رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

بر تمام قبر های این شهر

بوسه بزن
......

شاید به یاد بیاوری
کجا مرا جا گذاشتی…!

من ...

در تنها ترین قبر این شهر خفته ام
....

 

صدای
کلاغ ها
را می شنوی؟

 

دارند برایم فاتحه می خوانند…..!!

 

 

لینک به دیدگاه

من از یک شکست عاشقانه باز می گردم

جایی که واژه ها درونم جان باخته

جایی که بر مزار آرزوهایم اشک می ریزم

و اما تو...

 

از یک عشق تازه لبریزی...

 

واژه ها را می رقصانی و سرودی تازه سر می دهی

 

رنگ کهنه قبل را می زدایی و بر آرزوهایت رنگی تازه می زنی

 

زندگیت رنگین باد....

 

ای که بر زندگیم رنگ خاکستری پاشیدی...

..

لینک به دیدگاه

در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد

در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است...؟!

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

[TR]

[TD=class: td1, width: 20]wol_error.gif[/TD]

[TD=class: td2]undefined[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

همیشه دلتنگ توام ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شده از گریه شود خیس شبی زیر سرت ؟

یا نبینی تو بجز غصه و غم دور و برت ؟

 

زیر سر خیس شد از گریه و زاری امشب

به جز از غصه و غم هیچ نیامد بر لب

 

بی تو دیگر شب و روزم همه تلخ است و حزین

روز ها شب بشود زین دل تنها و غمین

 

هیچکس تاب نیاورد کنارم نفسی

چه حزین است نباشد به بَرَت هیچکسی

 

من چو افتاده به دریای غمت غوطه ورم

تو همان چوب نجاتی که فتادی به برم

 

خویش دانم که شوم غرق و دگر بی کفنم

باز بر عشق تو هر چند عبث چنگ زنم

 

به جز از عشق نخواهم به خدا چیز دگر

گُلِ من بر دل تنها و غریبم بنگر

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

با درودی به خانه می آیی و

 

با بدرودی

خانه را ترک می گویی

ای سازنده!

لحظه ی ِ عمر ِ من

به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست:

این آن لحظه ی ِ واقعی ست

که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.

نوسانی در لنگر ساعت است

که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد.

گامی است پیش از گامی دیگر

 

که جاده را بیدار می کند.

تداومی است که زمان مرا می سازد

لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه

قصه از حنجره ایست ،كه گره خورده به بغض ،

 

یك طرف خاطره ها ، یك طرف فاصله ها ،

 

درهمه حرفها ، حرف اخر زیباست ، آخرین حرف

 

تو چیست ، تا به ان تكیه كنم ، حرف من

 

دیدن پرواز تو در فرداهاست

  • Like 34
لینک به دیدگاه

همیشه یک چکه از شب گذشته در سوال و جواب و سرزنش های نیمه شب وجدان، از خودم می پرسم

تو چگونه مثل هیچ کس نیستی؟!

 

دیگر نمی دانم از چه بگویم؟ از دل تنگی ام یا...؟!

نمی دانم چگونه بگویم که می دانم، هیچ چیز نمی دانم الا قدر تو را...(!)

  • Like 29
لینک به دیدگاه

گفت: دوستیم؟

گفتم: دوستِ دوست

گفت: تا کجا؟

گفتم: دوستی که تا نداره

گفت: تا مرگ؟

خندیدمو گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ

گفتم: نه نه نه نه تا نداره

 

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده می‌شن یعنی زندگی پس از مرگ

باز هم با هم دوستیم؟

تا بهشت تا جهنم؟

تا هر جا که باشه منو تو با هم دوستیم ؟

 

خندیدمو گفتم: تو براش تا هر جا که دلت می‌خواد یه تا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا

اما من اصلاً براش تا نمی‌زارم

نگام کرد نگاش کردم باور نمی‌کرد

می‌دونستم اون می‌خواست حتماً دوستیمون یه تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی‌فهمید!!

و آخرش هم ..

  • Like 32
لینک به دیدگاه

هر گاه دفتر محبت را ورق زدي، هر گاه در زير پايت صداي خش خش

برگها را احساس كردي ،هر گاه در ميان ستارگان اسمان تك ستاره اي

خاموش ديدي براي يك بار در گوشه اي از ذهن خود نه به زبان بلكه از

ته قلب بگو :

يادت بخير فاطمه...!!!

  • Like 19
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...