رفتن به مطلب

کوشولویی که عاشخ کامپیوتره!


lady architect

ارسال های توصیه شده

چن وقت پپیش یه کوچولویی اومده بود اتاق من

منم داشتم با لب تاب کار می کردم

هی میزد رو دکمه دی وی دی رامم و اونم می پرید بیرون

خوشش اومده بود

برا اینکه حواسشو پرت کنم نشوندمش رو پام بعد باهم رفتیم گوگل که پیشوها رو بهش نشون بدم

دیگه دست بردار نبود که نبود کل روز عین چسپ چسبیده بود بهم

همه حیوونا رو باهم دوره کردیم به اضافه همه ماشینا و پرنده ها رو

رو هر عکسی هم که انگشت میزاشت باید براش یه داستان می ساختم :mpr:

ناهارش هم رو پاهای من خورد یه لقمه غذا چن تا عکس

این کجا میره

باباش کجاست

این چطوری خونه شون میره

اقا دزده شب چطوری میاد خونه شون

اقا پلیس دزد رو گرفت

این ماشین چرا نی نی نداره نی نی ها کجا رفتن

.

.

 

.

.

 

 

خلاصه یه روز بچه داری پدرمو دراورد :putertired:

مردم از بس براش صدای پیشی و خروس و مرغ و بعی بعی دراوردم :mpr::mpr::mpr::mpr:

لینک به دیدگاه
چن وقت پپیش یه کوچولویی اومده بود اتاق من

منم داشتم با لب تاب کار می کردم

هی میزد رو دکمه دی وی دی رامم و اونم می پرید بیرون

خوشش اومده بود

برا اینکه حواسشو پرت کنم نشوندمش رو پام بعد باهم رفتیم گوگل که پیشوها رو بهش نشون بدم

دیگه دست بردار نبود که نبود کل روز عین چسپ چسبیده بود بهم

همه حیوونا رو باهم دوره کردیم به اضافه همه ماشینا و پرنده ها رو

رو هر عکسی هم که انگشت میزاشت باید براش یه داستان می ساختم :mpr:

ناهارش هم رو پاهای من خورد یه لقمه غذا چن تا عکس

این کجا میره

باباش کجاست

این چطوری خونه شون میره

اقا دزده شب چطوری میاد خونه شون

اقا پلیس دزد رو گرفت

این ماشین چرا نی نی نداره نی نی ها کجا رفتن

.

.

 

.

.

 

 

خلاصه یه روز بچه داری پدرمو دراورد :putertired:

مردم از بس براش صدای پیشی و خروس و مرغ و بعی بعی دراوردم :mpr::mpr::mpr::mpr:

:ws28::ws28:دمش جیز منم یه پسر خاله دارم تو خیابون گیر میده مامان ماشینا کجاس:jawdrop:

لینک به دیدگاه
چن وقت پپیش یه کوچولویی اومده بود اتاق من

منم داشتم با لب تاب کار می کردم

هی میزد رو دکمه دی وی دی رامم و اونم می پرید بیرون

خوشش اومده بود

برا اینکه حواسشو پرت کنم نشوندمش رو پام بعد باهم رفتیم گوگل که پیشوها رو بهش نشون بدم

دیگه دست بردار نبود که نبود کل روز عین چسپ چسبیده بود بهم

همه حیوونا رو باهم دوره کردیم به اضافه همه ماشینا و پرنده ها رو

رو هر عکسی هم که انگشت میزاشت باید براش یه داستان می ساختم :mpr:

ناهارش هم رو پاهای من خورد یه لقمه غذا چن تا عکس

این کجا میره

باباش کجاست

این چطوری خونه شون میره

اقا دزده شب چطوری میاد خونه شون

اقا پلیس دزد رو گرفت

این ماشین چرا نی نی نداره نی نی ها کجا رفتن

.

.

 

.

.

 

 

خلاصه یه روز بچه داری پدرمو دراورد :putertired:

مردم از بس براش صدای پیشی و خروس و مرغ و بعی بعی دراوردم :mpr::mpr::mpr::mpr:

 

 

 

اه تو فقط یک روز اینجوری بودی

من تقریبا هرروز همینه وضعم

تازه خودش میاد روشن میکنه و سی دی مورد نظرشو میذاره و میگه این نگاه چقدر قشنگه اون اخه

بعد تازه وسطش درش میاره میره یه چیز دیگه میذاره

بعضی وقتها هم خودش سیستمو خاموش میکنه میره بازی:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
اه تو فقط یک روز اینجوری بودی

من تقریبا هرروز همینه وضعم

تازه خودش میاد روشن میکنه و سی دی مورد نظرشو میذاره و میگه این نگاه چقدر قشنگه اون اخه

بعد تازه وسطش درش میاره میره یه چیز دیگه میذاره

بعضی وقتها هم خودش سیستمو خاموش میکنه میره بازی:banel_smiley_4:

چرا قبلا هم همین دردسرا رو داشتم منم پسرخاله ام وقتی کوچولو بود مامانش بیشتر وقتا می اورد خونه ما خودش میر فت مدرسه

مجبور بودم پا به پاش بازی کنم از ماشین بازی گرفته تا گیم بازی :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...