رفتن به مطلب

گلایه های بغض آلـود ...


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 1.6k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم.... لحظه های دل تنگی بی پایانند...

  • Like 16
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

روزهایم میرود...

به پشت پنجره های خاک گرفته و متروک حیاط دلم میروم....

راهی میبینم... در این راه خانه ای...ودر خانه حیاطی...

 

کسی می بینم...در راه خانه ای...ودر جستجوی حیاطی...

آهی میکشم...نگاهم را میدزدم... کسی به حیاط دل غمگین من نمی آید...

 

غصه نمیخورم... به این تنهایی و سکوت و بی کسی خو گرفته ام...

 

میدانم این جا،جای کسی نیست...جای خودم هم نیست...

پس درهارا می بندم... پنجره را هم...نباید کسی بیاید...

 

به این غم...

به این سکوت...

 

این جا متروک است...!

  • Like 18
لینک به دیدگاه

نیستی.....فراموش کردم....بیا ببین.....بیا روزگارم رو ببین که بی تو باید پیشنهاد *** بشنوم.....

 

هنوزم نفهمیدم...مگه مهربون نبودم! .....فقط می تونم بغض کنم....همین....

  • Like 11
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

نگاهت سنگین است

آن‌قدر که کمر طاقتم را می‌شکند!

این کلمات از چشم تو می‌افتند

وقتی سر به زیر می‌اندازی!

سرت را که بلند کنی

کلی شاعر شده ام... !

  • Like 10
لینک به دیدگاه

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست!

بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگیست که مجبوری آخرش را با جدایی سرانجام دهی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست!

بلکه نداشتن شانه های محکمیست که بتوانی به آنها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی.

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست,بلکه پنهان کردن قلبیست که به اسفناکترین حالت شکسته شده.

عمیق ترین درد زندگی به دست فراموشی سپردن قشنگترین احساس زندگیست...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

همیشه بر سر دوراهیم

یک راه به تو می رسد

و یک راه به تنهایی !

همیشه ترا بر می گزینم

و می رسم به

تنهایی ...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ما چون دو دریچه روبروی هم

اگاه زهر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز اینده

اکنون دل من شکسته و خسته است

زیرا یکی از دریچه ها بسته است

نه مهر فسون نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عین دریائیم و دریا عین ما

نیست مارا ابتدا و انتها

بر درمیخانه مست افتاده ایم

خانه ما خوشتر است از دو سرا

بینوایان خوش نوایی یافتند

بینوا شو گر همی خواهی خدا

گفته ی مستانه مارا بخوان

عاشقانه خوش سرودی می سرا

درد مندیم و دوای درد ماست

درد ما هم درد ما باشد دوا

سر به پای خم می بنهاده ایم

بی حجاب ای عارف عاشق بیا

در طریقت خرقه ایی پوشیده ایم

دست ما و دامن آل عبا

نعمت الله ساقی و ما رند مست

گو بیا یاری که دارد ذوق ما

در همه عالم به چشم ما ببین

سیدت آئینه گیتی نما

شاه نعمت الله ولی

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...