رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

میان دیوارهای روشن سکوت

 

خانه ای شیشه ای ساخته ام .

 

خانه ای باتمام زوایای زندگی یک انسان .

 

خانه ای به وسعت تمام عشقها ، قلبها ، سکوت ها.

 

خانه ای با شادیهایی از جنس ستاره های طلایی

 

و احساسی به رنگ آسمان .

 

خانه ای که درهایش از جنس نور است و

 

پنجره هایش رو به آفتابگردانهای خندان باز می شوند.

 

خانه ای پر از هوای " تو"

 

و نفسی از تبار " عشق " .

 

در هنگامه آمدنت

 

سکوت شیشه ها به رنگ آبی ترین بهشت زمینی

 

زندگی را فریاد می زنند .

 

حتی اگر با قدمهایی از جنس سکوت بیایی ...

لینک به دیدگاه

قصه ام از آنجا شروع شد

که بی هوا آمدی

بی آنکه بخواهمت عاشقت شدم

و غصه ام از وقتی که نیامده رفتی

هیچ گاه نمی توانم خاطراتت را دفن کنم

با این دستانم که روزی تمام آرزویش جای گرفتن در دستان تو بود !!!

لینک به دیدگاه

بگذار باران ببـــــــارد.......آفتــ ـــــ ـــــــاب بتابد....... و من لبخند هايم را ببارم......اشک هايم راپنهــــــــــان کنم.....درنگاه آفتـــــــابي ديروزت.......!

لینک به دیدگاه

چمدانت را بستی و چندبار پشت سرت را نگاه کردی

 

و زیر لب گفتی :

 

چیزی را جا نگذاشته ام ؟

 

چرا .....

 

برگرد .....

 

یک دنیا خاطره !

لینک به دیدگاه

مخــــدر نگاهَتـــــ کـــــه

 

دَر چــــــای عشـــــق حَــــل شــــــد

 

معتـــــاد تــــــو شــــدَم …

 

حـــــالاکـــه گـــــاه و بی گــــــاه

خشخـــــاش می چینَــــد دلَــــم

 

دیگَــــر تَــــزریــق خیــــالَتــــ هَــم تسکیــــن نمی دَهَــــد

درد نبــــودنَتــــــ را آخَـــــر مَــــرا می کشَــــد؛این خمــــاری “تــو

لینک به دیدگاه

دونه های بارون امشب می خوره رو سقف خونه

 

خیسه کوچه های خلوت طعم تلخ یه بهونه.........

 

رفتن و رفتن و رفتن..... زیر بارون تا ته شب

 

بو عطر یاس و بارون... تو هواپیچیده امشب

 

گلا غرق ناز ورویا..... سهره ها مست تماشا

 

میزنه بارون به شیشه منم و این همه رویا

 

آسمون دلش گرفته... قد چشمای تر من.....

 

گریه میکنه غماشو رو دل پژمرده من.......

 

بوی بارون بوی عطر خاطره این منو خاطره هاوو پنجره

 

رو لبم ترانه های موندنی.. گریه و بغضو سکوت حنجره

 

رژه خاطره ها توی چشام میزنه بارون به سقف غصه هام

 

تر شده پیرهنم از اشک چشام بوی عطر یادگارتو میدن دقیقه هام

 

دونه های بارون امشب.... می خوره رو سقف خونه

 

دو تا عاشق زیر بارون.... حس و حال عاشفونه...

لینک به دیدگاه

کـــآش عشــق مــنم اینجـــوری بود 2.gif

.

.

.

دوست دارم یه بار بشینم موهاتو ببافم

 

یه چند تارش بریزه .بگم اینارو میبینی ؟؟؟

 

بگی اره ..!!!

 

منم بگم با همه دنیا عوضش نمیکنم

لینک به دیدگاه

هــــوا داره ســرد میـــشه و مـن . . .

 

هـمـش نگران ایــــنم کـه . .

سـرمـا بخـورم و . .

ســرفه کـنـم و . .

کـــســـی نبـــاشه بهـم بگه :

" عزیـــزم ، بـازم که مــواظـب خـودت نبـــودی

لینک به دیدگاه

برای کشتن یک پرنده نیازی به اسلحه نیست!

 

بالهایش را که بچینی...

 

خاطرات پرواز، روزی هزار بار او را خواهد کشت...!

لینک به دیدگاه

کم سرمایه*ای نیست داشتن آدم*هایی که حالت را بپرسند

از آن بهتر داشتنِ آدم*هایی است که

بتوانی در جواب احوال*پرسی*هایشان بگویی :

“خوب نیستم .

لینک به دیدگاه


ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ

ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﻠﻮﻏﻰ ﺍﺳﺖ

ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻰ

ﺑﺒﯿﻨﻰ ﻣﻰ ﺁﯾﻨﺪ

ﺑﺒﯿﻨﻰ ﻣﻰ ﺭﻭﻧﺪ

ﻭ ﺗﻮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ

 

ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻰ

لینک به دیدگاه

خوانده بـــــــــــود ؛

 

"زير باران بايد رفت..."

 

فكر مي كــــــرد

 

زير باران بايد ، رفت

 

و رفـــــــــت

 

...

 

56555971400454574325.jpg

لینک به دیدگاه

شــب ها خوابـــــ ــم نــمی برد…

 

از درد ضــــ ـربات شلاق خاطــ ــــراتت روی قلبــــ ـم

 

بی انــــ ـصاف…

 

محکــــ ــم زدی ،

 

جایـــــــــ ــش مانــــ ــــده است…

لینک به دیدگاه

حتی اگه کسی بهت بدی کرد بازم هیچ وقت قلبش رو نشکون

 

چون فقط یه قلب داره،

 

بزن دندوناشو بشکن که ۳۲تا داره...

لینک به دیدگاه

دلــ ـتنـگ کهـ میــ ـشـوم دیـــگـر انتــظـار معــنا نــدارد!

 

یکـــ نـگـاه کـمـی نامــ ـهـربـ ـان،

 

یکــ واژهـ ی کمــی دور از انتـ ــظار،

 

یکـــ لحـظـهـ فـ ــاصــله...

 

میــ شـکـنـد بغــضــــ ــ م را...

لینک به دیدگاه

اینجا همه چیز خلاصه میشود:

 

اشکها در آهی

 

عشقها در نگاهی

 

و انسانها، با قدمهایی که می آیند و میروند

 

اینجا تنها انتظار من است که خلاصه نمیشود...

لینک به دیدگاه

دقیــقاً زمانـــی کـــه داری تـــوی بی‌خیالی همــه چیـزو فراموش میکنـــی

یهـــو یــــه آهنــگی ؛

یه نوشـــــته‌ای ؛

یه اسمی؛

یا حتــــی یـــه حرفی،

... هـــــمه خاطــــراتو میــاره جلـــو چشــمت .. .

آی داغـــــون می شــــی...

لینک به دیدگاه

دلم یک دیوار میخواهد تا نگفته هایم را حک کنم دیگر کاغذ مجالی برای سرودن ندارد

دلم یک سبو می خواهد تا مقدس فریادنشدنی ام در آن موج بزند

دلم شکسته است امروز اما دیگر دلی نمی خواهد تا اورا دریابد

دلم دیوار می خواهد تا بر او مشت بکوبم او “هم طاقت دلم را دارد هم طاقت مشتم “و بر سرم فرو نخواهد ریخت............................

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...