arezoomoradi91mazidi 13 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۲ سلام دوستان جدید من ارزو هستم ترم اخر فوق لیسانس مدیریت بیمه هستم دوس دارم ی موضوع خوب واسه پایان نامه ام پیدا کنم نمیدونم چی باشه خوبه 3 لینک به دیدگاه
minoooo kateb 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، ۱۳۹۲ سلام به همگی،بچه ها من لیسانسمو حسابداری خوندم واسه ارشد میخوام مدیریت دولتی شرکت کنم،تحقیق کردم دیدم منابع ارشدشو پاس کردم ولی درس تئوری مدیریت نمیدونم چجوره؟بنظرتون خود خوان میشه یادش گرفت؟ممنون میشم راهنماییم کنین؟ :icon_pf (72): 2 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، ۱۳۹۳ صندلی داغ شماره 8 با حضور کاربر فعال انجمن دختری برای تمام فصول salamt تونستی بیا منو جزغاله کن البته اگه تونستی(هرسوالی داشتید در خدمتم بدون هیچ کم کاستی) منتظرحضور گرمتون هستم. 1 لینک به دیدگاه
farzaneh64 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 اسفند، ۱۳۹۳ من کارشناسیم آی تی خوندم ولی ارشدم تصمیم گرفتم مدیریت آی تی بخونم یعنی امسال کنکورش دادم ولی خیلی سخت بود. کسی اینجا این رشته را خونده؟؟؟؟ لینک به دیدگاه
Robab haggyi 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۹۵ سلام دوستان.من امروز عضو این گروه شدم.دانشجوی رشته مدیریت دولتی گرایش مالی دانشگاه ازاد تبریز هستم .الان فقط درگیر پایان نام هستم.هنوز استاد پیدا نکرده ام.نمیدونم چیکار کنم 2 لینک به دیدگاه
angel Lighting 11 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، ۱۳۹۵ سلام منم آنجل :) ارشد مدیریت بازرگانی,گرایش,مالی دکترام مرحله اول قبول شدم,واسه بعدش خدا یدونه من تو اموزشگاه خصوصی مدیرم و تدریسم میکنم دنبال یه جزوه خوب با موضوع مدیریت کیفیت جامع و iso هستم,لطفا راهنماییم کنین :-f 1 لینک به دیدگاه
leylanajafi 12 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۹۵ سلام دوستان.من تازه عضوگروه شدم کارشناسی حسابداری هستم ترم آخر.برنامه ریزی پویا مسئله موجودی کالا روبلدنیستم.نمیدونم چطوریادبگیرم لطفا جزوه آموزشی دارید که فهم راحتی داره بهم بدید ممنون 2 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۵ سلام دوستان.من تازه عضوگروه شدم کارشناسی حسابداری هستم ترم آخر.برنامه ریزی پویا مسئله موجودی کالا روبلدنیستم.نمیدونم چطوریادبگیرم لطفا جزوه آموزشی دارید که فهم راحتی داره بهم بدید ممنون «حسابداری موجودي كالا» inventory accounting موجودي مواد و كالا چيست؟ v موجودي كالا مجموعه اي از اقلام مشهود است كه : v براي فروش نگهداري مي شوند ( كالاي ساخته شده ) v به منظور ساخت و فروش محصول در فرآيند توليد قرار دارند و هنوز عمليات يا فرآيند ساخت روي آنها بطور كامل انجام نشده است. ( كالاي در جريان ساخت ) v به منظور مواد اوليه مستقيم يا غير مستقيم در توليد كالا يا ارائه خدمات نقش دارند .(مواد اوليه و مواد غير مستقيم ) v موجوديهاي متفرقه كه شامل اقلامي نظير ملزومات اداري و مواد بسته بندي كه معمولاً در آينده نزديك مصرف و هنگام مصرف به عنوان هزينه هاي اداري و تشكيلاتي يا توزيع و فروش تلقي ميگردد و در سرفصل موجوديهاي جاري طبقه بندي مي گردد. سيستم هاي حسابداري موجودي كالا در حسابداري موجودي كالا براي تعيين بهاي تمام شده كالاي فروش رفته از سيستم هاي زير استفاده مي كنيم . 1)سيستم ادواري موجودي كالا (Periodic inventory system ) همان طوري كه از نام سيستم ادواري موجودي كالا بر مي آيد در صورت استفاده از اين سيستم مبلـغ كالاي در دست ، فقط در پايان هر دوره تعيين مي شود ميزان كالاي موجود در پايان دوره حسابداري از طريق شمارش فيزيكي كالا تعيين مي شود . در اين سيستم شمارش موجودي كالاي پايان دوره الزامي بوده و بهاي تمام شده كالاي فروش رفته بستگي به موجودي كالاي پايان دوره دارد و بيشتر در شركت هاي مناسب است كه تنوع اقلام زياد و بهاي تمام شده كم باشد مثل فروشگاه ظروف . 2) سيستم دايمي موجودي كالا ( perpetual inventory system) در صورت استفاده از اين سيستم سابقه اي مستمر و لحظه به لحظه از تغييرات در موجودي كالا بدست مي آيد گر چه در سيستم دايمي نيازي به شمارش موجودي كالاي پايان دوره نيست ، با اين وجود به منظور تاييد مانده موجودي كـالا بايد حداقل يك مرتبه در سال شمارش شوند . در اين سيستم ، كليه مبادلات مربوط به خريد و فروش در حساب موجودي ها ثبت مي شود . در صورتي كه بهاي تمام شده با گذشت زمان تغيير كند ، ناگزير بايد فرضي در مورد گردش بهاي تمام شده انتخاب و براي ارزشيابي بكار برده شود . الف) شناسايي ويژه : ( specific identification method ) كاربرد اين روش مستلزم پيگيري جريان فيزيكي و بهاي تمام شده هر قلم از موجوديها از زمان تحصيل تا موقع فـــروش است . اين روش در مواردي مناسب است كه بتوان هر قلم از موجودي را بطــــور جداگانه مشخص كرد و بهاي تمام شده مربوط را به آن تخصيص داد . اين روش در مورد اقلام گران قيمت و منحصر به فرد مانند جواهرات و آثار هنري كاربرد دارد .شناسايي ويژه در حقيقت جريان هاي واقعي بهاي تمام شده را رديابي مي كند . ب)بهاي تمام شده ميانگين : روش قيمت ميانگين بر اين مفهوم مبتني است كه بهاي تمام شده موجودي ها در پايان دوره و بهــــاي تمام شده كالاي فروش رفته طي دوره بايد تا حد زيادي معرف مخارج واقع شده طي دوره باشد مفهوم قيمت ميانگين به دو طريق به كار مي رود و به سيستم مورد استفاده براي ثبت موجودي ها بستگي دارد . در سيستم ادواري ، قيمت ميانگين موزون يك واحد كالا و در سيستم ثبت دائمي ، قيمت ميانگين متحرك يك واحد كالا به كار مي رود. ب-1) ميانگين موزون (weighted average method ) قيمت ميانگين موزون يك واحد از تقسيم جمع بهاي تمام شده كالاي آماده براي فروش به تعداد كالاي آماده براي فـروش بدست مي آيد ، چه در ارزشيابي موجوديها و چه از لحاظ تاثير بر اندازه گيري سود بين نتايج حاصل از بكارگيــــري روش FIFO و روش LIFO قرار دارد . ب-2) ميانگين متحرك (MOVING WEIGHTED AVERAGE) در اين روش پس از هر بار خريد ، بهاي تمام شده ميانگين جديدي بدست مي آيد . موجــــودي هاي پايان دوره به آخرين قيمت ميانگين متحرك واحد قيمت گذاري مي شود . 3) روش اولين صادره از اولين (First- in First - out ) در اين روش فرض مي شود قديمي ترين كالاي موجود ، قبل از ساير كالاها صادر يا به فـــروش مي رسد . اين فرض درباره جريان هزينه ها معمولاً با واقعيت مطابقت مي كند . در دوره هاي كه بهاي تحصيل كالا روند صعودي دارد . فايفو در مفايسه با ميانگين بهاي تمام شده كالاي فـــروش رفته كمتر موجودي كالاي پايان دوره بيشتري نشان مي دهد . فايفو در هر سيستم ادواري و دايمي نتـــايج مشابه اي را براي موجودي كالاي پايان دوره و بهاي تمام شده كالاي فروش رفته در اختيار مي گذارد . شركتــها معمولاً سعي مي كنند كه قديمي ترين كالاي خود را ابتدا به فروش رسانند در حقيقت كالاهاي فاسد شدني و كالاهايي كه مشمـول نابابي هستند بايد به شيوه فايفو با آنها برخورد شود . مزاياي فايفو : 1) مطابقت با جريان فيزيكي واقعي كالاهاي بسياري از موسسات 2) در بسياري از موارد ارقامي مشابه روش شناسايي ويژه در اختيار مي گذارد . 3) سهولت بكارگيري و هزينه كم آن در مقايسه با ساير روشها . 4) فايفو همچنين قانونمند و عيني بوده و در مقايسه با ساير روشها كمتر توسط مديريت دستاويز تحريف واقع مي گردد . و بزرگترين ايراد فايفو مطابق بهاي تمام شده كالاهاي قديمي با در آمد جاري است . 4) اولين صادره از آخرين وارده ( last-in first-out) در اين روش فرض بر اين است كه جديدترين كالاهاي خريداري شده قبل از ساير كالاها به فروش يا مصرف مي رسد . بنابراين جريان خروج هزينه در اين روش عكس جريان ورود هزينه است . از اين رو مخارج رابطه نزديكي با درآمدهاي جاري دارند و اعمال اين روش باعث تطابق مناسب هزينه ها با درآمد مي شود . در مواردي كه قيمتها روند صعودي دارد ، بكارگيري روش مزبور باعث بهبود جريان وجوه نقد ( از طريق كاهش در هزينه ماليات ) مي شود . در دوره هايي كه بهاي تمام شده كالا در حال تغيير است ، بهاي تمام شده كالاي فروش رفته و موجــودي كالاي پايان دوره در فرض لايفو را معمولاً براي موجــــودي كالا مناسب نمي داند به عقيده كميته « كاربرد اين روش اغلب منجر به مبالغي بابت موجودي مواد و كالا در ترازنامه خواهد گرديد ، كه هيچ رابطه اي با سطح اخير مخارج ندارد . در حـالي كه استفاده از روش هاي فايفو و ميانگين در سراسر جهان معمول مي باشد آمريكا تنها كشور قابل ذكري است كه روش لايفو در آن در سطح وسيع مورد استفاده قرار مي گيرد. 5) روش موجودي پايه يا نايفو ( next-in first-out) اين روش مشابه روش لايفو است . در اين روش فــــرض مي شود كه همواره موجودي ثابتي وجود دارد كه در واقع به منزله دارائي ثابت واحد تجاري است . مبالغ مازاد بر موجودي پايه به عنوان موجودي موقتي تلقي و به ارزش جايگــزيني قيمت گذاري مي شود ، مبالغ كمتر از موجودي پايه نيز كاهش موقتي تلقي و به قيمت جاري با درآمد ها مقابله مي شـود . تفاوت اصلي بين روش موجودي پايه و روش lifo اين است كه موجودي پايه ، به ارزش جايگــزيني به كار مي رود در حاليكه روش لايفو منحصراً بر بهاي تمام شده واقعي تاكيد مي كند . تذكر : طبق بيانيه شماره 8 استانداردهاي حسابداري ايران بهاي تمام شده موجــــودي مواد و كالا بايد با استفــاده از روشهاي «شناسايي ويژه » اولين صادره از اولين وارده » ، « يا ميانگين موزون » محاسبه مي شود . روشها و مدل ارزيابي موجودي كالا : مطالبي كه تشريح گرديد كاربرد بهاي تمام شده تاريخي و فرض هاي جريان بهاي تمام شده را در ارزيابي موجودي كالا و تعيين بهاي تمام شده كالاي فروش رفته مي باشد . گاه ممكن است مبنايي غير از بهاي تمام شده در ارزيابي موجودي كالا مفيد واقع گردد . 1)ارزيابي موجودي كالا به اقل بهاي تمام شده يا بازار (lower of cost or market rule) در صورت تنزل ارزش كالا به كمتر از بهاي تمام شده اوليه اش اصول عمومي پذيرفته شده حسابداري انحراف از مبناي بهاي تمام شده براي ارزيابي كالا الزام نموده است . هنگامي كه خرابي ،نابابي و تغيير در سطح قيمتها و يا هر گونه رويداد ديگــر سبب كاهش ارزش موجودي كالا به كمتر از بهاي تمام شده آن گردد بايد مبادرت به شناسايي زيان نموده و ارزش موجودي كالا را در ترازنامه كاهش داد در چنين حالتي موجودي كالا به جاي بهاي تمام شده تاريخي به اقل بهاي تمام شده يا بازار ارزيابي مي شود . اين روش در سراسر جهان وجود دارد و در استاندارد بين المللي شماره 2 توصيه شده است . اين روش از منطق حد بالا و پايين استفاده مي كند . (هزينه هاي بازاريابي و فروش + هزينه هاي تكميل ) – فروش = حد بالا (سود ناويژه + هزينه هاي بازاريابي و فروش +هزينه هاي تكميل )- فروش = حد پايين بازار نيز همان بهاي جايگزيني يا توليد مجدد است . قاعده اقل بهاي تمام شده يا بازار مبتني بر دو اصل اساسي : 1.اصل تطابق هزينه ها و درآمد 2.اصل محافظه كاري در ارتباط با ترازنامه مي باشد . 2) بهاي جايگزيني (replacement cost ) بعضي از حسابداران بر اين باورند كه به منظور اندازه گيري مطلوبيت كالا ، ارزش جاري كالا كه توسط بهاي جايگزيني اندازه گيري مي شود سودمندتر از بهاي تمام شده تاريخي است اين حسابداران بهاي جايگزيني را در تـــرازنامه براي موجودي كالا گزارش مي كنند خواه اين بهاي جايگزيني بيشتر و يا كمتر از بهاي تمام شده تاريخي باشد . در حال حاضر اصول عمومي پذيرفته حسابداري استفاده از بهاي جايگزيني را در صورتهاي مالي به اقــلامي كه در نتيجه كاهش ارزش دارايي ارزش كمتر از بهاي تمام شده هستند محدود ساخته است . 3)خالص ارزش بازيافتني (تحقق يافتني ) (net realizable inventory) مطابق با GAAP در صورت وجود دو شرط ، مي توان موجودي كالا را به خالص ارزش بازيافتني ارزشگـــذاري نمود . 1.كالا داراي قيمت فروش مشخص و بطور معقول مطمئن و تضمين شده باشد . 2. هر گونه هزينه لازم براي تكميل و فروش كالا مشخص بوده و يا با اهميت نباشد . مثلاً موجودي هاي فلزات و بـرخي محصولات كشاورزي 4 ) بهاي استاندارد ( STANDARD COST ) بسياري از شركتهاي توليدي از سيستم بهاي تمام شده استانداردي استفاده مي نمايند كه در آن بهاي تمام شده هر واحد مواد ، دستمزد و سربار توليد از پيش تعيين شده اند بهاي تمام شده استاندارد ايده و هدفي را در اختيار مديريت قرار مي دهد تا بتواند آن را با بهاي تمام شده واقعي مقايسه نمايد . از طريق ثبت و تجزيه و تحليل انحرافات ، مديريت مي تواند اطلاعاتي مفيد براي كنترل و مديريت بهاي تمام شده كالا در اختيار داشته باشد روشهاي برآوردي ارزيابي موجودي كالا : گاهي اوقات كه شمارش فيزيكي موجودي كالا غير عملي يا غير ممكن است بايد به برآورد مبلغ ريالي موجـودي كالاي پايان دوره اقدام نمود . 1.روش سود ناخالص (سود ناويژه ) ( gross profit method ) در اين روش از درصد سود ناخالص براي تبديل درآمد فروش به بهاي تمام شده كالاي فروش رفته استفاده مي شـود . سپس بهاي تمام شده كالاي فروش رفته از بهاي تمام شده كالاي آماده براي فروش كسر مي گردد تا بدين ترتيب بتوان برآوردي از بهاي تمام شده كالاي موجود در اختيار داشت. نكته : ضعف اصلي روش سود ناخالص آن است كه اين روش بر روابط گذشته مبتني است . 2.روش خرده فروشي (retail method) اين روش نيز برآوردي است اما در مقايسه با روش سود ناخالص ، روش خرده فروشي از قابليت برآورد صحيح تري برخـــوردار است . روش خرده فروشي از رابطه جاري بين بهاي تمام شده و قيمت فروش استفاده مي كند . روش خرده فروشي نيازمند اطلاعات زير است : 1)موجودي كالاي ابتداي دوره به بهاي تمام شده و قيمت خرده فروشي 2)خريدهاي دوره جاري به بهاي تمام شده و قيمت خرده فروشي 3)خرده فروشي هاي (فروش هاي ) طي دوره ابتدا كل كالاي آماده براي فروش به بهاي تمام شده و قيمتهاي خرده فروشي بدست مي آيد و سپس درصد بهاي تمـام شده به خرده فروشي را بدست مي آوريم و موجودي كالاي پايان دوره به قيمت خرده فروشي بدست مي آوريم و بعد برآوردي ازموجودي كالاي پايان دوره = درصد بدست آمده × موجودي كالاي پايان دوره خرده فروشي مدل عارضه يابي و تحليل جامع مديريت موجودي كالا v بسياري از شرکتها با مشکلات متعددي در حوزههاي تأمين، نگهداري، تخصيص و کنترل موجوديها دست به گريبانند و به دليل کمبود يا رسوب موجوديها، هزينههاي زيادي را متحمل ميشوند. براساس برخي آمارها، هزينه سالانه نگهداري مواد در انبار به طور معمول حدود 30درصد از متوسط ارزش موجودي انبار است. بنابراين، هر ميزان صرفهجويي و کاهش هزينه در اين بخش، به سودآوري سازمان کمک شاياني خواهد کرد. با توجه به اهميت موضوع مديريت موجوديها و جايگاه آن در صنايع مختلف، اقدام به طراحي الگويي براي تحليل و عارضهيابي موجوديها کردهايم. در اين مدل، پس از مروري بر رويکرد باليني، با بهکارگيري اين مدل سعي در شناسايي و تحليل مسائل و عارضههاي مديريت موجودي کالا بر اساس معيارهاي مربوطه خواهيم کرد. معيارهاي ارائه شده در اين مدل نيز به صورت خلاصه بيان شده است. مخاطبان اصلي اين مدل، مديران و کارشناسان مالي، توليد و انبار ميباشند. v براي استخراج معيـــارهاي مختلف عارضهيابي، در حوزه مديريت موجــــودي کالا، دو مسير متفاوت را در فرايند مديريت موجودي کالا، مدنظر قـــرار ميدهيم. قبل از اينکه به تشريح مدل باليني بپردازيم، لازم است درباره اين دو مسير توضيح بدهيم. حـــوزههاي مختلفي با مديريت موجودي کالا ارتباط دارند که هر يک داراي نقش مؤثري در فرايند آن ايفا ميکنند. مديريت موجودي، از مرحله پيشبيني تقاضاي مشتريان و ثبت تقاضــــاي آنها شروع ميشود ، که پيشبيني تقاضا وثبت آن، بهعنوان ورودي برنامهريزي کلان توليد استفاده ميشود. برنامهريزي کلان توليد به همراه برنامهريزي ظرفيت موردنياز و بهمنظور بالابـــردن دقت و سرعت و کيفيت برنامهريزي مواد موردنياز، صورت ميگيرد. برنامهريزي مـواد موردنياز نيز از طريق تعامل با سيستم انبارداري و خــريد و فــروش، ميتواند توسط گزارشها و نيز بــرنامهها و خروجيهاي خود، ابــزاري قوي در مديريت سازمان باشد. البته در کل اين فرايند، سيستمهاي کنتــرل و نظارت نيز وجود دارند که براي مديــريت بهينه موجوديها، از اين سيستمها استفــاده ميشود: ” براي اينکه مديريت کنيم، کنتــرل و نظارت ميکنيم. ” مديــــر ميتواند از طريق نظام MRP بر کل فرايند موجودي کالا، مديريت کند. وي به منظـور تحقق اهداف MRP، از سيستمهاي انبــــــارداري، تدارکات و خريد و فروش، برنامهريزي کلان توليد و برنامهريزي ظرفيت موردنياز و BOM استفاده ميکند. ما از اين دو مسير، براي استخراج معيارها استفاده خـــواهيم کرد. اين دو مسيــر به ما کمک ميکند که نگـاه جامعتري در تبيين معيارها داشته باشيم و بتـوانيم تمــام زواياي موضوع را بررسي کنيم. v رويکرد باليني هنگامي که بيماري نزد پزشک ميرود، ابتدا از علائم بيماري خود سخن ميگويد. پزشک، براي درک بهتر مسئله و کمک به بيمار در بيان علائم، سوالاتي ميپرسد. در گام بعد، با توجه به تجربه ودانش خود، علل ممکن در بــروز اين علائم را حدس ميزند. در ادامه، با انجام آزمايشهايي به منظور تشخيص بيمــاريهاي مختلف، اقدام به آزمودن حدسيات خود کرده و علت يا علل اصلي را تشخيص خـــواهد داد. در پايان، روش درماني مؤثر را پيشنهاد خواهد کرد که اين بخش، مبتني بر مفاهيم نظري و آموختههاي علمي اوست. تفاوت اساسي اين روش با رويکرد تحليلي اين است که رويکرد باليني، ابتدا از مسائل کاربردي آغاز شده و در نهايت با بکارگيري مفاهيم نظري، اقدام به بهبود يا درمان ميکند، ولي در رويکرد تحليلي، سعي در کاربردي کردن مفاهيم نظري است. به بياني سادهتر، در رويکرد تحليلي براي مفاهيم نظري، کاربردهايي پيدا کنيم. در عمل، چنين کاري با احتمـــال شکست بيشتري مواجه ميشود و فاقد اثربخشي لازم است. v رويکرد کلينيکال رويكرد كلينيكال داراي چهار رکن است كه بشرح زير ميباشد: رکن اول: عنوان عارضهيابي : ابتدا بايد بدانيم که ميخواهيم در چه زمينهاي کار عارضهيابي را انجام بدهيم. در اينجا، فرض ما مديريت موجودي کالا است. البته ميتوانيم بخش خاصي از مديريت موجودي کالا را مورد توجه قرار دهيم. رکن دوم: علائم مسئله هر بيماري يا مسئلهاي در سازمان، ممکن است علائم آشکاري داشته باشد که بدون نياز به اندازهگيري يا استفاده از ابزاري خاص، بتوان آنها را ملاحظه کرد. در حـوزه مديريت موجودي کالا، ممکن است علائمي در سازمان مشاهده شود که به طور مستقيم يا غيـرمستقيم به اين بخش مرتبط باشند. در واقع، عدم کارايي اين قسمت منجر به پيدايش چنين علائمي شده باشد. برخي از اين علائم عبارتند از: 1. تأخير در زمانهاي تحويل 2. تعداد زياد خرابيها 3. رسوب بلندمدت موجوديها 4. عدم وفاداري مشتريان 5. ناراضي بودن آنها به دليل عدم تحويل به موقع کالا و ارائه خدمات مربوطه 6. برگزاري جلسات متعدد درباره موجودي، توسط مديريت سازمان. 7. تأمين مواد موردنياز يکي از گلوگاههاي هميشگي استفاده از فرصتهاي کاري است. 8. ايجاد وقفه در فرايند توليد به دليل مشکلات حوزه موجودي 9. به رغم داشتن موجودي فراوان، انجام به موقع تعهدات مالي سازمان (وام، قرارداد و...) همواره با مشکل مواجه است. 10. سازمان براي سفارشات ضروري يا زياد، دچار دغدغه ميشود. 11. اتلاف وقت زياد براي جستوجوي ابزار و کالاها 12. تعداد زياد خرابي موجوديها در انبار 13. افزايش مغايرات انبارگرداني 14. علائم ديگر اگر ديدي ساده انگارانه به اين علائم داشته باشيم، در همــان نگاه اول شايد به اين نتيجه برسيم که هر علامت مربوط به حوزهاي خاص از مديريت موجودي کالاست؛ مثلاً «رسوب بلندمدت موجوديها در انبــارها» را ناشي از عدم وجود سيستم مناسب انبارداري بدانيم، اما مسئله پيچيدهتر از اين است. در بخشهاي بعدي به خوبي متوجه خواهيـد شد که علت واقعي مسائل ممکن است ارتباطي به سيستم انبارداري نداشته باشد و ناشي از عواملي ديگر باشد. v نکته بسيار مهم هنـگام بررسـي مســائل موجــودي در سازمانها، نميتوان به راحتي و بدون درنظر گرفتن تمامي ابعاد مديريت موجودي، تصميمگيري کرد. مثــلاً ممکن است با توجه به محاسبات انجام شده، در مورد کالا يا مـواد اوليه به اين نتيجه برسيد که ميزان موجودي آن در انبارها بايد کاهش يابد. لذا تصميم ميگيريد و آن را اجرا ميکنيد، اما پس از گذشت مدتي کوتاه متـوجه ميشويد که کالا يا مواد يادشده، جزو کالاهاي استراتژيک بوده و عدم وجود آن، باعث بروز مشــکلاتي فــراوان براي ســازمان شده است و يا هزينههاي تأمين مجدد آن به انـدازهاي زيــاد است که سـازمان را تا مــرز ورشکستگي پيش بــرده است. تصميمگيري در مورد موجـــودي بدون جامعنگري نسبت به کل فرايندهاي سازمان، بويژه حوزههاي مرتبط با استراتژيهاي سـازمان، ممکن است بسيار گران تمام شود. بدون در نظــــرگرفتن مسائل استراتژيک، هر تغييري در موجـودي کالا و فــرايندهاي مرتبط با آن، ممکن است بسيار خطرناک باشد و ريسک بسيار زيادي را به سازمان تحميل کند. رکن سوم: علل ايجاد مسئله مديريت موجـودي، کاري فراتر از انبارداري يا مديريت انبار است. تمام ابعاد موضوع را بايد مدنظر قرار دهيم و در هــر نقطه، از ابـزار و تکنيکهاي خاص آن، به منظور برنامهريزي، اجرا و کنترل استفاده کنيم. موجـــودي کالا در سازمان، با بسيــاري از قسمتها ارتباطي مستقيم دارد. عدم توجه به اين مسئله، منجر به افزايش هزينهها و عدم کارايي در سازمان خـــواهد شد. آنچه که در مديريت موجودي اهميت زيادي دارد، يکپارچگي فرايندهاي مرتبط با موجودي است. در غيــر اين صورت، هر نوع تلاشي در اين زمينه منجر به افزايش هزينهها و ريسکهاي سازماني خواهد شد. براي يافتن علل مســـائل مرتبط با موجودي، بايد حوزههاي مختلف سازمان را که با موجودي ارتباط دارند، به طور کامل بررسي و تجــزيه و تحليل کرد. براي اينکه بتوانيم تحليلي بينقص و جامع ارائه دهيم، به خبرگي نياز داريم. تحليلگر، هرچه از خبرگي لازم برخوردار باشد، تصميمات اتخاذ شده و کيفيت تحليلها، بهتر خواهد بود. حوزههاي مسئلهخيز در مديريت موجودي کالا 1. پيشبيني ميزان تقاضاي مشتريان 2. برنامهريزي کلان توليد 3. تعيين ظرفيتهاي توليد 4. انبارداري 5. تدارکات و خريد و فروش و توزيع 6. حسابداري صنعتي و مديريت مالي 7. برنامهريزي مواد موردنياز v رکن چهارم: روشهاي تشخيص (آزمون فرضها) در تبيين معيـارهاي ارزيابي مديريت موجودي، دو مسير متفاوت را مدنظر قرار دادهايم. اين کار بهمنظور جامعنگري بيشتر صورت گرفته است. البته اين نکته قابل ذکر است که استفاده صحيح از اين معيارها، مهمترين رکن روش است. در اختيار داشتن معيار مناسب ميتواند کمکي بسيار موثر در تکميل اين رويکرد باشد. لـذا، تلاش بسيار زيادي شد تا بتوانيم معيارهايي مناسب و جامع را در حوزه مديريت موجــودي کالا، استخراج کنيم. در نتيجـــه اين تلاش، 4دسته «روش تشخيص» استخــراج شد که 2دسته از آنها، عمدتاً رويکرد مالي و مديريتي به مسئله دارد و 2دسته آخـــر، عمدتاً فني و عملياتي هستند. v چهار روش تشخيص علل ايجاد مشكلات در مديريت موجودي كالا : دسته الف- تجزيه و تحليل نسبتهاي مالي در حوزه مديريت موجودي دسته ب- تلههاي نقدينگي در حوزه مديريت موجودي دسته پ- معيارهاي کيفي عمومي دسته ت- الزامات تخصصي در حوزه مديريت موجودي دسته الف- تجزيه و تحليل نسبتهاي مالي در حوزه مديريت موجودي يکي از نقــــاط ضعف عمده سازمانها عدم توجه جدي و دقيق به تحليلها و ارزيابيهاي مالي است. اين مسئله بعضـــاً از ضعف تخـــصصهاي لازم در اين بخش ناشي ميشود. تجزيه و تحليل نسبتهاي مالي، باعث ميشود تا مديران شرکتها، بتوانند از وضع حال و آينده شرکت موردنظر خود بيشتر آگاه شوند و درباره آن بهتر قضاوت کنند. در امر ارزيابي سازمانها نيز با همين مشکل مــواجه هستيم کـــاربرد منــاسب نسبتها و تجزيه و تحليل درست آنها به شناخت نقاط قوت و ضعف اين نسبتها بستگي دارد. قبل از اينکه به توضيح نسبتها بپردازيم، به نقاط قوت و ضعف آن اشاره ميکنيم تا رويکردي منـاسب براي استفاده از اين نسبتها داشته باشيم. نقاط قوت : 1. محاسبه اين نسبتها نسبتاً ساده است. 2. با اين نسبتها معياري براي مقايسه بين فعاليت شرکت در يک دوره زماني به دست ميآيد. همچنين ميتوان نسبتهاي محاسبه شده را با «متوسط صنعت» مقايسه کرد. 3. براي تعيين روند سنواتي شرکت و تغييراتي که احتمالاً در اين روند رخ داده است و نيز تعيين اعداد غيرعادي ميتـوان از روش تجزيه و تحليل نسبتها استفاده کرد. 4. در امر شناخت مشکلات شرکتها محاسبه اين نسبتها سودمند است. 5. اگر روش مبتني بر تجـــزيه و تحليل نسبتها با روشهاي ديگر (مثل روشهاي اقتصادسنجي) ادغام شود، اين نسبتها ميتوانند در فرايند ارزيابي و قضاوت نقش مهمي بازي کنند. نقاط ضعف : 1. اگر فقط به يکي از اين نسبتها توجه شود، فايده چنداني نخواهد داشت. 2. نسبتها، راهحل مشکلات نيستند وبا استفاده از اين نسبتها نميتوان به علل اصلي مشکلات شرکت پي برد. اين نسبتها صرفاً نشاندهنده مشکلات هستند. 3. تحليلگر در تفسير دادهها، به سادگي دچار اشتباه ميشود و احتمال دارد به راحتي آنها را غلط تفسير کند. مثلاً، کاهش مقدار يک نسبت، الزاماً به معناي وقوع رخدادي نامطلوب نيست. 4. تقريباً هيچ استاندارد قابل قبولي وجود ندارد که بتوان آن را مبناي مقايسه با نسبت يا مجموعهاي از نسبتها قرار داد. نبايد مبناي قضاوت را منحصراً نسبتهايي بدانيم که به اصطلاح «نسبتهاي صنعت» ناميده ميشوند زيرا نسبتهاي متعــــلق به عملکرد نيمي از شرکتها، کمتر از «نسبتهاي صنعت» مربوطه هستند. تشـــريح نسبتها 1. نسبت دوره گردش موجودي کاهش در گردش موجودي کالا نشاندهنده افزايش در حجم موجودي و انبار کردن موجودي کالاست. مــوجودي کالاي «بيش» از حد نياز، هزينههاي نگهداري، انبارداري و ريسک ناباب شدن موجودي را به همراه دارد و موجودي کالاي «کم»، ممکن است از دست دادن مشتري را سبب شود. بنابراين، بهطور معمول با ثابت بودن ساير عــوامل، نسبت گردش زياد موجوديها، نشانه کارايي مديريت است. 2. ميانگين سني موجودي کالا گرچه اين فرمول، مشابه فرمول قبلي است، اما تاکيد آن بر افزايش ميانگين سني موجودي کالاست که نشاندهنده افزايش در ريسک ازمدافتادگي و افزايش هزينههاي انبارداري است. 3. چرخه عملياتي اين نسبت تعداد روزهايي است که موجودي کالا به مطالبات و در نهايت به وجه نقد تبديل ميشود. هرچه چــرخه عملياتي کوتاهتر باشد، مطلوبتر خواهد بود. چرخه عملياتي طولانيتر، نشاندهنده اين است که مبلغ بيشتـــري از منابع مالي شرکت، به صورت غيرنقدي بلوکه شده است. 4. نسبت ذخيره کاهش موجوديها به کل موجوديها ذخيره کاهش ارزش موجوديها، ميزان کاهش ارزش موجوديها نسبت به ارزش بازار آنهاست. اين نسبت نيز جنبه عمومي دارد و بيانگر عدم برنامهريزي صحيح در حوزههاي مختلف موجودي است 5. معيارهاي کليدي در رابطه با تأمينکنندگان اين دستـه از معيارها مربوط به حوزه خريد هستند. مشکلاتي که عمدتاً ناشي از تأمينکنندگان و محيط بيروني بوده و بر ما تحميل ميشوند، توسط اين دسته از معيارهــا قابل شناسايي هستند. با در اختيــار داشتن زنجيره تأمين قـــوي و بــرنامهريزي دقيق در ارتباط با اين موضــوع و با در نظرگرفتن استراتژيهاي ســـازمان، ميتوان معضلات موجود را برطرف کرد و يا واکنشهاي متناسب با آن را از خود نشان داد تا ريسکهاي مختلف به صفر برسند. 6. معيارهاي کليدي در ارتباط با بازار مجموعـــه اين معيارها، بيانگر عملـکرد مناسب يا نامناسب ما در بخش فروش است. شايد يکي از علتهاي اساسي در افزايش موجودي کالا و اثرات منفي آن، بروز مشکــلات در اين بخش بــاشد. اين مسئله به وسيله معيارهاي زير تا حد زيادي قابل شناسايي است. دسته ب- تلههاي نقدينگي در حوزه مديريت موجودي ممکن است مبالغ بسياري از موجودي نقدي، به موجود کالا و زيرمجموعههاي آن تبديل شده و تبعات منفي زيادي را براي سازمان به همراه آورد. ممکن است بسياري از اين تبديلها غيــــرقابل برگشت باشند و سرمايه شرکت از اين طريق از بين برود. لذا دستهاي ديگر از معيارها را معــرفي کردهايم که نشاندهنده چنين مشکلاتي در حوزههاي مختلف موجودي هستند. البته اين معيـــــارها عمدتاً کيفي هستند. 1.وجوهي که در حوزه موجودي خرج شده و غيرقابل برگشت است: الف- ضايعات: محاسبه ضايعات براساس تفاوت حاصل از مصرف واقعي و مصرف استاندارد به دست ميآيد. ب- موجودي کالاي غيرقابل فروش: هر گاه بين توليدو فروش چند دوره، تناسب و رابطه منطقي وجود نداشته و يا به عبارتي، طي چند دوره عرضه با تقاضـا تناسب نداشته باشد، نشاندهنـده اين است که احتمالاً محصول موردنظر، غيرقابل فروش بوده و يا در فروش آن با مشکل مواجه شدهايم. پ - خريدهاي غيراقتصادي: عمده نتايج اين قسمت مربوط به حوزه خريد ميشود. عدم هماهنگي اين حوزه با حوزههاي ديگر، بويژه مالي و برنامهريزي مواد، منجر به بروز مشکلات فراواني در مديريت موجــودي کالا ميشود. 2. پولهايي که در قالب موجودي رسوب کرده و با اقداماتي خاص قابل برگشت هستند: الف- پيش پرداختهاي سررسيد شده و تسويه نشده بابت خــــــريد کالا و خدمات از داخل و سفارشات خارجي: اين مباحث عمدتاً مربوط به حوزه خريد و ارتبـــــاط آن با ديگر حوزههاست. ب- موجودي مواد اوليه و کار در جريان ساخت که در خط توليد مانـــده است: بخش ديگري از داراييهاي جاري صنايع و واحدها را مواد اوليه و کار در جريان ساخت بــاقيمانده در خطوط توليد تشکيل ميدهد که دليل اين امر ميتواند تغيير محصول توليدي و واگذاري مسئوليت توليد محصول جديدي به واحد توليد باشد. پ- موجودي مواد اوليه و کار در جريان ساخت که در انبار مانده است. ت- موجودي کالاي ساخته شده و راکد در انبارها ث- موجودي کالاي ساخته شده که نهايي نشده است (به انبار کالاي ساخته شده تحــويل نشده است). 3. تعهدات پنهان در حوزه موجودي کالا در فرايند فروش، ممکن است مواردي وجود داشته باشد که مشتري، اجناس خود را دريافت نکرده و يا ناقص دريافت کرده باشد. در اين حالت، در بخش فروش ضعف هماهنگي وجود دارد. از سوي ديگر، بابت نگهداري کالاها، هزينه پرداخت ميشود يا مشتري از اين بابت ناراضي است. الف- فاکتورهاي بدون تحويل کالا ب- نواقص تحويل جنس به مشتري دسته پ- معيارهاي کيفي عمومي اين معيارها، راهحلي سريع و ساده براي ارزيابي کلي هر يک از حوزهها و تعيين مهمترين حـوزههاي داراي مسئله، به منظور بررسي تخصصيتر هستند. در مواردي که هيچ معياري براي ارزيابي وجود نداشته باشد و يا معيار مناسبي براي ارزيابي در دسترس نيست، از اين معيارها نيز ميتوان استفاده کرد. 1. تجزيه و تحيل مقايسهاي اين روش در مواردي کاربرد دارد که استاندارد خاصي براي مقايسه وضعيت مورد رسيدگي با موقعيت مشابه وجود ندارد. اين تحليل را ميتوان از دو طريق انجام داد: • مقايسه عملکرد جاري با عملکرد گذشته • مقايسه عملکرد دايره مورد رسيدگي با سازماني مشـــابه، ضعف اين روش اين است که «احتمالاً در مقايسه دو سازمان مجزا، ولي مشابه، امکان شناسايي عــواملي که تفـاوتهاي موجود بين دو سازمان را توجيه ميکند، وجود نخواهد داشت». 2. استفاده از استانداردهاي جايگزين (استانداردهاي صنعت) بسياري از گروهها و سازمانها، مانند واحدهاي توليدي، بيمارستانها و بانکها از استانداردهايي يکســـان و قابل مقايسه براي ارزيابي استفاده ميکنند. از اين استانداردها ميتوان براي مقايسه سازمانها در فعاليتها مشــــابه استفاده کرد. معايب اين روش • ميانگينهاي ملي و آمارهاي عمومي، بهندرت با شرايطي خاص منطبق ميشوند. بـراي ارزيابيهاي دقيق، استفاده از اين روش کاري بيهوده است. • ميانگينهاي ملي يا آمارهاي يکدست، بسيار کمياب هستند. 3. آزمون منطقي بودن از اين روش در صورتي استفاده ميشود که نتوان دو روش قبلي را به کار بــرد. اين روش، مبتني بر تجربيات کارشناس از سيستمها و عملکردهاي مختلف ديگر است. در اين آزمون، سه معيار اساسي زير مدنظر گرفته ميشود: Oاقتصادي بودن o کارايي o اثربخشي موجودي کالاي ناباب، ملزومات بيش از حد، غيبت زياد کارکنان، سوءاستفاده از منابعي مانند وسايل نقليه و حسابهاي هزينه، کوتاهي در پردازش اسناد و مديريت وجوه نقد و ديگر موارد مشابه، نمونههايي هستند که ميتوان آنها را از طريق آزمون منطقي بودن، مورد ارزيابي قرار داد. دسته ت- الزامات تخصصي در حوزه مديريت موجودي يکي از ديگر روشهاي درک صحت و سلامت يک سيستم، بررسي بخشهاي مختلف آن است. در اين قسمت، سعي داريم هر حوزه را به تفکيک مورد بحث قرار دهيم. 1. حوزه پيشبيني پيشبيني، براورد کمي و کيفي فعاليتهاي آينده است پيشبيني مناسب، پيش شرط کنترل توليد مساعد است. اطلاعـات و گزارشات خروجي از حوزه پيشبيني تقاضا، مبناي بسيار مهمي در برنامهريزيهاي مختلف از جمله توليد و موجودي کـــالا خواهد بود. هر چه پيشبيني دقيقتر باشد، برنامهريزيها صحيحتر خواهد بود. پيشبيني را در سه مرحله ميتوان کنتـــرل کرد: قبل از شروع دوره توليد، طي دوره و پس از آن. به منظور موفقيت در مديريت موجودي کالاي بهينه، بايد هر سه مرحله را کنترل کرد. يعني ابتدا بايد از صحت و اعتبار پيشبينيهاي انجامشده اطمينان حاصل کنيم. سپس در حين اجرا، تغييرات لازم را اعمال کرده و در نهايت از مقايسه عملکرد واقعي و پيشبينيها در دورههاي بعدي، استفاده کرده و تدابيــر لازم را اتخاذ کنيم. در پيشبيني بايد تمامي فرصتها و تهديدها، نقاط قوت و ضعف شناسايي و تحليل شده و ميزان تاثير هـر يک براورد شود. آنگاه بر اساس اين تحليلها، براوردهاي لازم صورت پذيرد. معيارهاي پيشبيني عبارتند از: دقت، سادگي محاسبات، انعطافپذيري در تنظيم سرعت واکنش (قدرت تطابق با شــرايط محيطي.) 2. حوزه برنامهريزي کلان توليد اين حوزه، پايه و اساس فرايند فعاليتهاي توليدي يک سازمان است و به سوالاتي مشابه سوالات زير پاسخ ميدهد: چــه محصولاتي؟ در چه مدت؟ در کدام واحد بايد توليد شود؟ و ميزان توليد هر يک از محصولات چقدر است؟ در ضمن، برنامـه زماني توليد چيست؟ 3. حوزه برنامهريزي ظرفيتهاي توليد عبارت است از تعيين و برنامهريزي ظرفيتهاي استاندارد توليد در يک مجموعه توليد، با محاسبه سطح بهرهوري کارکنان، کارايي ماشينآلات واحدهاي توليد. 4. حوزه انبارداري با توجه به اينکه اين سيستمها در مديريت موجودي کالا از اهميت ويژهاي برخوردارند، عملکرد آنها در نظامهاي ديگر تأثيرات فراواني خواهد داشت. 5. حوزه تدارک و خريد و فروش اين حوزه دربردارنده فرايندهاي موردنياز براي حصول کالاها و خدمات از محيط خارج سازمان و فروش آنهاست. 6. حوزه حسابداري بهاي تمام شده و مديريت مالي 7. حوزه کنترل و نظارت 8. حوزه برنامه ريزي مواد موردنياز جمــــع بنـدي سعي کرديم ضمن معرفي اجمالي رويکرد باليني، ابعاد مختلف مديريت موجــودي را (با نگاهي متفاوت نسبت به آنچه تاکنون صاحبنظران، در مورد آن صحبت کردهاند) مدنظر قرارداده و راهي براي ارزيابي آن ارائه دهيم. هدف اصلي از ارائه اين مدل اين است که بتوان تمام جوانب مديريت موجــــودي را در تصميمگيريها مدنظر قرار داد. در بسياري از سازمانها، تلاشهاي بسياري براي بهبود وضعيت موجوديها صورت گـرفته و سعي شده است که از جديدترين يافتهها استفاده شود، اما تصميماتي که در مقاطع مختلف اتخاذ شدهاند، در نهايت منجر به مواجهه شرکتها با بحرانهاي جدي شده و يا هزينههاي اين بخش نه تنها کاهش نيافته است بلکه منجر به افزايش هزينه بخشهاي ديگر نيز شده است. تهیه کننده: کیان پیشه دانشجوی کارشناسی حسابداری دانشگاه پارسا لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۵ اینم یه اموزش دیگه: [h=3][DOC] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] لینک به دیدگاه
رضا نیوز 805 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۵ دوستان کسی در مورد نرم فزار رافع بودجه اطلاعاتی داره لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده