Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ در ضمن پیشرانشهر و مهاباد بوکان سردشت اشنویه سلماس و ... قسمتهای از نقده خوی ماکو اصالتا کرد هستن و از قدیم و الایام هم کرد بودن و زمان عثمانی انگلیس کردهارو بین 4 کشور تقسیم کرد و در نهایت خمینی استان کردستان رو کوچیکتر کرد و شهرهای رو به استانی با اسم آذربایجان غربی داد. یکم تاریخ بخونی بد نیست لینک به دیدگاه
en.ml 4113 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۹۴ در ضمن پیشرانشهر و مهاباد بوکان سردشت اشنویه سلماس و ... قسمتهای از نقده خوی ماکو اصالتا کرد هستن و از قدیم و الایام هم کرد بودن و زمان عثمانی انگلیس کردهارو بین 4 کشور تقسیم کرد و در نهایت خمینی استان کردستان رو کوچیکتر کرد و شهرهای رو به استانی با اسم آذربایجان غربی داد.یکم تاریخ بخونی بد نیست جالبه.. حتما این تاریخ شما هم بارزانی دستتون رسونده؟ نه دوست عزیز با دقت بخون تاریخ رو . ایشالله سر فرصت با مدرک و سند در این مورد در تایپیک مخصوص خودش با هم صحبت می کنیم. لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۴ اذری قیزلاریمین گونو کوتلو اولسون سارای ... دختر آذربایجان افسانه سارای یا سارا از جمله افسانههای مردمی در سرزمین آذربایجان است که در میان آذریها (چه آذریهای جمهوری آذربایجان و چه آذریهای ایران) بسیار مشهور است. این افسانه، داستان کوتاهی است که سرنوشت غمانگیز دختری زیباروی را به تصویر میکشد و در انتهای داستان اشعاری است که به صورت تصنیفهایی با قرائتهای مختلف، باعث خلق آثار متعدد در موسیقی آذربایجان شده است. وفاداری سارای به عهد و پیمانی که با نامزدش خان چوپان بسته بود محور اصلی این روایت از داستان است. سارای دختر مردی به نام سلطان کیشی در دشت مغان بود که هنگام تولد مادرش را از دست داده بود و سلطان کیشی زن دیگری نگرفته و زندگیاش را وقف تربیت دخترش کرده بود. این دختر زیباروی نامزد پسری به نام خان چوپان بود. به احتمال زیاد خان چوپان لقب وی بوده است. چون در آن زمان به سرگروه چوپانهای یک منطقه -که به صورت دسته جمعی گوسفندان مردم آن منطقه را در ییلاق و قشلاق میچراندند و روزها از خانه و کاشانه خود دور میماندند- خان چوپان گفته میشد و این واژه در افسانه کهن دده قورقود نیز آمده است. سارای نامزدش را راهی ییلاق کرده و در بین خانوادهاش منتظر بازگشت وی بود. در یکی از روزها خان یکی از مناطق اطراف در حین گردش و شکار به منطقه زندگی خانواده سارای نزدیک میشود و با دیدن سارای، عاشق او میشود. خان بعد از بازگشت، گروهی را برای خواستگاری میفرستد که سارای و خانوادهاش به دلیل پایبندی به عهد و پیمانی که با خان چوپان بسته بودند، به آنها جواب رد میدهند. خان از این جواب ناراحت میشود و با سوارانش به روستای محل سکونت سارای -که اکثر مردان و پسران آنها به ییلاق رفته بودند و جز زنان، پیرمردها و کودکان کسی نبود- حمله میکند و در صدد برمیآید سارای را به زور ببرد که پدر سارای به رغم کهولت سن با سواران خان درگیر میشود. سارای که میبیند سواران به قصد کشتن پدرش را کتک میزنند، رضایت خود را برای عروسی با خان اعلام میکند و اصرارهای پدرش که وی را از این کار منع میکرد، فایدهای ندارد. در بین راه سارای -که با خان و سوارانش به سوی کاخ خان میرفت- پیوسته چشم به راه بود که خبر به نامزدش، خان چوپان برسد و او برای نجاتش بیاید، ولی چون از آمدن وی ناامید میشود در نزدیکی قصر خان در حاشیه رودخانه و در جایی عمیق با استفاده از فرصت از روی اسب خود را به رودخانه میاندازد و غرق میشود. خان و سوارانش هیچ کاری نمیتوانند بکنند و حتی دستشان به جنازه سارای هم نمیرسد. بعد از این واقعه، سلطان کیشی که از ماجرا خبردار میشود به ساحل رودخانه آرپا چایی میآید و تصنیفهای حزنانگیزی را میخواند که تا به امروز به عنوان ترانه توسط خوانندگان، خوانده میشود. خان چوپان بعد از خبردار شدن از ماجرا به سرعت خود را به روستا میرساند ولی کار از کار گذشته بود و دستش نه به ساراي میرسد و نه به خان و سوارانش. روایت دوم : دختر رودخانه در این افسانه سرنوشت دو زوج جوان و فرزند دختر آنها تشریح شده است. در یکی از روستاهای مغان دو جوان بودند؛ دختری زیبا روی به نام «گؤزل» و پسری رشید به نام «ساروان» که این دو با هم ازدواج كرده و زندگی عاشقانهای داشتهاند. حاصل این ازدواج دختری بود که حال مادرش هنگام به دنیا آوردن فرزندش به شدت بد میشود و از دست طبیبها هم کاری بر نمیآید، زن جوان با مشاهده این حالت، شوهرش را صدا میزند و به وی میگوید که بعد از مرگش اجازه ازدواج مجدد را دارد ولی اجازه ندهد کسی فرزندش را آزار دهد و خودش در تربیت فرزندش بکوشد. گؤزلِ در حال احتضار که از دختر بودن فرزندش مطلع میشود، به ساروان سفارش میکند که اسم دخترشان را سارای بگذارد و بعد از شوهرش میخواهد که بچه را بر بالینش بیاورد، ساروان اطاعت میکند و نوزاد را بر بالین مادر میآورد که در همان لحظه مادر از فرط درد از هوش رفته بود. با گریه شوهر، نوزاد هم به گریه میافتد که از صدای گریه نوزاد مادرِ در حال مرگ، یک لحظه چشمانش را باز میکند و سپس برای همیشه به خواب ابدی فرو میرود. ساروان که به شدت به همسرش علاقهمند بود و به دخترش سارای هم به شدت دلبسته بود از ازدواج مجدد صرف نظر میکند و خود را وقف بزرگ کردن دخترش میکند. سارای دختر بالغ و زیبایی میشود و یکی از سرگرمیهای وی رفتن به کنار رودخانه خروشان آرپا چایی [رودخانهای در دشت مغان که به رود ارس میریزد] بود، کاری که مادرش هم به آن علاقه داشت. سارای در بین پسرهای آن منطقه عشاق زیادی داشت و خواستگاران زیادی ازدواج با وی را مطرح کرده بودند و پدرش نیز تصمیم را به خود سارای واگذار کرده بود که سارای در بین خواستگارانش به پسری که مسوول چوپانهای روستا بود، پاسخ مثبت داد. این فرد که به وی خان چوپان میگفتند، فردی درستکار، شجاع و امانتدار بود. در فاصله کمی پس از ازدواج سارای با خان چوپان، با توجه به فرارسیدن فصل بهار، خان چوپان مجبور بود با چوپانهای روستا گلهها را به ییلاق ببرند. برای همین با حزن و اندوه از تازه عروس که بسیار ناراحت و غمگین بود، جدا شد. سارای پس از رفتن همسرش، مدام به کنار رودخانه آرپا چایی میرفت و به تماشای امواج خوشان رودخانه دل میسپرد. از آنجا که سارای از بچگی اوقات خود را در کنار رودخانه میگذراند، نوعی ارتباط عاطفی بین او و رودخانه برقرار شده بود و خود سارای و مردم اعتقاد داشتند که هنگامی که سارای در کنار رودخانه است، آب رودخانه بالاتر میآید و امواج آن خروشانتر میشوند. در یکی از روزها که سارای طبق معمول مشغول تماشای امواج رودخانه بود، خان منطقه که برای شکار به آن اطراف آمده بود، چشمش به سارای افتاد و محو تماشای او گشت. سارای از نگاه نامحرم خان باخبر نبود ولی رودخانه آرپا چایی که ناظر این صحنه بود، به دلیل علاقهای که به سارای داشت، طاقت نیاورد و امواج خروشان آب بالا آمده و سارای را در درون خود کشیده و با خود برد و مردم روستا با مراجعه به کناره رودخانه خبری از سارای نیافتند و اینگونه شد که افسانه سارای در بین مردم شکل گرفت و اهالی روستا در غم سارای تصنیفهایی سرودند که تاکنون ورد زبان آذریها است. البته روایت های دیگری نیز وجود دارند که معروف ترین شان این دو بودند 4 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۴ انا دیلینی قورویاق قولباق= النگو اوزوی= انگشتری ال کرمی +کرم دست پئنجک=کت گوده گچه= کاپشن ایکی قات=دوبرابر دیلک=ارزو یاشید=همسن دورو = زلال ایندی =الان چاشقین=سردرگم ترسه =برعکس توو =سرعت دونگره =چرخ و فلک گیرده یاخا = یقه گرد ....... 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ دونیادا 3 زادیْ چوخ سئوهرم: داغدا داشیْ ، گؤزده یاشیْ ، سن کیمین ناز یولداشیْ 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ آزربایجــان قیـــــزیـام / گؤیلریـــن اولدوزویام اؤلکهمه قربان اوْلوم / توپراقـینین دوزویــام 2 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ آزربایجــان قیـــــزیـام / گؤیلریـــن اولدوزویام اؤلکهمه قربان اوْلوم / توپراقـینین دوزویــام منی دیری لی لی لی 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ منی دیری لی لی لی بلی دا نه خبر قیزیم؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ بلی دا نه خبر قیزیم؟؟؟ ساغلیق سلامتلیخ....دولنیخ بیر دنه تزه اتفاقی اوله زندگانیغمیز عوض اوله دا 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ ساغلیق سلامتلیخ....دولنیخ بیر دنه تزه اتفاقی اوله زندگانیغمیز عوض اوله دا چوخ دولاما باشون گیجلر قیزیم اولار بالاخره اوزی گلمسه خبری گلر 2 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۴ چوخ دولاما باشون گیجلر قیزیم اولار بالاخره اوزی گلمسه خبری گلر ای وای من اوشاغام..... 2 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 شهریور، ۱۳۹۴ انا دیلینی قورویاققولباق= النگو اوزوی= انگشتری ال کرمی +کرم دست پئنجک=کت گوده گچه= کاپشن ایکی قات=دوبرابر دیلک=ارزو یاشید=همسن دورو = زلال ایندی =الان چاشقین=سردرگم ترسه =برعکس توو =سرعت دونگره =چرخ و فلک گیرده یاخا = یقه گرد ....... ساغولاسوز مهندس، جالبدی قیرمیز اولانلاری بیلمیدیم :icon_pf (34): تزه اورشدیم 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۴ یاشاسین آزربایجان....غیرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت 2 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۴ تبریز: ???????? همایش کوهنوردان استان آذربایجان شرقی با هدف پاکسازی کوهستان عینالی ? به مناسبت روز درختکاری ? با شعار زمین بدون زباله با طبیعت سالم و هوای پاک،همراه با کوهنوردان،عاشقان طبیعت،حافظان محیط زیست ? مجری برنامه: گروه کوهنوردی یاماج ? زمان: جمعه ۱۴ اسفند ⏰ از ساعت ۹ الی ۱۳ ? محل قرار: پارکینگ عینالی با مشارکت وهمکاری: ⛰اداره کل ورزش و جوانان استان ?سازمانها : ⛰ ورزش و جوانان شهرستان تبریز ⛰ عمران و توسعه عون ابن علی و پارک طبیعت ⛰حفاظت محیط زیست ?گروه های کوهنوردی : ⛰هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان ⛰همدلان ؛ بولاق داغچیلار ؛شرکت چرخشگر ؛ علم تبریز ⛰تجهیزات کوهنوردی هرم ⛰نشر موغام ⛰کتابفروشی دهخدا ⛰کوهنوردان تبریز ( از تمامی طبیعت دوستان و خانواده ها جهت شرکت در این همایش دعوت می شود) با تشکر ?⛰ داغ زیبیل چیلری ⛰? 2 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 اسفند، ۱۳۹۴ تبریزیها هماهنگ کنید، برای درختکاری :) 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده