pari daryayi 22938 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 یه بحثی تو روانشناسی بود که می گفت بیشترین فشار روانی رو مرگ همسر داره(100 نمره از دامنه 0-100) بعد از اون طلاق بعد مرگ فرزند و الی آخر همیشه از خودم می پرسم چه دردی از بقیه دردناک تره؟ چرا همه فکر می کنن که درد خودشون فقط درده و بقیه دردا هیچی نیست اونی که بچه طلاقه اونی که عزیز از دست داده اونی که خانواده آشفته داره هر کی با خودش فکر می کنه که فقط درد خودش درده و بقیه نمی فهمن که اون چی می کشه اما واقعا کدوم درد از بقیه درد تره!! امروز از اون روزایی بود که دلم می خواست یه آدم نفهم بودم یه کسی که هیچی واسش مهم نیست جز... فکر کردم چقدر سخته که بخوای بین اونایی باشی که حرف تو رو نمی فهمن چقدر سخته براشون بار ها و بار ها یه چیز رو توضیح بدی اما اونا هیچی نفهمن چقدر سخته بر خلاف جریان آب حرکت کردن و عقاید رو از دست ندادن یاد زندانی هایی افتادم که زبر فشار روانی اعتراف می کردن حس کردم چقدر سخته حفظ کردن عقاید وقتی مجبورت می کنن یه جور دیگه فکر کنی چقدر سخته که نتونی از افکارت برای کسی حرف بزنی چون زدنشون جرمه چون هنوز حرف نزده به خاطرش باید تاوان سنگینی رو بدی... بعد با خودم فکر کردم اصلا چرا باید فهمید؟! به چه دردی می خوره این فهمیدن وقتی همش رنج و عذابه! دلم یهو خواست بیخیال همه چی شم و منم مثل بقیه شم! اما دیدم اونوقت دیگه خودم نیستم دیگه ارزشی ندارم همه ارزشم عقیده هامه اینو ازم بگیرن هیچی نیستم گفتم کاش اصلا نبودم... یهو حرفای اول تاپیک به ذهنم اومد که وقعا چی درده؟ کدوم درد درد تره؟ مرگ ؟بیماری؟ جدایی؟ یا... من می گم فهمیدن!! در حالیکه هیچ قدرتی برای فهماندن نداشته باشی! 23
mohsen 88 10106 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 فعلا" كه تحت تاثير قرار گرفتم.بزار آروم كه شدم ميام نظرمو ميگم. 9
RAPUNZEL 10430 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناکترین اتفاق دنیا زمانی اتفاق میفته که متوجه شدی جزو بزرگتر ها محسوب میشی درست زمانی که پا به دنیای کثیفشون میذاری و در یک کلمه زمانیه که خوب میفهمی 11
barane eshgh 228 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناک ترین درد دنیا اینه که بدونی یه اتفاق بدی داره می افته و تو هیچ کاری از دستت بر نیاد که بکنی اون وقته که احساس پوچی تموم وجودت رو پر می کنه... 9
spow 44198 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناکترین اتفاق به نظرمن اینه که بعد اینکه عمری با یکسری باور زندگی کردی بفهمی همشون پوچ وبه درد نخورن وتازه باورهای جایگزینت از اونا هم پوچ ترن!! 10
سیندخت 18786 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 مرگ خیلی دردناکه ولی گاهی اتفاقایی به همون دردناکی ولی از یه جنس دیگه هم می تونه پیش بیاد با این تفاوت که شاید اون اتفاق بتونه به حالت قبلش برگرده ولی سنگینی تحمل مرگ برای این هست که بازگشتی نداره. این که به قول تو بفهمی و نتونی بفهمونی، این که خودتم نفهمی که نمی فهمی و همین طور این که بخوای بفهمی ولی نتونی که بفهمی و یا این که احساس کنی که خیلی می فهمی ولی دیگران رنج بکشن که تو چه قدر نمی فهمی همشون دردناکن. و این که برسی توی زندگیت به جایی که ببینی هنوز زنده ای ولی نمی تونی یا نمی خوای یا نمی ذارن حرکت کنی و به جلو بری و تغییر کنی (بر او نمرده به فتوای من نماز کنی)، وقتی بشی یه مرده متحرک اونم خیلی دردناکه. یا وقتی سالم و سلامت داری راه می ری یه دفعه سکته کنی بیفتی و دیگه نتونی حرف بزنی و بنویسی ونتونی ساده ترین نیاز یا احساست رو به دیگران انتقال بدی و فقط شنونده بشی، خیلی دردناکه. دردناک ترین اتفاق برای افراد مختلف، می تونه متفاوت باشه. حتی برای یه فرد هم تو زمان های مختلف فرق داره. گاهی وقتی دردناک ترین اتفاقات زندگی بقیه رو می شنوی، از این که اتفاق دردناکه خودتو بخوای بازگو کنی، شرمت میاد. 11
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 26 خرداد، 2011 مرگ خیلی دردناکه ولی گاهی اتفاقایی به همون دردناکی ولی از یه جنس دیگه هم می تونه پیش بیاد با این تفاوت که شاید اون اتفاق بتونه به حالت قبلش برگرده ولی سنگینی تحمل مرگ برای این هست که بازگشتی نداره.این که به قول تو بفهمی و نتونی بفهمونی، این که خودتم نفهمی که نمی فهمی و همین طور این که بخوای بفهمی ولی نتونی که بفهمی و یا این که احساس کنی که خیلی می فهمی ولی دیگران رنج بکشن که تو چه قدر نمی فهمی همشون دردناکن. و این که برسی توی زندگیت به جایی که ببینی هنوز زنده ای ولی نمی تونی یا نمی خوای یا نمی ذارن حرکت کنی و به جلو بری و تغییر کنی (بر او نمرده به فتوای من نماز کنی)، وقتی بشی یه مرده متحرک اونم خیلی دردناکه. یا وقتی سالم و سلامت داری راه می ری یه دفعه سکته کنی بیفتی و دیگه نتونی حرف بزنی و بنویسی ونتونی ساده ترین نیاز یا احساست رو به دیگران انتقال بدی و فقط شنونده بشی، خیلی دردناکه. دردناک ترین اتفاق برای افراد مختلف، می تونه متفاوت باشه. حتی برای یه فرد هم تو زمان های مختلف فرق داره. گاهی وقتی دردناک ترین اتفاقات زندگی بقیه رو می شنوی، از این که اتفاق دردناکه خودتو بخوای بازگو کنی، شرمت میاد. هر کسی همیشه فکر می کنه که همه این دردایی که گفتی خیلی دردناکه اما برای همه اینا یه درمانی هست به اسم فراموشی! اما برای فهمیدن یا نفهمیدن هیچ درمانی وجود نداره اما به شرم هم میشه غلبه کرد گل مریمم 7
HaMeD-GibsoN 1859 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 من هنوز ازدواج نکردم و خوشبختانه عزیزی رو هم از دست ندادم اما کسی که خیلی دوستش داشتم بهم خیانت کرد.اون موقع دوست داشتم بمیرم 10
Ehsan 112346 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناک ترین اتفاق تو این دنیا،سرکوب صداهاست،اینکه مجبورشی خفه بشی،اصلا حس خوبی نیست. سایر دردها به مرور زمان فراموش میشن،اما درد خودسانســوری هرگز....... 9
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناک ترین اتفاق اینست که کسی از روح خودش در تو بدمد و سپس تو را در آتش بیاندازد...... اما دردناک ترین اتفاق تو این دنیا،سرکوب صداهاست،اینکه مجبورشی خفه بشی،اصلا حس خوبی نیست. سایر دردها به مرور زمان فراموش میشن،اما درد خودسانســوری هرگز....... اونوری ها هم می گن دردناک ترین چیز اینه که بنده محبوبش شیطان رو به خاطر سجده نکردن به تو از بهشت راند و تو چه ناجوان مردانه سجده شیطان می کنی! شایدم درد اصلی این باشه که بازم نمیفهمیم کی راست می گه کی دروغ!! 5
یاسـمن 154 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 به نظر من دردناک ترین درد نسیب زنده هاست کسی که میمیره مرده و وابستگی به این دنیا نداره اصلا جسمی و حسی نیست که بخواد آذارش بده من همیشه دردو ناراحتی زنده ها بیشتر غمگینم میکنه تا اینکه بخوام واسه یه عزیز از دست رفته غصه بخورم اینو گفتم چون تجربه کردم 7
mohsen 88 10106 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 خب مريم خيلي خوب توضيح داد.بايد تو شرايطش قرار بگيري تا دركش كني.شايد فراموشي بتونه بعدا" به كمكت بياد اما تو اون لحظه و اون موقعيت برات خيلي دردناك ميشه.به نظر منم بدترين درد ميتونه اين باشه كه عزيزترين كست درشرايط خيلي بدي به سر ببره و به كمك احتياج داشته ياشه اما تو حتي نتوني بفهمي چي ميخواد.نتوني بفهمي كه الان به چه چيزي نياز داره.ذره ذره آب شدنشو ببيني بدون اينكه كاري از دستت بر بياد. 7
Hossein.T 22596 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 هرکسی باید تحت شرایط خاصی قرار بگیره که عیارش رو در صورت مواجه شدن با یه اتفاق دردناک بسنجه . من حس میکنم "ترین" هارو خودمون بوجود میاریم در صورتی که چیزی به اسم "دردناک ترین" وجود نداره. . .! 7
ooraman 22216 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 دردناکترین درد اینه که دست وپا بزنی حرفی رو به کسی بفهمونی نتونی... بعد از اون اینه که حقت و نا حق کنن و جلوی چشمات چیزی که حق تو بود ه حاصل زحمت تو بوده ازت بگیرن و بدن به یکی دیگه بعدش فک میکنم خیانت از همه دردناکتر باشه 8
maryam_alien 9904 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 تنهایی یکی از دردناکترین چیزهاییه که من تا حالا تجربه کردم. وقتی تنها باشی هر غم و غصه دیگه ای چند برابر اذیتت میکنه. چیزهای دیگه هم هست ولی اینجا نمیشه گفت. 8
pari daryayi 22938 مالک ارسال شده در 26 خرداد، 2011 هرکسی باید تحت شرایط خاصی قرار بگیره که عیارش رو در صورت مواجه شدن با یه اتفاق دردناک بسنجه . من حس میکنم "ترین" هارو خودمون بوجود میاریم در صورتی که چیزی به اسم "دردناک ترین" وجود نداره. . .! شاید ترینی وجود نداشته باشه! اما همیشه "تری " هست! ==== تو چرا پروفتو بستی؟ 3
Hossein.T 22596 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 شاید ترینی وجود نداشته باشه!اما همیشه "تری " هست! ==== در رابطه با "تر"ش فکر نکردم ولی فکر میکنم کلا ارجحیت قائل شدن در چیزی ، مربوط میشه به احساس و تفکر افراد تحت یه شرایط خاص . . . تو چرا پروفتو بستی؟ عزلت نشینی خیلی خوبه 1
سیندخت 18786 ارسال شده در 26 خرداد، 2011 هر کسی همیشه فکر می کنه که همه این دردایی که گفتی خیلی دردناکهاما برای همه اینا یه درمانی هست به اسم فراموشی! اما برای فهمیدن یا نفهمیدن هیچ درمانی وجود نداره اما به شرم هم میشه غلبه کرد گل مریمم نه گلم. هیچ کدوم از اون سه قسمتی که من بهت گفتم مثل این در عرض یک دقیقه لال شی یا اونای دیگه قابل فراموشی نیست. مورد اولشم همون فهمیدن و نفهمیدن بود که خودت گفتی. منتهی تو رنگای مختلفش. یه بار دیگه پستمو بخون. چرا مگر این که عادی فراموششون نکنی. هر شب یه چهار تا والیوم بندازی بالا، خودتو وادار به فراموشی بکنی. چیزای دردناک فراوونن. ولی نخواستیم دیگه آغاز سال نویی مثالای داغون تر بیاریم. شاید بعدا چن تا چیز دیگم به ذهنم رسید!! 4
ارسال های توصیه شده