسی مطرح کند با پوزش از این که به بیراهه رفتهایم در شماره بعد منعکس میکنیم. نشریه دفتر هنر با حمایت مردم تا همین لحظه که با شما صحبت میکنم روی پای خودش ایستاده و کوشش فردی خود بنده و دوستانم. رونمایی از این دفتر هنر ویژه توفیق کی انجام خواهد شد؟ دوستانم در سکرمنتوی کالیفرنیا برای دهم آوریل گذاشتهاند که در آن جلسه، هم سیدی و تصویر ویدئوی دفتر هنر که کار سهراب اخوان است و بسیار کار مستند خوبی است که آن را هنوز ندیدید و صدا کار لقمان ادهمی است، ارائه خواهد شد. در این جلسه آقای دکتر پرهام، دکتر توفیق گفتند اگر بتوانند بیایند و آقای رجبنژاد و آقای سپند و اهل قلمی که شمال کالیفرنیا هستند محبت میکنند شرکت میکنند. 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کاریکاتور چیست؟هنرِ ارائه ی تصاویر اشخاص یا اشیاء ، که در آن صفات و خصوصیات بارز فرد یا شیئ ، به نحوی اغراق آمیز ، مضحک و غیر طبیعی به تصویر کشیده می شود.کاریکاتور را اینگونه تعریف کرده اند : ۱ هنرِ ارائه ی تصاویر اشخاص یا اشیاء ، که در آن صفات و خصوصیات بارز فرد یا شیئ ، به نحوی اغراق آمیز ، مضحک و غیر طبیعی به تصویر کشیده می شود. ۲ تصویر یا هراثرهنری ، که به نحوی مضحک و اغراق آمیز ، ویژگی های موضوع اصلی را به نمایش می گذارد. ۳ تصویر مشابه ، مضحک و غیر طبیعی از چیزی ارائه دادن. ۴ تقلید کردن از روی تمسخر در مجموع شاید بتوان به طور خلاصه این گونه گفت که کاریکاتور تصویری است که به منظور هجو کردن چیزی یا کسی کشیده می شود . کاریکاتور یک شخص باید مضحک باشد و در کشیدن آن باید نمایش اعضای بدن سوژه مبالغه کرده و شخصیت سوژه را بنمایاند. کلمه ی کاریکاتور از کالمه ایتالیایی «کاریکار» گرفته شده که به معنای اغراق است اما اغراق در کاریکاتور یا طنز تصویری ، باید سنجیده ، منطقی و هوشمندانه باشد . برخی از پژوهشگران هنر کاریکاتور عقیده دارند که کلمه ی کاریکاتور کوتاه شده ی "کاریکاتورا" است که در قرن شانزدهم در ایتالیا توسط طراح و نقاش آن زمان ، آنیبال کاراکی مصطلح گردید. هنرمندان – در مسائل سیاسی – از چهره های واقعی سیاستمداران و یا کسانی که به نوعی خبرساز هستند ، کاریکاتور می کشند . بسیاری از کاریکاتورها برای خنداندن بیننده کشیده شده اند ، اما بعضی از آنها – مثل موضوعات سیاسی – با اینکه در نگاه اول خنده دار هستند ، اما معنای ثانوی عمیقی د رخود دارند. در ادبیات نیز کلمه ی کاریکاتور به توصیفی که جنبه مسخره آمیز یا هجوآمیز دارد و شخص یا اشخاص مورد توصیف را به شکل اغراق آمیزی مجسم می کند اطلاق می شود، و سابقه ی این شیوه به دوران یونان باستان می رسد . "چارلز دیکنز" از جمله ی نویسندگان بزرگی است که از این شیوه "کاریکاتورهای ادبی" در آثار خود استفاده فراوان کرده است . ویژگی های کاریکاتور در طرح کاریکاتور ، یک چین ، یک خط ، مبالغه در یک برجستگی یا انحناء ، حتی یک نقطه مبین واقعیتی است. از اینرو کاریکاتوریست به عنوان مفسری شناخته می شود که فرآیند طرح را از محدوده ی یک پیام آنی و ساده و عینی بر می گیرد و به سوی انگیزه ای برای تفکر پیش می راند. آنچه کلمه کاریکاتور بدان اطلاق می شود ممکن است تنها یک طرح تمثیلی یا کنایه ای باشد ، با این هدف که بجای خنداندن بیننده ، وی را به تفکر وا می دارد. آنچه از کلمه ی کاریکاتور بر می آید این است که یک اثر کاریکاتور معمولا مقداری تخیل و اغراق را در خود آمیخته دارد ؛ مهمتر از آن اینکه ، در بیان هدف خود از اصطلاحات روزمره و عام به همان شکل متداول بهره می گیرد . این خود یکی از ویژگی های تعیین کننده کاریکاتور در منطقه زمانی خلق اثر است . با دیدن کاریکاتو ، ناخودآگاه مفهوم خنده و شوخی در ذهن تداعی می شود . اما اگر از این جهت به تعداد بیشمار آنها نگاه کنیم ، می بینیم در بسیاری از این تصاویر ، سعی در ایجاد خنده و شوخی صرف نبوده است . در حقیقت بعضی از بزرگترین آثار کاریکاتور ، به لحاظ جدی بودن و تاثیری که بر عواطف و احساسات وارد می کند ، با سایر اشکال هنری های تجسمی به رقابت برخاسته اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۱ هنرمندان کاریکاتوریست در تلاش هستند تا هر چه بهتر، موثرتر و صریح تر و روشن تر با زبانی ساده، اگر چه پر رمز و راز و اسرار آمیز و کنایه آمیز و با استفاده از خلاصه ترین فرم ها و عناصر بصری، با عموم مخاطبین و ارتباط برقرار کنند و فکر نمی کنم رسالت و مسئولیتی جز بیان دردها، رنج ها، بی عدالتی ها، نابرابری ها، بی حرمتیها، زشتیها و ناهنجاریهای بشری، بر عهده هنر و هنرمندان باشد. هنرمندان به سبب نگاه عمیق، ریز بین و موشکافانه، از بسیاری رازها و نشانه های موجود در پدیده های هستی، رفتارهای و اعمال و حرکات آدمی در قالبهای هنری و زبان هنر پرده برداشته اند. احتمالا این جمله را که کاریکاتور، دموکراتیکترین هنر، در میان سایر هنر ها می باشد شنیده باشید. فکر می کنم این سوال در ذهن بسیاری از مخاطبان شکل گرفته باشد که چگونه هنر کاریکاتور می تواند با عموم مردم ارتباط برقرار کند و آثار هنرمندان کاریکاتوریست هم برای عوام قابل فهم و ترجمه باشد هم برای خواص، که اگر این اتفاق مبارک و میمون بیفتد، هنرمندان کاریکاتوریست و سایر عرصه های هنری بایستی بر خود ببالند که به نوبه خود موجبات رشد و بلندگی فکر و اندیشه در مخاطبین عام را فراهم آورده اند، و این تعامل متقابل و صریح بین هنرمندان و مخاطبین آنها را باید به فال نیک گرفت. ( البته حساب مشتریان خاص و همه فن حریف، صاحب نظران و منتقدین آثار هنری مشخص است که بحثی در آن نیست؟!) به هر حال برای نهادینه کردن هنر در جامعه و تاثیر آن در میان عوام، ذکر ۲ نکته لازم است: ۱ کاریکاتور، زبان و بیانی است طنز آمیز، کنایه آمیز، راز آلود و مملو از ایهام و اشاره ها، استعاره ها و پیچیدگی های تصویری و نمادین و در نهایت، چیدمان و ترکیبی از عناصر و نشانه های تصویری و سمبلیک می باشد که به واقع از واقعیتهای پیرامون به عاریت گرفته شده است. بدین معنی که تمام کاراکتر ها و عناصری که بصورت هدفمند و برای بیان یکسری مفاهیم و مضامین سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... در آثار کاریکاتوریست بکار برده می شود، نمادها و نشانه های سمبلیک و معنا داری هستند که برای درک و ترجمان آنها، به زبانی قابل فهم بایستی، شناختی نسبت به جایگاه و اهمیت و مفهوم آنها داشت. همانطور که اشاره شد اغلب این نمادها و نشانه های تصویری در واقعیت پیرامون به وفور دیده می شود، که البته کم و بیش عامه مردم نیز با آنها آشنایی دارند اما نه از جنس آشنایی و توجهی که هنرمندان نسبت به این عناصر و نشانه ها دارند. هنرمندان به سبب نگاه عمیق، ریز بین و موشکافانه، از بسیاری رازها و نشانه های موجود در پدیده های هستی، رفتارهای و اعمال و حرکات آدمی در قالبهای هنری و زبان هنر پرده برداشته اند. به عنوان مثال، ما در بحث های عامیانه و گفت و گوهای روزمره، به کرات شنیده ایم که مثلا ( درختها هم مثل آدمها زنده هستند و جان دارند ) این تعبیر در زبان کاریکاتور به این صورت توسط کاریکاتوریستها به تصویر کشیده می شود که در جایی بین درختان جنگل، نیروهای پلیس مشغول تحقیق و بررسی درباره (قتل) یا قطع یک درخت می باشند و در جایی دیگر ماموری درحال کشیدن کروکی درخت می باشد و در جایی هم جنازه درختی را بر روی بلانکارد به سمت آمبولانس حمل می کنند. یا مثلا خورشید، در واقعیت عینی، نشانه روشنی، گرما و حرارت می باشد و در تعبیر کاریکاتور ممکن است نمادی از روشنفکری، فکر و اندیشه والا باشد. صندلی که وسیله ای برای نشستن است در زبان کاریکاتور ممکن است نمادی از قدرت و حکومت قلمداد شود. نمونه این نمادها و نشانه ها در محافل و گفتگوهای روزمره، اخبار، رادیو و تلوزیون و غیره زیاد دیده می شود، که نگاهی عمیق و ژرف اندیش می خواهد تا به این رفتارها و نشانه های در ظاهر پیش پا افتاده و بی اهمیت، جایگاهی ارزشمند و پر معنی بدهد. نتیجه بحث این است که مخاطب برای درک و ارتباط دو سویه با زبان کاریکاتورعلاوه بر افزایش سطح معلومات عمومی در زمینه های مختلف ادبیات، جامعه شناسی، تاریخ و فرهنگ و روانشناسی و... باید الفبای سواد بصری و اصول زیباشناسی تصویر را نیز یاد بگیرد. همچنین مخاطب برای شرکت موثر و درک صحیح در فرایند تاویل، تفسیر و برداشت های متنوع از آثار هنری و بخصوی کاریکاتور، بایستی با زبان، ارزش و جایگاه پر اهمیت نمادها و نشانه های تصویری معمول و رایج در آثار کاریکاتور آشنایی نسبی داشته باشد. ۲ هنرمندان کاریکاتوریست در تلاش هستند تا هر چه بهتر، موثرتر و صریح تر و روشن تر با زبانی ساده، اگر چه پر رمز و راز و اسرار آمیز و کنایه آمیز و با استفاده از خلاصه ترین فرم ها و عناصر بصری، با عموم مخاطبین و ارتباط برقرار کنند و فکر نمی کنم رسالت و مسئولیتی جز بیان دردها، رنج ها، بی عدالتی ها، نابرابری ها، بی حرمتیها، زشتیها و ناهنجاریهای بشری، بر عهده هنر و هنرمندان باشد. در صورت وجود یک ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه و شفاف بین هنرمندان و اقشار مختلف جامعه است که هنرمندان، حرفها و اندیشه های نابشان را در اذهان جامعه جاودانه و باقی خواهد کرد. این مهم در بسیاری جهات بر عهده رسانه های ارتباطی جمعی، اعم از نوشتاری، شنیداری و تصویری می باشد که با انعکاس آرا، اندیشه ها و نقدهای مفید و سازنده صاحب نظران، اندیشمندان و منتقدین هنری، موجبات شناخت و آگاهی مخاطبان را با مقوله هنر فراهم می آورند و باعث کم شدن فاصله بین هنرمندان، متفکران و صاحبان اندیشه با عامه مردم و عموم مخاطبین هنری و به تبع آن ارتقا و اعتلا فکر و اندیشه آنها شوند. اما متاسفانه در بسیاری از بحث های نظری و نشست های هنری، سمینارها و کنفرانسها، مقاله ها و نشریات، شاهد ارائه مطالب، بحث های نظری و تئوری، نقدهای سنگین و دیرفهم و یا غیر قابل فهم برای مخاطب عام، پر از اصطلاحات فنی، فلسفی، فقهی و... دشوار و پیچیده هستیم که نه تنها به مخاطبین عام هنری درک و شناختی صحیح و درست نمی دهد بلکه بیشتر باعث اندیشه زدایی، آشفتگی و پریشانی ذهنی و فکری در آنها شده است و این تصور را در ذهن مخاطبان ایجاد می کند که زبان هنر زبانی دشوار و پر رمز و راز و پیچیده است و هنرمندان، آدمهایی متفکر و ماورا فکر و درک عامه مردم هستند که به سختی می توان با آنها ارتباط برقرار کرد و به ذهنیات، تفکرات و درونیات آنها پی برد. حتی خود هنرمندان نیز که تلاش می کنند خیلی راحت با مردم ارتباط برقرار کنند از این همه برداشت، تعبیر ها ، تفسیر ها و نقد های متنوع و گاهی سخت و غامض ( و بیشتر ادا و اطوار و ژست گرفتن های روشنفکرانه و متفکرانه) در عجب هستند. این مطالب بیشتر موجب به وجود آمدن فضای غریب و بی اعتمادی نسبت به ناتوانی و عدم درک و شناخت زبان هنر و هنرمندان می شود و معتقد هستم که این بحث ها در جهت اثبات و معرفی خود می باشد تا نقد صحیح و سازنده و بی طرفانه هنرمندان و آثارشان . فخرالدین دوست محمد 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده