رفتن به مطلب

دارالمجانین نواندیشان(!)


ارسال های توصیه شده

بشین یر جاتون اومدم امپولاتونو بزنم:ws3:

پیمان آمپول زن بود که:banel_smiley_4:

تو معلومه ناشی هستی که آمپول رو نشسته میزنی برامون:banel_smiley_4:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.7k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

هوایی کدومه مگه بالابلندیه که از زیر زمین تونل هوایی در کنیم :w000:

هااااا :ws52: شی کنیم ینی :smiley (18):

من قبلا یه بار با آرپاک با این روش از اینجا فرار کردم:ws37:

اگه پایه ای دفعه با هم بپریم :ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
بحث آمپول و ایناس.توام که آمپول زن باشی که دیگه اوه اوه:icon_pf (34):

تو که قرص خورت خوبه،آمپولتم ردیف کن دیگه:ws3:

سعی میکنم فوری و تند بزنم :ws3:

فوری و فوتی بزن براش خانوم دکتر:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آخیییییییییییییییییی:w963:

یادش بخیر اونموقه ها من اینجا بستری بودم:w963:

چقد اینجا سوت و کور شد بعد رفتن من :w821:

یادش بخیر چقد با سنگ میزدیم تو چشم همدیگه...:w821:

یادش بخیر چقد شبا تو راهرو قدم میزدیم یه بار با یکی از بچه ها یکی رو با زامبی اشتبا گرفتیم کشتیمش ...:w963:بعد با رودش قرمه سبزی درست کردیم جای شما خالی خوردیم:w821:

چقد این بچه ها دمپایی منو میدزدیدن شبا :w74::w821:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان
آخیییییییییییییییییی:w963:

یادش بخیر اونموقه ها من اینجا بستری بودم:w963:

چقد اینجا سوت و کور شد بعد رفتن من :w821:

یادش بخیر چقد با سنگ میزدیم تو چشم همدیگه...:w821:

یادش بخیر چقد شبا تو راهرو قدم میزدیم یه بار با یکی از بچه ها یکی رو با زامبی اشتبا گرفتیم کشتیمش ...:w963:بعد با رودش قرمه سبزی درست کردیم جای شما خالی خوردیم:w821:

چقد این بچه ها دمپایی منو میدزدیدن شبا :w74::w821:

 

:w58::w58::w58:

 

من پارک نمیام ؛ اگه تو هم باشی:banel_smiley_52:

لینک به دیدگاه
آخیییییییییییییییییی:w963:

یادش بخیر اونموقه ها من اینجا بستری بودم:w963:

چقد اینجا سوت و کور شد بعد رفتن من :w821:

یادش بخیر چقد با سنگ میزدیم تو چشم همدیگه...:w821:

یادش بخیر چقد شبا تو راهرو قدم میزدیم یه بار با یکی از بچه ها یکی رو با زامبی اشتبا گرفتیم کشتیمش ...:w963:بعد با رودش قرمه سبزی درست کردیم جای شما خالی خوردیم:w821:

چقد این بچه ها دمپایی منو میدزدیدن شبا :w74::w821:

:w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
:w58::w58::w58:

 

من پارک نمیام ؛ اگه تو هم باشی:banel_smiley_52:

نه بابا نترس :w963:

اون موقه ها تو بخش زنجیری ها بستری بودم :ws27:

بعد دیدن حالم یکم بهتر شده میخواستن بفرستنم به بخش خود دگر آزارها رئیس بخش فامیل بود پارتی انداخت رفتم بخش خود آزارها همون موقه بود که نقشه فرار از دارالمجانین رو با یکی از بچه ها ریختیم در رفتیم الان از حالت دگر آزاری بهبود پیدا کردم خود آزاری دارم:ws18:دکترم گفته کم کم خوب میشم یه چیز بهت میگم به هیچکی نگو سالم بیاد اینجا دیوونه میشه:w963: به نفع دیوونه هاست هر چه زودتر فرار کنن:ws50:

 

:w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58:

اون همه تعجبببببببب

اینایی که گفتم واقعا اتفاق افتاد فک کنم صفحات 80 به بعد بود بزرگترین قتل های زنجیره ای تو همین دارالمجانین اتفاق افتاده من بودم اینجا شاهد همه اینام:ws18:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...