Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... عصباني مي شدم .دعوامون مي شد احتمالا 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... فك ميكنم زيادي حساسه .سعي ميكنم فكر بد نكنم 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) باهاش درمورد موضوع شكاك بودنش حرف مي زنم ولي كوتاه نميام و بهش مي فهمونم كه كاملا در اشتباست و سعي مي كنم كارايي كه روش حساس يه مدت طولاني انجام ندم البته بازم همه ي رفتارا در قبال همچين همسر شكاكي به رفتارا و اخلاقياتشم ربط داره اينكه تو چيزاي ديگه دركش بالا باشه يا نه حتي رفتار خونوادشم مهم مرسی شما هم بیایید به تاپیک سر بزنید تا قسمت دوم سوالمو بپرسم 1 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ...دقیقا" اینجوری سعی می کنم مته به خشخاش نذارم....یه جوری بهش می فهمونم کارش درست نیست...نفهمید دیگه خودمو خسته نمی کنم....کلا" از یه گوش می شنوم از یه گوش دیگه در می کنم.....شاید اعصابم خورد شه....اما سعی می کنم اوضاع رو کنترل کنم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... می گم چرا اینجوری می کنی؟ شک داری بهم؟ یه جوری سعی می کنم بهش نزدیک تر شم...یه جوری از زیر زبونش حرف بکشم بعد می گم: منو تو مگه غیر هم کسی رو داریم؟ بعد دیدم واقعا" نمی خواد بگه.....نهایتش...با همه ی اصرار هام....می گم: به درک 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) خب می گم حتما" نمی خواد من بدونم که نگران نشم؟ یا می خواد چیزیو ازم پنهان کنه؟ یا می خواد یه کاری کنه ....که پیامدهاش بده...یا شایدم خوب؟ یا می شینم همه چیزو بهش می گم...توجیه نشد می برمش پیش روانشناس...ببینم مشکل از کجاست.... یه کم سئوالا یه جوری نبود؟ اون داره حرص میخوره و ناراحته فکر نمیکنی خونسردی تو یعنی داری بهش میگی که حرفات برام مهم نیست و بد تر عصبیش کنه؟ چه جوری بود سوالا ؟ 1 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ از همتون ممنونم شرکت کردید :hxh5v6h2nsqgyuf5c8y به غیر از سوالاتی که از بعضیاتون پرسیدم لطفا به قسمت دوم سوالا هم جواب بدید اکثرا گفتید باهاش حرف میزنید و علت رو جویا میشید بعد از گفتگو متوجه میشید که همسر شما نگران زندگیش هست به واسطه یکی از همکاران شما که جنس مخالف شماست و همجنش همسرتون و اون فرد رفتار هایی نشون داده از خودش که دورادور یا حتی نزدیک همسرتون دیده و در واقع نگران زندگیشه و شک کرده به شما ........ به این نکته توجه کنید که وقتی کسی خیلی نگران میشه و ناراحته ممکنه حرفی بزنه یا کاری بکنه که قلبا بهش ایمان نداره مثل همین شک یعنی شما ناراحت نباید بشید که چرا به شما شک کرده این واکنش دفاعی همسرتون بوده در بروز این نگرانی از جانب شخص سوم و خراب کردن زندگیش .......... 3 لینک به دیدگاه
::: شیـــما ::: 6955 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... اولش بی تفاوت ولی وقتی ببینم رو رفتارش پافشاری میکنه میبرمش دکتر 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... طلا ک پاکه چ منتش ب خاکه وقتی کاری نکردم از خودم مطمئنم پس اون ی مشکلی داره شایدم مرض شکاکی گرفته و باید درمان بشه 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) وقتی واسه هر چیزی سوال پیچ میکنه سعی میکنم با آرامش بگم چیزی نیست فکرای منفیو دور کن اگه نکرد دیگه جوابشو نمیدم وقتی من کاری نکردمو این فکرا اومده سراغش از هر حرفم با توجه ب تصورات و فکری ک داره سو ء برداشت میکنه 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1//کاملا ارام به همه سوالاتش و درد دلش تا انجا که لازم باشه گوش میدم 2//بهتر اینه که او بیشتر حرف بزند و هر چه بیشتر و بیشتر سعی میکنم حتی اگه حرفاش رو کلا فقط ناشی از شک میدونم و مطمئن هستم که شکش بی خودیه بازم بیشتر گله و شکایتش رو گوش کنم هدفم از اینکار اینه که از لابلای حرفاش به مشکلش پی ببرم 3// در مرحله اول باید روی همسر تمرکز کرد و در نتیجه خانواده رو بصورتی یک طرفه از این معادله حذف میکنم ( یعنی انچه خانواده در مورد همسرم بگویند را فغلا زیاد بهش توجه نمیکنم و لی برعکس هر چه همسر در مورد خانواده بگویند را میشنوم و این یعنی نه اینکه حتما قبول میکنم ) ادامه دارد .............. منتظریم دیشب دقیقه 90 بود بدون وقت اضافی ...:biggrin: ادامه به این صورت است پس از شنیدن کامل حرف هایی همسر و بدون هیچ عکس العمل خاصی فقط در صورتیکه ایشان سوالی داشته باشند و جواب به سوالات و بعدد از اینکه دیدم همه ی حرفهای ایشان گفته شده و چیز دیگری ندارند انوقت سعی میکنم به کنکاشی در رابطه با خانواده ی پدری که شامل همه بستگان دور و نزدیک میشه بپردازم چنانچه در خلال حرف های همسر نکته هایی مبنی بر تحریکاتی غیر مستقیم از جانب خانواده ی من یا ایشان که باعث تاثیر گذاری بر رفتار همسر شده باشه مشاهده کردم در نحوی برخورد بعدی من با قضیه بسیار موثر خواهد بود . اما با توجه به تئوری بودن انچه در موضوع گنجانده شده و نیز تکیه بر فرضیات اکنون باید از نقش همسر ان خانم فعلا خود را بیرون کشیده و به عنوان یه ناظر یا مشاور ببینیم علت اصلی یا علل مشکل چی میتونه باشه با توجه به وجود خانواده سنتی شوهر و مخالفت ابتدایی با وصلت این دو به نظر میرسد وجود روابط گرم و همیشگی بین مرد و خانواده اش و نیز برخی شایعه ها از جانب این خانواده که به گوش خانم رسیده و حساسیت ایشان به این شنیده ها همه دست بدست هم داده و این مشکل رو افریده اصل داستان میتواند این باشد که مثلا خانواده ی شوهر در حال پیدا کردن همسری دیگر برای فرزندشان هستند از خواهر شوهر گرفته تا مادرشوهر و و خاله و بقیه همه و همه میتوانند در بازی کردن با احساس این خانم نقش داشته باشند و تداوم این اظهارات میتواند همیشه به مثابه یک بمباران فکری برای خانم باشد بویژه اگر خانم همسرش را خیلی دوست داشته باشه تاثیر اینان بیشتر است شوهر باید سعی کند ثابت کند که هنوز همسرش را دوست دارد و شک در نزد خانم بی معنی است و باید سعی کند هر نوع راه حلی که همسرش ارائه میدهد برای اثبات ادعای خود بکار برد حتی قطع ارتباط موقتی با خانواده . اگر در یک مرکز مشاوره به این مورد بر خورد کنم توصیه و اقدامات چینین خواهد بود 1. ارائه دلیل هایی برای خانم مبنی بر اینکه شک به همسر پایه و اساسی ندارد 2. توصیه کاهش ارتباط با خانواده ی پدری به شوهر و گذاشتن وقت بیشتری برای پرداختن به مسائل شخصی و اجتماعی خانم . شروع //یک مسافرت 2/3 هفته که در طی ان شوهر حد اقل ارتباط یا حتی قطع ارتباط با خانواده ی خود داشته باشد به عنوان راه حلی برای شروع اعتماد سازی خانم . با توجه به فرضیات بالا فعلا از نظر من وحود بیماری در نزد خانم منتفی است 5 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ از همتون ممنونم شرکت کردید :hxh5v6h2nsqgyuf5c8y به غیر از سوالاتی که از بعضیاتون پرسیدم لطفا به قسمت دوم سوالا هم جواب بدید اکثرا گفتید باهاش حرف میزنید و علت رو جویا میشید بعد از گفتگو متوجه میشید که همسر شما نگران زندگیش هست به واسطه یکی از همکاران شما که جنس مخالف شماست و همجنش همسرتون و اون فرد رفتار هایی نشون داده از خودش که دورادور یا حتی نزدیک همسرتون دیده و در واقع نگران زندگیشه و شک کرده به شما ........ به این نکته توجه کنید که وقتی کسی خیلی نگران میشه و ناراحته ممکنه حرفی بزنه یا کاری بکنه که قلبا بهش ایمان نداره مثل همین شک یعنی شما ناراحت نباید بشید که چرا به شما شک کرده این واکنش دفاعی همسرتون بوده در بروز این نگرانی از جانب شخص سوم و خراب کردن زندگیش .......... من قبلا به این چیزا خیلی فکر کردم، چیزایی که تو فیلما میدیدم، چیزایی که اطرافم میدیدم ... واسه همین همیشه به خودم میگفتم جوری رفتار میکنم که طرف مقابلم اذیت نشه، ینی خودمم میذاشتم جای اون، مثلا اگه اون با یه همکار آقا صمیمی بود من چه حالی میشدم برا همینم تو پست قبلیم گفتم اصلا اجازه نمیدم که همچین شکی پیش بیاد، در این مورد کاملا حق با همسرمه :girl_blush2: :texc5lhcbtrocnmvtp8 و من هم از آن همکار خانم دوری خواهم جست و اگر این همکار سیریش شد، از آن کار استعفا خواهم داد ( برای حفظ همسر دلبندم:girl_yes2:) 4 لینک به دیدگاه
felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... عصبانی، من که اصلا نمی تونم این رفتارو تحمل کنم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... به نظر من این رفتار از روی تعصب بی جا و بد دلی و شکاکیه در کل یه جورایی مریض روانی هست اوشون 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) عصبانی می شم باهاش دعوا می کنم می گم نمی تونم تحملش کنم، از مردای بددل متنفرم...... بعد می گم ترکش می کنم و بعد واقعا ترکش می کنم................ 5 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... خوب فکر می کنم خونسرد باشمو البته یه کم ناراحت میشم ولی سعی می کنم علت رو جویا بشم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... خوب تو این مواقع بهترین راه صحبت کردنه فکر می کنم میرم پیشش و باهاش در مورد علت شکش و دلیل کاراشو از می پرسم و در موردش با هم صحبت می کنیم 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) خوب اگر مسئله کوچیک باشه سعی می کنیم خودمون حلش کنیم مثلا اینکه اگر اشتباهی از من سر زده باشه یا کاری کرده باشم که باعث شده شکاک بشه همسرم اون کار رو دیگه انجام نمیدم و اگر مسئله بزرگتر باشه و فکر خودمون به جایی قد نده سعی می کنم با یه بزرگتر مشورت کنم و در نهایت با هم میریم پیش مشاور خانواده 3 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ جمله اولت خیلی خوب بود نمیری کنکاش کنکاش کنی که شاید واقعا رفتاری از تو سر زده که همسرت شک کرده ؟ فقط به این فکر میکنی کسی پشتت حرفیده؟ با همون لحنی که اونجا نوشتی یعنی تند و محکم میحرفی؟ این هم هست میشینم باهاش حرف میزنم میگم مشکل چیه از کجاست خودم که نمی تونم کنکاش کنم که اخه اگر خودم می دونستم فلان چیز بده که انجام نمیدادم :girl_blush2: که فردا برام شررررررررر بشه :5c6ipag2mnshmsf5ju3 پس میشینم با خودش صحبت می کنم اگر چیزی کاری ازم دیده یا دفاعی چیزی از خودم می کنم یا توضیح میدم که رفع ابهام بشه لحن :14k8gag: خوب گفتم یه بار ادم میگه عشقم چی شده یه بار میگه عزیزم چی شده یه بار میگه عسلم چی شده بالاخره یه روز خودم هم حوصله ندارم دیگه :icon_pf (34): تند خرف زده میشه بازم سوالی چیزی هست :girl_yes2: 2 لینک به دیدگاه
عاطفه کوچولو 2896 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ دوست خوبم (Nightingale) منظورت از طرح این سوالات چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 2 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ دوست خوبم (nightingale) منظورت از طرح این سوالات چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب همونطور که توی پست اول هم توضیح داده سحر دنبال راه کار میگردیم واسه مشکلات شاید این مسئله خیلی ها باشه و خیلی ها درگیرش باشن شاید که بتونیم کمک کنیم با راه کارهامون 1 لینک به دیدگاه
عاطفه کوچولو 2896 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ خوب همونطور که توی پست اول هم توضیح داده سحر دنبال راه کار میگردیم واسه مشکلات شاید این مسئله خیلی ها باشه و خیلی ها درگیرش باشن شاید که بتونیم کمک کنیم با راه کارهامون امیدوارم مشکل همه رفع بشه از جمله مشکل خود من، که البته یه جورایی داره حل میشه(با کمک دوستان) 2 لینک به دیدگاه
dokhtare sharghi 14 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ باید با خونسردی تمام به حرفاش گوش داد واصلا نباید موضع گرفت باید اجازه بدم تمام حرفاش رو بزنه وتمام سوء ظن هاشو رو بگه این ادما بخاطر روحیه ی احساساتی که دارن راحت دغدغه های فکریشونو بیان میکنند .اگر حق با اون بود و رفتار غلطی انجام دادم که باعث سوءتعبیر شده ازش عذر خواهی میکنم اما اگه مشخص شه که همسرم مشکل روحی داره و شکاکه خیلی احساس شکستگی میکنم چون بی دلیل بهم بدبینه و همش در معرض تهمت قرار میگیرم .باید قبول کنیم که کنار اومدن با یه همچین زندگی ای صبر خیلی بالا میخواد و گذشت اندازه ی یه دنیا اگه علاقم بهش زیاد باشه و این علاقه بهم احساس قدرت بده برای ادامه زندگیم باهاش تلاش میکنم البته تاکیید میکنم که احتمال بهبودی یه همچین شرایطی خیلی کمه پس باید قبول کنیم که شاید طعم واقعی خوشبختی رو احساس نخواهیم کرد .....پس باید شناخت قبل از ازدواج کامل کامل باشه 2 لینک به دیدگاه
dokhtare sharghi 14 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ باید با خونسردی تمام به حرفاش گوش داد واصلا نباید موضع گرفت باید اجازه بدم تمام حرفاش رو بزنه وتمام سوء ظن هاشو رو بگه این ادما بخاطر روحیه ی احساساتی که دارن راحت دغدغه های فکریشونو بیان میکنند .اگر حق با اون بود و رفتار غلطی انجام دادم که باعث سوءتعبیر شده ازش عذر خواهی میکنم اما اگه مشخص شه که همسرم مشکل روحی داره و شکاکه خیلی احساس شکستگی میکنم چون بی دلیل بهم بدبینه و همش در معرض تهمت قرار میگیرم .باید قبول کنیم که کنار اومدن با یه همچین زندگی ای صبر خیلی بالا میخواد و گذشت اندازه ی یه دنیا اگه علاقم بهش زیاد باشه و این علاقه بهم احساس قدرت بده برای ادامه زندگیم باهاش تلاش میکنم البته تاکیید میکنم که احتمال بهبودی یه همچین شرایطی خیلی کمه پس باید قبول کنیم که شاید طعم واقعی خوشبختی رو احساس نخواهیم کرد .....پس باید شناخت قبل از ازدواج کامل کامل باشه 1 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 شهریور، ۱۳۹۰ باید با خونسردی تمام به حرفاش گوش داد واصلا نباید موضع گرفت باید اجازه بدم تمام حرفاش رو بزنه وتمام سوء ظن هاشو رو بگه این ادما بخاطر روحیه ی احساساتی که دارن راحت دغدغه های فکریشونو بیان میکنند .اگر حق با اون بود و رفتار غلطی انجام دادم که باعث سوءتعبیر شده ازش عذر خواهی میکنم اما اگه مشخص شه که همسرم مشکل روحی داره و شکاکه خیلی احساس شکستگی میکنم چون بی دلیل بهم بدبینه و همش در معرض تهمت قرار میگیرم .باید قبول کنیم که کنار اومدن با یه همچین زندگی ای صبر خیلی بالا میخواد و گذشت اندازه ی یه دنیا اگه علاقم بهش زیاد باشه و این علاقه بهم احساس قدرت بده برای ادامه زندگیم باهاش تلاش میکنم البته تاکیید میکنم که احتمال بهبودی یه همچین شرایطی خیلی کمه پس باید قبول کنیم که شاید طعم واقعی خوشبختی رو احساس نخواهیم کرد .....پس باید شناخت قبل از ازدواج کامل کامل باشه دوست عزیزم اگر بعد از ازدواج این مشکل و پیدا کرد چی؟اگر با بعضی از رفتار های همسرش این مشکل واسش پیدا شد چی؟شما راه طلاق رو انتخاب می کنید؟پیش مشاور خانواده یا روانشناس نمیرید تا ببینید مشکل کجاست؟ پیشاپیش ممنون از پاسختون 2 لینک به دیدگاه
afa 18504 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... نه بی تفاوت خواهم بود و نه عصبی میشم .......... سعی میکنم تا حد امکان صمیمیت رابطمون رو حفظ کنم و اعتمادش رو در هر زمینه ای جلب کنم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... گاهی برخی رفتارهای خودمون موجب شک اطرافیان میشه ولی من این رفتار رو ناشی از توجه همسرم به خودم میدونم و برام قابل قبول خواهد بود 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) به سوالاتش جواب صادق میدم حتی اگه موجب خشمش بشه ، رفتارم محتاط خواهم بود که باعث شک بیشتر نشه ، محبت در بروز مشکلات حلال خوبی خواهد بود .... اگه وضع بحرانی بشه سعی میکنم بیشتر سکوت کنم تا جروبحث 2 لینک به دیدگاه
هادی ناصح 18854 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۰ afa جان اگر همسرتون شکاک باشه هر چی هم که شما صادق باشید اون شک خودش خواهد داشت... سکوت شما رو تحسین می کنم ولی معتقدم تا صحبت نشه مشکلی برطرف نمیشه..... آیا این رفتار همسرتون اگر مداوم بشه موجب اذیت شما نمیشه؟احساس نمی کنید که زندگی مثل زندان شده برای شما؟چون ممکنه همسرتون شما رو از یک سری از کارها منع بکنه و بعضی رفتار ها رو برای شما غدغن.... نظر شما چیه؟ 2 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... اولش بی تفاوت ولی وقتی ببینم رو رفتارش پافشاری میکنه میبرمش دکتر 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... طلا ک پاکه چ منتش ب خاکه وقتی کاری نکردم از خودم مطمئنم پس اون ی مشکلی داره شایدم مرض شکاکی گرفته و باید درمان بشه 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) وقتی واسه هر چیزی سوال پیچ میکنه سعی میکنم با آرامش بگم چیزی نیست فکرای منفیو دور کن اگه نکرد دیگه جوابشو نمیدم وقتی من کاری نکردمو این فکرا اومده سراغش از هر حرفم با توجه ب تصورات و فکری ک داره سو ء برداشت میکنه خب حالا با توجه به پست دومم در مورد بخش دوم سوالا که به یکی از همکارات شک کرده و باهاش مشکل داره چی میگی ؟ 1 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ دیشب دقیقه 90 بود بدون وقت اضافی ...:biggrin: ادامه به این صورت است پس از شنیدن کامل حرف هایی همسر و بدون هیچ عکس العمل خاصی فقط در صورتیکه ایشان سوالی داشته باشند و جواب به سوالات و بعدد از اینکه دیدم همه ی حرفهای ایشان گفته شده و چیز دیگری ندارند انوقت سعی میکنم به کنکاشی در رابطه با خانواده ی پدری که شامل همه بستگان دور و نزدیک میشه بپردازم چنانچه در خلال حرف های همسر نکته هایی مبنی بر تحریکاتی غیر مستقیم از جانب خانواده ی من یا ایشان که باعث تاثیر گذاری بر رفتار همسر شده باشه مشاهده کردم در نحوی برخورد بعدی من با قضیه بسیار موثر خواهد بود . اما با توجه به تئوری بودن انچه در موضوع گنجانده شده و نیز تکیه بر فرضیات اکنون باید از نقش همسر ان خانم فعلا خود را بیرون کشیده و به عنوان یه ناظر یا مشاور ببینیم علت اصلی یا علل مشکل چی میتونه باشه با توجه به وجود خانواده سنتی شوهر و مخالفت ابتدایی با وصلت این دو به نظر میرسد وجود روابط گرم و همیشگی بین مرد و خانواده اش و نیز برخی شایعه ها از جانب این خانواده که به گوش خانم رسیده و حساسیت ایشان به این شنیده ها همه دست بدست هم داده و این مشکل رو افریده اصل داستان میتواند این باشد که مثلا خانواده ی شوهر در حال پیدا کردن همسری دیگر برای فرزندشان هستند از خواهر شوهر گرفته تا مادرشوهر و و خاله و بقیه همه و همه میتوانند در بازی کردن با احساس این خانم نقش داشته باشند و تداوم این اظهارات میتواند همیشه به مثابه یک بمباران فکری برای خانم باشد بویژه اگر خانم همسرش را خیلی دوست داشته باشه تاثیر اینان بیشتر است شوهر باید سعی کند ثابت کند که هنوز همسرش را دوست دارد و شک در نزد خانم بی معنی است و باید سعی کند هر نوع راه حلی که همسرش ارائه میدهد برای اثبات ادعای خود بکار برد حتی قطع ارتباط موقتی با خانواده . اگر در یک مرکز مشاوره به این مورد بر خورد کنم توصیه و اقدامات چینین خواهد بود 1. ارائه دلیل هایی برای خانم مبنی بر اینکه شک به همسر پایه و اساسی ندارد 2. توصیه کاهش ارتباط با خانواده ی پدری به شوهر و گذاشتن وقت بیشتری برای پرداختن به مسائل شخصی و اجتماعی خانم . شروع //یک مسافرت 2/3 هفته که در طی ان شوهر حد اقل ارتباط یا حتی قطع ارتباط با خانواده ی خود داشته باشد به عنوان راه حلی برای شروع اعتماد سازی خانم . با توجه به فرضیات بالا فعلا از نظر من وحود بیماری در نزد خانم منتفی است خب راه حل هات منطقی و خوب به نظر میاد و کاملا عملی ولی اگر دوباره شروع شد بعد مدتی بازم شک نمیکنی بیماریه ؟ نظرت در مورد قسمت دوم حرفام که به یکی از همکاارت در محل کار شک میکنه چی؟ من قبلا به این چیزا خیلی فکر کردم، چیزایی که تو فیلما میدیدم، چیزایی که اطرافم میدیدم ...واسه همین همیشه به خودم میگفتم جوری رفتار میکنم که طرف مقابلم اذیت نشه، ینی خودمم میذاشتم جای اون، مثلا اگه اون با یه همکار آقا صمیمی بود من چه حالی میشدم برا همینم تو پست قبلیم گفتم اصلا اجازه نمیدم که همچین شکی پیش بیاد، در این مورد کاملا حق با همسرمه :girl_blush2: :texc5lhcbtrocnmvtp8 و من هم از آن همکار خانم دوری خواهم جست و اگر این همکار سیریش شد، از آن کار استعفا خواهم داد ( برای حفظ همسر دلبندم:girl_yes2:) خب خیلی تو همسر خوبی خواهی شد به همسر آیندت تبریک میگم خیلی هواشو داری :texc5lhcbtrocnmvtp8 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... عصبانی، من که اصلا نمی تونم این رفتارو تحمل کنم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... به نظر من این رفتار از روی تعصب بی جا و بد دلی و شکاکیه در کل یه جورایی مریض روانی هست اوشون 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) عصبانی می شم باهاش دعوا می کنم می گم نمی تونم تحملش کنم، از مردای بددل متنفرم...... بعد می گم ترکش می کنم و بعد واقعا ترکش می کنم................ خب سعی نمیکنی حلش کنی ؟ سختت نیست به همین راحتی جدا بشی؟ خب اگر دلیل همسرت برای این شک خود تو نباشی و میترسه از همکارت که فکر میکنه میخواد زندگیشو نابود کنه (خصوصا که همجنس خود همسرت هست و جنس خودشو و رفتارشو خوب میشناسه ) بازم تلاشی نمیکنی ؟ 3 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۰ 1- شما در مقابل رفتار همسرتون چه حسی دارید ؟ بی تفاوت ؟ عصبانی ؟ و یا ... خوب فکر می کنم خونسرد باشمو البته یه کم ناراحت میشم ولی سعی می کنم علت رو جویا بشم 2- چه فکری در مورد همسرتون میکنید ؟ شک که نکنه چیزیو مخفی میکنه ؟ مریضه ؟ چیزی از من دیده که شک کرده ؟ یا .... خوب تو این مواقع بهترین راه صحبت کردنه فکر می کنم میرم پیشش و باهاش در مورد علت شکش و دلیل کاراشو از می پرسم و در موردش با هم صحبت می کنیم 3- چه رفتاری پس از پاسخ دادن به 2 سوال بالا در مقابل این رفتار ها برای حل شدنش انجام میدید ؟ ( لطفا هم رفتار لحظه ای رو توضیح بدید که وقتی سوال پپیچتون میکنه چه واکنشی نشون میدید و هم در طولانی مدت و مواقع عادی چه برخوردی میکنید ) خوب اگر مسئله کوچیک باشه سعی می کنیم خودمون حلش کنیم مثلا اینکه اگر اشتباهی از من سر زده باشه یا کاری کرده باشم که باعث شده شکاک بشه همسرم اون کار رو دیگه انجام نمیدم و اگر مسئله بزرگتر باشه و فکر خودمون به جایی قد نده سعی می کنم با یه بزرگتر مشورت کنم و در نهایت با هم میریم پیش مشاور خانواده خیلی مرسی هادی جان از شرکت تو بحث ها این هم هست میشینم باهاش حرف میزنم میگم مشکل چیه از کجاست خودم که نمی تونم کنکاش کنم که اخه اگر خودم می دونستم فلان چیز بده که انجام نمیدادم :girl_blush2: که فردا برام شررررررررر بشه :5c6ipag2mnshmsf5ju3 پس میشینم با خودش صحبت می کنم اگر چیزی کاری ازم دیده یا دفاعی چیزی از خودم می کنم یا توضیح میدم که رفع ابهام بشه لحن :14k8gag: خوب گفتم یه بار ادم میگه عشقم چی شده یه بار میگه عزیزم چی شده یه بار میگه عسلم چی شده بالاخره یه روز خودم هم حوصله ندارم دیگه :icon_pf (34): تند خرف زده میشه بازم سوالی چیزی هست :girl_yes2: زود عصبانی میشی؟ :texc5lhcbtrocnmvtp8 دوست خوبم (Nightingale) منظورت از طرح این سوالات چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این تاپیک سری هستش و در مورد موضوعات مختلف اینطور بحث میشه همونطور که هادی گفت خوب همونطور که توی پست اول هم توضیح داده سحر دنبال راه کار میگردیم واسه مشکلات شاید این مسئله خیلی ها باشه و خیلی ها درگیرش باشن شاید که بتونیم کمک کنیم با راه کارهامون امیدوارم مشکل همه رفع بشه از جمله مشکل خود من، که البته یه جورایی داره حل میشه(با کمک دوستان) باید با خونسردی تمام به حرفاش گوش داد واصلا نباید موضع گرفت باید اجازه بدم تمام حرفاش رو بزنه وتمام سوء ظن هاشو رو بگه این ادما بخاطر روحیه ی احساساتی که دارن راحت دغدغه های فکریشونو بیان میکنند .اگر حق با اون بود و رفتار غلطی انجام دادم که باعث سوءتعبیر شده ازش عذر خواهی میکنم اما اگه مشخص شه که همسرم مشکل روحی داره و شکاکه خیلی احساس شکستگی میکنم چون بی دلیل بهم بدبینه و همش در معرض تهمت قرار میگیرم .باید قبول کنیم که کنار اومدن با یه همچین زندگی ای صبر خیلی بالا میخواد و گذشت اندازه ی یه دنیا اگه علاقم بهش زیاد باشه و این علاقه بهم احساس قدرت بده برای ادامه زندگیم باهاش تلاش میکنم البته تاکیید میکنم که احتمال بهبودی یه همچین شرایطی خیلی کمه پس باید قبول کنیم که شاید طعم واقعی خوشبختی رو احساس نخواهیم کرد .....پس باید شناخت قبل از ازدواج کامل کامل باشه خب در مورد بخش دوم سوالم چه نظری دارید ؟ 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده