رفتن به مطلب

روزها


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 166
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

منو حالا نوازش کن

که این فرصت نره از دست

شاید این اخرین باره

که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن

همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید

به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود

تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش

اگر چه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم رفتن

تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم

میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی

که از این زندگی خستم

کنارت اونقدر ارومم

که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار

تو دستای تو اتیشه

خودت پلکامو میبندی

واین قصه تموم میشه

لینک به دیدگاه

من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم

من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری

دوسه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری

من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم

انقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم

من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام

کارو بارزندگیمو بزارم برای فردا

من فقط عاشق اینم وقتی از همه کلافم

بشینم یه گوشه دنج موهای تو رو ببافم

عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشینم

حواست بمن نباشه دوزدکی تو رو ببینم

لینک به دیدگاه

دیروز که از صبح تا شب کلاس داشتم خسته شدم اما خوبم بود نمیدونم چرا سر کلاس همش به حرف زدن استاد خندم میگرفت یه جوری با لهجه حرف میزد من میمردم ازخنده.امروزمکه الن دیگه تموم شده اما بد نبود تا ساعت12خواب بودم بعدشم اهنگ گوش کردم خیلی کم نهار خوردم نماز خوندم بعدشم خیلی هله هوله خوردم ارایش کردم سری به نت زدم رفتم یونی تو کلاس 5نفر بودیم استدمون سبیلاشو زده بود خیلی قیافش طنز شده بود با نگاش راضیو ول نمیکرد من اون وسط مرده بودم از خنده.استاد بی ادب اخه این چه حرفی بود زدی .کلاس که تموم شد با راضی یه مسیرو پیاده اومدیم بعدشم یکم ول هخوردم اومدیم خونه شام گرم کردم خوردیم اومدم پای نت.ولی این اخر شبی حالم خوش نیست دلم میخواد گریه کنم البته یکمی با اهنگ غمگین گریه کردم اماااااااااااااااچون میگذرد غمی نیست................

لینک به دیدگاه

به سراغ من اگر میایی تند و آهسته چه فرقی دارد،

تو به هر جورکه دلت خواست بیا ،

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست که ترک بردارد

مثل آهن شده است

چینی نازک تنهایی من....

لینک به دیدگاه

تو مرا می فهمی... من تو را می خواهم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است.

تو مرا می خوانی من تو را ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم می دانی تا ابد در دل من خواهی ماندuserfield_edit.gif

لینک به دیدگاه

بازم یه شنبه دیگه و یه هفته دیگه و یه اغاز دیگه این هفته دوس دارم دیگه دپرس نباشم

الان دارم اهنگ تو نفس منی منی رو گوش میدم ساعت2.45دقیقه بامداد استخدایا شکرت به خاطر داده و ندادت که داده هات نعمت و نداده هات حکمتن.

لینک به دیدگاه

امروز که محتاج توام جای تو خالیست

فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست

در من نفسی نیست ؛ نفسی نیست

در خانه کسی نیست ،‌مکن امروز را فردا

بیا با ما که فردایی نمی ماند

که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمیداند

تا ایینه رفتم که بگیرم خبر از خود

دیدم که در آیینه هم جز تو کسی نیست

من در پی خویشم به تو بر میخورم اما

در تو شده ام گم به من دسترسی نیست

نکن امروز را فردا

دلم افتاده زیر پا

بیا ای نازنین ای یار ، دلم را اززمین بردار

در این دنیای ناهموار که میبارد به سر آوار

بحال خود مرا نگذار رهایم کن از این تکرار

لینک به دیدگاه

عجبا واقعا عجب با خودم گفته بودم این هفته دپرس نشم اما همین روز اول هفته ای دپرس شدم شدید.حالا که اومدم انجمن گفتم با دوستان بگپم دلم واشه اما دریغ و صد دریغ.بازم مث همیشه چون میگذرد غمی نیست.اگه نمیگذشت چی نمیشد بدبخت میشدم.امروز رفتم یونی استاد که سر کلاس منو دید کپ کرد فک نمیکرد برگردم سر کلاسش.مجبوری برگشتم.برگشتن با راضی پیاده اومدیم هواش جون میداد برا قدم زدن اما برگشتم خونه.چقد راضی گفت بیا بریم بستنی بزنیم اما نرفتم کاش میرفتم.نمیدونم چرا یدفه انقد دپرس شدم .نه نباید به خودم تلقین کنم من خوبم ارومم شادم

همه چی ارومه اه نه خوشم از این اهنگم نمیاد بی خیال بابا.

لینک به دیدگاه

خیلی خوشحالم بر عکس دیشب

خدا جونم شکرت امروز رفتم یونی دیدم انتشاراتی بستس رفتم پیش انتشاراتی پیش یونی تحقیق کپی کردم سریع رفتم یونی خدارو شکر استاد هنوز نرفته بود سر کلاس خلاصه اومدو درس دادو اومدم خونه الان خیلی خوشحالم ز زدم راضی با راضی کمی گپیدم بازم میگم خداجون شکرت

لینک به دیدگاه

دیشب تا ساعت2و خورده ای بیدار بودم امروز که رفتم یونی خیلی خسته شدم اما بد نبود دو ساعت اول که مدار منطقی داشتم پاک ابروم رفت یه سوالایی از استاد پرسیدم که وقتی جواب دادم خودم پوکیدم از خنده بچه ها که دیگه داشتن از خنده میمردن.خلاصه نهارو با دوستام بیرون زدیم کلا خیلی خسته ام ولی روز خوبی بود بازم مث همیشه خداجون شکرت.

لینک به دیدگاه

صدای گنجشکا میاد خوش بحالشون .کاشکی منم پرنده بودم.چی میشد اگه پرنده ب.ئدم پر میزدم.دلم بی دلیل گرفته.امروز صبح داشتم فک میکردم که چقدر از بچگی دوس داشتم 18سالم بشه .حالا چند ماه دیگه 18سالم تمو میشه اما.............

من سن فردو دوس ندارم دوس ندارم19سالم بشه. عجب روزگاری شده. تکراری تکراری خوردن خوابیدن بونی.ادمای تکراری بابا خسته شدم خدایا یه تحولی بشه.من از تکرار بیزارم.کاشکی دوباره به دوران کودکی بر میگشتم بازم اون پیش دبستانی .یادش بخیر منو سمان دوستش باهم میرفتیم .ای کاش بزرگ نمیشدیم.کاش هنوزم مث قدیما منو هانی میرفتیم به هوای نون لواشک میخریدیم کاش تو عالم بچگی میموندیم چه شورو شویی برا بزرگی داشتم نمیدونستم زود از راه میرسه کاش خوب از بچگی استفاده میکردم کاش هنوز همون حوض قدیمی خونه مادر جون بود کاش هنوز میرفتیم تو حوض.عجب دورانی بود یاد تک تک شون بخیر.تا بچه ای نمیدونی دور و برت چه خبره اما همینکه یکم از بچگی فاصله میگیری میبینی این دنیا عجب دنیایی.یاد اون دمپایی تق تقیا بخیر یاد اون شبی که کیفمو گم کردم یاد روزایی که ساندویچ میخوردمو بهمامانم میگفتم کیک با نوشابه خوردم یاد روزایی که نوشمک میخوردم و وقتی ازم میپرسیدن دور دهنت چرا چسبوا میگفتم بستنی خوردم دیگه اون روزا برنمیگرده فقط یادشون برا ادم میمونه و حسرتشون.حسرت اینکه چرا ازشون استفاده نکردم.حالا باید قدر این روزامو بدونم نباید بزارم روزگار برام تکراری بشه نباید بزارم این روزامم به غفلت بگذره و نباید بذارم...................

لینک به دیدگاه

من خالی از عاطفه و خشم

خالی از خویشی و غربت

گیج و مبهوت بین بودنو نبودن

عشق اخرین همسفر من

مثل تو منو رها کرد

حالا دستام مونده و

تنهایی من

ای دریغ از من

که بیخود مثل تو

گم شدم گم شدم تو ظلمت تن

ای دریغ از تو

که مث عکس عشق

هنوزم داد میزنی تو اینه من

آه

گریمون هیچ خندمون هیچ

باخته و برندمون هیچ

تنها آغوش تو مونده

غیر از اون هیچ

ای

ای مث من تک و تنها

دستامو بگیر که عمر رفت

همه چی تو این زمینو اسمون هیچ

لینک به دیدگاه

داره بارون میاد من عاشق بارونم من عاشق اینم که زیر بارون قدم بزنم

امشب وقتی اومدم انجمن خیلی حرفا داشتم که بزنم اما نمیدونم چرا نمیتونم بزنم انگار تا این پستو باز کردم همه از ذهنم پاک شدن.امروز اذین برام یه پیام داد خیلی خوشم اومد ازش گفتم بیام اینجا بنویسمش الان دقیق یادم نیست گوشیمم پیشم نیست یادم باشه فردا بنویسمش.خدا کنه این هفته برام بهترین روزها رو داشته باشه.اوندفه گوشی راضی دستم بود روشنش که کردم پیام خوشامد گویی گوشیش این بود که بخند منم تصمیم گرفتم همیشه شاد باشم زندگی رو سخت نگیرم و مث همیشه چون میگذرد غمی نیست.............

لینک به دیدگاه

کاش می دانستیم زندگی کوتاه است

 

کاش از ثانیه های زندگی لذت می بردیم

 

کاش قلبی را برای شکستن انتحاب نمی کردیم

 

کاش همه را دوست داشتیم

 

کاش معنی صداقت را ما هم می فهمیدیم

 

کاش هیچ کودک فقیری دیگر خواب نان تازه و داغ را نمی دید

 

کاش دلهایمان دریایی می شد

 

کاش می فهمیدیم زندگی زیباست ، و لدت می بردیم تا نهایت

 

کاش می دانستیم که ما نمی دانیم فردا برایمان چه اتفاقی می افتد

 

کاش بهانه ای برای ناراحت کردن دل های زخم خورده نبود

 

کاش، کاش نبود

 

 

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...