ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ همیشه در عجب بودم که چرا در جاده عشق پا به پایم نمی آمدی ... ... حتی وقتی آهسته و پیوسته میرفتم امروز فهمیدم ریگی که در کفشت بود، تو را می آزرد! 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ قطار مي رود تو مي روي تمام ايستگاه مي رود و من چقدر ساده ام که سالهاي سال در انتظار تو کنار اين قطار رفته ايستاده ام و همچنان به نرده هاي ايستگاه رفته تکيه داده ام !.... 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ اهل همين کوچه ي بن بست کناري که تو از پنجره اش پاي به قلب من ديوانه نهادي تو کجا،کوچه کجا، پنچره ي بازکجا من کجا ،عشق کجا، طاقت آغاز کجا تو به لبخند و نگاهي من دلداده به آهي بنشستيم تو در قلب و من خسته به چاهي گنه از کيست؟ ار آن پنجره باز؟ از آن چشم گنه کار؟ از آن خنده معصوم؟ از آن لحظه ديدار؟ 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ گل از تراوت باران صبحدم، لبريز هواي باغ و بهار از نسيم و نم لبريز صفاي روي تو اي ابر مهربان بهار كه هست دامنت از رشحه ي كرم لبريز هزار چلچله در برج صبح مي خوانند هنوز گوش شب از بانگ زير و بم لبريز به پاي گل چه نشينم درين ديار كه هست روان خلق زغوغاي بيش و كم لبريز مرا به دشت شقايق مخوان كه لبريز است فضاي دهر ز خونابه ي رستم، لبريز ببين در آينه ي روزگار نقش بلا كه شد ز خون سياووش، جام جم لبريز چگونه درد شكيبايي اش نيازارد دلي كه هست به هر جا ز درد و غم لبريز 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ کاش وقتي زندگي فرصت دهد گاهي از پروانه ها يادي کنيم کاش بخشي از زمان خويش را وقف قسمت کردن شادي کنيم کاش گاهي در مسير زندگي باري از دوش نگاهي کم کنيم فاصله هاي ميان خويش را با خطوط دوستي مبهم کنيم کاش وقتي آرزويي ميکنيم از دل شفاف مان هم رد شود مرغ آمين هم از آنجا بگذرد حرف هاي قلبمان را بشنود 6 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ مجهول ماندن است که احساس تنهایی را پدید می آورد و درد بیگانگی و غربت را... 8 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ عاشق منم که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست گفتم گره نگشوده ام زآن طره تا من بوده ام گفتا منش فرموده ام تا با تو طراری کن نگوبار گران بودیم ورفتیم نگونامهربان بودیم ورفتیم آخه اینها دلیل محکمی نیست بگو با دیگران بودیم ورفتیم 5 لینک به دیدگاه
Mr.101 27036 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگیست عشق بازان جملگی دیوانه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو عاشق کجاست معشوق کیست جنبش نفس است که عشقش خوانده اند آنکه میمیرد ز شوق دیدن امروز ما گر بیابد بیشتر گر ببیند دلبران تازه تر عشق عالم سوز خاموش می شود چهره ی ما هم فراموش می شود سنگ قبرم را نمی سازد کسی مانده ام در کوچه های بی کسی بهترین دوستم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ گاهی میان همین خطوط، میان همین کلمات پراکنده، سرم را روی شانه هایت گذاشته ام!! 5 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ چه مصیبتی است زندگی در جامعه ای وحشی! حتی گریختن ممکن نیست. 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ چــه نقــاش مـاهـــري اسـت ، فــکر و خـيال ... وقتي که دانه دانه موهايت را سفيد مي کند !!! - - - Updated - - - حواست هست؟ شهریور است ... کم کم فکر باد و باران باش ... شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییز گذاشته باشد ... 6 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ درد دارد وسـط ِ جـاده ای بـاشـی بـی "هـمـسـفـر" بـی "هـمـراه" بـی كـسـی كـه پـشـتـت بـاشـد.. كـه دلـگـرمـت كـنـد.. كـه بـگـویـدت بـرو "مـن هـسـتـم" دَرد دارد 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ بگذر تابستان ، حالـــــــــم با تو خوب نمی شود ، پاییز حال مرا خوب می شناسد ، من زاده ی پاییزم ، 7 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ درکودکی بسیارکوشیدم فرق میان درست و غلط را دریابم اما کسی معیاری به دستم نداد و حال که همه چیز در گریز از معناست... میفهمم که نیاز به کسی دارم که راه را نشانم دهد. تنبیهم کند تشویقم کند نه به حق قدرتی که دارد بلکه به اقتدارش من پدرم را میخواهم... 6 لینک به دیدگاه
ghazal1991 1818 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۹۱ هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـــــ....ــــد ! بــعـضی از عـهـدهــا را روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــسـیـم ... .. حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد ... شـکـسـتَنـشـان یـک آدم را مـی شـکند !! 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ ته چاه صدای گریه می آید!!! بغضم ته چاه وا شده!! دستم بهش نمی رسه!! من سر چاه ایستاده ام و بغض وا شده ام در چاه را می نگرم!!! پ.ن:این نگریستنم رو قربون!!! 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ کسـی کـه چــشم بـه راهــه... از کسـی کـه تـــو راهــه ، خــستـه تــــره !!! 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ اگر چه بين من و تو، هنوز ديوار است ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است بر آن سريم، كزين قصه، دست برداريم مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند كه از تو - از تو بريدن، چه قدر دشوار است مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است تو از سلالهٔ سوداگران كشميرى كه شال ناز تو را، شاعرى خريدار است در آستانهٔ رفتن، در امتداد غروب دعاى من به تو تنها، خدا نگهدار است كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد كه در گزينش اين انتخاب ناچار است 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ گفته باشم: من درد می کشم تو اما... چشم هایت را ببند سخت است بدانم می بینی و بی خیالی..... 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۱ صف می کشند دلتنگی های من، چون دانه های تسبیح به نخ کشید شده، چقدر بگردانم دانه ها را، تا تو بیایی 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده