رفتن به مطلب

سطحی نگری، آفت جامعه


danielo

ارسال های توصیه شده

این درست نیست که هر آنچه در نگاه اول درمی یابیم، عاملی برای نتیجه گیری از برداشتمان باشد. اگر مثلا رنگی را سیاه می بینیم و یا آسمانی را آبی، به این معنا نیست که دقیقا همین است که می بینیم. ما نمی توانیم رابطه بین حواس پنج گانه را با پدیده های اطراف انکار کنیم اما در عین حال نیز نمی توان گفت که هر آنچه حس می کنیم، همان درست است.

 

مقدمه فوق را برای warm up ذهنی عرض کردم تا کمی به مساله نزدیک شویم. روزانه با افراد زیادی سر و کار داریم که با نگاه اول و گوش دادن به چیزی، تمامی انچه را که باید بدانند کسب می کنند اما نمی دانند که این یافته هایشان فقط به اندازه بسیار کمی قابل اعتماد است. اینطور نیست که هرآنچه از زندگی، افراد، جامعه و … می بینیم دقیقا همین است.

 

بسیاری از زشتیها و پلیدی ها در ظاهری زیبا رخ نمایان کرده اند و بسیار زیاد است که زیبایی ها و صافی ها در هاله ای از تاریکی مخفی شده اند.

 

اینجاست که سطحی نگری خود را نشان می دهد. برداشت های زودهنگام، ایراد نظرهای فوری و عمومی کردن آن، نتیجه گیری از رفتار افراد با یک نگاه به آنان و …. اشتباه بزرگ اینجاست که نتیجه گیری فقط در عرض چند ثانیه و یا دقیقه صورت می گیرد. بدون هیچ توجهی به حالات و موقعیت؛ بسیاری از رفتارهای زشت در موقعیتهایی شکل می گیرند که فرد خود راضی به انجام آنها نیست اما شرایط حاکم اینطور جبر می کنند که فرد ناگزیر از انجام آن هاست.

 

picasso97pgla9.jpg

 

اینکه به شخصیت افراد از روی رفتار لحظه ایشان پی ببریم، کاری اشتباه است. زیرا همانطور که عرض شد رفتار در شرایط مختلف متفاوت است. رفتار یک پدیده استاتیک نیست بلکه دائما در حال تغییر است. خوب است قبل از برداشت، به سابقه افراد کمی بنگریم. حالتی را در نظر بگیرید که یک نفر برای شما موضوعی را با آب و تاب فراوان از رفتار غلط یک فرد تعریف می کند و شما نیز به راحتی و با برداشتی کاملا سطحی آنرا قبول می کنید. اما آیا به جوانب رفتار فرد نیز دقت کرده اید؟ آیا می دانید که چرا چنین رفتاری از وی سر زده است؟

 

سطحی نگری اکنون تا جایی پیش رفته که مسائل مهمی همچون ارزشها و باورها را زیر سوال برده است. چیزهایی که عمری فرد با آنها می زیسته است، اکنون با یک کلام یا دید منفی، کاملا برعکس شده و ضد ارزش تلقی می گردد. عاقبت سطحی نگری نوعی خودباختگی و تن در دادن به پوچی خواهد بود.

 

دید درست و نگرش عمقی به مسائل – هر مساله ای – از کوچک گرفته تا بزرگ، باعث تعالی شخصیتی انسان شده و بصیرت وی را نسبت به زندگی و ایده آل های آن بالا ببرد.

لینک به دیدگاه

جامعه ما ظرفیت این رو نداره که به ظاهر قضاوت نکنه قبول کنیم الان سطحی نگرترین انسان های عالم ما ایرانی ها هستیم!این برای من اثبات شده بیایید باور کنیم ملت عوام کج فهم اینچنین افتهایی رو پرورش میده!مثال های زیادی هست که همگی لمس کرده ایم.

لینک به دیدگاه

به نظر من یکی از موثرین راههای حل این مشکل اموزش مباحثه و درگیری ذهنی و اموختن تفکر هست

 

کاری که کلا در سیستم اموزشی ما جایی نداره

لینک به دیدگاه
متاسفانه همه ی اطرافیان من سطحی نگرن...

من فکر میکنم اگر ما بتونیم خودمون رو اصلاح کنیم ، اطرافیانمون میتونن از ما یاد بگیرن

کم کم تکه های پازل کنار هم چیده میشه و در آخر تصویر زیبا رو کامل میکنه:a030:

لینک به دیدگاه

سطحی نگری،راحته، بی دردسره،خستگی نداره،مشقت نمیخواد،خوب معلومه ما باید دنبالش بریم.

 

روال ما تو دانشگاه هم همین بوده،همیشه استادی میخواستیم که امتحان راحت از ما بگیره،یک تعداد سوال مشخص کنه و از همون ها ازمون امتحان بگیره.

 

سطحی نگری رابطه مستقیم با تنبلی آدم ها داره و من هم در بسیاری از موارد به خاطر راحت طلبی خودم،ممکنه سطحی نگر باشم.

 

 

یک خدای حاضر و آماده با یک جزوه امتحانی بهتر است یا یک خدای ناشناخته؟

لینک به دیدگاه

مشکل ما این هست که ما را اینطوری تربیت کردند.یعنی درست تربیت نشدیم.

پدر و مادر های ما هم درست تربیت نشدند و به ما یاد ندادند.

 

وقتی بچه بودیم و اولین بار تو زندگیمون خواستیم اظهار نظر کنیم و از خودمون تفکر نشون بدیم.

خانواده ما سرمون داد زدند و گفتند بچه هر چی بهش میگند گوش میده و اطاعت میکنه و نظر نمیده.

 

تو مدرسه حق اظهار نظر نداشتیم و توسط معلم سرکوب شدیم.

بهترین شاگرد کسی بود که هیچی نمیگفت و فقط هر چی معلم پای تخته مینوشت را باید بهش تحویل میداد.

 

متاسفانه خیلی ها این سطح نگری ها را ژنتیکی میدونند و میگند ایرانی همین هست.

این جمله های کلیشه ای را بار ها شنیدیم.

با اینکه بدترین ضرر را همین تفکر زده که ما همینی هستیم که هستیم.

خیلی این تغییر فرهنگی را یک چیزی میدونند که سال ها طول میکشه .

در صورتیکه اینطور نیست.

متاسفانه همین ما ها که در گذشته سرکوب شدیم همین معلم های الان هستیم.همین پدر ومادر های الان هستیم. و همون کار پدر و مادرمون را ادامه میدیم و این روند ادامه خواهد داشت

تا زمانی که ما خودمون را یک موجود اشرف در نظر بگیریم و فکر کنیم همه چی حالیمون هست .این روند

ادامه خواهد داشت

لینک به دیدگاه

این قضیه توی عامه مردم زیاد دیده میشه.

خود ما هم وقتی دچار روزمرگی میشیم، به راحتی غیبت های دوستانمون رو میپذیریم، فلان شایعه رو قبول میکنیم و به اون دامن میزنیم، دنبال رو عقیده ای که زورش بیشتر است میشویم، و با آنچه خرق عادت است بدان آنکه تاملی کوچک در آن داشته باشیم به شدت مقابله می کنیم...

 

خاصیت زندگی روزمره همین است. انسانی که دچار روزمرگی است، اتفاقات عادی زندگی برایش مهمترین اتفاقات می شوند و همین یعنی اعتماد به سطح اول زندگی!

 

در صورتی که در سطح دوم اتفاقاتی دیگر در جریان است که سطح اول را شکل می دهد.

برای جلوگیری از فسیل شدن بهترین راهکار آن نیز مطالعه و شرکت در بحث های این چنینی است.

(تو این روزها و تو عید دیدنیها من هر روز فسیل های بیشتری میبینم-ترسم از آن که خود روزی تبدیل به یکی از این فسیل ها شوم!)

 

ممنون از استارتر- تاپیک خوبیه.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...