رفتن به مطلب

شیخ و مریدان


هوتن

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 251
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

روزی مریدان همراه شیخ به گردش رفتندی. در راه کیوسک روزنامه فروشی ای بدیدندی و ایستادندی.

روزنامه ای نبودی جز کیهان و ایران و قدس!

شیخ فرمود:

چیزی می بینم که شما نمی بینندی!

مریدان پرسیدندی:

یا شیخ چه می بینی؟

فرمود:

آزادی مطلق...!

لینک به دیدگاه

آورده اند روزی شیخ در جمعی برنشسته و مریدان دور وی حلقه زده بودندی؛ گفتند یا شیخ ما را پندی ده که راهنما باشد.

فرمود :

درانتخابات دو کس سعی بیهوده کردند و رنج بیهوده بردند:

یکی آنکه رای داد و نشد...

دیگری آنکه رای نداد و شد!

و مریدان نعره ها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتند ادب از که آموختی؟ فرمود از بابام!

و مریدان در شگفت شدندی و گریستندی...!

شیخ فرمود: زهرمار...!

چیه من هرچی میگم شما گریستندی...!

و مریدان غش غش خندیدندی...!

لینک به دیدگاه

آورده اند روزی شیخ در میان مریدان نشسته بودی و اخبار گوش می کردندی! مجری گفتی : « قيمت جهاني نفت به مرز 81 دلار رسيد »

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

شیخ سخت گریستندی.

مریدان در شگفت شدندی که یا شیخ، سبب چیست که نفت گران شدندی و شما نگران...؟!

شیخ فرمود :

پول نفت کجا رفتی؟

و مریدان نیز بگریستندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتند: « وزیر خارجه وارد اوگاندا شد»!

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شیخ فرمود:

کبوتر با کبوتر باز با باز...!

و مریدان سر به بیابان گذاشتندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتند: « ۲۵ درصد سهمیه آرد ارومیه قاچاق می شود...»!

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
شیخ اندکی نگریست و فرمود:

۷۵ درصد دیگر صادر می شود،

و مریدان در ماندندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتند « رییس گمرک گفته تنها ۱۲ درصد کالاهای کشور وارداتی است! » شیخ فرمود : راست گفته.

مریدان در شگفت شدی و یک صدا گفتندی: راست گفته...؟

شیخ فرمود راست گفته تنها ۱۲ درصد وارداتی است ؛ بقیه چینی است...!

و مریدان از پاسخ شیخ در شگفت شدندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتند « شرکت های هواپیمایی به بخش خصوصی واگذار شدندی » شیخ فرمود:

معلوم است؛هیچ عاقل زیان برای خود نخواستندی!

و مریدان انگشت به دهان ماندندی...!

لینک به دیدگاه

شیخ را گفتندی: اینان آنقدر از رنگ سبز ترسیدندی که جای رنگ سبز ، در پرچم رنگ آبی نهادندی!

شیخ برخواستی و خدای را شکر کردی.

مریدان پرسیدندی یا شیخ پرچم آبی شدندی، شما خدای را شکر کنندی؟

شیخ فرمودی:

شکر همی کنم که رنگ دریا و آسمان آبی است.

اگر سبز بودی اینان مجبور بودی همه را آبی کنندی!

و مریدان نعره ها کشیدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!

لینک به دیدگاه

ورده اند روزی شیخی در مجلسی بنشتی،دور کله اش هاله ی نوری پدیدار؛جمع پلک نزدی و شیخ را نگریستندی. شیخ نیز حاجت جمع برآورده کردی.

IMAGE004.JPG

سایلان آمدی و یک یک سوالی نمودندی و شیخ اجابت نمودی.

یکی نخسه ی آب و برقی بیاوردی و گفتی یا شیخ بسیار بوَد. شیخ بگفتی کم شود. و چنین شد.

پیر مردی گفتی یا شیخ مواجب باز بنشستگی ام اندک بوَد . و شیخ برآن بیافزود.

کودکی گفتی یا شیخ پدرم بیکار بود و شیخ پدرش را کارگر نمود.

دیگری بیامد و عرض نمود یا شیخ کالا گران بوَد. و شیخ ارزان نمود.

بانویی درآمدی و گفتی یا شیخ سیب زمینی گران بود. و شیخ گفتی از سر کوچه ما بخر.

جوانی درآمدی و بنزین بخواستی و شیخ ندادی!

حالتی برفت.

ناگهان هاله ی نور خاموش شدی .

ملت پرسیدندی یا شیخ تو را چه شدندی؟

و پاسخ شنیدندی که :

لامپ اضافی خاموش.

ملت جامه ها دریدندی و نعره ها زدی.

شیخ نیز سر به بیابان گذاشتی...

لینک به دیدگاه
آورده اند روزی شیخ در جمعی برنشسته و مریدان دور وی حلقه زده بودندی؛ گفتند یا شیخ ما را پندی ده که راهنما باشد.

فرمود :

درانتخابات دو کس سعی بیهوده کردند و رنج بیهوده بردند:

یکی آنکه رای داد و نشد...

دیگری آنکه رای نداد و شد!

و مریدان نعره ها دریدندی و سر به بیابان گذاشتندی...!

 

شیخ را گفتند: روسیه گفته « ما دوستان خود را نمی فروشیم » لینک خبر

فرمود :

آری دوستان شان را مفتی می دهند...!

و مریدان بگریستندی...!

 

شیخ را گفتند ادب از که آموختی؟ فرمود از بابام!

و مریدان در شگفت شدندی و گریستندی...!

شیخ فرمود: زهرمار...!

چیه من هرچی میگم شما گریستندی...!

و مریدان غش غش خندیدندی...!

 

 

:ws28:

-----------------------------

 

:dancegirl2:

لینک به دیدگاه
ورده اند روزی شیخی در مجلسی بنشتی،دور کله اش هاله ی نوری پدیدار؛جمع پلک نزدی و شیخ را نگریستندی. شیخ نیز حاجت جمع برآورده کردی.
IMAGE004.JPG

سایلان آمدی و یک یک سوالی نمودندی و شیخ اجابت نمودی.

یکی نخسه ی آب و برقی بیاوردی و گفتی یا شیخ بسیار بوَد. شیخ بگفتی کم شود. و چنین شد.

پیر مردی گفتی یا شیخ مواجب باز بنشستگی ام اندک بوَد . و شیخ برآن بیافزود.

کودکی گفتی یا شیخ پدرم بیکار بود و شیخ پدرش را کارگر نمود.

دیگری بیامد و عرض نمود یا شیخ کالا گران بوَد. و شیخ ارزان نمود.

بانویی درآمدی و گفتی یا شیخ سیب زمینی گران بود. و شیخ گفتی از سر کوچه ما بخر.

جوانی درآمدی و بنزین بخواستی و شیخ ندادی!

حالتی برفت.

ناگهان هاله ی نور خاموش شدی .

ملت پرسیدندی یا شیخ تو را چه شدندی؟

و پاسخ شنیدندی که :

لامپ اضافی خاموش.

ملت جامه ها دریدندی و نعره ها زدی.

شیخ نیز سر به بیابان گذاشتی...

 

:ws28::ws28::ws28:

لینک به دیدگاه

نمیدونم چرا یهو این بذهنم رسید........

 

می گویند یک سياستمدار آمریکایی به یک سياستمدار انگلیسی می گوید:

چگونه انگلیسی ها به این درجه از شهرت در سیاست مداری رسیده اند در حالی که قدرت آمریکا بیشتر است.

 

 

 

سياستمدار انگلیسی می گوید:

الان توضیح می دهم. اگر بخواهی این بسته فلفل را به خورد این سگ بدهی چکار می کنی؟

 

 

آمریکایی دست و پای سگ را می بندد و با زور چوبی را که فلفل به آن بسته شده است درون دهان سگ می کند و سگ بعد از مقاومت فراوان و سروصدا بالاخره فلفل را قورت میدهد.

 

انگلیسی می گوید:

روش ما این گونه است! و ...

سگ را به آرامی نوازش نموده و ناگهان فلفل را درون ماتحت او فرو می کند. سگ تند تند ماتحت حود را لیس می زند و تمامی فلفل را بدون هیچ گونه اعتراضی می خورد.

و مي گويد: ما اينيم ديگه!

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...