رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

فاصله ی ساقه تا شکوفه

 

فاصله ی خیالِ تو

 

با من

 

فریادی است

 

که با مرگ خاموش می شود...!

 

  • Like 48
  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

آبــی باش:

 

مثل آسمان

 

تا عمری به هوای تو

 

"سر به هوا" باشم

 

  • Like 29
ارسال شده در

کسی هست آغوشش را

 

شانه هایش را

 

به من قرض بدهد

 

تا یک دل سیر گریه کنم؟!

 

بدون هیچ حرف و سوال و جواب و دلداری و نصیحتی؟

 

  • Like 28
ارسال شده در

آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای.

از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم.

 

فردریش نیچه

  • Like 24
ارسال شده در

همیشه پشت حصار سکوت

 

می ترسم!

 

تو ای گریخته از من!

 

حصار خلوت تنهایی مرا بشکن...!

 

  • Like 22
ارسال شده در

من...

خاطره ی جدیدی ندارم،تو برایم ادامه اش را بنویس،

فقط

پایان خوشی را برایم رقم بزن.

  • Like 21
ارسال شده در

عمر گل کوتاهست .

 

اگر عمر من هم مثل گل بود ،

 

آیا باز هم مرا از خود می رنجاندی ؟؟؟

  • Like 18
ارسال شده در

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم.... لحظه های دل تنگی بی پایانند...

  • Like 16
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

گاهی

که دلم عجیب می گیرد

.

.

دیگـــر ول نمیکند . . !

  • Like 18
ارسال شده در

روزهایم میرود...

به پشت پنجره های خاک گرفته و متروک حیاط دلم میروم....

راهی میبینم... در این راه خانه ای...ودر خانه حیاطی...

 

کسی می بینم...در راه خانه ای...ودر جستجوی حیاطی...

آهی میکشم...نگاهم را میدزدم... کسی به حیاط دل غمگین من نمی آید...

 

غصه نمیخورم... به این تنهایی و سکوت و بی کسی خو گرفته ام...

 

میدانم این جا،جای کسی نیست...جای خودم هم نیست...

پس درهارا می بندم... پنجره را هم...نباید کسی بیاید...

 

به این غم...

به این سکوت...

 

این جا متروک است...!

  • Like 18
ارسال شده در

نیستی.....فراموش کردم....بیا ببین.....بیا روزگارم رو ببین که بی تو باید پیشنهاد *** بشنوم.....

 

هنوزم نفهمیدم...مگه مهربون نبودم! .....فقط می تونم بغض کنم....همین....

  • Like 11
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

مثل آن است که

 

شاهرگ احساسم را زده باشی

 

بند نمی آید

 

دوست داشتنت...!

 

  • Like 13
ارسال شده در

نگاهت سنگین است

آن‌قدر که کمر طاقتم را می‌شکند!

این کلمات از چشم تو می‌افتند

وقتی سر به زیر می‌اندازی!

سرت را که بلند کنی

کلی شاعر شده ام... !

  • Like 10
ارسال شده در

تنگی نفس می آورد نبودنت . . .

  • Like 11
ارسال شده در

اين روزها

 

آب و هوای دلم آنقدر بارانی ست

 

آنقدر كه رخت های دلتنگيم را

 

فرصتی برای خشک شدن نيست ...!

  • Like 13
ارسال شده در

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست!

بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگیست که مجبوری آخرش را با جدایی سرانجام دهی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست!

بلکه نداشتن شانه های محکمیست که بتوانی به آنها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست,بلکه پنهان کردن قلبیست که به اسفناکترین حالت شکسته شده.

عمیق ترین درد زندگی به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگیست...

  • Like 7
ارسال شده در

این عشق برای من هیچ نداشت

 

اما...

 

گل های بالشم را " باغبان " خوبی بود

 

اشک های هر شب من...!

 

  • Like 9
ارسال شده در

همیشه بر سر دوراهیم

یک راه به تو می رسد

و یک راه به تنهایی !

همیشه ترا بر می گزینم

و می رسم به

تنهایی ...

  • Like 8
ارسال شده در

ما چون دو دریچه روبروی هم

اگاه زهر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز اینده

اکنون دل من شکسته و خسته است

زیرا یکی از دریچه ها بسته است

نه مهر فسون نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد

  • Like 6
ارسال شده در

عین دریائیم و دریا عین ما

نیست مارا ابتدا و انتها

بر درمیخانه مست افتاده ایم

خانه ما خوشتر است از دو سرا

بینوایان خوش نوایی یافتند

بینوا شو گر همی خواهی خدا

گفته ی مستانه مارا بخوان

عاشقانه خوش سرودی می سرا

درد مندیم و دوای درد ماست

درد ما هم درد ما باشد دوا

سر به پای خم می بنهاده ایم

بی حجاب ای عارف عاشق بیا

در طریقت خرقه ایی پوشیده ایم

دست ما و دامن آل عبا

نعمت الله ساقی و ما رند مست

گو بیا یاری که دارد ذوق ما

در همه عالم به چشم ما ببین

سیدت آئینه گیتی نما

شاه نعمت الله ولی

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...