designer.ali 191 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ بر تمام قبر های این شهر بوسه بزن...... شاید به یاد بیاوری کجا مرا جا گذاشتی…! من ... در تنها ترین قبر این شهر خفته ام.... صدای کلاغ ها را می شنوی؟ دارند برایم فاتحه می خوانند…..!! لینک به دیدگاه
designer.ali 191 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ من از یک شکست عاشقانه باز می گردم جایی که واژه ها درونم جان باخته جایی که بر مزار آرزوهایم اشک می ریزم و اما تو... از یک عشق تازه لبریزی... واژه ها را می رقصانی و سرودی تازه سر می دهی رنگ کهنه قبل را می زدایی و بر آرزوهایت رنگی تازه می زنی زندگیت رنگین باد.... ای که بر زندگیم رنگ خاکستری پاشیدی... .. لینک به دیدگاه
designer.ali 191 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۰ در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است...؟! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [TR] [TD=class: td1, width: 20][/TD] [TD=class: td2]undefined[/TD] [/TR] [/TABLE] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام همیشه دلتنگ توام ... 1 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۰ دلم تنگ شده پریشونم کاشکی خبری داشتم ازت 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۰ شده از گریه شود خیس شبی زیر سرت ؟ یا نبینی تو بجز غصه و غم دور و برت ؟ زیر سر خیس شد از گریه و زاری امشب به جز از غصه و غم هیچ نیامد بر لب بی تو دیگر شب و روزم همه تلخ است و حزین روز ها شب بشود زین دل تنها و غمین هیچکس تاب نیاورد کنارم نفسی چه حزین است نباشد به بَرَت هیچکسی من چو افتاده به دریای غمت غوطه ورم تو همان چوب نجاتی که فتادی به برم خویش دانم که شوم غرق و دگر بی کفنم باز بر عشق تو هر چند عبث چنگ زنم به جز از عشق نخواهم به خدا چیز دگر گُلِ من بر دل تنها و غریبم بنگر لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آذر، ۱۳۹۰ با درودی به خانه می آیی و با بدرودی خانه را ترک می گویی ای سازنده! لحظه ی ِ عمر ِ من به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست: این آن لحظه ی ِ واقعی ست که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد. نوسانی در لنگر ساعت است که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد. گامی است پیش از گامی دیگر که جاده را بیدار می کند. تداومی است که زمان مرا می سازد لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند. 1 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آذر، ۱۳۹۰ سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس چگونه شب ها را آسوده می خوابد ...؟! 8 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ گوشهایم را می گیرم ... چشم هایم را می بندم ... زبانم را گاز می گیرم ... ولی ... حریف افکارم نمی شوم ... دلتنگــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــم... 53 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ هیچ می دانستی زیباترین عاشقانه ای که برایم گفتی وقتی بود که اسمم را با «میم» به انتها میرساندی 38 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ ای کاش لحظه ای.....فقط لحظه ای..مرا میدیدی 34 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ قصه از حنجره ایست ،كه گره خورده به بغض ، یك طرف خاطره ها ، یك طرف فاصله ها ، درهمه حرفها ، حرف اخر زیباست ، آخرین حرف تو چیست ، تا به ان تكیه كنم ، حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست 34 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ همیشه یک چکه از شب گذشته در سوال و جواب و سرزنش های نیمه شب وجدان، از خودم می پرسم تو چگونه مثل هیچ کس نیستی؟! دیگر نمی دانم از چه بگویم؟ از دل تنگی ام یا...؟! نمی دانم چگونه بگویم که می دانم، هیچ چیز نمی دانم الا قدر تو را...(!) 29 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ و با چه قید بگویم که دوستت دارم که "تا ابد "که "همیشه" که "جاودان" که "هنوز"... 29 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ گاهی.... اسمان دلم برایت انقدر تنگ میشود که اغوشم برایش کهکشان است... 28 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ گفت: دوستیم؟ گفتم: دوستِ دوست گفت: تا کجا؟ گفتم: دوستی که تا نداره گفت: تا مرگ؟ خندیدمو گفتم: من که گفتم تا نداره گفت: باشه تا پس از مرگ گفتم: نه نه نه نه تا نداره گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس از مرگ باز هم با هم دوستیم؟ تا بهشت تا جهنم؟ تا هر جا که باشه منو تو با هم دوستیم ؟ خندیدمو گفتم: تو براش تا هر جا که دلت میخواد یه تا بزار اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلاً براش تا نمیزارم نگام کرد نگاش کردم باور نمیکرد میدونستم اون میخواست حتماً دوستیمون یه تا داشته باشه دوستی بدون تا رو نمیفهمید!! و آخرش هم .. 32 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ هر گاه دفتر محبت را ورق زدي، هر گاه در زير پايت صداي خش خش برگها را احساس كردي ،هر گاه در ميان ستارگان اسمان تك ستاره اي خاموش ديدي براي يك بار در گوشه اي از ذهن خود نه به زبان بلكه از ته قلب بگو : يادت بخير فاطمه...!!! 19 لینک به دیدگاه
lady architect 5358 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ به جایی رسیدیم که دیگه نمیتونیم ادامه بدم 13 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ من از احساس شک کردن به احساس تو بیزارم... 13 لینک به دیدگاه
.FatiMa 36559 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۰ دلم گرفته قد وسعت آسمونی که با نهایت بغضش می باره... 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده