مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۴ راستی خوش اومدید ب اینجا....:5c6ipag2mnshmsf5ju3....شما کجا اینجا کجا.... یعنی من نمیتونم دیونه باشم منم دیونم خبلی بعضی موقعها خوبه ادم خودشو بزنه به دیونگی 3 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۴ اینجا کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من کیییییییییییییییییییییم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کیییییییییییییییییه؟ کیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :ws3: اینجا همون جاست ک اینجاست...همون ک کجا بی جا موند...رفت شد همه جا.... شما همون ماهر...قادر....کودتای شورشی بی عدل و فاعل و مغعول موصوف صفتی ک...ب مضاف علیه ضربدر دیورژانس مفاعیل....تقسیم بر گرادیان متکلم وحده....خلاف جهت محور zها در حرکتی.... باباشاه....مامان بی بی...داداش سرباز....:vahidrk: 2 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۴ یعنی من نمیتونم دیونه باشم منم دیونم خبلی بعضی موقعها خوبه ادم خودشو بزنه به دیونگی شما بزرگ مایی....:hapydancsmil:.....سرورید....نفرماید جمله آخرتون خیلی مفهومی بود...:5c6ipag2mnshmsf5ju3 2 لینک به دیدگاه
Adel00 5292 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۴ اینجا همون جاست ک اینجاست...همون ک کجا بی جا موند...رفت شد همه جا....شما همون ماهر...قادر....کودتای شورشی بی عدل و فاعل و مغعول موصوف صفتی ک...ب مضاف علیه ضربدر دیورژانس مفاعیل....تقسیم بر گرادیان متکلم وحده....خلاف جهت محور zها در حرکتی.... باباشاه....مامان بی بی...داداش سرباز....:vahidrk: :w58::w58::w58: بهم ثابت شد شوما جانشینی!!! :ws3: مهناااااااااااااز خانوم توهمت خیلی شدیده ................. :icon_pf (34): با چوب زدی غقلم برگشت.. انا عادل انا غافل انا کودتا :gnugghender: 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۴ :w58::w58::w58:بهم ثابت شد شوما جانشینی!!! :ws3: مهناااااااااااااز خانوم توهمت خیلی شدیده ................. :icon_pf (34): با چوب زدی غقلم برگشت.. انا عادل انا غافل انا کودتا :gnugghender: :hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:....بله که جانشین می باشم خلاصه اگر بازهم یادت رفت کجایی و کی هستی بگو یادآوری کنم.... میدونستم اون روش جواب میده........انت بی کوآیِت.....:vahidrk: 1 لینک به دیدگاه
Adel00 5292 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۴ :hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil:....بله که جانشین می باشمخلاصه اگر بازهم یادت رفت کجایی و کی هستی بگو یادآوری کنم.... میدونستم اون روش جواب میده........انت بی کوآیِت.....:vahidrk: روووووووووووووزبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جانشینت سخت گیره :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): بیا آمپولاتو بزن ولی نذار چماق بزنه!!!!!!!!!!!! 1 لینک به دیدگاه
Eghlid.Habibi 55 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۴ سلام! به علت نبود قرص مجبور به گذاشتن یکی از اشعارم شدم، قابل توجه! قافیه ها هر چند فرنگی هستند اما جزئی از زبان روزمره عام و خاص هستند # 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۴ روووووووووووووزبه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ جانشینت سخت گیره :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): بیا آمپولاتو بزن ولی نذار چماق بزنه!!!!!!!!!!!! بابام نیست....:vahidrk:....داد و بیداد نکن...دیونه هارو تازه خوابوندم...بیدار میشن.... تازه کوجاشو دیدی از سختگیری.... چماق خوب جواب میده...:vahidrk: 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۴ سلام! به علت نبود قرص مجبور به گذاشتن یکی از اشعارم شدم، قابل توجه! قافیه ها هر چند فرنگی هستند اما جزئی از زبان روزمره عام و خاص هستند # سلام :hapydancsmil:....ب مجانین منزل خوش اومدید...:vahidrk: لینک به دیدگاه
Seren7 1125 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۴ :banel_smiley_4: :banel_smiley_4: این مدتی که من تو دشویی بودم همه چیز عوض شده... اکیپمون یا در رفتن یا آدم شدن رفتن. همه رفتن کسیییییییییی با ما نمونده اما من حال اونی که در دشویی رو روم قفل کرد رو میگیرم. این چند ماه داشتم سعی میکردم با ناخن در فلزی رو سولاخ کنم.تا امروز یه چیزی به ذهنم رسید. اینکه من ذهن ندارم اما وقتی نا امید شدم از سوراخ کردن در،از عصبانیتم با مشت کوبیدم قسمت بالاییه در که شیشه بود.شکست!!شانس آوردم جاییم زخمی نشد. اما ساعت مچیم موقع زدن مشت از دستم افتاد اون طرف در.منم مجبور شدم از قسمت بالاییه در برم اون سمت.اما شیشه خورد شده اذیتم میکرد.مجبور شدم پامو گذاشتم رو شیر آب و از بالای در و دیوار رد شدم و ساعتمو برداشتم. الانم اومدم بگم یکی کلید اون دشویی رو بده برم باز کنم درشو که بتونم بیام بیرون 4 لینک به دیدگاه
مجید بهره مند 43111 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۴ :banel_smiley_4: :banel_smiley_4:این مدتی که من تو دشویی بودم همه چیز عوض شده... اکیپمون یا در رفتن یا آدم شدن رفتن. همه رفتن کسیییییییییی با ما نمونده اما من حال اونی که در دشویی رو روم قفل کرد رو میگیرم. این چند ماه داشتم سعی میکردم با ناخن در فلزی رو سولاخ کنم.تا امروز یه چیزی به ذهنم رسید. اینکه من ذهن ندارم اما وقتی نا امید شدم از سوراخ کردن در،از عصبانیتم با مشت کوبیدم قسمت بالاییه در که شیشه بود.شکست!!شانس آوردم جاییم زخمی نشد. اما ساعت مچیم موقع زدن مشت از دستم افتاد اون طرف در.منم مجبور شدم از قسمت بالاییه در برم اون سمت.اما شیشه خورد شده اذیتم میکرد.مجبور شدم پامو گذاشتم رو شیر آب و از بالای در و دیوار رد شدم و ساعتمو برداشتم. الانم اومدم بگم یکی کلید اون دشویی رو بده برم باز کنم درشو که بتونم بیام بیرون :ws28::ws28:خیلی هم عالی و جالب بود 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۴ :banel_smiley_4: :banel_smiley_4:این مدتی که من تو دشویی بودم همه چیز عوض شده... اکیپمون یا در رفتن یا آدم شدن رفتن. همه رفتن کسیییییییییی با ما نمونده اما من حال اونی که در دشویی رو روم قفل کرد رو میگیرم. این چند ماه داشتم سعی میکردم با ناخن در فلزی رو سولاخ کنم.تا امروز یه چیزی به ذهنم رسید. اینکه من ذهن ندارم اما وقتی نا امید شدم از سوراخ کردن در،از عصبانیتم با مشت کوبیدم قسمت بالاییه در که شیشه بود.شکست!!شانس آوردم جاییم زخمی نشد. اما ساعت مچیم موقع زدن مشت از دستم افتاد اون طرف در.منم مجبور شدم از قسمت بالاییه در برم اون سمت.اما شیشه خورد شده اذیتم میکرد.مجبور شدم پامو گذاشتم رو شیر آب و از بالای در و دیوار رد شدم و ساعتمو برداشتم. الانم اومدم بگم یکی کلید اون دشویی رو بده برم باز کنم درشو که بتونم بیام بیرون :vahidrk:چرا ب اموال ضرر رسوندی ...خودم در قفل کردم روت...کلیدم بهت نمیدم... 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۴ چقد اسم اینجا آشناس برام کیا مثلا لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۴ کلهم اسم مجانین رو گفتم اون رو از روی این تاسیس کردن 1 لینک به دیدگاه
Eghlid.Habibi 55 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آذر، ۱۳۹۴ چرا جام مجنون لیلی شکست .؟ چرا جای فرهاد ، خسرو نشست ؟؟ این سوالی ست که سال ها در ذهنم نقش بسته بود ، اکنون با بارش باران به این نتیجه رسیدم که لیلی و شیرین همانند ما جنون داشته اند قرص های خود را سر وقت نمیخورده و بیماری خود را از خاطر خواهانشان مخفی میکرده اند .. عشق مجانی ، جنون به همراه دارد . و جنون ، جنایت .... من خودم نفهمیدم چی نوشتم ، اگه شما متوجه شدید هزار بارک الله دارید... فرستاده شده از HUAWEI G610-U20ِ من با Tapatalk 1 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آذر، ۱۳۹۴ #4 [h=2]روزنـــــــــه،روزنامه دیواری تخصصی مهندسی برق(آذر ماه 1394)[/h] لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۴ اون رو از روی این تاسیس کردن خخخخخخ چه کار پسندیده ای لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۴ خخخخخخچه کار پسندیده ای شما هم جزو مجانینی؟:gnugghender: 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده