"nazanin" 3610 ارسال شده در 13 اردیبهشت، 2013 مجنون زیبای من دستانم را پس نزن آنها را در میان دستان با سخاوت خود پنهان دار بگذار دریای طوفانی نگاه من در ساحل امن چشمان تو آرامش را تجربه کند و صدف های عشق را به یادگار گیرد تو مخاطب خاص منی! پس چرا با موج های نامهربانی عطش عشق را بر دلم میگذاری چرا در برابر کالبد بی جان من محبتی را که به هستی ام اعتبار می بخشد به دیگری ارزانی میداری... و مرا در سرابی از یاس و نا امیدی تنها میگذاری؟ 6
meysam62 4529 ارسال شده در 13 اردیبهشت، 2013 رفتنت آغاز ويرانيست حرفش را نزن ابتداي يك پريشاني است حرفش را نزن گفته بودي چشم بردارم من از چشمان تو چشمهايم بي تو باراني است حرفش را نزن آرزو داري كه ديگر برنگردم پيش تو راهمان با اينكه طولاني است حرفش را نزن دوست داري بشكني قلب پريشان مرا دل شكستن كار آسانيست حرفش را نزن عهد كردي با نگاه خستهاي محرم شوي گر نگاه خستة ما نيست حرفش را نزن خوردهاي سوگند روزي عهد ما را بشكني اين شكستن نامسلمانيست حرفش را نزن حرف رفتن ميزني وقتي كه محتاج توأم رفتنت آغاز ويرانيست حرفش را نزن 5
S a d e n a 11333 ارسال شده در 13 اردیبهشت، 2013 فاصله ی ساقه تا شکوفه فاصله ی خیالِ تو با من فریادی است که با مرگ خاموش می شود...! 7
Mr.101 27037 ارسال شده در 13 اردیبهشت، 2013 بـه فـــقـر احــسـاس ِ”انـــسـانیّـــت”دچــــار شــدیـــم ! نــسلی که دردش را ، کیـبـوردها .. پیامک ها .. و .. تـلفن هـــای پـی در پـی مـی فهمـــنـد . 6
meysam62 4529 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 به برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم من صبورم اما………… چقدر با همهء عاشقیم محزونم و به یاد همهء خاطره های برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام سرخ مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم من صبورم اما………….. بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم من صبورم اما……………. آه………….این برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام گران صبر نمی داند چیست 2
meysam62 4529 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 مانند یک بهار…. مانند یک عبور…. از راه میرسی و مرا تازه میکنی. همراه تو هزار برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام از راه میرسد همراه تو بهار… بردشت خشک سینه من سبز میشود. وقتی تو میرسی…. در کوچه های خلوت و تاریک برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام من … مهتاب میدمد… وقتی تو میرسی… ای آرزوی گم شده برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام های من… من نیز با تو به عشق میرسم… 3
mani24 29665 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه بیشتر از همه تنهاست ، اون رو تنها نزارید ! چون هیج وقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره ... 7
mani24 29665 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 گاهی با خود فکر میکنم هرچه میروم نمیرسم ، نکند من باشم کلاغ آخر قصه ها..! 6
mani24 29665 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 گذشت آنوقت هایی که مردم همدیگر را دور میزدند ، . . . . . . . . . حالا از روی هم رد می شوند. 7
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 رنگی کنار شب بی حرف مرده است مرغی سیاه آمده از راه های دور می خواند از بلندی بام شب شکست سرمست فتح آمده از راه این مرغ غم پرست در این شکست رنگ از هم گسسته رشته ی هر آهنگ تنها صدای مرغک بی بک گوش سکوت ساده می آراید با گوشوار پژوک مرغ سیاه آمده از راههای دور بنشسته روی بام بلند شب شکست چون سنگ ‚ بی تکان لغزانده چشم را بر شکل های در هم پندارش خوابی شگفت می دهد آزارش گلهای رنگ سرزده از خک های شب در جاده ای عطر پای نسیم مانده ز رفتار هر دم پی فریبی این مرغ غم پرست نقشی کشد به یاری منقار بندی گسسته است خوابی شکسته است رویای سرزمین افسانه شکفتن گلهای رنگ را از یاد برده است بی حرف باید از خم این ره عبور کرد رنگی کنار این شب بی مرز مرده است 6
laden 4758 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 برای نبودن که . . . همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی میتوانی همین جا پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم قصه می نویسم و گـــــــــــاهی دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم . . . 5
laden 4758 ارسال شده در 14 اردیبهشت، 2013 می پوشانم دلتنگی ام را با بستري از کلمات اما باز کسی در دلم تو را صدا می زند.. 5
Mr.101 27037 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 حـالا کـه میـخـواهـی بـروی لطفــا قـدمـهـایـتـــ را تنـدتـر بـردار دلـم را فـرستــاده امـ دنبـالـِـ نخــود سیـــاه . . . ! 6
"nazanin" 3610 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2013 برای تو نوشتم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند در کویر قلبم از تو برای تو نوشتم ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم تا هر صبح برایت شعری می سرودم آن گاه زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم و به شوق تو اشک می شدم و بر صورتت می لغزیدم ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم تا شاید جاده ای دور هنوز بوی خوب پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دلتنگی هایم 6
laden 4758 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2013 این همه واژه و من از سکوت لبریزم انگار کابوس این روزهای خاکستری سایه انداخته به خیال من... حوالی این ساعت های بارانی جای زیادی برای رفتن ندارم غیر از آغوش تو یا کوچه پس کوچه های این شهر غریب... 5
- Nahal - 47858 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2013 با بغض هایم دفن می شوم ! سال ها بعد زمین ، بی هیچ بارانی خیس خواهد شد... محمد مسعود کرمی 7
laden 4758 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2013 دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند لیک پاهایم در قیر شب است رخنه ای نیست دراین تاریکی در و دیوار به هم پیوسته 5
S a d e n a 11333 ارسال شده در 16 اردیبهشت، 2013 خدایا !!! از تجربه های تنهاییت برایم بگو...این روزهاسر تا پا گوشم.... 5
laden 4758 ارسال شده در 17 اردیبهشت، 2013 از تمام راز و رمز های عشق جز همین سه حرف جز همین سه حرف ساده میان تهی چیز دیگری سرم نمی شود من سرم نمی شود ولی... راستی دلم که می شود! 3
ارسال های توصیه شده