رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

آرامم...

حتی وقتی خاکستری ....یا سیاه می نویسم.....

باز آرامم.....

من یاد گرفته ام...

که خود را از آن چه هست...

بیشتر به کوچه ی علی چپ بزنم...

آخر در آن کوچه....

کسی دیگر به تو نگاه نمی کند بعد از قضاوت...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

بـایـد کـسـی را پـیـدا کـنـم

 

کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)

 

آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی

 

آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد...

 

هـیـچ نـگـویـد!

 

هـیـچ نـپـرسـد...

 

فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد...

 

بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم (!!!!!!)

 

تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنـده را

 

روزهـایـی کـه دروغ مـیـگـویـد

 

روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد

 

روزهـایـی کـه دیـگـر مـرا در آغـوش نـمـیـگـیـرد

 

روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـیـشـود....

  • Like 8
لینک به دیدگاه

کاش کودک بودم :

تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود

تا از ته دل می خندیدم ! نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم

تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

5e31707d659b759411a035b5c0e08b04-425

هی فلانی!

دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…

هرجا که دلت میخواهد برو…

فقط آرزو میکنم

 

وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…

... و اما من…

بر نمیگردم که هیچ!

عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،

که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خوش به حال باد

گونه هایت را لمــــس می کند

و

هیچکس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مـــرا بــــاد می آفریدند

تو را برگ درختی خلــق می کردند

عشق بازی بـــرگ و بـــاد را دیده ای ؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند ...

زمان برگ برگ مرا برد...

و گرنه سبز سبز برايت مي ماندم...

به باران مي خوردم.... به برف... شايد

  • Like 9
لینک به دیدگاه

[h=5]در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟[/h][h=5]

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند[/h][h=5]

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟[/h][h=5]

من به آن محتاجم !:hanghead:[/h]

  • Like 9
لینک به دیدگاه

مخـاطبــ خـآصــ مـטּ

بـہ سـاבگـے یکــ لبخـنــב

رهـایمـ کــرב...

"او" رفـتـــ...

و مــنـــ عـاشـقـانــہ هـاے

بـے مخـاطبـمـ را بـہ حـراجــ

گـذاشـتـــہ امــ..

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی . . . !

غذاتو سرد می خوری . . .

صبونه رو شام ، ناهارو نصف شب !

لباسات دیگه به تنت نمیاد . . .

همه رو قیچی می زنی !

ساعت ها به یه آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت اونو حفظ نمیشی . . . !

این قدر علامت سوالای تو فکرتو میشمری . . .

تا آخرش رو بالش خیست خوابت ببره !

تنهایی از تو آدمی می سازه . . .

که دیگه شبیه آدم نیست !

می دونی چیه ؟!

عجیب دلتنگم . . .

واسه وقتایی که عجیب دلتنگم می شدی . . . !

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...