blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ بیا آخرین شاهکارت را ببین مجمسه ای با چشمانی باز خیره به دور دست شاید شرق شاید غرب مبهوت یک شکست٬ مغلوب یک اتفاق مصلوب یک عشق٬ مفعول یک تاوان خرده هایش را باد دارد می برد و او فقط خاطره هایش را محکم بغل گرفته... بیا آخرین شاهکارت را ببین مجسمه ای ساخته ای به نام"من"! 2 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ هنوز هم عطر نفسهایت در زندگی ام جاریست چشمانت بیقرارت پیش رویم است و تلالو ستاره های نگاهت اسمان سرد دلتنگ ام بر باد می دهد و مرا به این زندگی امیدوار میکند. هنوز هم دستان نوازشگر توست ک گرد وغبار دلتنگی را از روی شانه هایم می زادید و اشکهایم بی پناهیم را می بوسد و بهم میگوید که آرام باشم. دیر یا زود غم فراق به پایان میرسد و ماه نازنین به مامن آغوش اسمان تنهایش بازمیگردد 5 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ این جا هوا ابر است گلدان ها تشنه خیابان ها خلوت من..... در انتظار در ها و پنجره ها را باز گذاشته ام نمی خواهی بباری...؟! 7 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ درد مـــن اینست ... زنـــــدگیـــم پر از چیـــزهای نانوشتـــــنیست ... مـــــثل صدای خاموش کردن سیـــــــــــگار در لیـــــوان چــــــــــــای . . . 4 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ دیگر از تکرار دلنتنگی ها خسته شدم .... بگذار تکرار کنم ...نه نه نه دلم تنگ نیست .... فراموشت کردم ... نیستی در خاطرم .... شاید کودک درونم فریب خورد و ساده باور کرد..... که دلش تنگ کسی نیست کسی روزی میگفت نمیگذارم هرگز دلتنگی را احساس کنی !!!! و اکنون تمام واژه های دلتنگی در اسم او تبلور یافته !!!! نه نه نه دلم هرگز تنگ نیست ........!!!!!!!!!! 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ دلم برای کمی قدم به قدم رفتن با او تنگ شده... این روزها همش در دویدن است... او به سرعت می دود و من به استقامت... 5 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ خدایا ... یعنی واقعا تو وجود داری ؟ اگه هستی پس چرا اینجوریه همه چی ؟ 4 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ زندگی میکنم ... حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را ! 2 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ زمستان ثانیه به ثانیه نزدیک می شود... اینجا دلی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز گذشته ... دعایش ... واقعیت آرزوهای خوب تو است. 1 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ در این شبــهای بـــارانی غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ ، که می آیـــــی به احســــاست قســــــم یــــک شب دلم می میرد از حسرت و من آهسته میگویم : تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمی آیی ….. لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ اندوه که از حد بگذرد،جایش را می دهد به یک بی اعتنایی مزمن همه چیز برایت بی اهمیت می شود بودن یا نبودن دوست داشتن یا نداشتن دیگر احساسی تو را به وجد نمی آورد در سکوت غرق می شوی فقط نگاه میکنی زندگی را فقط نگاه . . . 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ هنوز مانده تا دلتنگی.... من از حریمِ دیدنت خارج نشده ام.... هنوز در حوزه ی استحفاظیه ی وجودت هستم.... کاش این حریم را هیچ پایانی نبود... . . . گاهی می شه از پیش پا افتاده ترین دیده هامون بنویسیم.... مثل دیدن تابلو پایان حوزه ی استحفاظیه ی یک شهر که دستاویز من شد برای این چند خط 9 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ تنهایی تک واژه سنگینی است یک واژه است ولی عمق یک زندگیست سالها گذشت وتنهایی سلطان دلم شد سلطان دل غریب وحسرت کشم شد ای آشنا ، عالم تنهایی چه خوش است هرچه باشد از گدایی عشق خوشتر است... 7 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده تو اگر دستت به آسمانش رسید چند تکه ابر نقاشی کن تا دل من به ابرها خوش باشد... ! 5 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ به چه میخندی تـــــــــو؟ به مفهوم غم انگیز جدایــــــــــی؟ به چه چیـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــز؟ به شکست دل من یا پیروزی خویــــــــــــــــش؟ به چه میخنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــدی؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد ؟ یا به افسونگری حرفهایت که مرا سوخت و خاکستر کــــــــــــــــــــــرد ؟ به دل سادهی من میخندی که دگرتا ابد نیز به فکر خود نیســــــــــــــــــــت ؟ خنده دار است بخنــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــد ... 8 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۹۱ اگر روزی دلت لبریز غم بود گذارت بر مزار کهنه ام بودام بگو این بی نصب در خاک خفته یه روزی عاشق دیوانه ام بود 8 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ دِلــَم یک اتِّفاق می خـواهـَد !یکـــ تـلفن نا آشنا با بـی مـِـ ـیلی تـمام جواب دَهَم و صـِـــــــــــدای تــو ... 8 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ باید مـرد باشے . . تا بدونـے وقتـے دارے تموم ِ ایـטּ شهر ِ ڪوفتیـو . . پیــاده گــَز میڪنے . . و پاهاــت بے حس میشهـ . . فقــط میتونـے با آهنـگ آروم بگیرے . . نـﮧ هیـ چ چیزه دیگـﮧ . ..!.! 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ یک ستاره برای من کافی است تا بهانه ای برای تماشای آسمان داشته باشم تا در دفتر نقاشی ام ماه تنها نباشد وشبها را هم برای خود معنی کنم ...به یادت باشم ستاره ام باش 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۱ این روزهــــایم به تظاهر می گذرد... تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش" 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده