ghazal1991 1818 ارسال شده در 20 آذر، 2012 همیشه در عجب بودم که چرا در جاده عشق پا به پایم نمی آمدی ... ... حتی وقتی آهسته و پیوسته میرفتم امروز فهمیدم ریگی که در کفشت بود، تو را می آزرد! 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 20 آذر، 2012 قطار مي رود تو مي روي تمام ايستگاه مي رود و من چقدر ساده ام که سالهاي سال در انتظار تو کنار اين قطار رفته ايستاده ام و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تکيه داده ام !.... 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 20 آذر، 2012 اهل همين کوچه ي بن بست کناري که تو از پنجره اش پاي به قلب من ديوانه نهادي تو کجا،کوچه کجا، پنچره ي بازکجا من کجا ،عشق کجا، طاقت آغاز کجا تو به لبخند و نگاهي من دلداده به آهي بنشستيم تو در قلب و من خسته به چاهي گنه از کيست؟ ار آن پنجره باز؟ از آن چشم گنه کار؟ از آن خنده معصوم؟ از آن لحظه ديدار؟ 5
Mr.101 27037 ارسال شده در 20 آذر، 2012 گل از تراوت باران صبحدم، لبريز هواي باغ و بهار از نسيم و نم لبريز صفاي روي تو اي ابر مهربان بهار كه هست دامنت از رشحه ي كرم لبريز هزار چلچله در برج صبح مي خوانند هنوز گوش شب از بانگ زير و بم لبريز به پاي گل چه نشينم درين ديار كه هست روان خلق زغوغاي بيش و كم لبريز مرا به دشت شقايق مخوان كه لبريز است فضاي دهر ز خونابه ي رستم، لبريز ببين در آينه ي روزگار نقش بلا كه شد ز خون سياووش، جام جم لبريز چگونه درد شكيبايي اش نيازارد دلي كه هست به هر جا ز درد و غم لبريز 5
Mr.101 27037 ارسال شده در 20 آذر، 2012 کاش وقتي زندگي فرصت دهد گاهي از پروانه ها يادي کنيم کاش بخشي از زمان خويش را وقف قسمت کردن شادي کنيم کاش گاهي در مسير زندگي باري از دوش نگاهي کم کنيم فاصله هاي ميان خويش را با خطوط دوستي مبهم کنيم کاش وقتي آرزويي ميکنيم از دل شفاف مان هم رد شود مرغ آمين هم از آنجا بگذرد حرف هاي قلبمان را بشنود 6
.Yaprak 15748 ارسال شده در 20 آذر، 2012 مجهول ماندن است که احساس تنهایی را پدید می آورد و درد بیگانگی و غربت را... 8
Mr.101 27037 ارسال شده در 21 آذر، 2012 عاشق منم که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست گفتم گره نگشوده ام زآن طره تا من بوده ام گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کن نگوبار گران بودیم ورفتیم نگونامهربان بودیم ورفتیم آخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم ورفتیم 5
Mr.101 27037 ارسال شده در 21 آذر، 2012 عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگیست عشق بازان جملگی دیوانه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو عاشق کجاست معشوق کیست جنبش نفس است که عشقش خوانده اند آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما گر بیابد بیشتر گر ببیند دلبران تازه تر عشق عالم سوز خاموش می شود چهره ی ما هم فراموش می شود سنگ قبرم را نمی سازد کسی مانده ام در کوچه های بی کسی بهترین دوستم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد 5
شــاروک 30242 ارسال شده در 21 آذر، 2012 گاهی میان همین خطوط، میان همین کلمات پراکنده، سرم را روی شانه هایت گذاشته ام!! 5
.Yaprak 15748 ارسال شده در 21 آذر، 2012 چه مصیبتی است زندگی در جامعه ای وحشی! حتی گریختن ممکن نیست. 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 21 آذر، 2012 چــه نقــاش مـاهـــري اسـت ، فــکر و خـيال ... وقتي که دانه دانه موهايت را سفيد مي کند !!! - - - Updated - - - حواست هست؟ شهریور است ... کم کم فکر باد و باران باش ... شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییز گذاشته باشد ... 6
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 21 آذر، 2012 درد دارد وسـط ِ جـاده ای بـاشـی بـی "هـمـسـفـر" بـی "هـمـراه" بـی كـسـی كـه پـشـتـت بـاشـد.. كـه دلـگـرمـت كـنـد.. كـه بـگـویـدت بـرو "مـن هـسـتـم" دَرد دارد 7
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 21 آذر، 2012 بگذر تابستان ، حالـــــــــم با تو خوب نمی شود ، پاییز حال مرا خوب می شناسد ، من زاده ی پاییزم ، 7
*mehrsa* 14558 ارسال شده در 21 آذر، 2012 درکودکی بسیارکوشیدم فرق میان درست و غلط را دریابم اما کسی معیاری به دستم نداد و حال که همه چیز در گریز از معناست... میفهمم که نیاز به کسی دارم که راه را نشانم دهد. تنبیهم کند تشویقم کند نه به حق قدرتی که دارد بلکه به اقتدارش من پدرم را میخواهم... 6
ghazal1991 1818 ارسال شده در 21 آذر، 2012 هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـــــ....ــــد ! بــعـضی از عـهـدهــا را روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــسـیـم ... .. حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ... شـکـسـتَنـشـان یـک آدم را مـی شـکند !! 4
moein.s 18984 ارسال شده در 22 آذر، 2012 ته چاه صدای گریه می آید!!! بغضم ته چاه وا شده!! دستم بهش نمی رسه!! من سر چاه ایستاده ام و بغض وا شده ام در چاه را می نگرم!!! پ.ن:این نگریستنم رو قربون!!! 4
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 22 آذر، 2012 کسـی کـه چــشم بـه راهــه... از کسـی کـه تـــو راهــه ، خــستـه تــــره !!! 5
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 22 آذر، 2012 اگر چه بين من و تو، هنوز ديوار است ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است بر آن سريم، كزين قصه، دست برداريم مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند كه از تو - از تو بريدن، چه قدر دشوار است مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است تو از سلالهٔ سوداگران كشميرى كه شال ناز تو را، شاعرى خريدار است در آستانهٔ رفتن، در امتداد غروب دعاى من به تو تنها، خدا نگهدار است كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد كه در گزينش اين انتخاب ناچار است 4
پاییزان 3604 ارسال شده در 24 آذر، 2012 گفته باشم: من درد می کشم تو اما... چشم هایت را ببند سخت است بدانم می بینی و بی خیالی..... 2
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 آذر، 2012 صف می کشند دلتنگی های من، چون دانه های تسبیح به نخ کشید شده، چقدر بگردانم دانه ها را، تا تو بیایی 1
ارسال های توصیه شده