رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

برای دیدنت...شنیدنت...بهانه ها زیاد آوردی

ولی

دلم را به همین سادگیها نمیتوانی سرگرم چیز دیگری کنی

تا از یادت ببرد

برای رفع این دلتنگیها نقشه ای تازه بکش...دیگر همه ی بهانه هایت تکراری شده اند.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

رفتم به بادِ فراموشی...

 

این نسیمِ آشنایی کی می آید به خاطرم نمی دانم...

 

دلم برای کسی که نمی دانم کیست..تنگ شده:ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

صبح تازه می شود غمی که در میان غروب و طلوع پنهان شده بود...

 

غمی که تنگ کرده بود دلم را برای دیگری....

 

و یک فکر...

 

فکری مثه خوره...

 

که او هم دلش تنگ شده؟!

 

نمی دانم...:icon_redface:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

هیچکس

 

همه چیز را

 

برای همیشه به باخت نمی دهد.

 

این بازی آنقدر ادامه خواهد داشت

 

که یا سپیده سر بزند

 

و یا ما

 

لباسی سفید به تن کنیم.

 

 

صبور باش

 

 

فردا

 

 

حکایت این بازی هم

 

 

تمام خواهد شد...............

  • Like 10
لینک به دیدگاه

خدایا وحشت تنهاییم کشت

کسی با قصه من آشنا نیست

در این عالم ندارم همزبانی

به صد اندوه می نالم،روا نیست

شبم طی شد کسی بر در نکوبید

 

به بالینم چراغی کس نیفروخت

نیامد ماهتابم بر لب بام

دلم از این همه بیگانگی سوخت

به روی من نمی خندد امیدم

شراب زندگی در ساغرم نیست

نه شعرم می دهد تسکین به حالم

که غیر از اشک غم در دفترم نیست

 

بیا ای مرگ جانم بر لب آمد

بیا در کلبه ام شوری بر انگیز

بیا شمعی به بالینم بیاویز

بیا شعری به تابوتم بیاویز

دلم در سینه کوبد سر به دیوار

که این مرگ است و بر در می زند مشت

بیا ای همزبان جاودانی

که امشب وحشت تنهاییم کشت

 

"فریدون مشیری"

  • Like 7
لینک به دیدگاه

گـاهـی وقـتـا

 

دلـم فـقـط سـنـگـیـنـی نـگـاهـت رو مـیـخـواد

 

که زُل بـزنـی بـهـم

 

و مـ ـن بـه روی خـودم نـیـارم . . .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دلم برای کسی تنگ است که اینجا می‌آید

 

و دست ‌نوشته‌هایم را می‌خواند ..

 

کسی که تنها ردپایش یک " غریبه " است و بس

 

کسی که او را "مخاطب خاص" می‌نامم

 

دلم برای او تنگ است

 

که خدا به اندازه وسعتِ چشم‌های دریائیش باران می‌بارد

 

برای او که دست‌هایم در دست‌هایش جوانه زد

 

برای کسیییی که..........:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آهسته گفت: خدانگهدارت .

در را بست و رفت . . . .

آدمها چه راحت مسئولیت خودشان را به گردن خدا می اندازند. . . .

  • Like 7
لینک به دیدگاه

کم کم

خاطراتت کم رنگ می شود....

و اشکهایم کمتر !

کمرنگ می شود....

روزهای با تو بودن....!

نگاهم کن....

خودم نیز کم رنگ شده ام....

مثل خاطرات آن روزها....

اما هنوز هم جای این زخم ها را.....

مرهمی نیست....

من....

و تو....

و زندگی....

و این لبخند....

چه کم رنگ شده ایم....!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ین جاده هم پایان دارد

می دانم

گفته بودی

تمام جاده ها پایان دارند

نیازی به تکرار نیست

می دانم

تو پیر می شوی

من می میرم

هوا ابری می شود

باران می بارد

ما می میریم

گفته بودی

باز هم می گویم

این جاده

پایان ندارد ...!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تو

هیچ کاری برای من نکردی

جز این که چاقویی را که توی پهلویم فرو رفته بود، دربیاوری

بشویی

و دوباره بگذاری سر جایش

همان جا

درست در پهلوی راستم

  • Like 8
لینک به دیدگاه

تو را چه به فرهاد؟

 

یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی.

 

تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار…

 

من باورت می کنم ...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

تو شبیه کسی نیستی

 

شبیه چیزی هم

 

تو در هیچ دسته ای نمی گنجی

 

در هیچ تیره هم

 

تو، فقط تویی

 

و خوبی تو همین است

  • Like 4
لینک به دیدگاه

تا آخرین نفس منتظر آمدنت می مانم

 

تا تو به آرزوهایت برسی, برگردی, با دستانت مهربانت پلی به سوی

 

خوشبختی بسازم

 

و به آینده گنگ ونا معلومم امید وار شوم.

 

مجنون نازنین

 

من جز عشق و محبت تو چیزی نمی خواهم .

 

جز چشمان عاشق پیشه تو چیزی نمی خواهم.

 

جز آغوش امن وپر مهر تو چیزی نمی خواهم.

 

به باهم بودنمان بیاندیش

 

من جز تو کسی را نمی خواهم
icon_gol.gif

  • Like 5
لینک به دیدگاه

هـــمــیــشــه نــــه

 

ولــــی گـــاهـــی

 

مــیــان بـــودن و خـــواســتـن

 

فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد

 

وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه

 

کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی

 

ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی ...

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...