Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 9 دی، 2012 یه بار داشتم می رفتم دانشگاه...ایستگاهی که قطار سوار می شم بین دوتا شهر پله برقیش خراب شده بود...بعد دیدم ای وای اون یکی پله رقی هم ایستاده. ملت هم تو صف خیلی شیک واستادن و از یه طرف دارن می رن بالا...از اون طرف هم بقیه دارن میان پایین. منم دیدم اووووووووووه 50نفر تو صف بالا رفتنن... دیدم دیر می شه اگه ندوئم...( قطار بعدی 1ساعت بعد بود) دیدم کسی از اونور نمی اد...ویــــــــــــــژ..دوییذم رفتم بالا...ملت گرامی اینجوری بودن تازه تو بالا رفتنم هم خوردم به یه آقاهه که داشت میومد پایین به خودم گفتم ایییییییی بی فرهنگ! بعد رفتم کارتم رو زدم دیدم هی وای به جای 2 دلار یه دلارو خورده ای توشه..دیدم این گذرگاهه رد نمی شه...منم لاغر..خودم از بینش رد شدم...اووووووووووی شروع کرد به بوق زدن! اصن یه وضعی دو بی فرهنگی در عرض 5 دقیقه :icon_pf (34): 10
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 23 دی، 2015 همه اين ها رو خوندم همه شون به رفتار اشاره كرده بودن بجز چن نفر كه به اون درونشون و افكارشون پرداخته بودن مثل زود قضاوت كردن اعتماد به نفس پايين به نظرم تا افكار اصلاح نشه رفتار اصلاح نميشه من اعتراف مي كنم الان همين جايي كه نشستم بزرگ ترين دشمنم رو خودم مي دونم اخه اون بيرون همه چيز برام اوكيه همه چي برا من فراهمه ولي فقط اين منه لامصبه كه افتاده به جونم و نميخواد تغيير كنه 6
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 23 دی، 2015 hujvht ld;kl Hnl fd tvik'dl اعتراف میکنم آدم بی فرهنگیم چون هنوز نتونستم حق و حقوق شهروندی خودم رو بدست بیارم چون همیشه مصلحت خودم رو به حساب نمیارم آدم بی فرهنگیم چون ... 4
*atefeh* 13017 ارسال شده در 27 دی، 2015 من زود دیگران و رفتارشون رو قضاوت میکنم البته تو دلم نه پیش دیگران زودرنجم کم رو هستم اعتماد به نفس پایین بی حوصله کار امروزو میندازم به فردا وکلا دقیقه 90 کارامو انجام میدم (ولی نتیجش خیلی خوبه معمولا) 7
VINA 31339 ارسال شده در 4 تیر، 2016 چند وقت پیش یه سفری به گشور همسایه داشتیم جلو در اسانسور تا اسانسور باز میشد میپریدم تو ...با هشدار خانواده هم من اصلاح نشدم تو مترو تا در مترو باز میشد میپریدم تو و دقیقا مترو کرج تهران...و خانواده اضا همه اینجوری::::>>:w58: دیروز تو سوار شدن مترو فهمیدم رفتار اون روزام تاثیر از اینجا داره و باید رو خودم کار کنم 4
رضا نیوز 805 ارسال شده در 4 تیر، 2016 چیزی به نام اصطلاح بی فرهنگی نداریم . رفتار نادرست خودمون بگیم بهتره 3
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 2 مهر، 2016 اعتراف میکنم چند سال پیش توی یک تاپیک تخصصی بجای اینکه از اطلاعات خودم استفاده کنم و جواب بدم، چندین پست از نوشتههای موجود در اینترنت رو کپی کردم و متنش رو تغییر دادم و بنام خودم جواب دادم تا اظهار فضل کرده باشم :icon_pf (34):الان هم خیلی پشیمونم از این حرکت و به شما توصیه میکنم نکنید از این کارها و همیشه یا نظرات خودتون رو بنویسید و یا اینکه به مرجع ارجاع بدید که دچار عذاب وجدان نشید :ubhuekdv133q83a7yy7 هیچ چیز بهتر از صداقت نیست حتی وقتی که چیزی برای عرضه کردن نداشته باشی 5
fakur1 10128 ارسال شده در 2 مهر، 2016 اعتراف میکنم چند سال پیش توی یک تاپیک تخصصی بجای اینکه از اطلاعات خودم استفاده کنم و جواب بدم، چندین پست از نوشتههای موجود در اینترنت رو کپی کردم و متنش رو تغییر دادم و بنام خودم جواب دادم تا اظهار فضل کرده باشم :icon_pf (34):الان هم خیلی پشیمونم از این حرکت و به شما توصیه میکنم نکنید از این کارها و همیشه یا نظرات خودتون رو بنویسید و یا اینکه به مرجع ارجاع بدید که دچار عذاب وجدان نشید :ubhuekdv133q83a7yy7 هیچ چیز بهتر از صداقت نیست حتی وقتی که چیزی برای عرضه کردن نداشته باشی سخن از آن کسی است که میگوید یا مینویسد.وقتی ما شعری از سعدی رو برای اثبات حرفمون بعنوان مصداق یا برهان میآریم ، اونجا دیگه این سعدی نیست که اون شعر را گفته یا میگوید .وقنی من اون شعر رو آوردم ، عین اینه که خودم اون شعر رو گفتم.چون اگه سخن مورد قبولم نمیبود ، نمی آوردمش.بنابراین کار شما درست بوده و چون هدف شما خدمت به همنوع بوده ، بسیار هم جای تشکر داره. 2
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 2 مهر، 2016 سخن از آن کسی است که میگوید یا مینویسد.وقتی ما شعری از سعدی رو برای اثبات حرفمون بعنوان مصداق یا برهان میآریم ، اونجا دیگه این سعدی نیست که اون شعر را گفته یا میگوید .وقنی من اون شعر رو آوردم ، عین اینه که خودم اون شعر رو گفتم.چون اگه سخن مورد قبولم نمیبود ، نمی آوردمش.بنابراین کار شما درست بوده و چون هدف شما خدمت به همنوع بوده ، بسیار هم جای تشکر داره. بهرحال فرهنگ حفظ امانت به ما اجازه نمیده کپیبرداریهایی بدون ذکر منبع انجام بدیم. البته بقول شما کار ایشون راه افتاد؛ اما درست این بود که مرجع اصلی رو به ایشون میدادم و زحمت دیگران رو بنام خودم ثبت نمیکردم. بطور کل من به این نتیجه رسیدم که همه ما نیازمند اصول و چهارچوبهای دقیق اخلاقی و اعتقادی هستیم تا خودمون رو ملزم به رعایت این حقوق کنیم. دور زمانی فکر میکردم انعطاف فکر و رأی، مترادف با آزاداندیشی و وسعت اندیشه است، اما اون زمان هنوز به اهمیت پایبندی به اصول پی نبرده بودم، و زمانی رسید که احساس کردم من به هیچ چیز معتقد نیستم و هیچ رأی قاطعی ندارم و حتی اصول زندگیم نسبی و بی یک معیار قاطع شده. خوشبختانه خیلی دیر به این نقطه نرسیدم، و حالا مدتی هست که در تکاپوی فهم حقیقت و تدوین اصول و معیارهایی بر مبنای اندیشههای الانم هستم و از این اتفاق بسیار خوشحالم و بودن رو بهتر احساس میکنم و از بودنم احساس بهتری دارم. 3
fakur1 10128 ارسال شده در 2 مهر، 2016 وقتی در اقلیمی یکی از داشتن نون خالی سر سفره ش محروم باشه و یکی دیگه حقوق بالای 50 میلیون تومانی بگیره ، اعتماد به الزام رعایت حقوقی دیگران تو اذهان بطور ناخود آگاه خدشه دار میشه و ...... افرادی مثل شما ، نادر هستند و حکم کیمیا رو دارند.بنده به سهم خودم از اندیشه های مترقی شما درس میگیرم. 3
Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 9 مهر، 2016 بی فرهنگی یکی از دوستام. بنده خدا خیلی دلش میخواسته برع سینما, اما پول همراهش نبوده, ملت که از درب خروج میان بیرون, اون میره تو سینما یه ۲ _۳تا هم فیلم می بینه 4
sam arch 55879 ارسال شده در 9 آبان، 2016 در دوران ابتدایی...من عادت داشتم صندلی کلاس هام رو نشان دار می کردم! که این محدوده ی من هست کسی هم حق نشستن روش رو نداشت!:guntootsmiley2: نشان دار چه جوری؟! کل دسته ی صندلی رو با لاک خودکار ...سفید می کردم...و طرح روش می کشیدم! البته بقیه ی عادت به کندن لایه ی چوب داشتن...من یکم خفیف تر بودم... این حرکت من بی فرهنگی بود در معنای عامش... . . . اصن این فرهنگ اینقد ترجمان داره...که بشه پشت سرش یک "پسوند نفی" آورد و گفت بی فرهنگ! گاهی ناهنجاری تو رفتارهای اجتماعی..می شه بی فرهنگی...گاهی نادانی می شه بی فرهنگی...گاهی حتی شیطنت هم می شه بی فرهنگی... اصن داستان داره این فرهنگ و پسوند نفی پَشت سرش! 8
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 28 آبان، 2016 بيفرهنگي اينه كه رئيس بانك آشنات باشه، و وقتي داخل بانك شماره گرفتي و در حال انتظاري، يك بانكدار اسمت رو صدات كنه و بگه تشريف بياريد اينجا! در حالي كه تعجب كردي ازش بپرسي شما من رو ميشناختيد؟! و اون در جواب ميگه آقاي رئيس سفارش كردند كه كار شما رو سريع راه بندازم. بعد در حالي كه كمي گيج ميزني بگي: ولي من شماره (نوبت) گرفتم، و اون در حالي كه خيلي مهربانانه بهت لبخند ميزنه بگه اونطوري خيلي معطل ميشيد، و تو بجاي گفتن هرچيز ديگه، فقط تشكر كني و كارت رو انجام بده. امروز هم از ابراز تشكر خودم ناراحت شم، و هم از اين محبت آشنامون. و اين هردوش يعني بيفرهنگي :164: اميدوارم من كه هميشه دم از حق و حقيقت ميزنم، دفعه بعد پاسخ بهتري به اين نوع محبتها بدم 3
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 28 آبان، 2016 بيفرهنگي اينه كه رئيس بانك آشنات باشه، و وقتي داخل بانك شماره گرفتي و در حال انتظاري، يك بانكدار اسمت رو صدات كنه و بگه تشريف بياريد اينجا! در حالي كه تعجب كردي ازش بپرسي شما من رو ميشناختيد؟! و اون در جواب ميگه آقاي رئيس سفارش كردند كه كار شما رو سريع راه بندازم. بعد در حالي كه كمي گيج ميزني بگي: ولي من شماره (نوبت) گرفتم، و اون در حالي كه خيلي مهربانانه بهت لبخند ميزنه بگه اونطوري خيلي معطل ميشيد، و تو بجاي گفتن هرچيز ديگه، فقط تشكر كني و كارت رو انجام بده. امروز هم از ابراز تشكر خودم ناراحت شم، و هم از اين محبت آشنامون. و اين هردوش يعني بيفرهنگي :164: اميدوارم من كه هميشه دم از حق و حقيقت ميزنم، دفعه بعد پاسخ بهتري به اين نوع محبتها بدم 3
ارسال های توصیه شده