رفتن به مطلب

ماازدرون زنگ زدیم


shahdokht.parsa

ارسال های توصیه شده

مرحوم حسين پناهي هنرپيشه فقيد ميگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت! و اين جمله را بنده خودم هم شنيدم وشايد بعضي از اشخاص فكر ميكردند وي عقل درستي ندارد اينك به بعضي از حرفهاي او توجه بفرماييد

 

 

سيامك

 

 

 

 

VAZHAR_34_Fixd.jpg

 

 

 

ازآجیل سفره عید

 

 

 

 

 

 

 

چند پسته لال مانده است

 

 

آنها که لب گشودند؛خورده شدند

 

 

آنها که لال مانده اند ؛می شکنند

 

 

دندانساز راست می گفت:

 

 

پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !

 

 

devider2.gif

 

 

من تعجب می کنم

 

 

چطور روز روشن

 

 

دو ئیدروژن

 

 

با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند

 

 

وآب ازآب تکان نمی خورد!

 

 

devider2.gif

 

 

بهزیستی نوشته بود:

 

 

شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد

 

 

شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد

 

 

پدر یک گاو خرید

 

 

و من بزرگ شدم

 

 

اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت

 

 

جز معلم عزیز ریاضی ام

 

 

که همیشه میگفت:

 

 

گوساله ، بتمرگ!

 

 

devider2.gif

 

 

با اجازه محیط زیست

 

 

دریا، دریا دکل می‌کاریم

 

 

ماهی‌ها به جهنم!

 

 

کندوها پر از قیر شده‌اند

 

 

زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند

 

 

تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند

 

 

چه سعادتی!

 

 

داریوش به پارس می‌نازید

 

 

ما به پارس جنوبی!

 

 

devider2.gif

 

 

رخش،گاری کشی می کند

 

 

رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد

 

 

سهراب ،ته جوب به خود پیچید

 

 

گردآفرید،از خانه زده بیرون

 

 

مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند

 

 

ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد

 

 

وای...

 

 

موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!

 

 

devider2.gif

 

 

صفر را بستند

 

 

تا ما به بیرون زنگ نزنیم

 

 

از شما چه پنهان

 

 

ما از درون زنگ زدیم!

 

 

panahi.gif

  • Like 22
لینک به دیدگاه
خیلی قشنگ بود من کتابشو حتما میگیرم دمبال فایلای صوتیش بودم پیدا نکردم

بازم بذارین از نوشته هاشون:flowerysmile:

 

 

چشم پیدا کردم میذارم:wubpink:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
خیلی قشنگ بود من کتابشو حتما میگیرم دمبال فایلای صوتیش بودم پیدا نکردم

بازم بذارین از نوشته هاشون:flowerysmile:

 

چشم پیدا کردم میذارم:wubpink:

 

تو این تاپیک چند تا گذاشتم. :icon_gol:

 

http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=48667

  • Like 7
لینک به دیدگاه

ممنون جالب بود.

مرحوم حسين پناهي هنرپيشه فقيد ميگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت!

نه بعد از مرگت مردم تو را فراموش کردند .

باز خوبه بعد چند سال بازم یادش افتادیم .

روحش شاد

  • Like 7
لینک به دیدگاه

من خودم درزمان حیات ایشان خیلی از سبک وسیاق بازیش خوشم میومد.اصلاهم فکر نمیکردم عقل درست

 

حسابی نداره چون یه جورایی شبیه خودم بود یا بهتر بگم من شبیه ایشان بود.

 

یادش گرامی:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

سلام

اما دوست عزیز این شعرها از اکبر اکسیر هست که مرحوم حسین پناهی اونارو دکلمه کرده.

معرفی شاعر:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

درود.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
سلام

اما دوست عزیز این شعرها از اکبر اکسیر هست که مرحوم حسین پناهی اونارو دکلمه کرده.

معرفی شاعر:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

درود.

 

مرسیییییییی که گفتی..

من نمی دونم این قضیه از کجا شروع شد ؟

مرسی شهدخت جونم...:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شعرهای دیگری از اکبر اکسیر:

 

خواهش

شير مادر، بوي ادكلن مي‌داد

دست پدر، بوي عرق

(گفتم بچه‌ام نمي‌فهمم)

نان، بوي نفت مي‌داد

زندگي، بوي گند

(گفتم جوانم نمي‌فهمم)

حالا كه بازنشسته‌ شده‌ام

هر چيز، بوي هر چيز مي‌دهد، بدهد

فقط پارك، بوي گورستان

و شانه تخم مرغ، بوي كتاب ندهد!

قلعه حيوانات

در كوچه، گوسفندم

در مدرسه، طوطي

در اداره، گاو

به خانه كه مي‌رسم سگ مي‌شوم

چوپاني از برنامه كودك داد مي‌زند:

گرگ آمد! گرگ آمد!

و من كنار بخاري

شعر تازه‌ام را پارس مي‌كنم!

جاذبه

نيروي جاذبه

شاعران را سر به زير كرده است

بر خلاف منج‍ّمها كه هنوز سر به هوايند

تمام سيبها افتاده‌اند

و نيوتن، پشت وانت

سيب‌زميني مي‌فروشد

آهاي، آقاي تلسكوپ!

گشتم نبود، نگرد نيست!

ادارات

مثل روزنامه‌ها، اول همه را سر كار مي‌گذارند

بعد آگهي استخدام مي‌زنند

بچه‌هاي وظيفه، يا شاعر شده‌اند يا خواننده!

خدا را شكر در خانه ما، كسي بيكار نيست

يكي فرم پر مي‌كند، يكي احكام مي‌خواند

يكي به سرعت پير مي‌شود

و آن يكي مدام نق مي‌زند:

مرده‌شور ريختت را ببرد

چرا از خرمشهر، سالم برگشتي؟!

ظرفيت

پدر كه رفت

حياط خانه ورم كرد

درخت توت پريد

حوض، عكس يادگاري شد

و ما، يك پرايد خريديم

و مجبور شديم

ششمين عضو خانواده خود را

به خانة سالمندان ببريم!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تافل

 

ابن عربی پدر عرفان نظری بود

من پدر عرفان اکسیر ؛

ابن عربی از بیخ عرب بود

من از بیخ ترک ؛

ابن عربی به انگور می گفت : عنب

من به انگور می گفتم : اوزوم .

برای انگور شناسی به کلاس زبان رفتم / اما به جای انگور مولوی را شناختیم

مولوی عربی می خواند / ترکی فکر می کرد / فارسی می نوشت

و ثابت می کرد : هم دلی از هم زبانی بهتر است

پایان ترم ، من در آستارا ماندم / ابن عرب در بغداد

و مولوی سراسر جهان را گرفت

  • Like 5
لینک به دیدگاه

آنتی هموروئید

 

چقدر زور زدم تا شعرم چاپ شد

این روزها بیشتر از شعر به شیاف می‌اندیشم

می‌خواستم حافظ بشوم، عطار شدم

"شربت اسطوخودوس موجود است"

"لطفن به طرف داخل فشار دهید!"

عمو صادق راست می‌گفت:

در زندگی زخم‌هایی است که آدم روش نمیشه جاشو نشون بده حتا به پزشک متخصص...

تعمیر اگزوز پذیرفته می‌شود

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...