سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام وعرض ادب با سپاس از بذل توجه حضرتعالي ومخاطبانتان من شيرين خواهر بزرگتر امنه هستم شما مسءله را از جوانب مختلف بيان کرديد ونظر خوانندگان شما را در اينجا وراديو زمانه خواندم شخص من با قصاص مخالفم وتلاش هاي خود را به عنوان يک فرد که تا زمان قبل از اتفاق کار فرهنگي مي کرده ام . اين تجاوز زندگي من را وديگراعضا خانواده ام را نيز واژگون کرد ه است . من شاهد دردها و رنج هاي خواهرم بودم .حامل خبر نابيناي اش براي همه عمر کسي که پلک جدا شده اش را روي چشمش کشيد تا چشم سوخته از حدقه بيرون نريزد کسي که ۳سال تمام پماد و قطره روي چشمي که ديگرجز گوشتي مجروح يا فاسد نبود ريخته و گذاشته انکه چرک هاي پوست و گوشت فاسد شده عزيزترينش را هر روز همراه مادر وخواهر ۱۸ ساله اش شسته وپاک کرده وراه رفتن دوباره و زندگي بدون بينايي را سعي کرده بياموزد انکه خشم وطعنه جامعه مردسالار را تحمل کرده قرباني که زن است مجرم است انکه ساعتها پشت اتاق هاي عمل چشم انتظار خبرهاي ناگوار و خواهر نالان وناتوانش نشست و شاهد هنر خياطي دکتر هاي خواهرش بر روي صورت وپلک وگوش و دهان بود .ايجاد جراحت براي درمان جراحت و درد وناتواني و جراحي وجراحي وجراحي سوال من اين است شما ان لحظات کجا بوديد ؟ ديگران کجا بودند؟ وقتي من حتي فرصت گريه نداشتم وقتي حق گريه نداشتم ان شب ها که من از صورت سوخته و زشت شده خواهرم از جراحت ها و سرخي ترسيده بودم شما وديگران کجا بوديد وقتي خانواده مجيد موحدي به جاي مرحم بر زخم ما نمک مي پاشيدند وبر حقانيت فرزندشان پاي مي فشردند شما کجا بوديد ؟ مي دانيد پرستاري از مجروحي که هر روز عضو ديگرش مجروح مي شود بهبود نمي يابد و هر روز بدتر مي شود و روز به روز صورت واعضا صورتش بي شکل تر و به جاي ديدن روي وچشم زيبايش هر روز با گوشتي صاف تر از روز قبل روبرو شدن چه ترس اور است و مايوس کننده وگفتن آن به زيبا روي ديروز چه دشوار؟ نه! نمي دانيد !حتي نمي توانيدتصور بکنيد ؟! من به شخصه در برابر اجتماع بابت به دوش کشيدن اين مسوليت که بار رنج بيشتري رابرشانه هاو احساسات و وجدان وروح وجان خانواده ي ماوخواهر من وشخص من تحميل مي کند متاثر ومتاسفم امانمي توانيد تصور کنيدکه ما با خشونت مخالفيم شعار ما بخشش است و گذشت وصلح وعشق ودوستي من وامنه و خواهر وبرادرمان با مهر وعشق بسيار رشد يافتيم وبا تعاليم معرفتي اسلام وعرفان ايراني واسلامي و ادب رحم وعشق حتي به حيوانات .پدرم حيواني را نيازرد ونوازش به حيوانات را به ما مي اموخت وحشرات را هم مي گرفت از پنجره خانه بيرون مي انداخت اما نمي کشت واجازه هم نمي داد ما چنين کنيم و مي اموخت مراقبت نماييم از همه کس وهمه چيز صرفنظر از جنس افراد وموقعيت ها به همه کمک کنيم وفراموش کنيم و چون گدايي منتظر کمک وتشکر نمانيم و مي گفت (تو نيکي مي کن و در دجله انداز که ايزد در بيابانت دهد باز) يا هر که بر اين سراي در امد نانش دهيد و ابش دهيد واز ايمانش نپرسيد ! انکه قصه پهلوانان مي گفت و پورياي ولي ؟!خود قضاوت کنيد با اين تفکر وفلسفه زندگي بار قصاص جواني را بر دوش کشيدن انهم براي مردي که قبل از شما قصه نادر واقا محمد خان وشهر کرمان را با رنج وافسوس براي ما مي گفت چه رنجي است و براي ما ونام نيکوي اجداد ما که به مردمي و معرفت وجوانمردي شهره بودند .اين باري غير عادلانه بود وهست وخواهد بود چه امنه يا براي امنه قصاص کند يا بکنند .درک مي کنيم اين ننگ است براي ملت ما که با خشونت وتوحش قابل کنترل هستيم وزنان ومردمان وکودکان سرزمين ما تحت رنج وستم همنوع انهم به دليل خودخواهي وزن ستيزي و مردسالاري وبي فرهنگي .دلم مي خواست مجيد موحدي طي اين شش سال واندي کمي مي اموخت اما نه وي نه خانواده اش نياموختند چون جزايي نيافتند !!!!!!!!!!!!! کاش با پاسخ سخت به خشونت در امان نبوديم واز ترس جزا؟؟؟؟؟!!!! کاش حق با پدر ومادرم بود وعشق در مان همه چيز!!!!!!!! پاسخ محمد مصطفايي به خواهر گرامي آمنه خواهر عزيزم. براي نوشته هاي شما هيچ توجيهي و پاسخي وجود ندارد. آمنه را همچون خواهر خود مي دانم و از صميم قلبم دوستش دارم و برايش احترام خاصي قائلم. چه او از حقي که دولت به وي داده است بگذرد و چه نگذرد، براي من عقايدش محترم است. دردش را به خوبي حس مي کنم. چون موکلين بسياري همچون آمنه داشته ام. مهناز کاظمي موکل من است که او دهه هاي متوالي زجر کشيد زجري که او و آمنه مي کشد در دل و جان من هم وجود دارد. اما چاره کار و درمان درد را قصاص نمي دانم. درد مي بايست ريشه اي مداوا شود و با کور کردن مجيد مشکلي حل نخواهد شد. و درد آمنه نيز کاهش نمي يابد. دلم به هيچ عنوان براي مجيد نمي سوزد. او مستحق مجازات است. دل به حال کشورم مي سوزد که در چنين زماني از مجازات کور کردن استفاده مي کند. مطمئن هستم اگر مجيد به سي سال حبس يا حبس ابد محکوم مي شد آمنه خواستار قصاص نبود. در آخر از شما خواهش مي کنم تصمصمي اتخاذ کنيد که مصلحت کشور ايران و در خور و شان ايراني باشد 7 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ماجرا چیه؟ همین دختری که عکسش الان تو گوگله روش اسید ریختنه؟ 2 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ حکم اجرا نشد یعنی چی؟ چون شاکی گذشته؟ عجب !!! اخر ما نفهمیدیم چرا اسید ریخته 1 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یعنی چی؟ چون شاکی گذشته؟ عجب !!! اخر ما نفهمیدیم چرا اسید ریخته شاکی دو میلیون یورو میخواد تا از اجرای حکم بگذره من اگه داشتم 4 میلیون یورو میدادم تا از اجرای حکم صرف نظر کنه لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کاشکی اجرا بشه خیلی پرو و بی چشم و رو هست این پسره و کل خاندانش اگر قصاص نشه وضع از این بدتر میشه بازم چون مرده نمیذارند قصاص بشه چرا آخه؟ میخوام مقطوع النسل بشه همچین موجودات بی شرف و مروتی 1 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نمیدونم با اینکه وقتی دردنامه دختره رو خوندم تونستم باهاش همزادپنداری کنم و حس انتقامشو درک کنم ولی وقتی از زاویه دیگه به قضیه نیگا می کنم به نظرم منطقی اینه که از اجرای این حکم بگذره 2 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نمیدونمبا اینکه وقتی دردنامه دختره رو خوندم تونستم باهاش همزادپنداری کنم و حس انتقامشو درک کنم ولی وقتی از زاویه دیگه به قضیه نیگا می کنم به نظرم منطقی اینه که از اجرای این حکم بگذره کجاش منطقیه؟ اگه بگذره بقیه هم اینکارو میکنن بعد میگذرن 1 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ شاکی دو میلیون یورو میخواد تا از اجرای حکم بگذره من اگه داشتم 4 میلیون یورو میدادم تا از اجرای حکم صرف نظر کنه اگه خدای نکرده با خودتم این کارو میکردن این حرف رو میزدی خدایشش یه لحظه خودت رو بذار جای اون ببین چیکار میکردی همین جوری نگو 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده